چهرههای سیاسی معاصر در دانشنامه دانشگستر به روایت مسعود رضوی
***
دایرهالمعارفنویسی در ایران رونق فراوانی یافته و موسسات متعددی هم در این حوزه فعالیت میکنند که فرهنگها و دانشنامهها و دایرهالمعارفهای متنوعی منتشر کردهاند یا در دست انتشار دارند. فکر میکنید دلیل چنین توجهی به این نوع آثار چیست؟
فقط در کشور ما این طور نیست. الان در سراسر جهان فرهنگهای زنده و پویا برای گسترش خود نیازمند فرهنگنامهها هستند. اصلا بخش مهمی از کتابهای سنتی و فراوردههای دیجیتالی در همین عرصه تولید میشوند. ما از طریق این نوع آثار با اصطلاحات پایه یا واژگان تخصصی در یک علم خاص یا مجموعهای عمومی در همه حوزههای فکری آشنا میشویم. در گذشتههای دور لغتنامههای عمومی، فرهنگهای تخصصی و انواع دانشنامهها منتشر میشد. منتها در دوران جدید، علم و تحصیلات به شکل عمومی در دسترس مردم قرار گرفته و دانشگاه در معنای مدرن زاده شده است. همین مساله نیاز به کتابهایی پایه نظیر دایرهالمعارفها را بیش از پیش افزایش داده است. اما اینکه گفتید در کشور ما رونق بیسابقهای در این زمینه دیده میشود، اشاره درستی است. در دهههای اخیر سازماندهی نهادهای مرتبط با فرهنگها هم در بخش خصوصی و هم در بخش دولتی افزوده شده است. این مساله معلول رشد جامعه دانشگاهی از یک طرف و استقبال عمومی از سوی دیگر است. منابع مشابهی که در گذشته وجود داشت، تکافوی نیازهای جدید را نمیکرد. مثلا فرهنگ مرحوم استاد معین یا دایرهالمعارف شادروان استاد غلامحسین مصاحب، باوجود اهمیت و اعتباری که داشته و دارند، ثابت مانده و متعلق به دهههای 40 و 50 هستند. این آثار که تجارب عظیم و زحمات فوقالعادهای برای تالیف آنها کشیده شده، پایه کارهای جدیدتری هستند؛ اما خود این دانشنامهها باید به روز شوند و حداقل هر ده سال یک بار با ویرایش و افزایش و پژوهش تازهای منتشر شوند. اصلا موسسههای فعال در این عرصهباید همیشه فعال باشند و تولیدات و دستاوردهای خود را بر اساس نیازهای جدید به روز کنند. این مساله برای فرهنگها امری ضروری است.
چه تفاوتی میان فرهنگ و دایرهالمعارف وجود دارد؟
چند تفاوت کوچک و بزرگ هست ولی عدهای آن را مترادف هم قلمداد میکنند، عیبی هم ندارد. بالاخره اینها همه از یک خانواده هستند. از سنخ کتابهای پایهای هستندکه مدخلهایی عمومی یا تخصصی را در یک فرهنگ وز بان یا از یک زبان به زبان دیگری معنا میکنند. در زبان فارسی معمولا فرهنگ را معادل واژهنامههای دوزبانه یا لغتنامههای متعارف عمومی میدانند. اما دایرهالمعارفها- که در سالهای اخیر اصطلاح دانشنامه هم به عنوان معادل پارسی آن رایج شده- آثاری هستند که از حیث اشتمال بر موضوعات و کیفیت توضیح و توصیفات وسیعتر و عمومیتر هستند. این نوع آثار معمولا دربر دارنده اطلاعات پایه در زمینه علوم مختلف به زبانی عمومی هستند. اما البته دایرهالمعارفهای تخصصیای هم داریم که عنوانشان شاید دارای تناقض باشد. زیرا دایرهالمعارف یعنی مجموعه دانشها؛ هرچند با قید مضاف عجالتا میتواند به موضوعی خاص هم اختصاص یابد، ولی بهتر است این عنوان در همان کاربرد همیشگی خود که کتابهایی عمومی و جامع و پایه نظیر دایرهالمعارف مصاحب است اختصاص یابد.
آخرین دایرهالمعارف مفصلی که در ایران منتشر شده دایرهالمعارف دانشگستر است. شما در کدام بخش و موضوع با دانشگستر همکاری کردهاید؟
من در تالیف مدخلهای مربوط به رجال سیاسی معاصر ایران و نهادها و احزاب سیاسی معاصر و چند مدخل نزدیک به این حوزهها با دانشگستر همکاری داشتم، نزدیک 500 مدخل یا قدری بیشتر.
دایرهالمعارف دانشگستر چگونه دایرهالمعارفی است و تفاوتش با سایر آثار مشابه که تاکنون در ایران منتشر شده چیست؟
این پرسش بسیار خوبی است زیرا اگر تفاوتی نباشد و به نیازی پاسخ داده نشود، گویی کاری انجام نشدهاست. در مورد دایرهالمعارف دانشگستر مزایای تازهای وجود دارد که آن را از آثار مشابه متمایز میکند. من به جرات میگویم که نظیر آن در زبان فارسی وجود نداشته. البته مثل همه آثار بزرگ و مفصل، مشکلات و نقایصی هم دارد که به تدریج و با خوانش و نقد اهل علم برطرف خواهدشد؛ اما مزایای آن فراوان است.
دایرهالمعارف دانشگستر ترکیبی از ترجمه و تالیف است. بخش اعظم آن، مدخلها و توضیحات دایرهالمعارفی مدرن به زبان انگلیسی است که واجد اطلاعات و تجربههای بسیار جدید در حوزه علوم و مسائل گوناگون میشود. البته از منابع موثق و جدید دیگر هم بهرهگیری شده و اینها به توصیه و نظارت استاد کامران فانی و دکتر علی رامین و دیگرانی بود که طی سالهای متعددی با این اثر همکاری کردهاند و در به ثمر رساندن آن نقش سرپرستی و نظارت را داشتند. ویژگی مهم در این زمینه، ورود مدخلهایی است که تا پیش از این در هیچیک از متون مشابه فارسی درباره آنها بحث نشده و لزوما هر محققی باید از طریق منابع فرنگی آنها را مورد تحقیق قرار دهد. مزیت دیگر دانشگستر در کیفیت توضیح اصطلاحاتی است که جامعیت دارد؛ اما تفصیل نابجا ندارد. این مساله مثلا در مورد اعلام جغرافیایی و اقلیمی یا مصطلحات خاصی همچون بناها یا رخدادهایی که در تاریخ اخیر جهان موجودیت و فعلیت یافتهاند اهمیت بیشتری دارد. زیرا در مورد اینها کمتر منبع و ماخذ مطمئن و دقیقی میتوان به صورت یکجا و انباشته یافت. تصاویر متعدد و خوبی هم در متن هست که به فهم آن کمک میکند. نثر کتاب ساده است و مترجمان و مولفان مدخلها کوشیدهاند نوعی زبان معیار برای اغلب خوانندگان را در عین استحکام برگزینند.
اما شاید مهمترین مزیت دانشگستر را باید افزونههای نوین فارسی و مدخلهای مورد نیاز ایرانی به یک دایرهالمعارف جدید غربی دانست. اصلا ماهیت این اثر را باید در همین تلفیق تعریف کرد. اگر مدخلهای تالیفی در این اثر جدا شود، خود به دانشنامهای درباره ایران و جهان اسلام بدل میشود. این تالیفات شامل همه موضوعات مهم و مندرج در دایرهالمعارفهای پارسی است و افزون بر آن شامل موارد تازه و بیسابقهای هم هست. چیزهایی که از قلم افتاده یا از حوادث و مسائل متاخر است و در آثار قبلی نیامده و بالاخره اینکه از منابع و مطالعات جدید برای تالیفات و ترجمه مدخلها بهره گرفته شده و بسیاری از سهوها و خطاهای آثار قبلی اصلاح شده است.
آیا شما دایرهالمعارف دانشگستر را اثر کاملی میدانید که میتواند به همه نیازها پاسخ دهد؟
هیچ اثری کامل نیست و به همه نیازها پاسخ نخواهد داد. اما حوزه مطالب این نوع آثار وسیعتر و بهرهگیری مخاطبان از آنها بسیار بیشتر است. همه ما باید بدانیم دانش و فرهنگ یک امر پویاست. هر تغییری در فکر بشر، سرآغاز تعریف و نگرش تازهای خواهد بود. اصلا برخی پیشوایان تفکر علمی و فلسفه علم جدید، ویژگی علوم را در ابطال پذیری علم تعریف کردهاند. برای همین هیچ وقت در پی اثر کامل نباشید. کمال گرایی خوب است؛ اما جستوجوی نمونه کامل در عالم تغییرات امری بیهوده است. با این حال ما میتوانیم نشانههای بهبود و همراهی بازمان را در یک اثر بیابیم و این آثار، نسبت به آنچه گذشتگان دانشور ما انجام دادهاند، یک گام رو به جلو محسوب میشود. دایرهالمعارف دانشگستر هم همین خصوصیت را دارد. به گمانم باید به دو مساله توجه نشان دهد، اول اینکه نقدپذیر باشد و با انعطاف به واکنشهای اهل فرهنگ توجه کند و دیگر اینکه تداوم داشته و مسائل تازه یا از قلم افتاده را به صورت پژوهشهای جاری در جزواتی به اثر الحاق کند تا امکان چاپ جدیدی با ویرایش جدید در یک فرایند چند ساله برای آن امکانپذیر باشد. در واقع تداوم و تکامل داشته باشد و مانند بسیاری از نمونههای گذشته، پرونده آن در یک چاپ و یک نمونه خلاصه نشود.
مدخلهایی که شما نوشتید - یعنی چهرههای سیاسی معاصر و احزاب و نهادهای سیاسی - چگونه این مدخلها انتخاب شده بودند؟ به طور کلی چه معیاری بر این کار حاکم بود؟
ابتدا آنها پیشنهاد دادند و اسامی بسیاری از رجال معاصر و چند حزب و گروه سیاسی را برای تحقیق و نگارش به من دادند. خود مسوولان موسسه خواستند تا آنچه را در همین حوزه مناسب میدانم پیشنهاد کنم و چون این حوزه تخصصی بنده است، تا آنجا که به ذهنم رسید، مدخلهایی را پیشنهاد کردم. به این ترتیب تعداد زیادی از عناوین و اسامی مطرح شد که اغلب آنها مناسب تشخیص دادهشدند. معیار اصلی برای تشخیص، پیشنهاد و انتخاب مدخلها، اهمیت عمومی و پژوهشی آن بود و این امر توسط مسؤولان علمی موسسه دانشگستر انجامگرفت. اما خوشبختانه همکاران این دانشنامه از چنان انعطافی برخوردار بودند که از پیشنهادهای تازه استقبال میکردند. اصلا خود آنها از محققان میخواستند برای تکمیل کار، آنچه را لازم میدانند پیشنهاد کنند و انجام دهند. طبعا من هم در حوزه تخصصی خودم اطلاعات بیشتری دارم و مدخلها را بهتر میشناسم و به این ترتیب افزونههای تازه و پرتعدادی به دایرهالمعارف دانشگستر اضافه شد؛ چیزی که به این وسعت در سایر آثار مشابه سابقه نداشت. طی سالهای طولانی، عده زیادی محقق و ویراستار، نویسنده و مترجم با مجموعه دانشگستر کار کردند و در یک تعامل دوجانبه و با در همآمیزی اطلاعات و تجارب، این کار را به سرانجام رساندند.
در بسیاری از آثار تاریخی درباره این موضوع که شما برعهده داشتهاید مطالبی آمده. کار شما در دایرهالمعارف دانشگستر چه تفاوتی با آنها دارد؟
دانشگستر یک دایرهالمعارف عمومی است ولی آنها کتابهای تخصصی هستند. اینجا البته محدودیتهایی وجود دارد. از جمله ایجاز و اختصاری که ضرورت دایرهالمعارفنویسی است، ولی خوشبختانه در انتخاب مدخلها، افق وسیعی در نظر گرفته شد و اغلب آنچه برای پژوهشگران مفید و برای خوانندگان عادی آموزنده بود، فراهم آمد. شاید بسیاری از نهادهایی که کتاب های عمومی در مورد تاریخ معاصر منتشر میکنند و در کنار کارهایشان، فرهنگنامههایی از رجال و احزاب و مسائل و حوادث سیاسی هم چاپ کردهاند، سیاست خاصی را دنبال کنند و اهداف خاصی داشته باشند. در آن موسسات، خواسته و ناخواسته، چند عامل تاثیرگذار وجود دارد؛ اول محلهای تامین بودجه که براساس گرایشات سیاسی ممکن است تغییر کند و چیزی را بپسندد یا نپسندد. دوم تغییر مدیران و سوم جهتگیریهای ایدئولوژیک یا سیاسی در خود مجموعه. اما دانشگستر یک موسسه خصوصی بود که افرادی از طیفهای گوناگون با هدف پژوهش و فارغ از هر گرایشی گردهم آمده بودند تا اثری بنیادی و پایه خلق کنند. عدم وجود موانع و مسائلی که گفته شد و تفوق روحیه بیطرفی و تحقیق علمی سبب شد تا مدخلها فارغ از هرگونه شائبه و جهتگیری سیاسی، حتی بدون القاب و عناوین یا حتی رعایت عرفهای جاری زبانی - جز در چند مورد ضروری - صرفا توصیف شوند. این خصوصیت بنیادی هر دایرهالمعارفی است؛ توصیف بیطرفانه و دقیق و جامع و موجز. دانشگستر به نظر من به همه این چهار خصوصیت وفادار بوده و در آن موفق است.
شما در نگارش و تحقیق مدخلهایتان دچار مشکل یا محدودیت نبودید؟
اتفاقا آنچه بنده نوشتم از حساسیت زیادی برخوردار بود. نه تنها از جهت سیاسی بودن و معاصر بودن مدخلها که همواره سبب سوءتفاهمها و سوءتعبیرها و دستخوش بازیهای سیاسی بود، بلکه به دلیل ابتکار تازهای که در دانشگستر برای نخستینبار اعمال شد و به نظر بنده هم هیچ اشکالی نداشت و حتی بسیار پسندیدم و به شوق آمدم. مساله این بود که معیار ورود نام شخصیتهای همروزگار ما یا به اصطلاح اعلام معاصران (به قول مرحوم علامه قزوینی رحمهالله علیه) ذکر آنها در ذیل یادداشتهای وفیات است؛ یعنی عرف جاری و پذیرفته شده این است که زندگان دخلی در مدخل دایرهالمعارفها ندارند و تنها پس از فوتشان از حیات و دستاوردهای آنها سخن گفته و به عنوان مدخل پذیرفته میشوند. حتی بخش اعلام فرهنگ سخن که دکتر دبیر سیاقی اخیرا منتشر کرده، این قاعده را پذیرفته و به آن پایبند مانده است. همینجا یک ماجرایی را بگویم که گویا در مورد مرحوم استاد مصاحب اتفاق افتاده و از ایشان خواسته شده بود که در دایرهالمعارف مصاحب، درباره یکی از منتقدان آن دوران مدخلی اختصاص داده شود. نقل کردهاند که استاد فرمودند من حرفی ندارم؛ به شرطی که ایشان برای کسب شرایط لازم لطف کنند و مرحوم شوند!
اما محدودیتها و موانع خیلی زیاد بود؛ اول از همه پیدا کردن منابع و مآخذ قابل اعتماد در مورد رجال سیاسی اخیر ایران بود. گاهی منابع خوب و زیادی در مورد برخی از اعلام وجود داشت و گاهی اصلا منبعی یافت نمیشد. گاهی هم منابع متعدد و متناقضی بودند که باید در مورد هر یک از روایتها تحقیق میشد.
برای یافتن برخی منابع، به نهادهای سیاسی گوناگونی رجوع میکردم تا از آرشیوهای آنها استفاده کنم. اما متاسفانه بوروکراسی و نگاه مظنون سیاسی، مجال تحقیق را تنگ میکند. البته در برخی موارد هم همکاری غیرمنتظرهای را میدیدم که اصلا انتظارش را نداشتم. مثلا در موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، هر چه میخواستم با سرعت و بدون هیچگونه ممانعت و مزاحمتی، اگر موجود بود دردسترسمان قرار میگرفت اما در کتابخانه ملی هیچگاه نتوانستم کار مفیدی انجام دهم و اصلا سالهاست آرشیو کتب و اسناد مربوط به احزاب و گروههای سیاسی معاصر آن، خاک میخورد و در کارتنها میپوسد، در حالی که تصور من عکس این بود و اصلا فلسفه کتابخانه ملی، جامعیت منابع و سرعت بهرهگیری است که اولی مفقود و دومی معدوم است.
گاهی هم ناچار میشدم سراغ خود افراد بروم. از میان رجال حاضر و معاصر، وقتی اطلاعاتی وجود نداشت یا تردیدهایی بود؛ مستقیما به آنها تلفن میزدم یا با آنها دیدار میکردم و اطلاعاتی به دست میآوردم. حداقل در مورد اطلاعات سجلی و شخصی آنها مطمئن میشدم. حتی از آگهیهای تبلیغاتی که مثلا ستادهای کاندیداهای مجلس شورا یا مجلس خبرگان یا شوراها چاپ کرده بودند یا عین آنها در روزنامههای یک دوره خاص چاپ شده بود استفاده کردم و اینها به دلیل نظارت خود افراد در بعضی نکات جزئی مفید بود.
از اینترنت هم استفاده میکردید؟
بسیار زیاد. اگر بخواهم اولویتی برای منابع کارم قائل شوم، به ترتیب اینها بودند: 1- کتابها؛ بهویژه کتابخانه شخصی خودم. 2- آرشیو مجلهها و روزنامهها 3- اینترنت 4- مراکز اسناد و بایگانی نهادها و 5- خود افراد و اشخاص یا روابط عمومی برخی احزاب و نهادها.در میان این منابع، اینترنت کار را راحتتر کرده بود، اما برای انجام پژوهشهای دقیق و متناسب با دایرهالمعارفها باید با احتیاط با آن برخورد شود و در گزینش مطالب حتما منابع مطمئن دیگر آن را تایید کنند. شاید بهترین کمکی که مطالب اینترنتی به پژوهشگر میکنند، دوچیز باشد: اول ذکر منابع و مآخذی که ممکن است از یاد رفته یا تازه منتشر شده باشند و دوم تداعی معانی مسائلی که میتوانند در روش و پژوهش مطالب و گزینش منابع و مسائل بسیار مفید باشد.مثلا دانشنامه یا دایرهالمعارف اینترنتی ویکی پدیا اثر بسیار مهمی است اما کیفیت و صحت مطالب و اطلاعات آن حتما باید با منابع و اطلاعات موثق تایید شود.
شما نسبت به این احزاب یا اشخاصی که در دانشنامه از آنها یاد شده، موضع خاصی نداشتید؟
اصلا یک مشکل و مساله پژوهش در چنین حوزههایی مربوط به همین مساله است. محقق، چه به صورت مثبت یا منفی، جذب سوژه میشود و میکوشد این حالت را در متن منعکس کند. بسیار دشوار است که خود را از قید این تعلق آزاد کنیم. در حقیقت، غایت و کمال پژوهشگر در فاصلهگیری از سوژه و رعایت بیطرفی نهفته است. البته تصور نکنید که محقق همیشه مستقیما این کار را انجام میدهد. خیر، گاهی اتفاق پیچیدهای میافتد و چینش کلمات یا تفصیل دادن به برخی مسائل کم اهمیت یا اجمال در برخی موضوعات مهم یا انتخاب واژگانی خاص، به صورت غیرمستقیم در خدمت سوژه قرار داده میشود تا به جای توصیف بیطرفانه و علمی، احساس و موضعگیری نویسنده و پژوهشگر را میزبانی کند. افاده معنا در کلمات مترادف، گاهی بسیار متفاوت با هم و حتی ضد هم عمل میکند. مثل همان مثال معروف بفرما و بنشین و بتمرگ که هر سه تقاضای نشستن از مخاطب دارند، اما هر کدام تمایزات عاطفی و منزلتی متفاوت را نمایندگیمیکنند.
شما توانستهاید بیطرفی کامل را حفظ کنید و بر فاصله خود را از سوژه تنظیم کنید؟
سعی کردهام ولی قطعا در بعضی مواقع موفق نشدهام. مثلا بنده به مرحوم آیتالله طالقانی علاقه بسیاری دارم. خب، برخی از استانداردهای نوشتار دایرهالمعارفی همچون حذف عناوین و اجمال در مطالب را در نظر داشتهام، ولی همان اثر غیرمستقیم قطعا هست و هنوز آن روحیه علمی و فرهیختگی تا آن اندازهای که کمال مطلوب محسوب میشود، در من رشد نیافته است.
منبع: سایت گروه مجلات همشهری
نظر شما :