خاتمی: از بازرگان ذکر خیر می‌کنم

۲۳ شهریور ۱۳۹۱ | ۱۳:۰۶ کد : ۲۵۶۸ از دیگر رسانه‌ها
تاریخ ایرانی: سید محمد خاتمی در دیدار با اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران با اشاره به اظهارات یکی از حضار درباره دیدگاه مهندس بازرگان قبل از انقلاب اسلامی گفت: «من هم از مرحوم مهندس بازرگان و همه بزرگانی که در طول این نیم قرن، بلکه یک قرن گذشته در عرصه پیشرفت جامعه، اعتلای کشور و آزادی مملکت و نیز عرضه اسلامی که واقعا جوابگوی نیازهای انسان و روزگار ماست، تلاش کردند ذکر خیر می‌کنم. البته بحث درباره شخصیت افرادی نظیر جناب مرحوم مهندس بازرگان نیاز به مجالی دیگر دارد. با آرزوی علو درجات برای ایشان و همه بزرگان گذشته و با تشکر از شما به خاطر مطالبی که مطرح کردید.»

 

به گزارش سایت سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات در این دیدار و در پاسخ به سووالی درباره فضای قهرمان‌پروری در جامعه گفت: با توجه به اینکه زمان محدود است فرصتی نیست مفصلا به همه سؤالات پاسخ بدهم از جمله اینکه بگویم خاتمی کیست و چیست و خیلی هم مهم نیست که وقت خود را صرف آن کنیم. به جای آن بیاییم و به عنوان کسانی که در این عصر و زمان زندگی می‌‏کنیم و با مختصات تاریخی جامعه ایرانی که در آن به سر می‌بریم بیشتر آشنا شویم، درد‌ها و درمان‌ها را بشناسیم. این امر خیلی مفید‌تر است. در واقع اگر ما به جای تجزیه و تحلیل افراد و شخصیت‏‌ها، بتوانیم جامعه و تاریخ کشور را بشناسیم و راهکاری منطقی در مورد مدیریت آن پیدا کنیم آن وقت می‌‏توانیم در مورد انسان‏‌ها نیز قضاوت کنیم. به تعبیر امیرالمومنین «نیایید امور و جریانات را با افراد بسنجید. شما حق را بشناسید، سپس افراد را با ملاک حق بسنجید»

 

ولی به هر حال سؤالتان را به اجمال پاسخ می‌گویم: در سال آخر ریاست‏‌جمهوری یا سال ۸۳، نامه‌‏ای برای «فردا» نوشتم که ناظر بر همین جریان بود. آن «فردا» امروز است و شما آن را مجددا بخوانید. شاید در مورد خودم و جامعه و مشکلات و راه حل‌های آن چیزی دستگیرتان شود. نمی‌‏خواهم بگویم آنچه در آن نامه آمده درست است، اما دیدگاهی که داشتیم و مشکلات حاضر در جامعه و اینکه چه چیزی قابل پیاده شدن در جامعه هست یا نیست و چرا؟ مطالبی آمده است. بالاخره جامعه محیط آزمایشگاهی علوم طبیعی نیست که بتوانید مواد را دفعتا ترکیب یا تجزیه کنید و خیلی فوری محصولی را به دست آورید. در جوامع، امور به صورت تدریجی حاصل می‌شود و آگاهان خیرخواه می‌توانند با تأمل و شناخت راه و داشتن استراتژی و تاکتیک و به صورت جمعی نه فردی و پیدا کردن راه‏حلی درست و رهبری استراتژیک البته نه فردی، امور قابل پیاده شدن را بیابند و اندک اندک پیاده کنند.

 

برای گرفتن پاسخ کاملتان بهتر است شما نامه‌‏ای برای فردا را بخوانید تا حدود زیادی به این مساله پاسخ داده‌‏ام، البته خیلی به خود نپرداخته‌‏ام اما به اینکه چرا جامعه ما احساس می‌‏کند به قهرمان نیاز دارد و این چه درد تاریخی است، پرداخته شده. واقعا در این جامعه و فرهنگ بسیار غنی و تاریخ پرفراز و نشیب و طوفان‏‌های عظیم که پشت سر گذاشته شد جا دارد بپرسم، چرا با همه این عظمت‏‌ها و بزرگی‌ها مردمش به دنبال این هستند که کسی آن‌ها را نجات دهد و با پیدا کردن این فرد همه کار‌ها را متوجه او کنند. اگر هم اتفاقی نیفتاد، دلسرد شوند؟ این طرز تفکر، مشکل و بیماری تاریخی است که عمده ریشه شکل‏‌گیری آن در تاریخ استبدادزده ماست، به خصوص در طول ۲۰۰-۱۵۰سال گذشته که ملت تحقیر شد و به نوعی اعتمادبه‏‌نفس از او گرفته شد در نتیجه در پی این بود که دستی از غیب برون آید و کاری بکند. یکی از علل استقرار دیکتاتوری‏‌ها همین است، با اینکه انقلاب مشروطیت در جامعه ما بسیار مهم بود اما بسیاری از مردم از استبداد رضاشاه استقبال کردند. واقعا چرا؟ برای اینکه در آن زمان هرج و مرج شد و نتوانستند آزادی را پایدار کنند و به جان هم افتادند، از سوی دیگر فساد قاجاری همه را بیزار کرده بود و در این بین دروغگویانی با شعار آباد کردن و قوی کردن مملکت ایران و ایجاد امنیت، مردم را به سمت خود کشیدند و رضاخان به روی کار آمد. و بعد مردم دیدند که این قهرمان‌نما چه به سرشان آورد.

 

حس قهرمان‏گرایی و قهرمان‏‌پروری نشان از بیماری روانی تاریخی دارد و اینکه می‌گویم جامعه ما بیمار است خدای ناکرده در صدد تحقیر ملت بزرگمان نیستم. این ملت عزیز و قوی است ولی یک انسان نیرومند را هم بیماری و میکروب از پای می‌اندازد و زمین‌گیر می‌کند و برای به پا ایستادن آن باید سیستم ایمنی و دفاعی او تقویت و میکروب را از تن بیرون کرد و این ملت این ظرفیت را دارد. همان‏طور که بار‌ها گفتم اگر می‌‏خواهید بدانید روحیه این ملت چیست،‌‌ همان روحیه مشروطیت، نهضت ملی، انقلاب اسلامی و اصلاحات و... است و امر مشترک همه آن‌ها این است که این مملکت، استبداد نه، آزادی می‌‏خواهد، استقلال می‌‏خواهد، وابستگی به بیگانه نمی‌‏خواهد و پیشرفت می‌‏خواهد. البته فرهنگ غالب مملکت ما اسلامی است و همه آن را قبول داریم. و اسلامی نیز که در انقلاب ما بود ادعا داشت که آزادی، استقلال و پیشرفت را به مردمانش هدیه می‌‏دهد. حال اگر اسلام به گونه‌ای دیگر تعبیر می‌شود و تلاش برای تحمیل آن صورت می‌گیرد آن انحراف از انقلاب و خواست تاریخی ملت است.

 

اما ملت این است ولی اینکه چرا در کشور ما آزادی، پایدار و نهادینه نمی‌‏شود و چرا مشکلات پیش می‌‏آید و چرا از دل هر جریانی چون مشروطیت رضاخان یا بعد از آزادی هرج و مرج‏‌گونه شهریور ۲۰ و نهضت ملی و استقرار حکومت ملی مصدق و کودتای ۲۸ مرداد و دیکتاتوری نفس‌گیر بیرون می‌‏آید، جای سوال است؟ یا با آنکه انقلاب اسلامی ما که با شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی آمد و مردم را بر سرنوشت خود حاکم کرد و آزادی را به ارمغان آورد چه شد که در جامعه باز سختگیری و مشکلات پدید آمد؟ جنگ تحمیلی، تهدید‌ها، ترور و... طبیعی بود که جامعه انقلابی را از وضع طبیعی خود خارج کند و بعضی مسائل فوق‌العاده مقتضای انقلاب ما نبود و امام هم در سال‌‏های آخر عمر گفتند در جاهایی ما از قانون تخطی کردیم، اما بناست که همه به قانون برگردیم ولی متاسفانه بعد از آن به جای اینکه استثناهایی که امام گفته بود رفع شود و قاعده سر جایش بیاید استثنا‌ها قاعده شد و قاعده هم که‌‌ همان قانون اساسی بود خیلی مورد توجه قرار نگرفت.

 

شما بنشینید و این مساله را از نظر جامعه‏‌شناسی و روانشناسی اجتماعی بررسی کنید که چرا جامعه ما این چنین است. باید بگویم کشور ما ظرفیت فراوان دارد و باید این ظرفیت پرورش داده شود. اتفاقا یکی از مسائل مهمی که می‌تواند کمک کند ایجاد حکومت‏‌های ملی و آزادی‌خواه است. اگر بخواهیم آزادی به معنای واقعی شکل بگیرد باید بدانیم بسیاری از معیارهای آزادی را در کشورهای دیگر ممکن است قبول نداشته باشیم. در ثانی با ظرفیت‏‌های تاریخی کشورمان نباید انتظار داشته باشیم که فردا ایران مانند سوئیس شود، نه می‌‏خواهیم و نه می‌‏تواند آن گونه شود. این مسائل باید به تدریج پیش رود. اتفاقا یکی از نقش‌‏های حکومت‌‏های واسطه این است که به حق و آزادی مردم اعتقاد داشته باشند و در عین حال واقعیت‏‌ها را در نظر بگیرند.

کلید واژه ها: خاتمی بازرگان


نظر شما :