خاتمی: از بازرگان ذکر خیر میکنم
به گزارش سایت سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات در این دیدار و در پاسخ به سووالی درباره فضای قهرمانپروری در جامعه گفت: با توجه به اینکه زمان محدود است فرصتی نیست مفصلا به همه سؤالات پاسخ بدهم از جمله اینکه بگویم خاتمی کیست و چیست و خیلی هم مهم نیست که وقت خود را صرف آن کنیم. به جای آن بیاییم و به عنوان کسانی که در این عصر و زمان زندگی میکنیم و با مختصات تاریخی جامعه ایرانی که در آن به سر میبریم بیشتر آشنا شویم، دردها و درمانها را بشناسیم. این امر خیلی مفیدتر است. در واقع اگر ما به جای تجزیه و تحلیل افراد و شخصیتها، بتوانیم جامعه و تاریخ کشور را بشناسیم و راهکاری منطقی در مورد مدیریت آن پیدا کنیم آن وقت میتوانیم در مورد انسانها نیز قضاوت کنیم. به تعبیر امیرالمومنین «نیایید امور و جریانات را با افراد بسنجید. شما حق را بشناسید، سپس افراد را با ملاک حق بسنجید»
ولی به هر حال سؤالتان را به اجمال پاسخ میگویم: در سال آخر ریاستجمهوری یا سال ۸۳، نامهای برای «فردا» نوشتم که ناظر بر همین جریان بود. آن «فردا» امروز است و شما آن را مجددا بخوانید. شاید در مورد خودم و جامعه و مشکلات و راه حلهای آن چیزی دستگیرتان شود. نمیخواهم بگویم آنچه در آن نامه آمده درست است، اما دیدگاهی که داشتیم و مشکلات حاضر در جامعه و اینکه چه چیزی قابل پیاده شدن در جامعه هست یا نیست و چرا؟ مطالبی آمده است. بالاخره جامعه محیط آزمایشگاهی علوم طبیعی نیست که بتوانید مواد را دفعتا ترکیب یا تجزیه کنید و خیلی فوری محصولی را به دست آورید. در جوامع، امور به صورت تدریجی حاصل میشود و آگاهان خیرخواه میتوانند با تأمل و شناخت راه و داشتن استراتژی و تاکتیک و به صورت جمعی نه فردی و پیدا کردن راهحلی درست و رهبری استراتژیک البته نه فردی، امور قابل پیاده شدن را بیابند و اندک اندک پیاده کنند.
برای گرفتن پاسخ کاملتان بهتر است شما نامهای برای فردا را بخوانید تا حدود زیادی به این مساله پاسخ دادهام، البته خیلی به خود نپرداختهام اما به اینکه چرا جامعه ما احساس میکند به قهرمان نیاز دارد و این چه درد تاریخی است، پرداخته شده. واقعا در این جامعه و فرهنگ بسیار غنی و تاریخ پرفراز و نشیب و طوفانهای عظیم که پشت سر گذاشته شد جا دارد بپرسم، چرا با همه این عظمتها و بزرگیها مردمش به دنبال این هستند که کسی آنها را نجات دهد و با پیدا کردن این فرد همه کارها را متوجه او کنند. اگر هم اتفاقی نیفتاد، دلسرد شوند؟ این طرز تفکر، مشکل و بیماری تاریخی است که عمده ریشه شکلگیری آن در تاریخ استبدادزده ماست، به خصوص در طول ۲۰۰-۱۵۰سال گذشته که ملت تحقیر شد و به نوعی اعتمادبهنفس از او گرفته شد در نتیجه در پی این بود که دستی از غیب برون آید و کاری بکند. یکی از علل استقرار دیکتاتوریها همین است، با اینکه انقلاب مشروطیت در جامعه ما بسیار مهم بود اما بسیاری از مردم از استبداد رضاشاه استقبال کردند. واقعا چرا؟ برای اینکه در آن زمان هرج و مرج شد و نتوانستند آزادی را پایدار کنند و به جان هم افتادند، از سوی دیگر فساد قاجاری همه را بیزار کرده بود و در این بین دروغگویانی با شعار آباد کردن و قوی کردن مملکت ایران و ایجاد امنیت، مردم را به سمت خود کشیدند و رضاخان به روی کار آمد. و بعد مردم دیدند که این قهرماننما چه به سرشان آورد.
حس قهرمانگرایی و قهرمانپروری نشان از بیماری روانی تاریخی دارد و اینکه میگویم جامعه ما بیمار است خدای ناکرده در صدد تحقیر ملت بزرگمان نیستم. این ملت عزیز و قوی است ولی یک انسان نیرومند را هم بیماری و میکروب از پای میاندازد و زمینگیر میکند و برای به پا ایستادن آن باید سیستم ایمنی و دفاعی او تقویت و میکروب را از تن بیرون کرد و این ملت این ظرفیت را دارد. همانطور که بارها گفتم اگر میخواهید بدانید روحیه این ملت چیست، همان روحیه مشروطیت، نهضت ملی، انقلاب اسلامی و اصلاحات و... است و امر مشترک همه آنها این است که این مملکت، استبداد نه، آزادی میخواهد، استقلال میخواهد، وابستگی به بیگانه نمیخواهد و پیشرفت میخواهد. البته فرهنگ غالب مملکت ما اسلامی است و همه آن را قبول داریم. و اسلامی نیز که در انقلاب ما بود ادعا داشت که آزادی، استقلال و پیشرفت را به مردمانش هدیه میدهد. حال اگر اسلام به گونهای دیگر تعبیر میشود و تلاش برای تحمیل آن صورت میگیرد آن انحراف از انقلاب و خواست تاریخی ملت است.
اما ملت این است ولی اینکه چرا در کشور ما آزادی، پایدار و نهادینه نمیشود و چرا مشکلات پیش میآید و چرا از دل هر جریانی چون مشروطیت رضاخان یا بعد از آزادی هرج و مرجگونه شهریور ۲۰ و نهضت ملی و استقرار حکومت ملی مصدق و کودتای ۲۸ مرداد و دیکتاتوری نفسگیر بیرون میآید، جای سوال است؟ یا با آنکه انقلاب اسلامی ما که با شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی آمد و مردم را بر سرنوشت خود حاکم کرد و آزادی را به ارمغان آورد چه شد که در جامعه باز سختگیری و مشکلات پدید آمد؟ جنگ تحمیلی، تهدیدها، ترور و... طبیعی بود که جامعه انقلابی را از وضع طبیعی خود خارج کند و بعضی مسائل فوقالعاده مقتضای انقلاب ما نبود و امام هم در سالهای آخر عمر گفتند در جاهایی ما از قانون تخطی کردیم، اما بناست که همه به قانون برگردیم ولی متاسفانه بعد از آن به جای اینکه استثناهایی که امام گفته بود رفع شود و قاعده سر جایش بیاید استثناها قاعده شد و قاعده هم که همان قانون اساسی بود خیلی مورد توجه قرار نگرفت.
شما بنشینید و این مساله را از نظر جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی بررسی کنید که چرا جامعه ما این چنین است. باید بگویم کشور ما ظرفیت فراوان دارد و باید این ظرفیت پرورش داده شود. اتفاقا یکی از مسائل مهمی که میتواند کمک کند ایجاد حکومتهای ملی و آزادیخواه است. اگر بخواهیم آزادی به معنای واقعی شکل بگیرد باید بدانیم بسیاری از معیارهای آزادی را در کشورهای دیگر ممکن است قبول نداشته باشیم. در ثانی با ظرفیتهای تاریخی کشورمان نباید انتظار داشته باشیم که فردا ایران مانند سوئیس شود، نه میخواهیم و نه میتواند آن گونه شود. این مسائل باید به تدریج پیش رود. اتفاقا یکی از نقشهای حکومتهای واسطه این است که به حق و آزادی مردم اعتقاد داشته باشند و در عین حال واقعیتها را در نظر بگیرند.
نظر شما :