شناگری که غرق شد/ نگاهی به اتهامات و اعترافات صادق قطب‌زاده

۲۸ شهریور ۱۳۹۱ | ۱۹:۳۳ کد : ۲۵۸۵ از دیگر رسانه‌ها
صادق قطب‌زاده را می‌توان نخستین مقام مسوول در جمهوری اسلامی دانست که از قطار همراهی با نظام به قصد براندازی آن پیاده شد. او به تعبیری نخستین خشت انحراف از اصول جمهوری اسلامی را بنا نهاد، آن هم در شرایطی که معتقد بود می‌خواسته با انجام کودتایی خونین مانع انحراف جمهوری اسلامی شود.

 

قطب‌زاده در زمانی به جرم طراحی کودتا بر علیه جمهوری اسلامی و قصد ترور بنیانگذار انقلاب بازداشت شد که هرچند مخالفت‌هایی با نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی در درون کشور وجود داشت اما شناخته شده‌ترین چهره مخالف این اوضاع یعنی نخست‌وزیر دولت موقت اگرچه در اعتراض به شرایط آن زمان کشور، از مقام نخست‌وزیری اعلام استعفا کرده بود اما برای ابراز مخالفت پا از محدوده قانون فرا‌تر نمی‌گذاشت. نخستین رییس‌جمهور نیز اگرچه به دلیل «عدم کفایت سیاسی» توسط مجلس برکنار شده بود اما اقدام به طراحی کودتا و اقدامات تروریستی، همچون قطب‌زاده نکرده بود.

 

در این زمان سه سال از انقلاب گذشته و صادق قطب‌زاده در سه راهه همراهی، اصلاح یا براندازی راه سوم را در مواجهه با نظام در پیش گرفته بود. هرچند حامیان بازگشت سلطنت پیش از این در قالب کودتای نوژه، پا به میدان براندازی نهاده و زهر ناکامی چشیده بودند.

 

روزی که در روزنامه‌های کشور نوشته شد «صادق قطب‌زاده با معشوقه فرنگی‌اش» و به جرم طراحی کودتا در جهت براندازی نظام دستگیر شده است، کسی را باور نبود که این صادق قطب‌زاده‌‌ همان رییس رادیو و تلویزیون انقلاب و وزیر امور خارجه دولت شورای انقلاب باشد. و آنکه جرم دیگرش قصد ترور امام خمینی عنوان شده‌‌ همان صادق قطب‌زاده‌ای باشد که خود را «فرزند امام» می‌دانست و می‌گفت «ما کسی نبودیم. همین قدر که سایه امام بر سرمان بود مردم ما را شناختند...»

 

اما قطب‌زاده در ۱۷ فروردین ۶۱ دستگیر و ۲۳ مرداد‌‌ همان سال در حالی در دادگاه انقلاب محاکمه شد که اتهامات او بدین شرح بود:

۱ـ رهبری کردن عده‌ای جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی در زیر پوشش پیاده کردن جمهوری اسلامی واقعی.

۲ـ همکاری با چند گروه نظامی به منظور تحقق بخشیدن به اهداف شوم خود.

۳ـ تغذیه مالی گروه‌های نظامی همکار.

۴ـ برقراری ارتباط و حتی همکاری و تهیه پوشاک جهت مفسدین جریانات شمال کشور.

۵ـ اعزام رابط جهت تماس با قشقایی‌ها و درخواست کمک از آن‌ها.

۶ـ اعزام نمایندگانی به خارج از کشور جهت گرفتن پول و اطلاعات برای براندازی.

۷ـ گرفتن مبلغ شصت هزار دلار از خارج از طریق «ویل آلون».

۸ـ فرستادن سید مهدی مهدوی به عنوان نماینده به عربستان برای گرفتن پول.

۹ـ برقراری ارتباط با جامعه سوسیالیست‌ها جهت براندازی و اعزام نمایندگانی نزد آنان.

۱۰ـ اعزام نمایندگانی نزد شریعتمداری برای جلب همکاری و تایید وی.

۱۱ـ درخواست اسلحه از خارج با فرستادن لیستی مرکب از اقلام مورد نیاز.

۱۲ـ تهیه طرح و به عهده گرفتن رهبری عملیات تسخیر مراکز سپاه و کمیته‌ها و رادیو و تلویزیون.

۱۳ـ تهیه نقشه چگونگی انهدام بیت امام و شروع به اقدام.

۱۴ـ قرار دادن دو منزل در اختیار بعضی از افراد گروه، یکی نزدیک بیت امام و دیگری خارج از جماران جهت دیده بانی و تخریب.

۱۵ـ اقدام جهت آزادی اصغر مهاجر یکی از بمبگذاران گروه پارس با دادن مبلغ ۵۰۰ هزار ریال به عنوان رشوه.

۱۶ـ اقدام به آزادی یکی از منافقین و تلاش برای تهیه گذرنامه و خروج او از کشور.

 

قطب‌زاده خود نیز پس از برگزاری دادگاه زبان به اعتراف گشود. نقل است که حتی بالا‌ترین مقامات کشور در آن دوران نیز با ناباوری به چشم به صفحه تلویزیونی دوخته بودند که رییس سابق آن اینگونه از طراحی انجام بمبگذاری در بیت امام و ترور مقامات ارشد کشور و تصرف مراکز سپاه، کمیته، رادیو تلویزیون و جماران سخن می‌گفت.

 

نکته تعجب برانگیز‌تر در ماجرای قطب‌زاده، به میان آمدن نام آیت‌الله شریعتمداری یکی از مراجع صاحب‌نام عالم تشیع، در ارتباط با انجام این کودتا بود. قطب‌زاده در اعترافات خود اینگونه به نقش آیت‌الله شریعتمداری در انجام این کودتا اشاره می‌کند: «در بین مراجع فقط با واسطه با شخص آیت‌الله شریعتمداری، مساله در میان گذاشته شده بود، البته توجه می‌کنید من مدت یک سال و خورده‌ای است که اصلاً مسافرتی به هیچ جا نکردم، من جمله به قم؛ بنابراین شخصاً تماس نداشتم، ولی[با] دو واسطه‌ای که صحبت شده بود با ایشان، من از طریق آن دو واسطه مطلع شده بودم که این مطالب، مساله‌ اصل براندازی به نظر ایشان رسیده بود. در دو سه ماه قبل، یک بار آقای حجت‌الاسلام مهدوی رفتند آنجا و صحبت کرده بودند با ایشان، با آیت‌الله شریعتمداری و در مجموع، برخورد آیت‌الله شریعتمداری بسیار برخورد محتاطانه‌ای بود، با کل مساله. بعد وقتی که حجت‌الاسلام مهدوی تشریف برده بودند به خارج، من از حجت‌الاسلام آقای عبدالرضا حجازی خواستم مطلب را با حضرت آیت‌الله شریعتمداری در میان بگذارد و کلیات طرح را یعنی اصل کلیت طرح را با آقای حجازی در میان گذاشتم. آقای [عبدالرضا] حجازی هم با آیت‌الله شریعتمداری آن طوری که به من گفتند مساله را در میان گذاشته است و نقل قول از آقای حجازی است که ایشان گفتند که من قبل از انجام برنامه، کاری نمی‌توانم بکنم و بعد از انجام برنامه، بنده خود ایشان را تأیید می‌کنم و اقدام می‌کنم. این ماجرا گذشت. مجدداً بحث دیگری با آقای حجازی شد و آقای حجازی مجدداً رفتند و دفعه‌ دوم که برگشتند گفتند که بحث‌‌ همان است ولی آیت‌الله شریعتمداری یک مقدار زیادی ترسیدند. این ماجرا که مربوط به یک ماه و نیم قبل است، گذشت تا مجدداً آقای مهدوی آمدند. من مجدداً به آقای مهدوی گفتم و ایشان هم در مراجعت به من گفتند که نظر ایشان‌‌ همان است و اگر براندازی انجام شد، ایشان تأیید خواهند کرد و اقدام خواهند کرد. البته یک، دو روز بعدش، آقای مهدوی پولی هم در حدود پانصد هزار تومان به من دادند و تنها پولی بود که به من رسید و گفتند من باب خرید منزل از آیت‌الله شریعتمداری گرفتم...»

 

بر اساس همین اعترافات قطب‌زاده بود که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جلسه مورخ ۳۱/۱/۱۳۶۱ عدم صلاحیت آیت‌الله شریعتمداری را در زمینه مرجعیت اعلام کرد تا وی از صحنه مرجعیت حذف و تا زمان مرگ در کنج عزل و عسرت روزگار سپری کرد.

 

مخالفان صادق قطب‌زاده در زمان دستگیری او که اکثرا از روحانیون حزب جمهوری اسلامی بودند او را وصله ناجور انقلاب می‌دانستند. بسیاری نیز اعلام کردند که از‌‌ همان سال‌ها پیش از انحراف قطب‌زاده مطلع بوده‌اند و در این راستا مخالفت مرحوم سیدمصطفی خمینی را با قطب‌زاده در اواخر دهه ۴۰ به عنوان شاهدی بر صدق انحراف صادق مطرح می‌کردند.

 

قطب‌زاده‌ای که تمام توان خود را برای دستگیری و اعدام محمدرضا پهلوی بکار بسته بود، عاقبت جان خود را بر سر انجام عملی نهاد که حتی شاه نیز شهامت انجام آن را نداشت. و آن ترور امام خمینی بود.

 

قطب‌زاده بر آن بود تا در دریایی شنا کند که بسیار ژرف‌تر و فراخ‌تر از توان او بود. اما نمی‌توانست در ساحل این دریا تنها به تماشا بنشیند و اینگونه بود که دل و جان به دریایی زد که فرجامی جز غرق شدن و هلاک در انتظارش نبود.

 

دختری فرانسوی که سال‌ها بعد کتابی درباره قطب‌زاده نگاشت و مشخص شد که دوست دختر او بوده، به یاد می‌آورد که چند روز پیش از دستگیری، صادق به او می‌گوید «می‌خواهم بروم در یک رودخانهٔ مهیب شنا کنم، برایم دعا کن». و دختر از او می‌پرسد: «صادق! شنا بلدی؟».

 

...

 

متن اعترافات قطب‌زاده درباره اتهامات او از جمله طراحی کودتا بر علیه نظام و ترور امام خمینی، در ادامه می‌آید. با این اشاره که این متن در اوایل اردیبهشت ۶۱ در روزنامه کیهان منتشر شده بود.

 

شما ضمن معرفی خود، علت دستگیری‌تان را بیان کنید.

 

من صادق قطب‌زاده هستم و علت دستگیری من در رابطه با برنامه‌ای بود که به نام برنامهٔ براندازی است که من سعی می‌کنم همین برنامه را و انگیزه‌هایش را [با] جمع‌بندی که فعلاً به آن رسیدیم، یکی پس از دیگری عنوان کنم.

 

از مدتی قبل، حدود ۳ ماه قبل، از یک سازمان افسری با من تماس گرفتند و بحث و گفتگویی پیرامون تحلیل ما از مسائلی که فعلاً در کشور ما می‌گذرد، شد. در این تحلیل من یک مقدار نقطه ‌نظرهایی داشتم و آن‌ها هم به همچنین. بعد از قبول نقطه ‌نظرهای من و چارچوبی که باید در آن باشیم، بحث و گفتگو راجع به قصد براندازی حکومت و نه نظام جمهوری شد که در اطراف بیت امام چه می‌توان کرد و بر اساس این، بحث اول آن‌ها صحبت از محاصره بود و آن‌ها دربارهٔ محاصره نقشه‌ای می‌خواستند. من این نقشه را توسط یکی از دوستان که تهیه شده بود به آن‌ها دادم. یک نقشه‌ عادی بود. آن‌ها گفتند که این نقشه به نظر ما درست نمی‌آید و بنابراین لازم است که ما از نزدیک برویم و آنجا را ببینیم. آن‌ها رفتند و من یکی از دوستانی که در آنجا منزلی بغل منزل امام داشت، معرفی کردم و این‌ها رفتند و آن منزل را دیدند. در مراجعت وقتی نشستیم، صحبت کردیم، گفتند که این منزل محل بسیار مناسبی است برای انفجار. گفتند خیلی خوب انفجار چه و بحث راجع به انفجار و محل صورت گرفت. چگونه و چه نوع. هفته‌ بعد آن [کسی] که، دو هفته قبل از دستگیری من بود آمدند و گفتند که سازمان ما تصمیم گرفته که آنجا را از دو طریق بکوبد: یکی با توپخانه، یکی هم احیاناً با انفجار از داخل آن منزل.

 

 

هدف چه بود؟

 

هدف از بین بردن همه‌ سران حکومت من جمله امام. من در بدو امر دو نوع حالت روانی در برخورد با قضیه داشتم. یکی مساله‌ آری یا نه. منتها متأسفانه در وهله‌ اول من گفتم خیلی خوب این مساله را بررسی کنیم و ببینیم که چکار می‌شود کرد و «نه» نگفتم. آن‌ها رفتند و نقشه را بررسی کردند و هفته‌ بعد آمدند و گفتند که ما فکر کردیم که هم نقشه‌ کوبیدن آنجا باشد و هم به حالت خونخواهی امام، بقیه کار‌ها را انجام بدهیم و مردم هم در این باره بیایند و در واقع گیج بشوند که به کدام سمت بروند و قرار شد که آن‌ها بروند و تمام این نقشه را مورد مطالعه قرار بدهند و چند روز قبل از اجرای نقشه، تصمیم نهایی در این زمینه گرفته شود. فی‌الواقع، من از اینکه با این نقشه در اول آن مخالفت نکردم از لحاظ روحی خودم ناراحت بودم و تصمیم داشتم که در جلسه‌ نهایی که صحبت است، مطلقاً با کوبیدن جماران و منزل امام به اعتبار عاطفی خودم نسبت به امام، جلوگیری بکنم؛ ولی البته [با] بقیه‌ نقشه مثل گرفتن مراکز سپاه، کمیته، رادیو تلویزیون، محاصره‌ جماران، من کاملاً موافق بودم.

 

این نقشه‌ای بود که در واقع انجام شد و عملی شد، یعنی تا آن مرحله، ولی همین طور که عرض کردم به تصویب نهایی نرسید و ما هم در واقع قبل از آنکه اصلاً ماجرا به صورتی در بیاید دستگیر شدیم.

 

 

چگونه می‌خواستید مواد منفجره را به جماران ببرید؟

 

صحبت از این شد که می‌شود مواد منفجره را برد. صحبت از این بود که توسط مصالح ساختمانی که به آنجا می‌رود [برده شود] این آقایی که یکی از این افسرها است، گفت: من متعهد می‌شوم که از طریق مصالح ساختمانی، مواد منفجره را به داخل منزل ببرم، ولی خود او هم بعد از مدتی اصولاً به این نتیجه رسیده بود که فقط راهش کوبیدن از دور است و از نزدیک امکاناتش بسیار ضعیف است.

 

 

در این رابطه آیا قرار بود اسلحه‌ای هم از خارج آورده بشود؟

 

نخیر، در این رابطه ابداً به این صورت نبود، به دلیل اینکه بین طرح این مساله و اجرایش بیشتر از حداکثر دو هفته نبود؛ بنابراین امکان اینکه اسلحه از جایی بخواهد وارد بشود، بر این منظور نبود.

 

 

پس در رابطه با چه بود؟

 

این‌ها مدتی قبل گفته بودند به من، اولاً اسلحه و مهمات، همه نوع چیز دارند خودشان و احتیاجی ندارند، ولی مدتی قبل، در حدود مثلاً یک ماه و خورده‌ای قبل، سؤال کردند از من که، یعنی یک لیست کوچکی را به من دادند. تعداد اسلحه محدودی، که ما این‌ها را می‌خواهیم. من هم گفتم سعی می‌کنم آن‌ها را تهیه بکنم و این‌ها را فرستادم برای خارج از کشور، ولی عملاً امکان تهیه‌اش به علت نبودن پول نبود.

 

 

با چه کسی تماس گرفتند و در خارج از کشور قرار بود چه کسی هماهنگ بکند؟

 

مساله‌ رابطه با خارج از کشور، خودش یک بحث دیگری است.

 

 

آن بحث را خواهیم کرد منتها در این رابطه‌ مشخص، این هماهنگی و ارتباط با اسلحه در خارج با چه نیرویی قرار بود انجام بشود و شما از کی خواستید؟

 

من فقط به یکی از دوستانم آقای بیلران، لیست را فرستادم و گفتم آیا می‌شود این‌ها را تهیه کرد و او گفت: اگر پول باشد امکان تهیه‌اش توسط دلال‌ها هست که اصلاً پولی نبود و اصلاً تهیه هم نشد.

 

 

در این طرحی که در ذهن شما بود، چگونه ممکن بود شخص امام سالم بماند و دیگران در طرح انفجار از بین بروند؟

 

بله، مساله در همین بود که عرض کردم چون بحث انفجار در آنجا در آخر سرش، به صورت کوبیدن آنجا بود. مساله‌ جان امام در [خطر] بود من به اعتبار عاطفی خودم حاضر نبودم که زیربارش بروم و تصمیم داشتم مخالفت کنم.

 

 

شما چه مقدار پول در اختیار این گروه قرار دادید؟

 

والله من در بازجویی‌هایم مفصل به منابعی مالی‌ام باشند، گفتم من در مجموع دو میلیون و دویست و پنجاه هزار تومان در اختیار این گروه گذاشتم و پانصد هزار تومان در اختیار آن دو سه نفری که در روزهای آخر دیده بودمشان. این مجموعه پولی بود که من در اختیار آن‌ها گذاشتم.

 

 

آیا شما طرح براندازی نظام جمهوری اسلامی را با نیرو‌ها و شخصیت‌های مذهبی یا مراجع در میان گذارده بودید؟

 

نیروهایی که وجود نداشتند، در بین مراجع فقط با واسطه با شخص آیت‌الله شریعتمداری، مساله در میان گذاشته شده بود، البته توجه می‌کنید من مدت یک سال و خورده‌ای است که اصلاً مسافرتی به هیچ جا نکردم، من جمله به قم؛ بنابراین شخصاً تماس نداشتم، ولی [با] دو واسطه‌ای که صحبت شده بود با ایشان، من از طریق آن دو واسطه مطلع شده بودم که این مطالب، مساله‌ اصل براندازی به نظر ایشان رسیده بود.

 

در دو سه ماه قبل، یک بار آقای حجت‌الاسلام مهدوی رفتند آنجا و صحبت کرده بودند با ایشان، با آیت‌الله شریعتمداری و در مجموع، برخورد آیت‌الله شریعتمداری بسیار برخورد محتاطانه‌ای بود، با کل مساله. بعد وقتی که حجت‌الاسلام مهدوی تشریف برده بودند به خارج، من از حجت‌الاسلام آقای عبدالرضا حجازی خواستم مطلب را با حضرت آیت‌الله شریعتمداری در میان بگذارد و کلیات طرح را یعنی اصل کلیت طرح را با آقای حجازی در میان گذاشتم.

 

آقای [عبدالرضا] حجازی هم با آیت‌الله شریعتمداری آن طوری که به من گفتند مساله را در میان گذاشته است و نقل قول از آقای حجازی است که ایشان گفتند که من قبل از انجام برنامه، کاری نمی‌توانم بکنم و بعد از انجام برنامه، بنده خود ایشان را تأیید می‌کنم و اقدام می‌کنم. این ماجرا گذشت. مجدداً بحث دیگری با آقای حجازی شد و آقای حجازی مجدداً رفتند و دفعه‌ دوم که برگشتند گفتند که بحث‌‌ همان است ولی آیت‌الله شریعتمداری یک مقدار زیادی ترسیدند. این ماجرا که مربوط به یک ماه و نیم قبل است، گذشت تا مجدداً آقای مهدوی آمدند.

 

من مجدداً به آقای مهدوی گفتم و ایشان هم در مراجعت به من گفتند که نظر ایشان‌‌ همان است و اگر براندازی انجام شد، ایشان تأیید خواهند کرد و اقدام خواهند کرد. البته یک، دو روز بعدش، آقای مهدوی پولی هم در حدود پانصد هزار تومان به من دادند و تنها پولی بود که به من رسید و گفتند من باب خرید منزل از آیت‌الله شریعتمداری گرفتم و این در مجموع رابطه‌ای بود که بود و به نظر من و به نقل قول از این دو واسطه، چون همان‌طوری که گفتم من خودم در جریان نبودم و با ایشان صحبت نکردم. ایشان در جریان کل قضایا بودند.

 

 

آقای عباسی هم در جریان بودند؟

 

آقای عباسی، من خودم آقای عباسی را مدت یک سال و خورده‌ای است که ندیدم، ولی استنباط من این است که بیانات این آقایان این بود که احتمالاً در جلساتی که این‌ها داشتند آقای عباسی هم حضور داشته است.

 

 

آقای عباسی در چه رابطه‌ای با آقای شریعتمداری بوده‌اند؟

 

آقای عباسی داماد آیت‌الله شریعتمداری هستند و قاعدتاً این موضوعی که شخص آقای عباسی در جریان بوده‌اند یا نبوده‌اند را [باید] از آن دو نفر آقایان سؤال کرد، چون آن‌ها در جریان این بودند که این‌ها در جلسه بوده‌اند و یا نبوده‌اند؛ ولی من چون خودم آقای عباسی را ندیده‌ام و خودم آیت‌الله شریعتمداری را ندیده‌ام، بنابراین نمی‌توانم بگویم که این‌ها هم بوده‌اند و یا نبوده‌اند و آن آقایان روشن خواهند کرد که ایشان هم در جریان بوده‌اند و یا نبوده‌اند. به هر حال در این پایان، وضعی که به وجود آمده و این در واقع مشکلی که برای من ایجاد شده من قبلاً هم عرض کردم که قصاصش را با ‌‌نهایت میل می‌پذیرم.

 

 

آخرین جلسه‌ای که سید مهدی مهدوی با شریعتمداری داشت کی بود و این جلسه چه نتیجه‌ای داشت؟

 

در حدود یک هفته قبل از دستگیری من و نتیجه‌ای که ایشان به طور مجمل گفت، چون وقت زیادی نبود و چند دقیقه‌ای بیشتر ندیدمشان، این بود که‌‌ همان طوری که قبلاً عرض کردم، ایشان بعد از اینکه اگر عملی انجام بگیرد ایشان بعد از پیروزی تأیید کامل می‌کند...

 

 

منبع: روزنامه آنلاین دبستان

کلید واژه ها: قطب زاده


نظر شما :