بر صلیب آنتن/ قطبزاده در جامجم چه کرد؟
خبر لغو سانسور مطبوعات که منتشر شد، احمد شاملو و غلامحسین ساعدی بیانیهای صادر کرده و این مساله را اینگونه به جامعه مطبوعاتی کشور تبریک گفتند: «پیروزی بسیار درخشان شما یاران مبارز در به زانو درآوردن رژیم به دنبال ایستادگی و مقاومت قهرمانانه در برابر سرنیزه نظامیان، نه تنها در تاریخ مطبوعات وطنمان که در تاریخ مطبوعات دنیا بیسابقه بوده است.»
اما مطبوعات ایران که به نفس زدن در هوای بدون سانسور عادت نداشتند، یک روز بعد انتشار خود را در حالی از سر گرفتند که تیغ نقد را نخست برای نخستوزیر و دولت آخته بودند. در سوی دیگر ماجرا این تنها مطبوعات نبودند که نیازمند تحول و انقلاب بودند، رادیو و تلویزیون نیز هنوز به درستی تکلیف خود را با دولت بختیار و شرایط بحرانی کشور نمیدانستند. چرا که در سالهای پایانی رژیم شاه بسیاری از نیروهای چپ به این سازمان راه یافته بودند و به انواع و اقسام مختلف ساز مخالف با ایدئولوژی حاکم مینواختند.
با خروج شاه از کشور این عده بر آن بودند تا مشی اداره رادیو و تلویزیون را نیز از جامجم اخراج کنند و طرحی نو در اندازند. شاپور بختیار اما از اهمیت رادیو و تلویزیون آگاهی کامل داشت و به همین دلیل حاضر نبود آن آزادی که به مطبوعات عطا کرده بود را در اختیار این سازمان قرار دهد.
با انتشار پیام آیتالله خمینی که کارکنان دستگاههای دولتی را دعوت به اعتصاب کرده بود، دامنه اعتصابات به رادیو و تلویزیون نیز کشیده شد. سیر حوادث برای دولت بختیار در روزهای آغازین بهمن ۵۷ به گونهای رقم خورد که در اختیار داشتن رادیو و تلویزیون جز به مدد نیروی نظامی ممکن نبود.
اما ۱۲ بهمن که امام خمینی به ایران بازگشت و استقبال تاریخی از او در مسیر مهرآباد تا بهشتزهرا به عمل آمد، بسیاری از اعتصابیون رادیو و تلویزیون خود را به جامجم رسانده بودند تا شرایط پخش مستقیم مراسم ورود امام به کشور را فراهم نمایند.
از قضا این مراسم نیز به صورت همزمان از تلویزیون پخش شد اما در میانه پخش مراسم ناگهان تلویزیون به دوران پهلوی بازگشت! عکسها و سرودهای شاهنشاهی به جای مراسم ورود امام خمینی بر صفحه تلویزیون نقش بست تا بینندگان خشمگین به سوی جامجم حملهور شوند.
درگیریهای در اطراف جامجم که بالا گرفت، دولت بختیار قطع پخش مراسم ورود امام را کار عوامل خودسر و ساواکیهایی دانست که در روز ۱۲ بهمن به محل پخش برنامهها هجوم آورده و مانع انجام روال عادی پخش برنامهها شده بودند.
بختیار قول داد که در صورت دسترسی تلویزیون به فیلم مربوط به مراسم، آن را به صورت کامل از تلویزیون پخش خواهد کرد. در این شرایط امام خمینی که در تهران مستقر شده بود، نظر خود را درباره رادیو و تلویزیون اینگونه اعلام کرد: «نظر من درباره رادیو تلویزیون این است که در خدمت ملت باشند و دولتها حق هیچ نظارت ندارند. تاکنون دولت ایران و شاه سابق بر خلاف قواعد بینالمللی رفتار میکردند. ما اصلا این دولت را به رسمیت نمیشناسیم تا چه رسد به اینکه دولت حق دخالت در رادیو، تلویزیون و مطبوعات را داشته باشد.»
عصر شنبه ۲۱ بهمن ۵۷ خیابان جامجم لبریز از مردمی بود که در پی تصرف ساختمان سازمان رادیو و تلویزیون بودند. این تجمع که با افزوده شدن کارمندان اعتصابی رادیو و تلویزیون هم بر تعداد و هم بر اهمیت آن افزوده شده بود تا غروب ۲۲ بهمن ادامه یافت.
شب هنگام ساختمان جامجم در اختیار نیروهای مردمی و اعتصابیون و نظامیان همگام با مردم قرار گرفت. در این میان اتومبیلی وارد محوطه سازمان شد که سرنشینان آن حامل پیام امام خمینی بودند. پیامی که قرار بود در آن شب از تلویزیون پخش شود.
سرشناسترین سرنشین آن اتومبیل که پا در محوطه جامجم نهاد، در کریدورهای ساختمان این خبر دهان به دهان میگشت که «صادق قطبزاده آمد».
اما نخستین سد در برابر قطبزاده همان شب در جامجم ایجاد شد. نیروهای محافظ اجازه ورود او به ساختمان را ندادند. یکی از همراهان او فریاد کشید «ما حامل پیام امام هستیم و ایشان (قطبزاده) باید این پیام را قرائت کنند.» اما محافظان از ورود قطبزاده به بهانه نداشتن حکم به ساختمان جلوگیری کردند تا پدر رضاییها (شهیدهای عضو مجاهدین) پیام امام را در برابر دوربین تلویزیون قرائت کند.
از همان زمان بود که قطبزاده از نفوذ نیروهای چپ به خصوص هواداران مجاهدین خلق در سازمان به خوبی آگاه شده بود. اما فردایی نیز در راه بود. فردایی که نخستین حکم مسوولیت در کشور از جانب مهندس بازرگان برای قطبزاده صادر شد. او به ریاست سازمانی منصوب شده بود که شب قبل او را در ساختمانش راه نداده بودند.
مجتهد شبستری و غلامعباس توسلی نیز به عنوان نمایندگان امام، قطبزاده را در این مسوولیت همراهی میکردند. قطبزاده در اتاق محمود جعفریانی مستقر شد که در آن زمان به عنوان یکی از عوامل رژیم شاه در مدرسه علوی بازداشت شده بود.
دوران ریاست قطبزاده از همان ساعات نخست با تشنجهای فراوان همراه بود. کارکنان اعتصابی رادیو و تلویزیون که به سازمان بازگشته بودند، نظرات قطبزاده را در نحوه پخش برنامهها نمیپذیرفتند. برای نمونه درباره پخش سرود «ای ایران» جنجالی در سازمان بپا شد. قطبزاده درباره این سرود میگفت: «به نظر من سرود ای ایران یک سرود فاشیستی است که زمان رضاخان تهیه شده و رضاخانی است.»
اما اختلافات به اینجا ختم نشد و کارمندان اعتصابی در رژیم گذشته بار دیگر در مخالفت با مشی قطبزاده تهدید به اعتصاب کردند. از دیگر سو قطبزاده نیز مخالفان را وابسته به گروههای مارکسیستی و ضد انقلاب میدانست. هاشمی رفسنجانی نیز درباره نظر امام خمینی در آن دوران در زمینه رادیو و تلویزیون میگوید: «امام از همان آغاز به برنامههای رادیو تلویزیون توجه داشتند و بعضی از برنامهها و موسیقیهای تند را نمیپسندیدند و از آنها راضی نبودند. موسیقیهای حماسی، سرود و مانند اینها را قبول داشتند اما آنها در روزهای اول گاهی موسیقیهای مبتذل زمان شاه را نیز پخش میکردند؛ از همان نوارهایی که از قبل داشتند. همچنین امام انتظار داشتند تعبیرات و ادبیات خاصی را بشنوند، مثلا مایل بودند گویندگان رادیو تلویزیون، بگویند «انقلاب اسلامی»، ولی آنها این کار را نمیکردند.»
اختلافات درباره نحوه اداره رادیو و تلویزیون سرانجام با جلسهای که میان نمایندگان کارمندان اعتصابی و قطبزاده برگزار شد، تا حدودی به سرانجام رسید. در این جلسه قرار شد که یک شورای بیست نفره بر روند تولید و پخش برنامههای رادیو و تلویزیون نظارت داشته باشد. هشت نفر از اعضای این شورا به انتخاب قطبزاده، هشت نفر نیز به انتخاب شورای اعتصابیون و چهار نفر نیز به انتخاب کانون وکلا، کانون نویسندگان، کانون دانشگاهیان و سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات، به عضویت این شورا در میآمدند.
مخالفتها با قطبزاده همچنان اما ادامه داشت. این بار نویسندگان و روشنفکران به مقابله با او برخاسته بودند. قطبزاده در گفتوگویی با روزنامه کیهان و در پاسخ به پرسش مصطفی باشی، خبرنگار این روزنامه که درباره مشی رادیو و تلویزیون پرسیده بود، اعلام کرد «جهت باید جهت ایدئولوژی پابرهنهها باشد.»
این گفته قطبزاده با مخالفتهایی از جمله از جانب محمود دولتآبادی مواجه شد. این نویسنده در مقالهای با عنوان «عشق، عاشقان را، جامجم شما را»، قطبزاده را به شدت مورد انتقاد قرار داد.
محمد قائد نیز در روزنامه «آیندگان» در یادداشتی با عنوان «قطب اول ماند در قطب دوم...»، اینگونه به قطبزاده تاخت: «یورش آقای قطبزاده به رادیو ـ تلویزیون (آن هم در شرایطی که هیچ جای مملکت مسوول مشخصی ندارد) و نطقهای آتشین و پیش پا افتادهاش گواه ناآشنایی و پرتافتادگی آدمی است که با شمشیر چوبین به جنگ میرود. حتی طاغوت لعین هم با آن مغز علیلش سرانجام فهمید که کار از توپ و تشر گذشته است.»
رضا براهنی و مسعود بهنود نیز قطبزاده را دعوت به مناظره میکنند. اما نهم اسفند مطبوعات اعلام میکنند که قطبزاده بسیاری از چهرههای شناخته شده رادیو و تلویزیون را در خلال تصفیههای عقیدتی، اخراج کرده است. در میان اخراجشدگان کسانی چون ایرج گرگین، پرویز نیکخواه، سعید قائممقامی، فرهنگ فرهی، پرویز کیمیاوی، علیرضا میبدی، همایون شهنواز و فریدون فرحاندوز دیده میشدند.
اینگونه بود که اکثر مطبوعات به پایگاه مخالفین قطبزاده تبدیل شده بودند. روزی نبود که از انتقاد به شیوه و محتوی برنامههای رادیو و تلویزیون گرفته تا نوع ماشین و خانه و دفتر کار قطبزاده خبری نباشد.
گروههای مختلف سیاسی به نوبت در برابر ساختمان جامجم تجمع و تظاهرات میکردند، این تجمعات در مواردی به صحنه تقابل موافقان و مخالفان قطبزاده تبدیل میشد و از یک سو «مرگ بر قطبزاده» شنیده میشد و از دیگر سو «درود هر آزاده بر صادق قطبزاده».
مخالفان قطبزاده، مطبوعات را تنها محل امکان حمله به او میدانستند و هر زمان که یکی از کارکنان و یا مسوولان رادیو و تلویزیون مخالفتی با قطبزاده پیدا میکرد فردای آن روز مقاله و یا یادداشتی از او در مطبوعات بر علیه قطبزاده منتشر میشد. برای نمونه محمدعلی اینانلو (که اکنون نیز در تلویزیون فعالیت میکند) مقالهای بر علیه قطبزاده با عنوان «من قطبزاده را محکوم میکنم»، منتشر کرد. اما فردای آن روز به دستور قطبزاده از ورود او به ساختمان سازمان جلوگیری به عمل آمد.
انتقادات قطبزاده از مخالفین نیز روز به روز شدیدتر میشد. تا آنجا که در خرداد ۵۸ او اعلام کرد «اجازه نمیدهم فرهنگ استعماری به شکل دیگری به این سازمان برگردد و اگر لازم باشد در تلویزیون را میبندم.»
یک ماه بعد با فرمان امام شورایی جهت تعیین سیاستهای رادیو و تلویزیون تشکیل شد که اعضای آن را سید محمد خاتمی، سید محمد موسوی، ابراهیم پیراهنده و عبدالرحیم گواهی تشکیل میدادند. مرداد ماه همان سال عبدالکریم مکری به عنوان سرپرست موسیقی رادیو و تلویزیون با استناد به سخنان امام درباره حرمت موسیقی اعلام کرد که به جز سرودهای مجاز در رادیو و تلویزیون از موسیقی استفاده نخواهد شد. اما قطبزاده بلافاصله اعلام کرد که چنین نیست و تنها در ماه رمضان پخش موسیقی ممنوع خواهد بود.
مطبوعات اما بار دیگر ضربه مهلکی به قطبزاده وارد کردند. آنجا که خاطرات یکی از نزدیکان قطبزاده به نام «خلبان آزما» بر علیه قطبزاده در مطبوعات منتشر شد. در شهریور ۵۸ حاشیههای رادیو و تلویزیون آن اندازه بالا گرفته بود که امام خمینی که در قم مستقر شده بود قطبزاده را به آنجا فراخواند.
اداره و کنترل رادیو و تلویزیون در روزهای نخست پیروزی انقلاب مسوولیتی نبود که انجام آن بدون اختلافات و انتقادات و جنجالهای فراوان امکانپذیر باشد. قطبزاده نیز در همان روزهای نخست دلیل پذیرش این مسوولیت را اینگونه عنوان کرده بود: «به علت اینکه اینجا بیان انقلاب اسلامی است و از این جهت امام خمینی اهمیت خاصی برای آن قائل است و من به امر شخص ایشان و خواست آقای نخستوزیر تقبل کردم که برای مدت محدودی در اینجا باشم تا انشاءالله مملکت به حال عادی بازگردد.»
اما گذر زمان نشان داد که قطبزاده برای «بازگشت مملکت به حال عادی»، بیش از اندازه عجله داشت. او در حالی که هنوز اوضاع رادیو و تلویزیون به سامان نرسیده بود، با استعفای دولت موقت بلافاصله پیشنهاد وزارت امور خارجه را پذیرفت تا از درون یک بحران به میدان بحرانی دیگر پا بگذارد، بحرانی که با مساله گروگانهای سفارت امریکا در تهران وزارت خارجه را به بطن ماجرا بدل کرده بود.
پس از آن نیز قطبزاده پا به میدان رقابت در انتخابات ریاست جمهوری نهاد و در حالی که صحنه را از رفیقان خود خالی کرده بود، مغلوب رقیبان لقب گرفت. و پس از آن نیز، پیش از آنکه «مملکت به حال عادی بازگردد»، از صحنه حذف شد.
منبع: روزنامه آنلاین دبستان
نظر شما :