کارکرد تاریخ در علوم انسانی/ مورچهسان، عنکبوتوش، زنبوروار
کارکردهای تاریخ
صاحبنظران بر سه وجه عمده کارکرد تاریخ در حوزه علوم انسانی تاکید میورزند.
1- تاریخ به منزله راهنمای عمل اجتماعی از طریق انتقال مفاهیم، مضامین و رویدادهای گذشته به حال؛ کارکردی (Function) که به طور سنتی و در افواه عوام، در قالب احکام گزارهای «تاریخ، آینه عبرت» یا «گذشته چراغ راه آینده» ارائه میشود.1
2- تاریخ به منزله نهادی برای آموزش، انتقال و اشاعه مدنیت
3- تاریخ به منزله نهادی برای سازماندهی و ساماندهی امور سیاست، جامعه، فرهنگ و اقتصاد در حال و آینده.
در کارکرد اول، تاریخ به مثابه بستری برای یافتن هویت و تلاش برای بیان برداشتها و تلقیهای مختلف و متنوع از اعمال و افعال انسانها در بسترهای زمانی - مکانی متفاوت و مداوم در گذر زمان است. انسان از دیرباز همواره در طول حیات خود در پهنه هستی با پرسش بسیار سادهای روبهرو بوده است: «من کیستم؟» دغدغه همیشگی انسان، یافتن پاسخی درخور برای این پرسش ظاهراً ساده ولی بسیار حیاتی و محوری بوده است؛ پرسشی که با هویت، هستی و موجودیت او سر و کار دارد. انسان برای یافتن پاسخ خویش به «تاریخ» روی آورد و آن را بستری برای «من» گمشده خود یافت.2
انسان با سیر در گذشتهها، در لابهلای اوراق و متون، رخدادهای ایام و قرون گذشته مشتاقانه و حریصانه در پی آن بود تا «خود» را و «تبارشناسی» و «دیرینشناسی» خود را به مدد آن فهم کند. این دغدغه و اشتیاق او را بر آن داشت تا به درک و شناخت تاریخ بیش از پیش و بیش از هر چیز دیگر همت گمارد، تا با فرا گرفتن تاریخ و آموزش آن از این رهگذر هر چه بهتر و دقیقتر به شناخت خود نائل آید. در کارکرد دوم تاریخ به منزله نهادی برای آموزش، انتقال و اشاعه مدنیت و توجه به مخاطبان جوان در حوزه تاریخ است. به طور کلی گرایش تام در میان نسل جوان، دوری از مسائل تاریخی و احتراز از ورود به عرصه تفکر تاریخی است که ایجاد بسترهای لازم جهت آموزش صحیح، با متدهای جدید آموزش برای ایجاد تغییر و تحول در مخاطبان جوان در سطوح متعددی بسته به نگرش و انتظارات مخاطبان نیازمند توسعه است، از جمله:
1- تلقی از تاریخ به عنوان یک درس یا دوره درسی مثلاً در مدارس، دبیرستانها یا دانشگاهها
2- تلقی از تاریخ به عنوان زمینه مطالعات و تحقیق
3- تلقی از تاریخ به عنوان یک گرایش علمی- آکادمیک
4- تلقی از تاریخ به عنوان یک رشته تحصیلی دانشگاهی 5- تلقی از تاریخ به عنوان یک حرفه یا پیشه؛ تعبیری که نخستین بار در 1943 مارک بلوخ مورخ شهیر و فقید فرانسوی ابداع کرد.3
در سطح اول، تاریخ به عنوان یک درس و آموزش و انتقال مفاهیم آن به مخاطبان از اهمیت ویژهای برخوردار است. در آموزش و پرورش علمای فن اذغان کردهاند یادگیری زمانی انجام میشود که تغییر رفتار ایجاد شود. لذا آشنایی لازم و کافی با تازهترین راهکارها و شیوههای علمی - آکادمیک ایجاب میکند که برنامهریزیهای آموزشی به فراخور سن و سال و مقاطع تحصیلی متعدد و با جدیدترین متدها و ابزارهای آموزش به کار گرفته شود.
رویکردهای جدید به آموزش و انتقال مفاهیم تاریخی
امروزه تاریخ فراتر از صرف یادگیری و حفظ کردن چند نام و چند تاریخ زمانی وقوع حوادث است. گرچه توانایی به یاد آوردن جزییات وقایع مربوط به اشخاص برجسته و حوادث عظیم در جای خود حائز اهمیت است، لیکن لذت و مسرت تاریخ زمانی افزایش مییابد که راساً در فعالیتها و اقدامات مربوط به تاریخ مشارکت و حضور داشته باشیم و تاریخ را به گونه تجربیات واقعی و به مثابه منابع و آثار اصلی به فرزندان آموزش دهیم. مطالعه کتابها و منابعی که روند تاریخ را تغییر دادهاند، و داستانهایی که بر جزییات و دقایق زمان و مکان تاکید دارند، به نوجوانان کمک میکند تا به درک واقعی بودن افراد و مکانها و انتخابهای واقعی و تبعات و پیامدهای واقعی، دقیقتر بنگرند. برای آنکه دقیقتر بنگرند، پرورش ذهن منسجم و واجد الگوی تحلیل و روشمند و مبتنی بر خط فکری به مراتب از یک ذهن غیرمنسجم و انباشته از اطلاعات و دادهها و یافتههای انبوه و بیشمار ولی فاقد الگوی تحلیل و خط سیر روششناختی و فاقد خط فکری و صرفاً متکی به خط محفوظاتی، برتر و ارزشمندتر است. تلاش برای فرا گرفتن کل تاریخ جهان نهتنها غیرممکن، بلکه بسیار دشوار و طاقتفرساست و موجب کاهش شور و اشتیاق به تاریخ میشود. در حالی که مطالعه و بررسی عمیق معدودی از وقایع مهم به ما این امکان را میدهد تا وجوه و ابعاد مختلف یک داستان یا واقعه را درک کنیم. علاوه بر این، خود ما نیز همواره میتوانیم گزارههای جدیدی به داستان مذکور اضافه کنیم. تاریخ یک تجربه عملی است و یادگیری تاریخ باید به همان شیوه یادگیری زبان صورت گیرد یعنی به همان شیوهای که یاد میگیریم چگونه از یک زبان جدید استفاده کنیم و آن را به کار میبندیم، با همان شیوه میتوانیم به نحو احسن تاریخ را یاد بگیریم، به این معنا که در حالی که درباره تاریخ مطالعه میکنیم آن را به کار میبندیم و به آن عمل میکنیم. سروکار داشتن با تاریخ در حقیقت با اقامه و طرح پرسشهایی راجع به وقایع، حوادث و شخصیتها، جستوجو و کنکاش در شهرها و روستاها برای یافتن علائم و نشانههایی از تاریخ آنها، گفتوگو با دیگران راجع به وقایع مسالهساز، نوشتن دیدگاهها و روایتهای خودمان درباره گذشته و نظایر آن میسر میشود. نکته مهم دیگر تاکید بر این است که در اغلب موارد قطعیت در تاریخ وجود ندارد. کسی نمیتواند داعیه آن را داشته باشد که درباره فلان موضوع یا حادثه یا شخصیت تاریخی خاص، حرف آخر را میزند و به تمام آنچه باید و شاید دست یافته است و تکلیف قضیه را یک بار و برای همیشه تعیین کرده است. در مورد هر مساله یا واقعه تاریخی با بیشمار نقلها و روایتها و داستانها و بیشمار ناقلان و داستانسرایان مواجه هستیم، اما به ندرت با موردی مواجه میشویم که به طور تمام و کمال حق مطلب را ادا کرده باشد. یک پژوهشگر تاریخ همواره به دنبال دیدگاهها، نظرات و مواضع دیگری نیز هست و همواره به این نکته اذعان دارد که درک ما از تاریخ طی زمان تغییر میکند. طرح پرسش میتواند به بسط و گسترش تفکر انتقادی و مهارتها و توانمندیهای افراد در این راه کمک زیادی کند. علاوه بر این، اگر این فرآیند را به ویژه در سطح نوجوانان و جوانان در مدارس، دبیرستانها و کالجها مورد نظر قرار دهیم به آنان کمک خواهد کرد تا نحوه مشارکت در جامعه در آیندهای نهچندان دور را یاد بگیرند و با طرح سوال و پرسش با تفاوتهای میان امور واقعی، تخیلی و آرمانی آشنا شوند.4 «منقول است که تعلیم بد، هنگامی واقع میشود که رشتهای از کلمات از جزوات درسی معلم به دفتر دانشآموز سرازیر میشود، بدون اینکه ذهن هیچ یک از این دو را به تکاپو بیندازد.»5
رسالت استادان و دبیران تاریخ در مقام سوژههایی که به طور مستقیم با امر آموزش مفاهیم و مضامین تاریخی و انتقال آنها به نوجوانان و جوانان سر و کار دارند، در جای خود، رسالت بسیار خطیر و مهمی است که به زعم بسیاری از نظریهپردازان و صاحبنظران حوزه تاریخ همتراز با رسالت مورخان است. در قرن بیست و یکم - که ویژگی شاخص آن سرازیر شدن اطلاعات، وفور منابع و مراجع و مآخذ گفتاری، نوشتاری، دیداری (بصری)، شنیداری (سمعی)، الکترونیکی (در اشکال مختلف و متنوع آن از انواع کاست، نوار، فیلم، ویدئو و لوحهای فشرده گرفته تا رادیو، تلویزیون، اینترنت و شبکههای ماهوارهای و نظایر آن) است - نباید خود و مخاطبان خود، به ویژه نسل جوان را با اطلاعات ناچیز و اندک و بعضاً گمراهکننده یا غیرروزآمد قانع و سرگرم سازیم. لذا امر انتقال مفاهیم، مضامین و معانی پدیدهها و واقعیتهای تاریخی به مخاطبان امری است بسیار فنی، تخصصی، علمی و پیچیده که مستلزم آشنایی دقیق و همهجانبه کارورزان تاریخ، یعنی استادان، دبیران، محققان و پژوهشگران تاریخ و در یک کلام مورخان با فراز و نشیبها، تغییر و تحولات و سازو کارهای روششناختی (متدولوژیک)، سبکی در حوزه تاریخنگاری، آموزش تاریخ، مکاتب و نحلههای روششناسی تاریخی، فلسفه تاریخ و دیگر رشتههای زیرمجموعه تاریخ است. 6
نخستین راهکار در انتقال مفاهیم و مضامین تاریخ و شرح و بسط آن استفاده استادان و دبیران آموزشی تاریخ از جدیدترین متدها و الگوهای روش تدریس است. امروزه در اکثر مراکز آموزشی به ویژه مدارس و دانشگاهها از روش سخنرانی جهت تدریس تاریخ استفاده میشود که در برابر روشهای جدید تدریس، از سطح بسیار پایینی در انتقال مفاهیم آموزشی به ویژه در زمینه تاریخ برخوردار است زیرا مخاطبان در این شیوه فقط از یک حس شنوایی برخوردار هستند و این امر باعث میشود مخاطبانی که دیداری و لمسی هستند از یادگیری درست و صحیح بیبهره باشند. در الگوهای جدید تدریس استفاده از روش ایفای نقش و حس همدلی در راستای انتقال صحیح و دقیق مضامین تاریخی از اهمیت ویژهای برخوردار است که در واقع عبارت است از توانایی قرار دادن خود به جای شخص دیگر و در زمان دیگر، اینکه بتوانیم خود را در زمانی غیر از حال، به عنوان گشتاوری آنی و ناپایدار و به جای شخصی دیگر قرار دهیم، به طوری که احساسات و حالات روحی وی را بیان کنیم لذا ایفای نقش یکی از متدهای مفید و موثر در ایجاد احساس همدلانه به منظور شناخت معنا و مفهوم گذشته است. با این متد، بازسازی گذشته به معنای حس و لمس آنچه میتواند فرد را در برابر موضوعات و وقایع، به گونهای پراگماتیک و واقعگرایانه، آموزش دهد، بسیار موثر است. در این راستا استفاده از منابع و اسناد اصلی نظیر یادداشتها، سفرنامهها، دفترچههای خاطرات و خطابهها به ما کمک میکند تا از تحمیل حال بر گذشته امتناع کنیم و این امکان را به ما میدهد تا وقایع و رخدادها را از دریچه چشم انسانهایی که در آن ایام میزیستند و در متن آن وقایع حضور داشتند، ببینیم. از وظایف مهم دبیران و استادان تاریخ آشنا ساختن دانشآموزان با مفهوم تاریخ زنده است. ایجاد زمینه برنامههای گروهی، سفرها و گردشهای علمی تاریخی، بازدید از موزهها و اماکن تاریخی برای دانشآموزان و دانشجویان از مهمترین شیوههای کاربردی انتقال مفاهیم تاریخی و عینیت بخشیدن به آن است. برای تحقق بخشیدن به این مهم باید ایجاد بسترهای مناسب به لحاظ امکانات مادی، فیزیکی و معنوی و برنامهریزیهای دقیق و منظم در مراکز، نهادها، ارگانهای عالی صورت بگیرد. کمکها و برنامهریزیهای مالی و مادی، تهیه و تدارک امکانات و تسهیلات حمل و نقل مناسب و مطمئن و هماهنگی با مقامات مسوول و ذیربط بسیار اهمیت دارد. در راستای زنده نگه داشتن «تاریخ» جامعه باید بازسازی و بازآفرینی وقایع، حوادث و جنگها و معاهدات صلح، دوستیها و مناسبات تاریخی، از طریق تشویق و ترغیب دانشآموزان و دانشجویان به برپایی مراسم آیینی و جشنها و مناسبتهای تاریخی در مقاطع زمانی مختلف، به راه انداختن یادمانها، جشنوارهها، سخنرانیها، سمینار و مانند آنها یا اجرای تئاتر و نمایشهای تاریخی از روی حوادث و وقایع متعدد تاریخی و ترغیب آنان به ساختن و اجرای فیلمهای کوتاه و نظایر آن صورت بگیرد. بازدید از موزهها نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا دانشآموزان و دانشجویان از نزدیک و عیناً میبینند که ابزارها و لوازم مختلف حیات فردی و اجتماعی که در گذشته کاربرد و رونق داشتند، چگونه ساخته میشوند و انسانها در ایام گذشته چگونه با مواد و مصالح کار میکردند. در واقع موزهها بخشی از «تاریخ فرهنگی»، «تاریخ اجتماعی» (social history) و «تاریخ محلی» یا بومی هستند که جزء جدیدترین رشتههایی هستند که طی چند دهه اخیر در حوزه مطالعات تاریخ جا باز کردهاند. موضوع مطالعه در این رشتهها اساساً زندگی فکری، فرهنگی و اجتماعی، نحوه خوراک و پوشاک، شیوههای زیستی و معیشتی انسانها در ادوار مختلف، نوع مراودات و معاشرت فردی و اجتماعی انسانها، انواع و اقسام پیشهها و مشاغل در حوزه صنعت، کشاورزی و خدمات است. این موضوعات که تا پیش از این اساساً در حوزه تاریخ و مطالعات تاریخی جایی نداشتند، از سالهای دهه 1960 تاکنون جای خود را در عرصه تاریخ علمی و آکادمیک بازکردند. 7
لذا کارکرد تاریخ در زمینه انتقال مفاهیم آموزشی آن از اهمیت ویژهای برخوردار است و انگیزش لازم را برای نسل جوان تاریخ به لحاظ هویتی معنا و مفهوم میبخشد و بستری را جهت کارکرد عقلانی تاریخ فراهم میسازد.
کارکرد سوم تاریخ در علوم انسانی و مهمترین کارکرد تاریخ ساماندهی امور سیاست، جامعه، فرهنگ و اقتصاد در حال و آینده است. توسعه عقلانیت و علم و این واقعیت که علم واقعاً «کارآمد» است و در زندگی روزمره کاربردی فراگیر دارد، در حوزه تاریخ نیز این سوال را مطرح میکند که آیا علم تاریخ شناختی است بینالاذهانی و تفسیری یا کاربست مناسب و خاصی به گونهای عینی دارد؟ در این زمینه مناقشههای زیادی وجود دارد اما آنچه حتمی است قابلیت هر علمی در کاربرد آن است. علم تاریخ نه به عنوان جریان و روایاتی محض که در مقطع زمانی ساری و جاری بوده است بل به عنوان علمی که معرفت و شناخت از جامعه در حال گذر را تبیین میکند، مطرح است. علم تاریخ علم تداخل افقهاست؛ افق ماضی با افق اکنون. محور اساسی در کارکرد تاریخ در حوزههای ذکرشده «فهم تاریخی» است. «برای تاریخ، موضوعی که باید کشف شود حادثه صرف در قالب زمان گذشته نیست بلکه فکر مبین آن است. کشف آن فکر پیشاپیش به معنای فهم آن هم هست.» 8 لذا به آسانی میتوان دید چگونه فهرست کاربردهای تاریخ نهتنها منطقاً بلکه عملاً تمامی ندارد. کارکرد تاریخ در زمینه سیاست، دین، فرهنگ و جامعه بازاندیشی و فهم تاریخی است تا شالودههای نوین دانش تاریخی فراهم آید. تاریخنگاری سنتی که نقل وقایع در مقاطع زمانی تاریخی را به رشته تحریر درمیآورد، کاستیهایی را در جریان کاربرد تاریخ در حوزههای فوق موجب شده است، به گونهای که در زمینه حکومت باربارا تاکمن به سیر نابخردی حکومتها تاکید میکند و مینویسد: «بشر در همه زمینههای دیگر جز حکومت شگفتی آفریده است، در حالی که همه علوم دیگر پیشرفت داشته و علم حکومت متوقف مانده است و امروز بهتر از سه یا چهار هزار سال پیش اعمال نمیشود.» 9
به عقیده وی نابخردی زمان و مکان نمیشناسد، عمومی و همیشگی است. لذا نابخردی حکومتها و تاثیر آن بر زندگی فردی، اجتماعی انسانها، نمونهای از عدم کارکرد عقلانی تاریخ در حوزه سیاست است. «کارکرد عقلانی تاریخ آن است که معرفت یا شناخت حاصل از عقل با اتکا به تجربه و عمل اندیشه شود.»10
در زمینه رویکرد عقلانی تاریخ در حوزه اقتصاد اساتید تاریخ اقتصادی و اجتماعی، اقتصاد را به مثابه عرصه تصمیمات و کنشهای عقلانی فردی تعریف میکنند که این تصمیمها و کنشها از سوی نهادهای ایدئولوژی و نظامهای اجتماعی - سیاسی شکل میگیرند. نهادهای اقتصادی، همانا قواعد رفتار عقلانی فردی و جمعی است، که در شکلگیری و تعیین رفتار نقش دارند. فعالیتهای اقتصادی و روابط اقتصادی نیز به مثابه زیرمجموعهای از فعالیت، روابط و ساختارهای اجتماعی است. لذا مطالعه تاریخ اقتصادی امروزه به صورت رشتهای مستقل دانشگاهی درآمده است.11
در زمینه رویکرد تاریخ به جامعه نیز تحول شگرفی در نگرش مورخان سراسر جهان از سمت تاریخ سیاسی سنتی (نقل اعمال و سیاستهای حکام و فرمانروایان) به سمت تاریخ اجتماعی پدید آمد. به گونهای که آنچه زمانی در محور و کانون این حرفه قرار داشت، اکنون در حاشیه و پیرامون قرار دارد. تبیین جامعهشناختی میتواند تبیینی مناسب باشد. بسیاری از مردم به منظور تعیین سمت و سوی حرکت خود در دوران تحولات اجتماعی سریع، یافتن ریشههای خود و احیای پیوندهای خود با گذشته، به ویژه گذشته جامعه خود و خانواده، شهر یا روستا، شغل، گروه قومی یا دینی خود را امری بسیار ضروری و لازم میدانستند.12
نتیجه
کارکرد تاریخ در علوم انسانی را بر سه وجه عمده راهنمای عمل اجتماعی، آموزشی و نهادی برای ساماندهی به امور سیاست، جامعه و فرهنگ و اقتصاد میتوان به شمار آورد. لذا بازبینی مبتنی بر تاریخنگاری نوین معاصر که بر کارکرد عقلانی تاریخ به دنبال تاریخ روایی- تحلیلی در جهت دستیابی به فهم تاریخی تاکید دارد از اهمیت خاصی برخوردار است. در این زمینه فرانسیس بیکن تمثیلی دارد که در یک متن مشهور، از تجربهگرایان مورچهسان که صرفاً به جمعآوری اطلاعات میپردازند و از نظریهپردازان محض همچون عنکبوتانی که تارهایشان از درونشان نشات میگیرد، انتقادات تندی به عمل میآورد. لیکن در مقابل، زنبور را مثال میزند که به جستوجوی مواد خام میپردازد، ولی در عین حال در آن تغییراتی ایجاد میکند و آن را به صورت فرآورده مطلوبی درمیآورد. ضرورت تاریخنگاری مورخان در زمینه موضوعاتی همچون زنان و طبقات و تودههای اجتماعی و بازبینی در این زمینه بسیار اهمیت دارد و در تاریخنگاری نوین معاصر از جایگاه خاصی برخوردار است. همچنین مورخان در پیوند گذشته با حال و آینده نقش مهمی دارند. آنهایی که بر زمان حال تسلط دارند بر گذشته نیز تسلط دارند و آنهایی که بر گذشته تسلط دارند بر آینده نیز تسلط خواهند داشت. به عبارتی آنان که به آینده عشق میورزند باید از گذشته آگاهی داشته باشند. وگرنه مصداق تمثیل نیچه خواهند شد آنجا که میگوید: «به رمههایی که آنجا در حال چرا هستند بنگر، آنها معنای دیروز و امروز را نمیدانند.»
پینوشتها:.......................................................
1- نورائی، مرتضی، «کارگاه آموزشی تاریخ شفاهی»، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال هشتم، شماره (29) بهار 1383، ص 251
2- حسینعلی، نوذری، «مورخان و مخاطبان:(1) ضرورت بازنگری در آموزش و انتقال مفاهیم، نظریهها و کاربستهای تاریخ»، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال نهم، شماره 34، تابستان 1384، ص 116
3- حسینعلی، نوذری، مورخان و مخاطبان (2)، ص 117
4- همان، صص 122- 120
5- مایکل، استنفورد، درآمدی بر تاریخپژوهی، ص 201
6- حسینعلی، نوذری، مورخان و مخاطبان (2)، ص 145
7- همان، صص 164 - 163
8-. آر. ی، کالینگوود، مفهوم کلی تاریخ، ترجمه علیاکبر مهدیان، نشر اختران، 1385، ص272
9- تاکمن، باربارا، سیر نابخردی از تروا تا ویتنام، ترجمه حسن کامشاد، انتشارات فرزان، تهران 1375، ص3
10-LIoyd, Christopher. «Enplaining the History of Economic and social structures», C. LIoyd, The structures of History, (oxford: Basil Blackwell, 1996) ch.1, pp. 11-65.
11- همان، صص 350 - 345
12-Brke, peter. «Theorists and Historians», In History and Theory, London (Cambridge: polity press, 1996) ch. 1., pp. 1-21.
منبع : روزنامه شرق
نظر شما :