نامه مصدق به مریم فیروز: ۱۰ سال حبس در یک قلعه مرا از زندگی سیر کرده!
مصدق پس از سپری شدن دوران زندان به احمد آباد فرستاده شد و شب و روز زیر نظر بود، اما اندیشه او برای مردم بود و یکی از بزرگترین کارهای او در این دوران این بود که همه مردم را دعوت به همکاری کرد و همه را بدون در نظر گرفتن روش سیاسی و وابستگی آنها به احزاب مختلف خواند که نیروی خود را یکی نمایند تا دشمن همگانی سرکوب شود تا به راستی جبههای از مردم و با مردم درست شود و خود او پی برده بود که اگر این روش را در گذشته هم به کار میبست موفقیت او بسیار زیاد میشد.
روزی که خبر درگذشت همسرش را شنیدم بیاندازه دلتنگ شدم، چون میدانستم که دکتر مصدق در آن گوشه تنهایی و با آن زندگی تا چه اندازه با از دست دادن رفیق راه و زندگیاش رنج خواهد برد و به راستی هم چنین بود.
نامهای که در پاسخ نامه تسلیت من برایم فرستاده درد و رنج او را به خوبی نشان میدهد. او چنین مینویسد:
«احمدآباد ۸ شهریور ۱۳۴۴ - ۳۰ اوت ۱۹۶۵
عرض میشود مرقومه محترمه مورخ ۲۳ اوت عز وصول ارزانی بخشید و تسلیتی که به اینجانب دادهاید موجب نهایت امتنان گردید. از اینکه بعد از سالها موفق به وصول خط شما میشوم الحمدالله سلامت هستید خیلی خوشوقتم و اما راجع به خودم قبول بفرمایید که بسیار از این مصیبت رنج میکشم چون که متجاوز از ۶۴ سال همسر عزیزم با من زندگی کرد و هر پیشامد که برایم رسید تحمل نمود و با من دارای یک فکر و یک عقیده بود و هر وقت که احمدآباد میآمد مرا تسلی میداد در من تاثیر بسیار میکرد و آرزویم این بود که قبل از او من از این دنیا بروم و اکنون برخلاف میل، من ماندهام و او رفته است و چارهای ندارم غیر از اینکه از خدا بخواهم که مرا هم هر چه زودتر ببرد و از این زندگی رقتبار خلاص شوم. اکنون در حدود ده سال است که از این قلعه نتوانستهام خارج شوم و از روی حقیقت از این زندگی سیر شدهام. باری یقین دارم که به شما هم بد گذشته است ولی چون محبوس نبودهاید و کسی مانع ملاقات شما نبوده و از این بابت آزاد بودهاید با زندگی بنده که در یک اتاق زندگی میکنم و گاه میشود که در روز چند کلمه هم صحبت نمیکنم بسیار فرق دارد. این است وضع زندگی اشخاصی که یک عقیدهای دارند و تسلیم هوا و هوس دیگران نمیشوند. در خاتمه تشکرات خود را تقدیم میکنم و سلامت شما را خواهانم.
دکتر محمد مصدق»
نظر شما :