پاسخ فرزند لاجوردی به موسوی لاری: پدرم با زندانیان به ورزشهای مفرح میپرداخت
بخشهایی از نامه سیدحسین لاجوردی که خبرآنلاین منتشر کرده را میخوانید:
* در قسمتهایی از مصاحبه، قصور و تقصیراتی وجود دارد و حضرتعالی مطالب خلاف واقعی را از طرف حضرت امام خمینی(ره) به شهید لاجوردی نسبت داده و حتی پا فراتر گذاشته و مطالب نادرستی را در رابطه با علت فرمان ۸ مادهای امام، به آن رهبر فرزانه منتسب کردهاید.
* از حضرتعالی که در کسوت روحانیت میباشید، انتظار پسندیدهتر آن است که سخنانتان بر سندی صحیح و متقن استوار باشد تا خواسته یا ناخواسته جفای عظیم به امام و مقلدان شهیدش نشود.
* قدر و منزلت کسانی را که امنیت و آرامش امروزمان را مدیونشان هستیم بیشتر بدانیم، امیدوارم دانسته و ندانسته، ادعای مخالفان نظام را تکرار نکرده و بدانید این اتهامات جز اعتلای مقام شهید نزد خداوند و سنگینی بار افترازننده حاصل دیگری نخواهد داشت.
* مومنی را به خشونت متهم مینمائید که در تمام شئون زندگیش مهر و محبت موج میزد و هر چه نسبت به جنایتکاران فرقههای تروریستی و کفار سختگیر بود نسبت به مومنین، فروتن و مهربان و با تأسی به جد بزرگوارش، اشداء علی الکفار و رحماء بینهم بود.
* آقای موسوی لاری، وقتی برداشت شخصی شما از آقای لاجوردی را میخواندم، خاطرات دوران کودکی با پدر بزرگوارم در ذهنم مرور میشد که به عنوان نمونه شرط نگهداری قناریهای زیبا در منزلمان را آزادی و خارج از قفس بودن آنها میدانست.
* بارها در هنگام تحویل سال نو همراه با ما فرزندانش به سراغ نوجوانان محبوس در کانون اصلاح و تربیت میرفت تا با اهداء هدیه و پرداخت عیدی به آنها دل و قلب آنان را شاد نماید و چه زیبا بود وقتی این نوجوانان او را چون نگین انگشتری در حلقه خود جای میدادند و پدر صدایش میزدند.
* لاجوردی خود رنجکشیده دوران ستمشاهی بود و آنقدر تحت شکنجه قرار گرفته بود که جمجمه و کمرش شکست و بینایی چشم چپش را از دست داد اما پیوسته و نستوه به آرمانهای امام وفادار ماند. و به فرموده مقام معظم رهبری در بین مبارزان به عنوان «مرد پولادین» لقب گرفت. چون درد اسارت کشیده بود با برپایی ستادهای مردمی دیه نسبت به استخلاص صدها نفر مجرم غیرعمد از زندانها اقدام نمود. محل زندان اوین را به گل و چمن آراست و آن را به باغستانی زیبا تبدیل نمود تا محیط مصفا و آرامشبخشی را برای گذر دوران حبس زندانیان فراهم آورد. از جمله اولین اقدامات عملی ایشان در سِمَت ریاست سازمان زندانها، نقاشی، محوطهسازی و زیباسازی محیط نگهداری زندانها بود.
* او که تمام شب و روز خود را وقف اصلاح رفتار بزهکاران کرده بود، در بندهای زندان با زندانیان غذا میخورد و گاه در کنار آنها به استراحت میپرداخت. بارها به همراه زندانیان در کنار سد لتیان به ورزشهای مفرّح میپرداخت و به رغم مخاطرات امنیتی به همراه آنان به نماز جمعه میرفت.
* به مدیران کل زندانها بخشنامه کرده بود که جهت بالا بردن کیفیت و کمیت غذای زندانیان، باید غذای زندانی و مسئولان و مدیران کل یکی باشد.
* دفتر کارش را از خیابان شریعتی به داخل زندان انتقال داد تا مشکلات زندانیان را از نزدیک لمس نماید و دستور داد تا میزهای اداری مدیرانش از اتاقهای خصوصی به یک سالن باز منتقل شود و میز ساده خود را نیز در ابتدای درب ورودی سالن قرار داد تا مراقب رضایتمندی و پیشرفت کار ارباب رجوع باشد.
* برای حفظ و حراست از کیان خانواده و تحکیم بنیان آن، مکانهای مناسبی را برای زندانیان متأهل مهیا ساخته بود تا هر از چندگاهی بتوانند شب را در کنار همسران خود بیتوته نمایند.
* در سال ۱۳۶۰ که فقط دو کانال تلویزیونی در سطح کشور فعال بود، با همان امکانات اندک، شبکه تلویزیونی برد کوتاه سیمای اوین را راهاندازی و برنامههای متنوع آموزشی و پرورشی را برای زندانیان به روی آنتن برد.
* مجهز و فعال کردن کتابخانههای زندان و ساخت استخر و ورزشهای دستهجمعی باعث شده بود تا اقدامات تربیتی در بستری مناسبتر انجام پذیرد و به جد معتقد بود که اگر مجرمی با حکم قاضی به تحمل حبس محکوم شد، مسئولین زندانها فقط میتوانند آزادی آن مجرم را محدود نمایند و دیگر امکانات رفاهی باید در اختیار زندانیان قرار داشته باشد.
* از آنجا که کار و تلاش را جوهره افراد میدانست به اشتغالزائی و حرفهآموزی در کارگاههای زندان اهمیت زیادی میداد تا زندانیان بتوانند علاوه بر پر کردن اوقات فراغت، بخشی از مخارج خود را تأمین نمایند و حرفه مناسبی را یاد بگیرند.
* در همان ابتدای دهه ۶۰ که گروهکهای محارب فقط در سطح شهر تهران روزی ۳۰ ترور را انجام میدادند، این شهید والامقام، دستگیرشدگان از این گروهکها را با رفتاری مهربانانه در سالن اجتماعات اوین جمع میکرد و تا پاسی از شب با آنان به مباحثه میپرداخت، و هرچه رهبران این گروهکها روی احساسات جوانان فریبخورده کار کرده بودند، شهید لاجوردی با تکیه بر فطرت الهی این جوانان آنان را نسبت به اعمال مجرمانهیشان متنبه میکرد، لذا عدهای از همین توابین و اعضای گروه فرقان بعد از آزادی از زندان در جبهههای حق علیه باطل حضور یافته و به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.
* پدر شهیدمان یا به قول شما، مرحوم لاجوردی به ما آموخته بود که مسئولیت خطیری را که پذیرفته است لازمهاش سعهصدر و گذشت فراوان در برابر موج افتراها و تهمتهاست، او به ما آموخته بود که وقتی به مطلب حقی رسیدیم باید بر آن پافشاری نماییم و از رنج و سختیهای حاصله نهراسیم و خسته نشویم.
* او به ما آموخته بود که در برابر قانون فرقی بین آقازادههای مجرم و دیگر مردم خطاکار وجود ندارد و در این مورد هرگز توصیهپذیر نبود و این باعث رنجش خاطر عدهای از خواص نظام شده بود که چرا احیاناً دانهدرشتها را که به نحوی وصل به جریانهای قدرت و ثروت بودند از امتیازات بیشتر بهرهمند نساخته و شرایط آزادی و استخلاص آنها را فراهم نکرده است. از جمله موارد اینکه ایشان به شدت ناراحت بودند که چرا عنصری از کادر مرکزی گروهک تروریستی پیکار به دلیل آنکه پدرش پزشک آقای منتظری بوده، باید با فشار بیت آقای منتظری آزاد شود و همزمان سه رتبهٔ تحت مسئولیت او با حکمهای سنگین مواجه شوند! او میگفت در جمهوری اسلامی من این تبعیضها را نمیپذیرم و همه در برابر قانون باید یکسان باشند.
* وقتی یکی از مسئولین در نامهای از ایشان درخواست دستور مینماید که فلان فامیلشان را که سرباز سازمان زندانهاست از کردستان به تهران مأمور نمایند، ایشان در هامش آن نوشتند: بین آن فامیل شما و دیگر سربازان هیچ تفاوتی وجود ندارد.
* جناب آقای موسوی لاری شما در قسمت دیگری از مصاحبه خود از عدم رضایت امام از اقدامات آقای لاجوردی و عزل ایشان توسط امام سخن به میان آوردهاید. اما مستندات زیادی وجود دارد که این سخن شما را نقض مینماید بطور مثال فقط به سه نمونه اشاره مینمایم:
الف)
«در امور سیاسی مدتی تهمت زده میشد که احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب، مخالفتهایی از او میدیدم که دیگران بر آن شدت و قاطعیت نبود و در این آخر که قضیه زندان اوین پیش آمد و شکایاتی از آقای لاجوردی میشد، غیر از احمد کسی را ندیدم که بیشتر از آقای لاجوردی طرفداری کند و دفاع نماید و وجود او را برای زندان اوین لازم و برکناری او را تقریباً فاجعه میدانست.»
صحیفه امام خمینی، جلد ۷، صفحه ۹۰
ب)
«پیش از ظهر، احمد آقا آمد، درباره مسائل روز مذاکره شد، از جمله اظهار نارضایتی آیت الله منتظری از سخنان امام، گرچه همه {سخنان ایشان} پخش نشده و گفتند امام از عزل آقای اسدالله لاجوردی {دادستان انقلاب تهران} بیاطلاع بوده و راضی نیستند.»
کتاب خاطرات حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، مورخ ۱۳۶۳/۱۱/۱۳، صفحه ۴۹۸
ج)
حجتالاسلام موسوی تبریزی دادستان وقت کل کشور در مصاحبهای بیان میدارند: «ساعت ۲ بعد از ظهر بود که مرحوم احمد آقا به منزل ما که دیوار به دیوار خانه ایشان بود آمد و گفت که نظر امام این است که آقای لاجوردی ابقا شود.»
ماهنامه شاهد یاران، شماره ۲۸، صفحه ۱۵
* آقای لاجوردی در مراسم عزل خود بیان میدارند که من اهل استعفا دادن نبودم اما بارها خدمت امام گفتم اگر شما بفرمایید من استعفا خواهم داد، ولی امام فرمودند بمان و با شورای عالی قضایی همکاری کن.
* سخنرانی امام خمینی یک هفته بعد از عزل آقای لاجوردی: «منتها آقایان بعضی خیال میکنند که همان رحمت این است که به آنها مهلت بدهند تا بکشد آدمها را، این رحمت است؟ از حبسها بیرونشان کنید تا بریزند مردم را بکشند، این رحمت است؟ شما روی قرآن عمل کنید. قرآن با اشخاصی که مسلمند و ایمان به خدا دارند، به برادری رفتار میکند. با اشخاصی که بر خلاف این هستند، آنها را میگوید بکشید، بزنید، حبس کنید، اشداء علی الکفار. شما همان طرفش را گرفتهاید و زمین میخورید. ما اگر بنا باشد اسلام را یک طرفش را قبول داشته باشیم، همان جنبه به اصطلاح شما رحمت، من همه جنبههایش را رحمت میدانم. اما آنکه شما خیال میکنید آن جنبهاش رحمت است که دزدها را بیرونشان کنیم، مفسدها را بیرون کنیم، آدم کشها را بیرون کنیم، دست بردارید از این طور رحمتهایی که شما توهم میکنید، اینها رحمت نیست، اینها مخالفت با خداست.»
* جناب آقای لاری در مصاحبه خود در رابطه با علت صدور فرمان ۸ مادهای حضرت امام، موارد خلاف واقعی را به حضرت امام منتسب نمودهاید. شما بیان داشتهاید: آنچه که دادگاههای انقلاب و کمیته پاکسازی که توسط دستگاه قضایی و دولتی ما شکل گرفته بود در تعارض با افکار امام بود لذا امام آن فرمان ۸ مادهای را داد. بنابراین شدت و حدت فرمان ۸ مادهای امام متوجه دادگاههای انقلاب و تشکیلات قضایی بود و اما نظر امام رحمهالله علیه:
الف) بند هفتم (از فرمان ۸ مادهای): «آنچه ذکر شد و ممنوع اعلام شد در غیر مواردی است که در رابطه با توطئهها و گروهکهای مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی است که در خانههای امن تیمی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور شخصیتهای مجاهد و مردم بیگناه کوچه و بازار و برای نقشههای خرابکاری و افساد فیالارض اجتماع میکنند و محارب خدا و رسول میباشند.»
صحیفه امام خمینی جلد ۱۷ صفحه ۱۴۱ مورخ ۱۳۶۱/۹/۲۴
ب) «من در آن نوشتهای هم که نوشتم راجع به ضد انقلاب را استثناء کردم... و من راجع به دادگاه انقلاب و راجع به کارهایی که مربوط به دادگاه انقلاب است من نمیگویم اینجا باید سستی شود، اینجا باید با جدیت جلویش گرفته شود.»
صحیفه امام خمینی، جلد ۱۷، صفحه ۲۸۴ و ۲۸۵، مورخ ۱۳۶۱/۱۱/۱۸
* فشارها جهت عزل آقای لاجوردی به غیر از توصیههای باند مهدی هاشمی معدوم در بیت آقای منتظری، دلایل پشت پرده دیگری داشت که در چند نوبت حضرت امام برای ابقای ایشان دست به اقدام زدند.
* آقای لاجوردی اولین فردی بود که در زندانهای ستمشاهی پی به التقاط گروهک منافقین برد و علیه آنان دست به افشاگری زد، عدهای از دوستان شما که همبند آقای لاجوردی بودند در خاطرات خود اشاره مینمایند که آقای لاجوردی حتی لباسهای خود را بعد از شستشو روی بند رخت منافقین پهن نمیکرد و اختلاط آنها با مارکسیستها در زندان را مقارن آلودگی به نجاست میدانست، لذا اعضای سازمان منافقین او را در زندانهای ستم شاهی بایکوت نمودند و صحبت با ایشان را ممنوع اعلام کردند.
* جناب آقای لاری، بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و آزادی زندانیان سیاسی عدهای از همین منافقین و همپالگیهای آنان، در حساسترین قسمتهای امنیتی نظام از جمله رکن ۲ ارتش و اطلاعات نخستوزیری لانه گزیدند و پروندههای امنیتی زیادی را حتی با کامیون از رکن ۲ ارتش و نخستوزیری خارج نمودند که با درایت آقای لاجوردی و همرزمانش تا حدودی جبران این ضایعه شد. خوب است بدانید که اینها همان متهمین پرونده انفجار نخستوزیری و شهادت رجایی و باهنر بودند.
* آقای لاجوردی در وصیت نامه خود مینویسند: هم رجایی و باهنر را میکشند و هم در سوگشان مینشینند. لذا قسمتی از سرنخ عزل شهید لاجوردی را در وصیت نامه این شهید بصیر باید جستجو نمایید.
نظر شما :