محمود عنایت درگذشت
عنایت متولد سال ١٣١١ در تهران، فارغالتحصیل دندانپزشکی از دانشگاه تهران بود اما از جوانی به فعالیت سیاسی و مطبوعاتی روی آورد. وی سردبیری نشریههای «ایران آباد» و «فردوسی» را برعهده داشت و از سال ١٣۴۴ با کسب امتیاز مجله «نگین»، این نشریه را تا دو سال پس از انقلاب منتشر کرد.
علی دهباشی، در سایت مجله بخارا با اعلام خبر درگذشت عنایت، درباره وی مینویسد: «محمود عنایت در سال ۱۳۱۱ در تهران متولد شد. همراه با برادرش حمید در یک روز و یک ساعت. دو قلو بودند و ماهگرفتگی که بر پیشانی حمید بود، دوستان به شوخی آن را جای پای محمود میدانستند که عجله برای به دنیا آمدن داشته است. پدر و عموهایش مصدقی بودند و اغلب مدیر مؤسسه یا فرهنگی. خودش میگوید: «از سال پنجم راه من و حمید از هم جدا شد. حمید سال ششم به دارالفنون رفت که رشته ادبی بخواند برای دانشکده حقوق و به دبیرستان کالج یا البرز رفتم که به خیال خود طبیب شوم.» وقایع ملی شدن صنعت نفت و شور و حال آن سالها او را به فعالیتهای اجتماعی کشاند. نخستین فعالیتهای سیاسی مطبوعاتیاش را با مقالاتی در روزنامۀ «شاهد» شروع کرد. در همان سال ۱۳۳۰ وارد دانشگاه شد و رشته دندانپزشکی را سه ساله به پایان رساند اما هرگز نه به مطب رفت و نه به بیمارستان.
اوجگیری فعالیتهای نهضت ملی او را به طور کامل به نویسندگی کشاند، تا سال ۱۳۴۴ که مجوز انتشار مجلۀ «نگین» را گرفت که یکی از نشریات بسیار خواندنی و مؤثر در تاریخ مطبوعات معاصر است. نگین تا اردیبهشت سال ۱۳۵۹ انتشارش ادامه داشت. مقالات عنایت در «نگین» با عنوان «راپرتها» منتشر شده است و به صورت کتاب نیز درآمده است. محمود عنایت در راپرتها نثر ویژهای داشت، بسیار جاندار و جذاب و دارای کشش بسیار. خودش میگوید: «در دوران مصدق که با قلم و نویسندگی آشنا شدم در ضمن کار با آثار شخصیتهایی چون مینوی، قزوینی، و بعدها سید محمد فرزان آشنا شدم.» طنز یکی از زمینههای اصلی محمود عنایت است. در راپرتهایش که در نگین چاپ میشد و دیگر مقالاتش این مایه ادبی هویداست. معتقد بود در جوامعی که اظهار عقیده صریح ممکن نباشد، بسیاری از حقایق تلخ و ناخوشایند را میتوان در پوشش طنز و تمثیل بیان کرد
دکتر محمود عنایت بعد از توقیف «نگین» در سال ۵۹ خانهنشین شد و به ترجمه روی آورد و کتابهای «مهاتما گاندی و پیروان او» اثر «و. د. مهتا»، کتاب «کالبدشناسی انقلاب»، اثر «کرین برینتن» و کتاب «انسان در عصر توحش» اثر اِولین رید را کار کرد که چاپ شد و مکرر هم چاپ شد و با استقبال روبهرو شد. با عارضه قلبی روبهرو شد و مرگ فرزند و برای معالجه و دیدار دیگر فرزندان به آمریکا سفر کرد و برای معالجه یک دوره طولانی در آمریکا باقی ماند و انتشار نگین را مجدداً آغاز کرد اما نتوانست تداوم انتشارش را حفظ کند. اما همچنان مینوشت و ترجمه میکرد. در مجله کلک و بخارا ترجمهها و مقالاتی از او وجود دارد. به ایرج افشار علاقۀ بسیار داشت و گاهی مقالاتش را از طریق او که به دیدار فرزندانش در آمریکا میرفت برایم میفرستاد تا آنکه ایمیل درست کرد و ایمیلی با هم در ارتباط بودیم. سالهای پایانی عمر را با بیماری و ناتوانی گذراند. دیگر آخرین مقاله خود را توسط فرزند برومندش، علی عنایت، برایم فرستاد و مقالاتی را که نوشت طی سال گذشته در بخارا چاپ کردیم. یادش گرامی باد.»
یکی از راپرتهای عنایت در مجله نگین را در «تاریخ ایرانی» بخوانید.
نظر شما :