فیلم مصدق راهی جشنوارههای بینالمللی شد/ داستان پزشک آمریکایی در احمدآباد
فیلم داستانی ۲۴ دقیقهای «مصدق» ساخته روزبه دادوند، نگاهی است اجمالی به شخصیت محمد مصدق و روزهای آخر زندگی این نخستوزیر پیشین ایران.
وقایع فیلم در تبعیدگاه مصدق در احمدآباد و شش سال پس از وقایع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اتفاق میافتد.
کودتا که در فیلم به آن به عنوان عملیات ایجکس اشاره شده در نهایت منجر به عزل مصدق از مقام نخستوزیری و بازگشت محمدرضا شاه پهلوی به ایران و استقرار دوباره او بر تخت سلطنت شد.
فیلم با فضاسازی از طریق استفاده از مستندهای خبری کمتر دیده شده، تماشاگر را از درون وقایع تاریخی به خانه و باغ بزرگ محل تبعید مصدق، قهرمان ملی که اکنون بیمار و رنجور، تحت حبس خانگی شده بود، میبرد.
پزشک خیالی
شاه ایران در بازگشت به مسند قدرت او را محاکمه، به جرم خیانت محکوم و به این دهکده کوچک تبعید میکند. در احمدآباد، تحت مراقبت شدید ارتش و ماموران انتظامی، بیماری مصدق شدت پیدا میکند. پسر مصدق که پزشک مخصوص او نیز میباشد، قصد دارد از یک دکتر آمریکایی (یک شخصیت خیالی در داستان فیلم) برای راههای معالجه تازه برای بهبود پدرش کمک بگیرد.
ماموران مراقب هر چند ابتدا با این پیشنهاد مخالفت میکنند، اما در نهایت میپذیرند تا پزشک آمریکایی برای مدتی در خانه مصدق ساکن شود. مصدق در شرایطی که سیا را مسبب اصلی کودتا میداند، در طول فیلم از قبول کمکهای این پزشک آمریکایی خودداری میکند.
به گزارش بی بی سی، روزبه دادوند میگوید: «از آنجایی که مصدق طبیعتا نسبت به آمریکاییها بدبین بوده، من کوشیدهام در این فیلم با بررسی مساله اعتماد بین این دو مرد، به طور نمادین، عدم اطمینانی را که بین دو ملت ایران و آمریکا وجود دارد، به نمایش بگذارم.»
مصدق مغلوب که در فیلم به عنوان آخرین امید مردم ایران برای رسیدن به دموکراسی تصویر شده، در نهایت به درخواست این پزشک آمریکایی برای انجام معاینات بیشتر به بیمارستانی در نزدیکی احمدآباد میرود: «در نهایت این دو مرد، علیرغم تجربههای تلخ گذشته و بنبستی که در مقابلشان قرار دارد، احساس سمپاتی و احترامی هم نسبت به یکدیگر پیدا میکنند.»
آقای دادوند تا پیش از سال ۲۰۰۳ هرگز اسم مصدق را نشنیده بود: «به طور اتفاقی کتاب همه مردان شاه استیون کینزر، خبرنگار آمریکایی را خواندم. در این کتاب بود که از جزئیات عملیات سیا، بیوگرافی مصدق و وقایع کودتای ۱۹۵۳ در ایران مطلع شدم.»
اما کتاب کینزر تنها منبع پژوهشی و منشاء قضاوت کارگردان جوان فیلم مصدق نبوده است: «من برای ساختن یک روایت سینمایی از دکتر مصدق به اتکا به نفس زیادی احتیاج داشتم.»
او میگوید در مدت سه سال پژوهش، هر کتاب و جزوهای را که درباره تاریخ قرن بیستم ایران و مصدق نوشته شده بود و نیز زندگینامهها و خاطراتی از جمله نوشتههای فرهاد دیبا و محمود مصدق را خوانده است: «هر چه بیشتر درباره مصدق خواندم، خودم را به میراثهای فرهنگی ایرانیام نزدیکتر احساس کردم. در سال ۲۰۰۷ هم به ایران و احمدآباد رفتم. میخواستم خانه مصدق را از نزدیک ببینم و با بستگانش صحبت کنم.»
«دیدار از محل تبعید و زندگی روزهای آخر مصدق برای من که در آمریکا بزرگ شدهام یکی از فرا واقعیترین، شاعرانهترین و غم انگیزترین تجربههای زندگیام بود.»
روزبه دادوند فیلمنامه خود را بیش از هر چیز تحت تاثیر شخصیت مصدق نوشته است: «من از مجموع خواندههایم درباره مصدق، چه مثبت و چه منفی، نهایتا به این نتیجه رسیدم که او حقیقتا تنها امید رسیدن به دموکراسی در ایران و یکی از معدود رهبران سیاسی ۱۰۰ سال گذشته ایران بود که ذرهای فساد و انحراف در وجودش دیده نمیشد.»
آقای دادوند درباره مشکلات ساختن چنین فیلمی در خارج از ایران میگوید: «قبل از هر چیز محدودیت بودجه و بعد هم نبودن در فضای اصلی فیلم مشکلاتی را به وجود میآورد. پیدا کردن بازیگری مسنتر با شباهتهای ظاهری به دکتر مصدق در بین بازیگران جامعه هنری ایرانی لسآنجلس هم چالشآمیز بود.»
بعد از سه ماه آزمایش بازیگران مختلف، در نهایت فریبرز داوودیان برای ایفای نقش دکتر مصدق انتخاب شد: «فریبرز بلندقد، با هیکلی به مراتب درشتتر از مصدق با مقادیر زیادی گریم توانست بهترین بازی را در این نقش ارائه بدهد.»
مردی که خود را نفروخته
فریبرز داوودیان بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون آمریکا، نامزد جایزه بهترین بازیگر جشنواره سنتروپه برای ایفای نقش مصدق شده است.
آقای داوودیان در مورد آمادهسازی خود برای ایفای نقش مصدق میگوید: «هدف من این بود که در فیلم، مصدق را به صورت مردی سالخورده، خسته و فرسوده اما بینهایت هوشمند و مهربان به تصویر بکشم. مردی که هر چند تسلیم شده اما خود را به هیچ بهایی نفروخته است. مردی قانع و بدون هر گونه احساس ندامت و پشیمانی.»
او میگوید: «فکر میکنم مصدق در فیلم مردی است که به هدفی والاتر از اهداف شخصی خود چشم دوخته است. مردی که در وهله اول یک انسان است و بعد یک سیاستمدار. اول یک شهروند است و بعد یک رهبر.»
روزبه دادوند میگوید به عنوان عضوی از جامعه مهاجر ایرانی، ارتباط ویژهای با داستان مصدق که به نظر او نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران بوده است دارد: «احساس میکنم افکار و ایدهآلهای مصدق در وجود هر ایرانی زندگی میکند. بارها به این مساله فکر کردهام که اگر مصدق بر مسند قدرت باقی میماند تاریخ و سرنوشت مردم ایران امروز چه شکلی پیدا میکرد؟»
نظر شما :