یک تیر چراغ برق برای نابودی مصدق کافی است
نطق مهدی میراشرافی در مجلس هفدهم
روز هفتم خردادماه ۱۳۳۲ وقتی گزارش هیات هشت نفره بررسی و حل اختلافات دربار و دولت در مجلس مطرح شد، میراشرافی یکی از ناطقان بود که پشت تریبون رفت و دولت مصدق را به ائتلاف با حزب توده متهم کرد که «تاریخ ایرانی» برای شناخت هر چه بیشتر نظرات مخالفان مصدق و نگرانیای که آنها از سلطه کمونیستها بر ایران داشتند، متن اظهارات او را به نقل از روزنامه اطلاعات همان روز منتشر میکند. این دانشآموخته دانشکده افسری و کارخانهدار دوران پهلوی، پس از انقلاب در ۲۱ آذر ۱۳۵۸ اعدام شد.
***
چون موضوع گزارش هیات هشت نفری و لجاجت فطری اولیاء امور دولت کار را به یک ائتلاف علنی میان حکومت حاضر و دستنشاندگان کرملین یعنی حزب کمونیست توده کشانیده، بنده امروز که تصویب این گزارش علیرغم مبارزات ما به این مرحله رسیده ناچاریم پرده را بالا بزنیم و از پشت این تریبون قانونگذاری ملت ایران را به شهادت بگیریم و بگوییم جناب آقای محمد مصدقالسلطنه، جناب آقای مهندس رضوی رئیس فراکسیون موسوم به نهضت ملی، جنابان آقایان اعضاء فراکسیون طرفدار دولت، جناب آقای خسروخان قشقایی دایر مدار نهضت جنوب نهضتی که مدعی بودید برای جلوگیری از جدایی آذربایجان به وجود آمد، جنابان آقایان وابسته به حزب ایران، امضاکنندگان ائتلافنامه با حکومت تجزیهطلب پیشهوری و تمام کسانی که به مراسم و عنوان دانسته یا ندانسته فهمیده یا نفهمیده شانههای خود را چوببستهای حکومت کمونیستی دستنشانده آینده قرار دادهاید با تمام کسانی که با اعمال و کردار خود به امیدی جاده صافکن سلطه جابرانه و ظالمانه کمونیسم بر مملکت شدهاید باید به این حکم قطعی تاریخ گردن بگذارید که حکومت بلشویکی هرگز به جاده صافکنها و چوببستهای قدرت خود رحم نخواهد کرد.
آقایان، اگر امروز یک (خدا کند ما نبینیم) کمونیسم بر این مملکت مسلط شود و با این اعمال و اصرار شما در سقوط مملکت ایران لگدکوب چکمه خارجی گردد ما ضرر نخواهیم کرد زیرا ما برای حفظ استقلال خود تفنگ به دست میگیریم و با کمال سربلندی میجنگیم. آن دقیقهای که احساس نمودیم قدرت از ما سلب شده و باید سرنوشت ابدی را استقبال کنیم مثل تمام قهرمانان تاریخ، مثل همه کسانی که در طی دو جنگ در برابر تجاوز، در قبال نفوذ زور و استعمار، در لهستان، در چکوسلواکی، در رومانی تا آخرین نفس جنگیدند پیکار میکنیم و بعد با کمال افتخار در راه وطن خود، در راه هدف خود کشته میشویم.
آنهایی که در اروپا در راه نجات وطن کشته شدند خونشان از ما رنگینتر نبود اما شما آقایان، شما، جناب آقای مصدقالسلطنه و شما آقایان فراکسیون طرفدار دولت بدانید که به شما رحم نخواهند کرد، کمونیسم همیشه جاده صافکنها را نابود خواهد کرد.
آگاه باشید اگر در ادامه و سیر این راه غلط اصرار کردید، این شما و این ملت شاهد است آن روز به شما رحم نخواهند کرد، آن روز اگر عده شما زیاد باشد همه را کمونیستها و قشون اجنبی جلو مسلسل میگذارد، وگرنه تمام تیرهای چراغ برق میدان بهارستان یکایک در انتظار شما خواهد بود.
این سرنوشتی است که تمام چوببستهای کمونیستی در تمام کشورهای پشت پرده آهنین بدان دچار شدند، این سرنوشت گریزناپذیر است. این گزارش هشت نفری همانطوری که در جلسه گذشته گفتیم مطلب مهمی نبود، لکن همان دستهایی که در اطراف اطاق در بسته جناب آقای مصدقالسلطنه برای سقوط مملکت کار میکند آن را به مرحله مبارزه با رژیم مملکت کشانیده، موضوع تصویب این گزارش را آن دستهایی به مرحله سقوط مملکت کشانید که قبل از روز ۹ اسفند نقشه ایجاد حوادثی را کشیده بود، همان دستهایی که روز بعد از سیام تیر و تشکیل مجدد کابینه پاس خدماتی که حزب کمونیست توده برای زمامداری مجدد آقای مصدقالسلطنه متحمل شده، دو وزیر از حزب توده به دولت تحمیل گردید. چه کسی در این مجلس هست که بتواند بگوید جناب آقای دکتر آذر وزیر فرهنگ و برادر سرهنگ آذر افسر تجزیهطلب پیشهوری وزیر منتسب به حزب توده نیست. چه کسی میتواند منکر عضویت جناب آقای وزیر محترم دادگستری در کمیته صلح حزب توده و جمعیت مبارزه با استعمار حزب کمونیست تودهای باشد، موضوع لجاجت بر سر تصویب این گزارش را همان دستهایی به مرحله سقوط مملکت کشانیده که از دی ماه سال گذشته با سازش و بند و بست با مقامات شوروی به امید اینکه ایران جمهوری بشود و بعضیها را به ریاست جمهوری برسانند پرونده آزاد ساختن سران فراری و خائن حزب کمونیست توده را به جریان انداختهاند، آن را برای اظهار به جریان انداختهاند، آن را برای اظهارنظر به یک بازپرس سپردهاند که در قراری که صادر کرده به کلی از حدود بی طرفی یک قاضی عدالتگستر خارج و همکاری خود را با حزب توده به مرحله ثبوت رسانیده، موضوع گزارش را همان دستهایی پیراهن عثمان کردند که در یک جلسه محرمانه دربار مقدمات خروج محرمانه شاه را از ایران فراهم نمودند و اگر قیام مردانه مردم این شهر نبود امروز چنگال سرخ بر این سرزمین سایه انداخته بود. موضوع گزارش را همان دستی پیراهن عثمان نموده که روز بیست و هفتم فروردین به نام تقاضای تصویب آن به حزب کمونیست توده اجازه داد که زیر پرچم داس و چکش و عکس استالین با کمال آزادی به شاه مملکت و استقلال ما فحش بدهند و تعجب آن است که قوای انتظامی مواظب بودند که کسی مانع وطنفروشی حزب کمونیست توده نشود. از روز ۲۷ اسفند که ما تصمیم به مهاجرت گرفتیم، بر ما مسلم شد که تصویب این گزارش را استعمار سرخ و بندگان کاخ کرملین و حکومت مسکو میخواهند، نه ملت ایران. مسکو تصویب این گزارش را میخواهد، زیرا خوب میداند که به دست جناب آقای مصدقالسلطنه در موقعیت فعلی نابودی رژیم و امحاء مشروطه سلطنتی ممکن است.
مسکو میداند که بعد از نابودی رژیم، یک تیر چراغ برق مقابل منزل جناب آقای مصدقالسلطنه برای نابودی ایشان کافی است لیکن مبارزه با اساس سلطنت کار آسانی نیست. اگر جناب آقای مصدقالسلطنه و اطرافیان ایشان تصور میکنند که میتوانند حزب کمونیست توده را برای پیشرفت مقاصد خود اجیر کنند تا به مقدسات مملکت فحش بدهند و بعد از وصول به مقصود قادر خواهند بود که بر سر آن حزب لجام بگذارند سخت دچار اشتباهند.
اینها با آتش بازی میکنند زیرا حزب کمونیست توده هم همین فکر را میکند و تجربه و حکم تاریخ نشان داده است که سرنوشت دکتر بنش تجدیدشدنی است. اگر جناب آقای دکتر مصدقالسلطنه تصور میکند که بتواند با ابزار فاسد و وطنفروشی کاخ سعادت ملت را بسازد باز هم اشتباه میکند.
آقایان اصل این گزارش مطلب مهمی نیست لکن طرز به تصویب رساندن این گزارش مهم است. گزارشی که با کمک حزب توده کمونیست به تصویب برسد همان چیزی است که مسکو میخواهد نه ملت ایران و ما زیر بار نخواهیم رفت.
بنده بار دیگر تکرار میکنم تمام کسانی که راه را برای سقوط مملکت به دست کمونیستها صاف میکنند، خواه در این مجلس خواه در دستگاه دولت بدانند که سرنوشتی مهلکتر و خطرناکتر از تمام کسانی که در پشت پرده آهنین آتش بیار سقوط مملکت خود بودند و به دست قشون اجنبی تیرباران شدند و قشون اجنبی در انتظار آنها است.
این گزارش که آقایان امروز میخواهند تصویب بفرمایند به قیمت سازش پنهانی با اجنبی نسبت به قانونی ساختن یک حزب دشمن استقلال است و منکر دین و مذهب و توحید میباشد، به قیمت امحاء قانون اساسی به قیمت نابودی مملکت تمام شده است. حالا این شما و این قضاوت تاریخ.
به طوری که شنیدم وقتی که آقای دکتر مصدق به آمریکا رفته بود آقای آچسن وزیر سابق وزارت خارجه آمریکا برای یکی از همراهان ایشان مثلی گفته بود که بنده الساعه عرض میکنم. گفته بود: در ایام قدیم برای جمع چوبهای جنگل در آمریکا کارگران هندی استخدام میشدند و هندیها در ایام تعطیل در جنگل آتش زیادی روشن میکردند و مشغول تفریح بودند تا اینکه روزی در موقع تفریح جنگل آتش میگیرد. صاحب جنگل به کارگران اصرار میکند که تفریح را کنار بگذارید و به کمک سایرین بروید جنگل را خاموش بکنید ولی سایرین مشغول تفریح بودند تا اینکه آتش زیاد میشود و به خانه همه سرایت میکند. وقتی که مردم مشاهده میکنند که آتش خانه و خانواده آنها را میسوزاند و بچهها را کباب میکند متوجه خطر عظیمی میشوند ولی شدت آتش مانع جلوگیری میشود در نتیجه همه را میسوزاند، آن وقت مردمی که در جنگل باقی بودند گفتهاند ما تاکنون چنین وضعی ندیدیم بعدا چنانچه اتفاق افتاد جلوگیری خواهیم کرد. حالا بعضی از کشورها حق دارند زیرا هنوز نمیدانند که آتش کمونیست چگونه سرایت میکند و کشور را آتش میزند ولی وقتی که دیدند دیگر چارهای جز سوختن ندارند.
آقایان درست است هنوز ما رفتار کمونیست را با مردم ندیدیم که چه قصابی خواهند کرد ولی مردم غیور آذربایجان کم و بیش دیدهاند، به همان جهت بیش از همه ایران وحشت دارند و همین دلیل از تبلیغات مسموم آنها کمتر گمراه میشوند.
آقایان نمایندگان محترم کمی توجه بفرمایید آتش خطر به آستانه خانه ما رسیده حالا میخواهید توجه بکنید یا اینکه روی تعصبهای بیجا توجه نکنید تا آتش همه را کباب بکند آن وقت دیگر اثری از ایران و ایرانی نخواهد بود.
همین قدر بدانید این مجلس در مقابل تاریخ و حوادث مسئول است. بهترین سند من همان قرار صادره از دادگستری اصلاح شده است که به عرض آقایان رسیده که چگونه و با چه حیله و تزویری به دست یک بازپرس تیشه بر اساس استقلال مملکت زدهاند.
حالا وزیر دادگستری که خودش در دیوان کشور روی همین پرونده قرار عدم صلاحیت دادگاه نظامی را صادر کرده، امروز هم آقای لطفی موجبات آزادی حزب توده را فراهم کرده و با اعلامیههای ضد و نقیض میخواهد خودش را تبرئه کند. تمام این کارها با اجازه رئیس دولت و مشورت آقای لطفی انجام میگیرد. دیگر خود میدانید، در انتظار روز انتقام باشید.
در جلسه گذشته بنده اسمی از آقای جمال امامی بردم روزنامههای دولتی پیراهن عثمان کردند. بنده همیشه با دولتهای فاسد مبارزه کردم. اغلب این مبارزه با دستجات مختلف تماس حاصل میکند، کمااینکه در حکومت هژیر و رزمآرا هم با خود آقای دکتر مصدق همکاری نزدیک داشتم.
چندین بار جناب آقای دکتر مصدق از روزنامه آتش حمایت و به توقیف آن اعتراض نمودند. زیاد وارد این بحث نمیشوم، زیرا وقت زیاد لازم دارد. همین قدر عرض میکنم من تا روز قبل از حکومت دکتر مصدق با ایشان همکاری خیلی نزدیک کردم، ولی از بدو حکومت ایشان من تشخیص دادم که جناب دکتر در کار مثبت و اصلاحی عاجز است. با حکومت آقای دکتر مصدق مخالف شدم و با هر کسی در این مسیر باشد خود به خود همراه خواهم بود.
ولی آقای دکتر مصدق باید برای ملت ایران روشن کند اینکه روزنامههای منتسب به ایشان حضرت آیتالله کاشانی که مورد احترام چهارصد میلیون مردم مسلمان است و مایه فخر ملت ایران میباشد، وجود مقدس حضرت آیتالله پایه و اساس نهضت ایران را به وجود آورد به وسیله جراید دولتی اهانت میشود و کلماتی از قبیل کلمه جاسوس مینویسند و همچنین آقای مکی که اولین خشت نفت بود با کمک حائریزاده و بقایی و دیگران پایهگذاری نمود امروز جاسوس و هفت رنگ شدهاند صحیح است یا خیر؟ اگر صحیح است که خود ایشان هم دارای همین صفت خواهند بود و اگر حقیقتا غرضی در کار نیست، شخص دکتر مصدق اعلام کند که حضرت آیتالله کاشانی و همکاران سابق ایشان مبرا از این اتهامات میباشند و الا مردم خواهند گفت که تمام این تهمت برای این است که اشخاص صاحب فکر و عقیده از انحراف آقای دکتر تنقید نموده مورد رگبار اتهام قرار گرفتهاند.
گناه بنده هم این بوده که قبل از همه تشخیص دادم و آقای جمال امامی زودتر از دیگران کجرویهای آقای دکتر را تشخیص داد و مورد اتهام قرار گرفت. اگر جمال امامی را جاسوس بدانم باید بگویم که بنا به توصیه آقای جمال امامی دکتر مصدق زمامدار شده پس در پس پرده هم روابط دیگری بین آقای دکتر و جمال امامی بوده ولی به نظر من هیچ ایرانی خائن به وطن عزیزش نیست، همه مردم ایران به استقلال و عظمت دیرینه کشور خود علاقمند هستند. فقط یک اختلاف عقیده است نه خیانت. ولی به زعم دستگاه دکتر مصدق هر کس زنجیر بندگی جناب آقای دکتر مصدق را قبول نکند و مطیع رفتار دیکتاتوری ایشان نباشد خائن است، باید لجنمال بشود ولی امروز این رویه محکوم شده و با این حربههای زنگزده دیگر نمیتوان شخصیتهای کشور را لجنمال نمود. خوب است آقای دکتر فکر دیگری بفرمایند.
مهندس حسیبی ـ جناب آقای میراشرافی این آواز دشتی بود. (خنده شدید نمایندگان)
میراشرافی- نخیر آواز ماهور بود.
نظر شما :