قهرمانکشی تاریخی برای فراموشی نسلکشی ارامنه
رابرت فیسک/ ترجمه: شیدا قماشچی
تاریخپژوهان وفادار به سیاستهای دولت ترکیه، تاکنون سعی کردهاند تا نقش موثر هزاران نفر از اعراب - که در نبرد گالیپولی به ارتش ترکیه پیوسته بودند - را بیاهمیت جلوه دهند. امروزه نیز در تلاشند تا یک افسر ارمنی توپخانهٔ ارتش ترکیه که برای نبرد در این جبهه، مدال شجاعت دریافت کرده بود را دروغگو جلوه داده و کتاب خاطرات او را داستانی ساختگی اعلام کنند.
بزرگترین قهرمان جنگ گالیپولی مصطفی کمال بود که بعدها با نام آتاترک، ترکیهٔ «مدرن» را بنا نهاد. گرچه تلاشهای برخی از تاریخنگاران برای بدنام کردن توروسیان استفاده از کلمهٔ «مدرن» را زیر سوال میبرد.
حقیقت این است که سروان سرکیس توروسیان برای نبردهای شجاعانهاش از انورپاشا، وزیر جنگ آن زمان و قدرتمندترین فرد در دولت عثمانی، مدال دریافت کرد. این پژوهشگران ادعا میکنند که سروان ارمنی ارتش، دو مدال دریافتی خود از انورپاشا را جعل کرده است. در صورتی که یکی از تاریخپژوهان مشهور ترکیه، «تانر آکچام» (Taner Akcam) که واقعهٔ کشتار ارامنه را نیز به رسمیت میشناسد، خانوادهٔ توروسیان را در آمریکا یافته و اسناد این دو مدال - که نزد نوهٔ سرکیس توروسیان نگهداری میشود- را مورد بررسی قرار داده است. در یکی از این دو سند، امضای انورپاشا به وضوح قابل شناسایی است.
کتاب خاطرات توروسیان «از داردانل تا فلسطین»، نخستین بار در سال ۱۹۴۷ در بوستون آمریکا به چاپ رسید. در حدود بیست سال پیش «آیهان آکتار» ( Ayhan Aktar)، استاد علوم اجتماعی دانشگاه بیلگی استانبول، به نسخهای از این کتاب دست یافت که کنجکاوی او را برانگیخت. وجود افسران ارمنی در ارتش عثمانی - علیرغم سیاستهای دولت در سال ۱۹۱۵ برای نسلکشی و از بین بردن کل جمیعت ارامنه - امری بسیار قابل تامل بود.
متفقین، به دستور وینستون چرچیل و با هدف تسخیر کنستانتینوپول (استانبول امروزی)، به تنگه داردانل حمله کردند. این حمله با مقاومت سرسختانهٔ ارتش عثمانی مواجه شد و به این ترتیب نبرد هشت ماهه گالیپولی آغاز شد؛ نبردی که برای ارتش انگلیس و فرانسه و ارتش مشترک استرالیا و نیوزلند (نیروهای آنزاک، Anzak) شکستی فاجعهآمیز در پی داشت و آنها را مجبور کرد تا در ژانویه ۱۹۱۶ عقبنشینی کنند.
توروسیان در کتابش جزئیات جنگهای وحشیانهٔ گالیپولی را بازگو میکند. در پایان نبرد، او خواهرش را میان آوارگان ارمنی عازم جادههای مرگ در فلسطین و سوریه مییابد و پس از آن تصمیم میگیرد تا به جبههٔ متفقین بپیوندد. او با لورنس عربستان نیز آشنا میشود ولی در کتابش از او فقط با عنوان یک «مامور پرداخت» یاد میکند. توروسیان این بار با ارتش فرانسه به خاک ترکیه بازگشت و پس از پایان جنگ به آمریکا مهاجرت کرد و تا پایان عمر خود در آنجا باقی ماند.
پروفسور «آیهان آکتار» با وجود اینکه از عدم تمایل دیگر همکارانش برای پذیرفتن نقش ارامنه و اعراب در ارتش عثمانی آگاهی داشت، کتاب توروسیان را به زبان ترکی ترجمه کرد و آن را به چاپ رساند. نخستین نقدهای نوشته شده بر کتاب بسیار مثبت بودند، تا اینکه دو تاریخپژوه از دانشگاه «سابانسی» به انتقاد شدید از کتاب پرداختند. برای مثال، دکتر «هلیل برکتای» (Halil Berktay)، ۱۳ ستون از روزنامهٔ «طرف» را به بررسی این کتاب اختصاص داد تا بتواند اثبات کند توروسیان دروغگویی بیش نبوده و این کتاب، داستانهایی ساختهٔ ذهن اوست. نقدی که پروفسور «آکتار» از آن با عنوان «ترور شخصیت» نام میبرد. «اگرچه انورپاشا – وزیر جنگ و از مقامات بلند پایهٔ حکومت عثمانی- به فرمانداران محلی دستور مستقیم داده بود تا خانوادههای افسرهای ارمنی به تبعید فرستاده نشوند، ولی کتاب خاطرات توروسیان سندی است از صدمات و ظلمهای وارد شده بر یک افسر ارمنی که در جنگ جهانی اول در ارتش عثمانی خدمت میکرده است.»
ارمنیان ارتش عثمانی که درجات نظامی پایینتری داشتند ابتدا خلع سلاح شده و سپس به قتل رسیدند، زنان آنها نیز مورد تجاوز پی در پی سربازان و شبهنظامیان قرار گرفتند. وینستون چرچیل قتلعام گسترده ارامنه را «هولوکاست» نامید.
«تانر آکچام»، تاریخپژوهی که نوهٔ توروسیان را در آمریکا یافته بود، از عکسالعملهای نشان داده شده نسبت به این کتاب بسیار متعجب شد. یکی از منتقدان کتاب تا جایی پیش رفت که وجود افسر ارمنی را غیرواقعی دانست: «این کتاب و مقدمهٔ آیهان آکتار بر آن، نبرد گالیپولی را روایتی از دلاوری ترکها نمیداند. بر اساس ادعای آیهان آکتار، توروسیان و دیگر مسیحیان نقش کلیدی در این پیروزی داشتند، حتی برخی از واحدهای ارتش عثمانی را اعراب تشکیل داده بودند.»
این روزها ترکیه در تلاش است تا به اتحادیه اروپا بپیوندد. تلاشی که در صورت به ثمر نشستن، بدون شک در روابط میان اتحادیه اروپا و دنیای اسلام تاثیر شایانی خواهد داشت. چگونه اروپا میتواند ادعا کند که مسلمانان خواستار «جدایی» از دنیای غرب و «ارزش»های آن هستند در صورتی که یک کشور کاملا مسلمان همچون ترکیه خواستار پیوستن به این اتحادیه است؟ سوال اینجاست که آیا ترکیه میتواند امید داشته باشد تا بدون به رسمیت شناختن نخستین قتلعام وحشیانه قرن بیستم و تلاش برای پنهان کردن این کشتار با حملهای جنجالبرانگیز به یک افسر ارمنی ارتش عثمانی، به اتحادیهٔ اروپا بپیوندد؟ آیا ماجرایی همانند «جنجال دریفوس» در شرف وقوع است؟ سال ۲۰۱۵، دولت ترکیه به هر میزان که بر طبلهای نبرد گالیپولی بکوبد، نمیتواند صدای سروان توروسیان در جبهههای ۱۹۱۵ را خاموش کند. احمد داوود اوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه، دو سال پیش طی سخنرانیاش در گالیپولی، برنامههای دولت ترکیه را برای صدمین سالگرد نسلکشی ارامنه، به روشنی تشریح کرد: «برای آنکه تهمتها و ادعاهای بیاساس کشتار ارامنه را اذهان پاک کنیم باید خاطرهٔ مقاومت پرشکوه یک ملت را زنده نگاه داریم، گرامیداشت پیروزی ما در نبرد گالیپولی.»
و به این ترتیب در چند سال آینده، ترکها سعی خواهند کرد تا «ملیگرایی» را جایگزین «تاریخ» خود کنند. اما در سال ۲۰۱۵، نسلهای بازمانده از سربازان آنزاک نبرد گالیپولی، از میزبانان ترک خود خواهند پرسید که چرا از سربازان عرب و ارمنی - کسانی همانند سروان توروسیان که برای ارتش عثمانی شجاعانه جنگیدند- هیچ نامی در میان نیست؟
منبع: ایندیپندنت
نظر شما :