با بهروز بقایی؛ از زندان شاه تا سریال همسران/ فیلمی که بخاطر یک شال قرمز هنوز پخش نشده است

۲۷ خرداد ۱۳۹۲ | ۱۷:۵۰ کد : ۳۲۸۲ از دیگر رسانه‌ها
بازیگر تئا‌تر و تلویزیون گفت: زندان رفتن من در برابر آن کسانی که در زندان استخوان خُرد کردند و سال‌ها سابقه زندان شاه را داشتند، اصلا چیزی نیست.

 

بهروز بقایی با سریال خاطره‌انگیز همسران به اوج خود رسید، درخششی ده سال با ساختن سریال‌هایی چون دنیای شیرین ادامه یافت.

 

بقایی اما هیچ‌گاه از تئا‌تر جدا نشد و هر وقت که مجالی یافته، به تئا‌تر سرک کشیده است. اگر لحظه‌ای با بهروز بقایی همنشین باشید، خیلی زود می‌فهمید که بهروز بقایی فرقی با نقش‌هایش ندارد، خود خودش است، با‌‌ همان شوخی‌ها، با‌‌ همان میمیک‌های صورت مخصوص خود، با‌‌ همان شاعرپیشگی پنهان و آشکار در تک تک کلماتش.

 

اگر کمی با او خودمانی شوید، به خصوص اگر در فضای شاعرانه و رمانتیکی مثل پارک مصفای قیطریه باشید، بقایی شما را به شعرهای بدیع و شنیدنی‌اش مهمان می‌کند؛ شعرهایی که بسیار شبیه شعرهای حسین پناهی و محمد صالح‌علاء است.

 

آن قدر در وجود بهروز بقایی شیطنت‌ها و تازگی‌های ناب کودکانه و شاعرانه پیدا می‌کنی که حتی موهای سفید و ریش‌های نقرهای‌اش هم نمی‌تواند متقاعدت کند او الان شصت سالگی را هم رد کرده است.

 

من جایی خواندم که شما سابقه زندان سیاسی زمان شاه را هم دارید، این را هم جایی نگفته‌اید، قصه این را برای ما بگویید.

 

آخر چیزی خاصی نبود!

 

 

اتفاقا خیلی تیتر قشنگی می‌شود مثلا از زندان شاه تا سریال همسران!

 

... نه بابا حالا اگر می‌خواهی بدانی بدان که چیزی نیست. اولا قضیه این طور نبوده که مثلا بخواهیم بگوییم من هم جزو زندانیان سیاسی رژیم شاه محسوب می‌شوم. در برابر آن کسانی که در زندان استخوان خُرد کردند و سال‌ها سابقه زندان شاه را داشتند، این اصلا چیزی نیست. برای ما به اصطلاح هتل بوده، یعنی محکومیت خاصی نبوده.

 

 

یعنی منظورتان این است که فقط یک بازداشت ساده بود؟

 

نه اتفاقا، هم بازداشت بوده و حکم هم بوده و شلاق هم خورده‌ام.

 

 

تا این را نگویید نمی‌روم سراغ سوال بعدی!

 

خب بر اثر اشتباه ساواک و شهربانی بود! همین را بگویم که من هم در همین کمیته مشترک ضد خرابکاری که در میدان توپخانه است، زندانی بودم.

 

 

اولین تجربه بازیگری بهروز بقایی؟

 

اولین تجربه بازیگری به معنای واقعی‌ام این بود که وقتی خیلی خردسال بودم، سوار یک قاطر پشت سر پدربزرگم که سوار بر اسب بود، در تپه‌های منجیل می‌رفتیم. وقتی می‌خواستیم جایی اتراق و استراحت کنیم، پدربزرگم به من می‌گفت: پسر! یه پنجه تار بزن!

 

 

مگه شما تار می‌زدید در آن سن و سال؟

 

نکته همین است، من چهار، پنج سال بیشتر نداشتم. تار زدن من این بود که صدای تار را تقلید کنم و بزنم! من هم خیلی جدی شروع می‌کردم به تار زدن با دهانم! و پدربزرگم هم گوش می‌کرد و حتی تشویقم می‌کرد، این شاید اولین تجربه بازیگری در زندگی‌ام بود.

 

 

آقای بقایی! شما اولین فیلمی که بازی کردید سال ۱۳۵۹ بود، فیلم «تاریخ‌سازان» اثر آقای هادی صابر. یادتان هست چه حال و هوایی بود و چطور انتخاب شدید برای این فیلم؟

 

این به یک آشنایی تئاتری بازمی‌گشت، یعنی ما همدیگر را از تئا‌تر پیدا کردیم، قبل از این تجربه، من در سال‌های اوایل دهه ۵۰ با آقای زندی‌پور تئا‌تر کار کردم، تئا‌تر «لبخند باشکوه آقای گیل» را بازی کردیم، کار آقای اکبر زنجانپور که خدا حفظش کند و کار پر استقبالی شد، یعنی در یک ماه به اندازه سه ماه فروش رفت و چهار بار اکران می‌شد و آدم‌های زیادی بودند که می‌آمدند و می‌دیدند؛ از کارهای ماندگار تئا‌تر ایران در دهه ۵۰ شد.

 

 

اولین نقش تئاتری؟

 

در نمایش «لبخند باشکوه آقای گیل» نوشته آقای اکبر رادی و به کارگردانی آقای رکن‌الدین خسروی در یک سالن حرفه‌ای در تالار سنگلج روی صحنه رفتم. البته در آن نمایش من و چند نفر دیگر سیاهپوش بودیم و نقش مردم را بازی می‌کردیم. هر چند وقت یک بار روی صحنه می‌آمدیم یک دیالوگ را تکرار می‌کردیم و برمی‌گشتیم پشت صحنه.

 

بعد از این تئا‌تر با آقای زندی‌پور رفت و آمد خانوادگی پیدا کرده بودیم و معمولا آدم‌ها در کار به قول فرنگی‌ها «جویند» می‌شوند و رفت و آمد خانوادگی پیدا می‌کنند. آقای هادی صابر هم کارهای تئاتری من را دید و ارتباطات دوستانه ما و آقای زندی‌پور و صابر باعث شد اولین فیلمم با عنوان «محکومین» را با آقای زندی‌پور کار کنم که فیلم خوش‌ساختی هم شد.

 

 

این فیلم، یک فیلم سیاسی و انقلابی در سال‌های اول انقلاب بود؟

 

بله در آنجا یک فیلم با مضمون سیاسی بود که به خاطر یک شال قرمزی که آقای زنجانپور داشت و باعث سوءتفاهم شد، فیلم هنوز پخش نشده است.

 

 

نقش شما چه بود؟

 

نقش یک مهندس جوان و انقلابی را داشتم که می‌رفت به کورهپزخانه‌ها و به بچه‌های محروم رسیدگی می‌کرد و...

 

 

چطور پایتان به تلویزیون باز شد؟

 

سال ۱۳۵۴ با بازی در مجموعه «۱۳ نمایش برای کودکان» به کارگردانی خانم فریده صابری وارد تلویزیون شدم.

 

 

شما از ۵۹ تا دهه ۷۰ که در سریال همسران به اوج رسیدید و دوباره مطرح شدید تقریبا کار شاخصی از شما نیست، این درست است؟

 

البته در این فاصله کارهای دیگری هم کردم که فکر می‌کنم خیلی از مردم یادشان بیاید.‌‌ همان زمان در دهه ۶۰ مجموعه‌ای کار کردیم با عنوان «مجموعه نهضت‌های آزادیبخش جهان» با آقای صلواتی در تهران بود که برای شبکه یک کار کردیم و پخش هم شد.

 

 

مضمون این سریال چه بود؟

 

مجموعه نهضت‌های آزادیبخش جهان به نهضت‌هایی در جهان می‌پرداخت که قوای آزادیبخشی داشتند و من در آن بازیگر بودم و ۱۳ یا ۱۴ قسمتی بود. من قبلش هم در سربداران کار کردم، در سال ۵۹ بعد از کار آقای صابر و بعد از آن دیگر آمدم تهران و این‌ها را کار کردم که ملاقات در... یکی از این مجموعه‌ها بود. مجموعه فلسطین نیز از این کار‌ها بود و به نظرم خیلی خوب بود. حالا من به عنوان بازیگر نباید این طور قضاوت کنم. ولی مجموعه نهضت‌های آزادیبخش کار ماندگاری در تلویزیون شد. من در این کار اکثر اوقات کارگردان بودم، برای ادامه این مجموعه برنامه‌های زیادی داشتیم، می‌خواستیم با گروه به الجزایر و... هم برویم و قسمت‌های بعدی را بسازیم که نشد.

 

 

قبل از سریال همسران نقش دیگری هم در سریال‌های تلویزیونی داشتید؟

 

شروع فعالیت جدی من در تلویزیون در سال ۱۳۷۰ با سریال «عطر گل یاس» بود، کاری از آقای بهمن زرین‌پور. یعنی اقبال عمومی به من به عنوان بازیگر از این سریال شروع شد و به اصطلاح دیده شدم. نقش پسر آقای زنجانپور را بازی می‌کردم و یکی از دو شخصیت عمده آن کار بودم.

 

 

منبع: روزنامه جام جم

کلید واژه ها: بهروز بقایی سینما


نظر شما :