نظر حسن روحانی درباره بهشتی، طالقانی، بازرگان، امیرکبیر و فردوسی
به گزارش «تاریخ ایرانی»، بخشهای دیگری از این گفتوگو که از دکتر روحانی درباره سرود «ای ایران» و ترانههای شجریان پرسیده شده است نیز در ادامه میآید:
امام خمینی(ره): میراث او یعنی جمهوریت و اسلامیت را باید به یک اندازه پاس داشت.
آیتالله طالقانی: کاش همگان به اندازه او اهل تساهل و مدارا بودند.
مهندس بازرگان: مسلمان متخصص که همواره در مسیر اعتدال بود.
شهید چمران: کسی که معتقد بود تقوی مهمتر از تخصص است، اما آن کس که تخصص نداشته باشد و کاری را بپذیرید، بیتقواست.
شهید مطهری: کاش امروز بود تا از آزادی اندیشه منتقد و مخالف دفاع میکرد.
شهید همت: سرمایهای برای ملت ایران که متعلق به هیچ جناحی نیست.
دکتر شریعتی: او از امام حسین(ع) آموخته بود که آزادگی مقدمه دینداری است.
دکتر بهشتی: روحانی دوراندیشی که دین، سیاست و جهان مدرن را خوب میشناخت.
اصغر فرهادی: سینماگر جامعهشناس، که نامش در تاریخ مشاهیر ایران میماند.
علی کریمی: طغیان تکنیک که رفتارهای اخلاقیاش هم به یادگار میماند.
سهراب سپهری: او قطاری میدید که سیاست میبرد و چه خالی میرفت.
امیرکبیر: اسطوره سیاستورزی در چارچوب منافع و دنبال کردن اقتدار ملی است.
علی حاتمی: دیالوگهای فیلم «حاجی واشنگتن» او بازنمایی برهههایی از سیاست داخلی و خارجی ماست.
تخت جمشید: ذخیرهای ماندگار برای افتخار کردن و فرصتی برای توسعه توریسم و رساندن پیام عظمت ما به دنیاست.
دماوند: این غول سفید پای در بند، نشان آن است که در پس هر فراز و فرودی، میتوانیم به قلههای بلند نظر داشته باشیم.
مشهد: جایگاه تجلی کردن عمق احساس مذهبی و روحیات معنوی ایرانیان است.
دریاچه ارومیه: نگین آبی آذربایجان که با بیتدبیری، از فرصت به تهدید تبدیل شده و باید نجاتش داد.
خلیج فارس: یکی از بزرگترین فرصتهای استراتژیک ایران و شناسنامه حضور تاریخی ما در جهان است.
حافظ: عارف است، اما این شعر که «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا» میتواند سرلوحه سیاستورزی باشد.
فردوسی: هویت ایرانی را زنده نگه داشت.
سرود «ای ایران»: مدتی است میبینیم و از دوستان هم شنیدهام که در مراسم مختلف، حتی مراسم عروسی، سرود «ای ایران» خوانده میشود. حس من موقع شنیدن کلمه ایران، مانند حس همان آدمهایی است که در یک حرکت جمعی هماهنگ نشده، خواندن و شنیدن سرود «ای ایران» را دوست دارند. حس غریبی است، مثل اینکه یک باره چند میلیون ایرانی به فکر مظلومیت وطن افتادهاند و از آنچه بر سرش میآید ناراضیاند. گویی غرور و افتخار را طلب میکنند. نمادهای غرور ملی و فرهنگ ایرانی را باید از دست تخریبها دور داشت. اگر اینها بناهای معماری هستند، باید حفظ کرد. اگر دانش و ادبیات است، باید آموخت و گسترش داد؛ و باید به یاد داشت که سرمایه غرور و فرهنگ یک ملت اگر به شیوه درست استفاده شود، هر قدر بیشتر استفاده شود، زایندهتر و اثربخشتر میشود.
ترانههای شجریان: تعداد ایرانیانی که صدای شجریان را نشنیده باشند زیاد نیست و شاید اصلا کسی نباشد که صدای او را نشنیده باشد. حداقل همه ایرانیان صدای ربنای او را بارها بر سفره افطار شنیدهاند. من نیز به نوای موسیقی او گوش دادهام. هم شکوه و گلایه او در «بیداد» را شنیدهام، هم به «دستان» او گوش دادهام، هم شعر سعدی را در «نوا» و مرکبخوانی او شنیدهام، و هم به هشدار او که «تفنگت را زمین بگذار» باور دارم. او هنرمند بزرگی است و عصاره دو قرن موسیقی ماست، با هنرمندان بزرگی کار کرده و آثار ماندگاری خلق کرده است. باید به او و خدماتش احترام گذاشت. هر چند برخی از سلایق سیاسی او خوششان نیاید.
نظر شما :