محفل دانشکده اقتصاد؛ نمونهای از ارتباط جنبش دانشجویی و چریکی
طی دهههای ۴۰ - ۱۳۳۰ در حالی که ساختارهای اجتماعی و اقتصادی کشور به آرامی دگرگون میشد، فضای سیاسی جامعه بستهتر و امکان حضور سازمان یافته نمایندگان اقشار جدید در نظام سیاسی کشور محدودتر میشد.
حکومت شاه به جای اتکاء به جوانان، تحصیلکردهها و اقشار متوسط که از رفرمهای او بهره مند شده بودند، محافل امنیتی و نظامی را تقویت میکرد و به آنها بیش از بیش متکی میشد. تحولات منجر به کودتای ۲۸ مرداد در ذهنیت و روان شناسی شاه چنان تاثیر گذاشته بود که او از هرگونه انتقاد و تحرک سیاسی مخالف هراس داشت.
انفعال نیروها و احزاب سیاسی به دلیل ضربات سخت و شرایط دشوار فعالیت سیاسی، و درنتیجه خلاء سیاسی در فضای کشور، مرکز ثقل تحرک و اعتراضات اجتماعی و سیاسی را به دانشگاهها که مرکز تجمع جوانان بود انتقال داد.
دانشجویان بمثابه نیرویی مدرن با موقعیت اجتماعی مهم در جامعه ای که در آن درصد بیسوادی نسبتا بالا بود، گروهی مرجع به حساب میآمدند و در اعتراضات سیاسی به حکومت نقش جدی داشتند.
دانشگاهها به "سنگر مقاومت" در برابر دیکتاتوری تبدیل و دانشجویان به جای فعالیتهای صنفی و مدنی به مبارزات سیاسی و ضد حکومتی سوق داده شدند. وظایف احزاب سیاسی به محافل دانشجویی محول و این محافل به محلی برای تربیت کادرهای سیاسی بدل شده بودند.
در حالی که تجربیات مدونی از مبارزات پیشین وجود نداشت، و در شرایطی که امکان مطالعه، بحث و اجتماع آزاد نبود، زمینه برای برداشتهای ذهنی از ایدئولوژیهای رایج درعرصه جهانی فراهم شد.
مشروعیت حکومت شاه در اذهان دانشجویان، تحصیل کردهها و روشنفکران خدشه دار شده بود و احزاب سیاسی حکومتی، مجلس و انتخابات فرمایشی، حتی سوء استفاده از احساسات و سنن مذهبی، هیچ یک نتوانست به عنوان ابزار مشروعیت آفرینی موثر افتد.
در چنین اوضاعی کنشگران جوان، سرخورده از مشارکت سیاسی، در حالی که دانشگاههای بزرگ و محیطهای روشنفکری و مدرن کشور متاثر از رادیکالیسم بود، به اعتراض برخاستند.
گفتمان انقلابی که در دهه ۴۰ به گفتمان غالب تبدیل شده بود، امکان هرنوع تحول سیاسی- رفرمیستی را در فضای موجود مردود میشناخت و حاملین این اندیشهها را به آسانی به حاشیه راند.
شاه و کارگزاران حکومت که با رفرم سال ۴۱ اعتماد به نفس یافته بودند، از تشخیص تغییر در فضای سیاسی کشور عاجز ماندند و در هنگامه اعتراضات دانشجویان و روشنفکران، به محدودیتهای سیاسی افزودند و راه را بر سیاستمداران معتدل و خواهان گشایش و تغییر بیش از پیش بستند.
در چنین شرایطی، مبارزه چریکی پرچم برافراشت و با انعکاس وسیع در میان دانشجویان و بخشهایی از روشنفکران آغاز راهی جدید در مبارزه با استبداد سیاسی شاه را نوید داد.
به جرات میتوان گفت که در سالهای نخست دهه ۵۰ رادیکالیسم انقلابی فداییان خلق و مجاهدین خلق به طور عمده فضای سیاسی دانشگاههای کشور را فراگرفته بود. شور و شوق دانشجویان میهن پرست و پرشور که اغلب از شاگردان ممتاز مدارس کشور بودند، در حمایت از قیام علیه حکومتی که در اذهان آنها مشروعیت باخته بود، حد و مرزی نمیشناخت.
روشنفکران، ادیبان و هنرمندان آزادیخواه و استادان جوان دانشگاهها که در زمینه فعالیتهای ادبی، هنری، اجتماعی و تخصصی خود با مانع مواجه بودند، از این رشادت در مقابل رژیمی سرکوبگر به وجد آمدند و علی رغم بیاعتقادی اغلب آنها به شیوههای مبارزاتی چریکها، به حامیان خاموش آنها بدل شدند.
نباید فراموش کرد که این فضا و رادیکالیسم مورد بحث طی دهه چهل به آرامی شکل گرفته بود و در ایجاد آن جدا از استبداد سیاسی که نقش جدی داشت، بسیاری از روشنفکران و اندیشمندان و کنشگران سیاسی نیز موثر بودند.
مبارزه چریکها به نوبه خود بعدتر در تشدید چنین جوی و در افزایش محدودیت برای فعالیتهای سیاسی سهم داشت.
احزاب و گروههای سیاسی سرکوب شده که به تبعید و انفعال کشانده شده بودند، در اذهان انقلابیون جوان مشروعیت باخته و طراحی استراتژی و تاکتیک "نوین" مبارزه، در واقع در مرزبندی با عمل و نظر آنها ایجاد و برای عبور از آنها تدوین شده بود.
مبنای نظریه مبارزه مسلحانه بمثابه "هم استراتژی و هم تاکتیک" در اندیشههای امیر پرویز پویان و مسعود احمدزاده مبنی بر "رد تئوری بقا" و بسیج تودهای از طریق تبلیغ مسلحانه بود.
اساس فکر این بود که در شرایط ویژهای که در ذهنیت تودهها قدرت حکومت مطلق وضعف آنها نیز مطلق وانمود شده است، مبارزه مسلحانه پیشرو بمثابه "هم استراتزی و هم تاکتیک" این دو مطلق ذهنی را در هم میشکند و فضا را برای اعتراض سیاسی وسیع توده ای فراهم میکند. حزب در پروسه مبارزه شکل میگیرد و هدایت جنبش در راه کسب قدرت سیاسی را عهده دار میشود.
در این اندیشهها تز لنینی شکل گیری حزب سیاسی، مقدم بر قیام تودهای، به دلیل شرایط ویژه کشور ( اختناق و عدم امکان فعالیت حزبی- سیاسی ) رد شده بود.
میتوان گفت که جدا از استراتژی و تاکتیک چریکهای فدایی خلق در سالهای آغازین، که در تدوین آن الگوهای جنگ چریکی و تئوریهای مرتبط با آن در آمریکای لاتین، به طور عمده مورد استفاده قرار گرفته بود، این مبارزان فاقد چارچوبهای مدون ایدئولوژیک - نظری بوده و تمایل آنها به مارکسیسم- لنینیسم و اصول مدون آن با ویژگیهای ملی، منطقهای و استنباطهای خاص در هم آمیخته بود.
در واقع فداییان خلق میهن پرستانی از خانواده جنبش ملی ایران بودند که شرایط ویژه کشور و اوضاع و احوال جهانی در آن مقطع، آنان را به سمت درکهای ویژه از مارکسیسم و رمانتیسم سیاسی سوق داد.
عدالتخواهی فداییان، ضدیت آنها با "امپریالیسم و سگهای زنجیریش"، گرایش آنها به جنبشهای رهاییبخش و تاکید بنیانگذاران سازمان بر "چپ مستقل"، همه و همه واکنشی به شرایط عینی و فضای سیاسی کشور پیش و پس از کودتای ۲۸ مرداد بوده است.
بررسی شرایط و چگونگی شکل گیری تمایلات سیاسی در محافل دانشجویی که بعدتر با اعلام موجودیت سازمان چریکهای فدایی خلق در نوزدهم بهمن سال ۱۳۴۹ به عمده عرصه نفوذ و عضوگیری آنها بدل شد، برای درک بهتر پیش زمینههای این جنبش که هیچ گاه تودهای نشد، حائز اهمیت است.
به این خاطر به توضیح محفل دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران که من یکی از افراد آن بودم میپردازم، تا به عنوان الگویی از محافل دانشجویی در آن زمان، نحوه شکل گیری و تمایلات سیاسی این محافل بیشتر روشن شود.
با ورود ما به دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۶ و با گذشت مدت زمانی کوتاه، هستههای اولیه این محفل شکل گرفت. آشنایی ما با هم در ابتدا بیشتر جنبه فرهنگی داشت تا سیاسی و اساسا انگیزهها و علایق دوستانه، جمع اولیه را به هم نزدیک کرد.
به دلیل مشکلات زیاد صنفی در دانشکده، بلافاصله جمع ما وارد مسایل صنفی شد و از این طریق شناختها بیشتر و افراد جدیدی به حلقه اولیه پیوستند.
خواستهای ما بسیار ابتدایی و حول بهبود شرایط تحصیلی و بعضی امکانات فعالیتهای فرهنگی و ورزشی بود. برخورد با موانع در کارهای صنفی به زودی ما را به چالش با مسئولان دانشکده کشید.
ارتباط با سایر دانشکدههای دانشگاه تهران برقرار شد و به سرعت محفل ما تحت تاثیر جو عمومی دانشگاه و افراد با تجربهتر سالهای بالا، تمایلات سیاسی و ضد استبدادی یافت و دخالت، تهدیدها و تذکرات ساواک بر این سرعت افزود؛ تا آنجا که به خاطر دارم از جمع ده پانزده نفری ما در ابتدا، هیچ یک تمایلات سنتی و مذهبی نداشتیم و ضد مذهب هم نبودیم.
در واقع این جمع فاقد یک گرایش ایدئولوژیک مسلط بود. به مرور در حلقه محدودی در جمع ما کتب و جزواتی مخفیانه رد و بدل میشد و بدین سان ادبیات چپ به جمع ما راه یافت.
ما تحت تاثیر جو روشنفکری غالب در شهرهای بزرگ کشور بودیم و کتب و مجلات و "ادبیات متعهد" آن زمان را میخواندیم.
محفل ما در اعتراضات و اعتصابات دانشجویی شرکت فعال داشت و در جریان اعتصاب شرکت واحد در سال ۱۳۴۸ دو نفر از دوستان ما برای مدت کوتاهی بازداشت شدند.
کمی قبل تر نیز یاران دیگری از محفل ما در ارتباط سیاسی با محافل دیگر به زندان افتادند و با آزادی آنها جمع ما با بعضی افکار سیاسی طرح شده در زندانها آشنا شد.
در سال ۱۳۴۹ و در پی اعتراض دانشجویی در محوطه دانشگاه که عمدتا مضمون صنفی داشت، به دستور ساواک عدهای از ما برای مدتی از تحصیل محروم شدیم. ساواک که در پی فرصت برای ضربه زدن به محفل ما بود، عبدالله سعیدی و من را به مدت دو سال از تحصیل محروم و به سربازی اعزام داشت و علی اکبر جعفری، منصور خوشخبری و تعدادی دیگر از دوستان محرومیتهای کمتری یافتند.
از این پس، محفل ما علنا با پلیس سیاسی درگیر و آشکارا اعضای آن به عنوان مخالفین حکومت استبدادی و با تمایلات چپ شناخته میشدند.
تا هنگام اعلام موجودیت سازمان چریکهای فدایی خلق در بهمن ۴۹، گرایشها در محفل ما صنفی- سیاسی بود. ما در حد بسیار محدودی مخفیانه به ادبیات چپ دسترسی پیدا میکردیم و به دلیل شرایط پلیسی، مطالعاتی انفرادی و یا حداکثر دو به دو داشتیم.
هیچ گاه به خاطر ندارم که جمع ما در یک گفتوگوی جمعی مسالهای تئوریک را به بحث گذاشته باشد. اطلاعات اغلب ما از تاریخ معاصر و تجربیات مبارزاتی کشور محدود بود و منابع مطالعاتی ما به چند اثر محدود و ترجمه شده در دهه ۲۰ خلاصه میشد.
استنباط ما از خواندههایمان بیشتر فردی بود. ما سرخطهای اعتقادی- آرمانی نانوشته داشتیم و فرهنگی خاص که توده گرایی و سختگیری به خود ویژگی آن بود، به مرور به جمع بسته ما سایه میانداخت.
جمع ما هیچ تمایلی به احزاب و گروههای قدیمی نداشت و مطالعات ما طبق برنامه خاصی نبود و جنبه خود به خودی داشت. ما تقریبا هر کتاب ممنوعهای را که گیر میآوردیم، میخواندیم.تمایلات ضد دیکتاتوری شدید و نارضایتی از وضع موجود از خصوصیات مهم محفل ما بود.
با پیدایش سازمان چریکهای فدایی خلق، بخشی از این محفل به آن سازمان پیوستند و از جمله افراد موثر در سازمان چریکهای فدایی خلق شدند.
رومانتیسم انقلابی و عملگرایی چریکها برای جوانان مبارزی که دامنه سنی آنها بین ۲۵- ۲۰ سال بود و تشنه آزادی بودند، جذابیتی زیاد داشت.
خواست بحق ما برای تغییر وضع موجود، فضا و گفتمان انقلابی که از سالها پیش به گفتمان غالب در جامعه تبدیل شده بود، همراه با جذابیت آرمانی مارکسیسم، زمینه ساز "پرواز ما بر بالهای آرزو شد".(۱)
دوستان با تجربهتر دانشکده اقتصاد که با این محفل همراه بودند (از جمله زنده یاد دکتر حسین عظیمی، از اقتصاد دانان برجسته کشور که چندی پیش درگذشت و بسیاری یاران دیگر که بعدها مصادر مسئولیتها و خدمات ارزشمندی به کشور شدند که از ذکر نام آنها معذورم) بیشتر تمایلات سیاسی، فرهنگی و اصلاحی داشته و ضمن مخالفت با استبداد شاه و همراهی عاطفی با جانفشانی چریکها و دوستان دانشگاهی خود، به روشهای دیگری در پیشبرد اهداف میهن پرستانه خود گرایش داشتند و یافتند.
از جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد در این سالها تا آنجا که به خاطر دارم، زنده یادان عبدالحسین براتی، علی اکبر جعفری، عبدالله سعیدی، حمید مومنی و بهمن روحی آهنگران به سازمان پیوستند و قبل از انقلاب کشته شدند. نورالدین ریاحی، منصور خوشخبری و من در ارتباط با چریکهای فدایی خلق قبل از انقلاب دستگیر و زندانی شدیم.
نورالدین ریاحی پس از انقلاب در ارتباطی دیگر توسط رژیم اسلامیاعدام شد و منصور خوشخبری در حادثه ای دلخراش بدرود حیات گفت و من در ارتباط با جنبش فدایی در سال ۱۳۶۲ مجبور به ترک وطن شدم.
(۱) وام گرفته از عنوان کتاب نقی حمیدیان "سفر بر بالهای آرزو".
درباره نویسنده
اسفندیار کریمی از کادرهای قدیمی جنبش فدایی است. او با ورود به دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۶ و در ارتباط با محفل دانشکده اقتصاد فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. در دوران تحصیل توسط ساواک به مدت دو سال تعلیق و به سربازی اعزام شد. در اواخر سال ۱۳۵۱ از طریق علی اکبر جعفری با سازمان چریکهای فدایی خلق مرتبط شد. ارتباط علنی او بیش از شش ماه ادامه یافت و درهمین رابطه در میانه سال ۱۳۵۲ توسط ساواک دستگیر و زندانی شد. پس از آزادی از زندان به فعالیتهای خود در رابطه با سازمان ادامه داد. پس از انقلاب و تحولات درونی سازمان فدایی، با فدائیان اکثریت همراه و تا سال ۱۳۷۰ به فعالیت های تشکیلاتی خود با آن سازمان ادامه داد.
منبع: بی بی سی
نظر شما :