اسرار حمایت آمریکا از عراق در جنگ تحمیلی

عرفان قانعی‌فرد، پژوهشگر تاریخ معاصر
۳۱ شهریور ۱۳۹۲ | ۲۲:۲۰ کد : ۳۵۷۲ وقایع اتفاقیه
اسرار حمایت آمریکا از عراق در جنگ تحمیلی
تاریخ ایرانی: مدتی در بوستون، به روایت دوران جنگ پرداختم و حاصل چند ماه پژوهش در میان اسناد آرشیو امنیت ملی آمریکا و اسناد محرمانه‌ای در ارتباط با جنگ ایران و عراق و حمایت‌های آمریکا از این کشور، کتابی است که به زودی منتشر می‌شود. آنچه که در این نوشتار به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود، همگی اسناد آمریکایی‌هاست که هرگز انتشار عمومی نیافته‌اند.

 

در نگاهی به اسناد محرمانه آرشیو امنیت ملی آمریکا درباره جنگ تحمیلی ۸ ساله می‌توان به خیلی نکات دسترسی پیدا کرد. جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و نیروهای عراقی غافلگیرانه به خاک ایران حمله کردند. جاه‌طلبی‌های سیاسی صدام و اختلافات مرزی و ایدئولوژیکی دو کشور از دلایل اصلی آن بود و بخشی از اپوزیسیون تازه جمهوری اسلامی، مانند شاپور بختیار، مسعود رجوی و عبدالرحمن قاسملو همراه و همگام صدام حسین شدند که ببینند موج به کدام سو می‌رود اما جنگ تا ۲۷ تیر ۱۳۶۷ ادامه یافت و ۸ ساله شد و ایران در روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت و جنگ پایان یافت. {جنگی که جمع خسارات آن را حدود ۹۵۰ میلیارد دلار برآورد کرده‌اند! و اسفند ۱۳۶۸ بود که روزنامه رسالت نوشت، ایران دارای ۱۴۰ میلیارد دلار بدهی داخلی است. بیش از ۲.۵ میلیون نفر در مناطق جنگ‌زده بی‌خانمان شدند و حدود ۴۰ شهر و صد‌ها روستا به ویرانه تبدیل شد. در حدود ۱۵۰۰۰ نفر غیرنظامی کشته و ۶۰ هزار نفر مجروح و ۳۰۰ هزار معلول دایم شدند و ۱۵۰ هزار خانه مسکونی ویران شد.}

 

در ۱۸ آذر ۱۳۷۰، خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل، در اقدامی شجاعانه، رژیم بعثی عراق را به عنوان متجاوز در جنگ ایران و عراق به شورای امنیت معرفی کرد. این گزارش در عرصه جهانی یک پیروزی سیاسی برای ایران به شمار می‌آمد. دکوئیار صریحا حمله عراق به ایران را نقض حقوق بین‌الملل و اصول اخلاقی دانست و توضیحات عراق را برای جامعه بین‌المللی قابل قبول و کافی ندانست. وی به دلیل تلاش‌های پیگیرش در ایجاد آتش‌بس، برنده جایزه «تفاهم بین‌المللی» سال ۱۹۸۷ شد.

 

تاکنون مقامات نظامی و اداری ایران از پشتیبانی آمریکا سخن گفته‌اند، اما بسیاری از اسناد در این زمینه، همچنان محرمانه باقی مانده است. جنگ عراق بر ضد ایران، تنها، خواسته دولت عراق نبود؛ کشورهای دیگری نیز در این جنگ اهدافی را دنبال می‌کردند. حرف اول زمزمه‌ها و تیترهای روزنامه‌ها، جنگ ایران و عراق بود و سکوت خفقان‌بار مجامع جهانی در برابر این فاجعه انسانی گوش فلک را کر می‌کرد. [لازم به ذکر است کلیه اسامی ذکر شده در بخش‌های مختلف این مطلب، از افراد عالی‌رتبه وزارت خارجه، کاخ سفید و سازمان سیا آمریکا هستند.]

 

 

گروگان‌گیری ـ پناهندگی شاه

 

هنوز سندی در ارتباط با کمک و پشتیبانی آمریکا از شکل‌گیری انقلاب اسلامی در ایران به چشم نخورده است. اما پس از گروگان‌گیری، سندهای زیادی از تصمیم آمریکا به دخالت در ایران وجود دارد. سفارت آمریکا، اول سپتامبر ۱۹۷۹، با ارسال دورنگاری (سند شماره NOD 686-5OF 13-026509147) به سازمان سیا می‌نویسد: «در یکی، دو ماه آینده، رخدادی جدی رقم زده می‌شود و باید به فکر حفظ امنیت آمریکا و آمریکایی‌ها در تهران بود.» پس با توجه به این سند، به روشنی می‌توان دریافت که آمریکایی‌ها از تصرف سفارت باخبر بودند و حتی پناهنده شدن شاه ایران در آن کشور را به سود منافع آمریکا نمی‌دانستند. گرچه بروس لینگن ۲۸ جولای ۱۹۷۹ به ادموند ماسکی، در وزارت امور خارجه نامه فرستاده و او را از قصد شاه مبنی بر اقامت در آمریکا آگاه می‌کند، اما چون دولت وقت آمریکا قصد تعامل با حکومت جدید ایران را داشته است، این مساله را نادیده می‌گیرد. برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا در اکتبر‌‌ همان سال در نامه‌ای محرمانه به کار‌تر و کاخ سفید، آن‌ها را از بیماری محمدرضا پهلوی و آمدن او به نیویورک آگاه می‌کند و این دودستگی در بیشتر اسناد قابل مشاهده است.

 

 

اطلاع کامل از حمله نظامی عراق به ایران

 

برژینسکی در سند محرمانه‌ای که به تاریخ ۲۱ دسامبر ۱۹۷۹ به کاخ سفید ارسال کرده اظهار داشته است: «بهتر است بدانیم که آقای خمینی، ممکن نیست با فشار اقتصادی و تحریم و... از قدرت کنار گذاشته شود. حتی چنین چیزی، موجب تحریک افکار جهانی نسبت به آمریکا می‌شود. درباره حمله نظامی باید فکر بیشتری کرد. ۶۶ آمریکایی در چهارم نوامبر ۱۹۷۹، به گروگان گرفته شده‌اند؛ حال اگر حمله نظامی به ایران به خاطر آزادی گروگان‌ها باشد، بهتر است که گروهی، پیش از انجام هر کار، به بررسی نظامی و سیاسی جریان بپردازند.» برژینسکی بر این باور است که تهدید کاملا محرمانه آمریکا در ۲۳ نوامبر ۱۹۷۹ بر تفکر آیت‌الله خمینی تاثیر گذاشته است. او در‌‌ همان سند، از توجه به عراق از جهت نظامی سخن می‌گوید و اینکه با سایروس ونس وزیر امور خارجه در این باره صحبت و شلزینگر، وزیر دفاع را هم از ماجرا آگاه کرده است. در‌‌ همان سند، کار‌تر با خودنویس خود روی سند نامبرده نوشته است: «باید فهرستی تهیه کنیم، از آنچه دولت خمینی نمی‌خواهد رخ دهد.»

 

تا اینکه در ۱۷ سپتامبر ۱۹۸۰، صدام، قرارداد الجزیره را پاره و بیست و دوم‌‌ همان ماه به ایران حمله کرد. اسناد بی‌شماری در این فاصله ۹ ماهه وجود دارد که آمریکایی‌ها، ابتدا خواهان ناآرامی مرز‌ها بودند. حتی شورای امنیت ملی، ۱۷ سپتامبر ۱۹۸۰ در نامه‌ای، جنگ مرزی را یک هشدار برای آغاز جنگ دانست و آن را خطری بزرگ نامید. در‌‌ همان روز، یعنی ۱۷ سپتامبر ۱۹۸۰ و پنج روز پیش از آغاز جنگ، رئیس وقت سیا هشدار می‌دهد: بنا به عوامل سیاسی و اقتصادی، ایران و عراق ـ با توجه به تاسیسات نفتی نوار مرزی ـ دچار مشکلات بسیار جدی هستند که اگر جنگی رخ دهد، مساله گروگان‌ها پیچیده‌تر می‌شود. در این نامه همچنین به غیرقابل تحمل بودن شعارهای ایران و اینکه عراق، قادر به گرفتن خوزستان و تاسیسات نفتی آن است اشاره شده. در این نامه همچنین آمده که جنگ، موجب بی‌ثباتی در خاورمیانه می‌شود، زیرا عراق در پی جنگ میان مردم عرب و فارس است و ایران هم بر شیعیان عراق، عربستان، کویت و بحرین سرمایه‌گذاری می‌کند؛ حتی با سوریه هم علیه دشمن مشترک که رژیم بعث است به توافق می‌رسند.

 

 

هراس آمریکا از نزدیکی روس‌ها و تاکتیک امام

 

از سوی دیگر، روسیه هم نگران جنگ میان ایران و عراق است؛ چرا که ارتباط این کشور با حوزه خلیج، به ‌ویژه ایران و عراق دچار بحران می‌شود. شاید روس‌ها تصور می‌کرده‌اند که آمریکا در عراق یا ایران نفوذ می‌کند و شاید به دنبال این بوده‌اند که به ایران کمک کنند تا بر صدام و به عبارت دقیق‌تر بر آمریکا چیره شوند. سازمان سیا، در نخستین روز آغاز جنگ تحمیلی، ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰، در گزارش  NLC-6-34-2-5-1 به بررسی آشکار وضعیت سیاسی ایران، عراق و خلیج فارس و تاثیرات اقتصادی جنگ ایران و عراق می‌پردازد. در نامه‌ای کاملا محرمانه آمده است: «ما نمی‌توانیم روی یک تغییر سیاسی داخلی و مهم سرمایه‌گذاری کنیم. موقعیت خمینی با بحران متزلزل نمی‌شود. اگر میانه‌رو‌ها بتوانند برای بقای جمهوری اسلامی، خمینی را اقناع کنند، آنگاه رهبران عملگرا می‌توانند مانع نفوذ راست‌های افراطی شوند... میانه‌رو‌ها باید فشار بیاورند تا بنیادگرا‌ها از فضای تصمیم‌گیری دور شوند... به نظر می‌رسد خمینی نمی‌تواند با عراق تعامل برقرار کند. فقط به افکار عمومی و عرب‌ها خوش‌بین هستند که بتوانند روی عراق تاثیر بگذارند تا دست‌بردار شود!!!»

 

پس از آن به تاثیرات جنگ بر بازار نفت و وضعیت کشتیرانی در خلیج فارس و واکنش روس‌ها (البته به طور اغراق‌آمیز) توجه می‌شود: «شاید روس‌ها نگرانند که ایران، عناد خود با آمریکا را کاهش دهد. آن‌ها می‌کوشند تا عراق و ایران را از آمریکا دور و تعادل را برقرار کنند. قطعا اگر عراق بیش از این پیش رود، با تهدید و عدم پشتیبانی روس‌ها روبه‌رو می‌شود... حکومت جدید ایران، پشتیبان روس‌هاست!!!...» و این توهم نزدیکی روس‌ها به ایران از آغاز انقلاب در بیشتر اسناد محرمانه به چشم می‌خورد.

 

 

خواسته‌های ایران و عراق در سازمان ملل

 

نکته جالب اینکه رفیع‌الدین احمد، در سازمان ملل، طی یادداشتی به تاریخ ۲۳ سپتامبر ۱۹۸۰ نوشته است: «در جریان قرارداد ۱۹۷۵، شاه ایران در الجزایر و به طور خصوصی بیان کرد: اگر جنگ بین ایران و عراق باشد، عراقی‌ها دست بالا خواهند داشت» و نکته قابل توجه اینکه محمدرضا پهلوی با وجود پیش‌بینی چنین وضعیتی باز هم، دلباخته آمریکا بوده است. صدام حسین در نامه UN/18B که در تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۰ و از سوی صلاح عمر علی به سازمان ملل تقدیم شده، آورده است: «در پاسخ به نامه‌های ۲۲ و ۲۵ سپتامبر؛ عراق به دنبال مشروعیت حقوق خود است... اگر ایران آماده آتش‌بس باشد یا شما پیشنهاد کنید، مورد موافقت است.» همچنین اکتبر ۱۹۸۰، ابوالحسن بنی‌صدر، نامه‌ای را توسط جمال شمیرانی برای رئیس سازمان ملل ارسال می‌کند که در پاسخ به نامه‌های ۲۲ و ۲۵ سپتامبر نوشته است: «عراق از تاریخ ۱۱ فوریه ۱۹۷۸ (پیروزی انقلاب) از قرارداد الجزایر عدول کرده است. عوامل عراق به مرزهای کردستان و خوزستان فرستاده شده‌اند...۴۰ هزار عراقی، اصالت ایرانی دارند و... آتش‌بس در صورتی که عراق به عنوان متجاوز شناخته شود، مورد تائید است.» پس از نامه بنی‌صدر به سازمان ملل در سی‌ام سپتامبر ۱۹۸۰ نیروهای ارتش به دستور ریاست جمهوری وقت ایران، وارد مهاباد می‌شوند. همزمان در این شهر، ۳۲۵ کُرد که گویا با احزاب در ارتباط بوده‌اند، کشته می‌شوند و این در حالی است که مشابه این سند در ایران وجود ندارد.

 

 

تحلیل برژینسکی و جلوگیری از صلح

 

این نامه‌ها از یکسو و نامه محرمانه برژینسکی به کاخ سفید از سوی دیگر، سیر چندگانه سیاست ایالات متحده آمریکا را نشان می‌دهد. برژینسکی در سوم اکتبر ۱۹۸۰ به مدت زیاد جنگ بین ایران و عراق اشاره می‌کند و اینکه ایران بدون خوزستان نمی‌تواند به زندگی خود ادامه دهد. او همچنین به کسب خبر از ایران توسط روس‌ها برای کمک نظامی و تقاضای عراق از آمریکا برای تهیه و تکمیل ابزار جنگی اشاره کرده است. امکان تحریک شیعیان کویت، بحرین و عربستان، تمایل اسرائیل به برقراری نوعی مصالحه و رعایت اعتدال (بین دو کشور ایران و عراق)، موقعیت آمریکا در منطقه و... از موارد دیگری است که در نامه برژینسکی به آن اشاره شده است.

 

آمریکا، جنگ را عاملی برای کنترل نفوذ روس‌ها و کشورهای عربی، بازاریابی تسلیحاتی و حضور در منطقه می‌دانسته و تمایلی به پایان یافتن آن نداشته است. حتی شهید رجایی و بنی‌صدر نیز در سند ۲۰ نوامبر ۱۹۸۰ به اولاف پالمه گفته‌اند تا اشغالگر در داخل کشور ماست، تقاضای پذیرش آتش‌بس بی‌معناست. جالب اینکه در سند طبقه‌بندی نشده ۱۵ ژانویه ۱۹۸۱، کار‌تر به کابینه خود اعلام می‌کند که به بررسی امنیت در خلیج فارس بپردازند تا مولفه‌ها و عناصر لازم در سیاست آمریکا در منطقه را مشخص کنند و دریابند آمریکا چه سیاستی را باید در منطقه پیش بگیرد. در این سند همچنین ۱۲ مولفه برای برقراری صلح در منطقه مطرح شده که روی آن را با ماژیک سیاه کرده‌اند.

 

 

هماهنگی با سیاست آمریکا و گرفتن چراغ سبز

 

دبیرکل سازمان ملل، ۲۱ ژانویه ۱۹۸۱ در کاخ ریاست جمهوری با صدام حسین، طارق عزیز، سعدون حمدوی و... به طور محرمانه دیدار می‌کند. صدام به کورت والدهایم اظهار می‌کند که برای گرفتن اروندرود و عقب نشاندن ایرانیان چنین بوده و هیچ سندی، مبنی بر اعتراض سازمان ملل به صدام وجود ندارد. همچنین الکساندر هیگ، وزیر خارجه آمریکا در آوریل ۱۹۸۱، دیدار محرمانه‌ای با ریگان داشته و از او خواسته تا محکم قدم بردارند و از اطلاعات درست استفاده کند. در این سند، آشکارا گفته شده که کار‌تر به بغداد چراغ سبز نشان داده تا جنگ علیه ایران را آغاز کند و این سند در شورای ملی امنیت آمریکا موجود است.

 

سندی که به دهم نوامبر ۱۹۸۰ برمی‌گردد و در پوشه مخصوص آمده حکایت از آن دارد که نورالدین کیانوری، رئیس حزب توده برای رشد و توسعه ایران از ک.‌گ.‌ب خواسته تا سلاح لازم در اختیار این حزب بگذارد و یوری آندروپوف این تقاضا را به رهبران روس اعلام کرده است.

 

 

اطلاع آمریکا از حمله اسرائیل و نزدیکی به عراق

 

در سند ۰۸۱۰۱۵۱- ۱۴۵ از کمک نظامی ریاست جمهوری مصر به بغداد سخن گفته شده و یا ریچارد آلن درباره زمینه دیپلماتیک حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی عراق به ریگان نامه نوشته است. همچنین مسوولان سازمان امنیت عراق و بلغارستان با یکدیگر دیدار و قرارداد امنیتی مشترکی را امضا کرده‌اند.

 

همچنین در اسنادی به صدام حسین، اطمینان خاطر داده‌اند که هیچ چیز، حکومت و قدرت او را تهدید نمی‌کند. حتی سیا در اسنادی، نقشه‌ها و گزارش‌های مفصلی درباره قدرت و امکانات ایران در اختیار صدام گذاشته و به تحلیل حمله نظامی ایران پرداخته است. در بعضی اسناد از جمله F97-003# 66، علاوه بر حمایت‌های آمریکا از عراق در جریان جنگ حتی به تحریک نیروهای کُرد برای ایجاد فضای ناامن در مرز‌ها اشاره شده است. به عبارتی در اسنادی که به ژوئیه ۱۹۸۲ برمی‌گردد حمایت مشهود آمریکا از عراق به چشم می‌خورد.

 

 

هراس آمریکا از صدور انقلاب

 

سازمان سیا در ۱۴ جولای ۱۹۸۲ گفته که آیت‌الله خمینی می‌خواهد صدام برود و ایران به شدت، خواهان جا‌به‌جایی قدرت در عراق است. سیا، مدل ایران اسلامی را تهدیدی برای منطقه می‌داند و به تقویت نیروهای آمریکا در منطقه سفارش می‌کند تا مبادا جمهوری اسلامی دومی شکل بگیرد. اسنادی هم از ارتباط ایران با حزب الدعوه و چگونگی ایجاد بی‌ثباتی در ایران و ترور اسلامی‌های بنیادگرا، محدودیت شیعیان کویت و تقویت سنی‌های عربستان و... به چشم می‌خورد. همچنین در این اسناد هراس اردن از جبهه آزادی‌بخش فلسطین و ارتباط آن با ایران نیز بررسی شده است. نماینده سیا، آذر ۱۹۶۱ به ارائه گزارشی درباره تهران می‌پردازد که تمام جزئیات نظامی، اقتصادی و شرایط و احوال ایران را در برمی‌گیرد و به طور بسیار دقیق از میزان سلا‌ح‌های مختلف در ایران می‌گوید.

 

 

اطلاع آمریکا از استفاده سلاح شیمیایی توسط عراق

 

در اسنادی که به ژوئن ۱۹۸۳ برمی‌گردد از حمایت آشکار‌تر آمریکا از عراق و اختصاص بودجه‌ای خاص از جانب بانک‌های آمریکا به عراق سخن به میان آمده است. سفیر شوروی در بوداپست هم به مقامات مجارستان اعلام می‌کند که فعالیت‌های ضد روسی ایران، موجب ارسال نشدن محموله‌های نظامی به آن کشور خواهد شد و این تحلیل قابل تامل است زیرا روس‌ها اصرار دارند که این ارتباط را تعدیل کنند و دخالتی در امور ایران نداشته باشند و سیاستی خنثی در پیش گیرند.

 

در سند دیگری به تاریخ اول نوامبر ۱۹۸۳، گزارش آمریکا درباره استفاده از سلاح شیمیایی توسط عراق به چشم می‌خورد که آقای شولتز به وزارت خارجه نوشته است. چون در پاریس با طارق عزیز در این‌باره دیدار و به او گفته شده بود: «حمایت ما و همکاری شما، صفحه جدیدی از سیاست هر دوی ما در جهت حفظ منافع باز خواهد کرد» و این مساله برایم بسیار شگفت‌انگیز بود که آمریکا اطلاعات کاملی از دستاوردهای عراق درباره سلاح‌های شیمیایی و توانایی تولید آن داشت و حتی در سند محرمانه اول نوامبر، ریچارد مورفی و جاناتان هورد به دولت نوشته‌اند که بهتر است عراق را از حد و اندازه استفاده از سلاح شیمیایی آگاه کنیم، یعنی می‌خواسته‌اند بر استعمال این مواد هم نظارت داشته باشند و این چیزی شبیه جنایت علیه بشریت است، نه چیز دیگر. رامسفلد در بحبوحه استفاده از سلاح شیمیایی و در ۱۴ دسامبر ۱۹۸۳ به دیدار طارق عزیز و صدام می‌رود و «شکست عراق را شکست غرب توصیف و تاکید می‌کند که سلاح شیمیایی در قرار قبلی نبوده است.»

 

 

نفت؛ هدف نخست ریگان

 

ریگان نسبت به فروش و تولید نفت عراق و تاثیر آن بر بازار جهانی و باز بودن تنگه هرمز تاکید دارد. در هر حال در این اسناد دیدار آمریکایی‌ها با مقامات عراقی و توصیه‌های آنان به حفظ سیاست مشترک مطرح شده است. مک فارلین موضوع طرح ملی عملیاتی را دوم فوریه ۱۹۸۴ به شولتز مطرح کرده و علی‌اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت ایران، ۱۴ فوریه‌‌ همان سال با دکوئیار، دیدار و دیدگاه‌های ایران را مطرح کرده است.

کلید واژه ها: جنگ ایران و عراق ایران و آمریکا قانعی فرد


نظر شما :