عبدالعلی دستغیب: من و بهآذین آبمان توی یک جوب نمیرفت
به گزارش «تاریخ ایرانی»، این نویسنده و مترجم ادبی که دربارۀ تاریخچۀ فعالیت «پیام نوین» با دوماهنامۀ «اندیشه پویا» گفتوگو کرده، دربارۀ این مجله میگوید: «پیام نوین در حقیقت ادامهای بود بر مجلۀ «پیام نو». مجلهای که بعد از شهریور ۲۰ درآمد و آن زمان که من خاطرم هست به سردبیری بزرگ علوی منتشر میشد. این مجله را انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی منتشر میکرد و افرادی همچون کریم کشاورز، رضا آذرخشی، صادق هدایت و بزرگ علوی در آن مینوشتند و ضمناً اطلاعات دست اولی در مورد ادبیات شوروی و نویسندگان روس و البته آثاری از نویسندگان ایرانی در آن به چاپ میرسید. خاطرم هست من هم که به این مجله علاقهمند شده بودم، آن زمان گزارشی از ترانههای فولکلور ایران تهیه کردم و برای پیام نو فرستادم که در مجله چاپ شد.»
به گفتۀ دستغیب، پیام نو بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تعطیل شد تا ۵ سال بعد که با نام تازۀ «پیام نوین» روی دکه آمد: «اینبار روحالله خالقی موسیقیدان معروف که خودش هم لیسانس ادبیات بود، سردبیر مجله شد. نمیدانم سابقه روزنامهنگاری داشت یا نه. شاید در حوزۀ موسیقی داشته باشد. اما خودش هم آدم علاقهمندی بود. موسیقیدان درجه یک ایران بود و اهل شعر و ادبیات. به این ترتیب دورۀ جدید پیام نو با نام پیام نوین به سردبیری روحالله خالقی منتشر شد.»
او که در دوران سردبیری خالقی به یکی از نویسندگان ثابت تحریریۀ پیام نوین تبدیل شده بود، با اشاره به ورود بهآذین به این مجله میگوید: «بعد از فوت خالقی مدتی مجله تعطیل بود تا اینکه اعتمادزاده یا همان م. الف بهآذین آمد و سردبیر مجله شد. او نام افرادی مثل کسرایی، سایه، دکتر محجوبی و دیگران را هم به عنوان شورای مجله مینوشت اما در حقیقت خودش همهکاره بود و تصمیم میگرفت.»
با آمدن بهآذین دستغیب کمتر در پیام نوین قلم زد و پس از مدتی از این مجله جدا شد. او دلیل این کار را اختلافات قبلیاش با بهآذین و روحیات خاص او میداند: «از یک طرف من آن زمان به شیراز برگشته بودم و فرصت زیادی برای کار نداشتم و از طرف دیگر با مرحوم اعتمادزاده (بهآذین) از قبل اختلاف داشتم. البته او مترجم و نویسندۀ خوبی بود ولی یک مقداری خشک بود و تعصب داشت. زمانی که «کتاب هفته» را منتشر میکرد من مطلبی به مجله داده بودم که در آن دست برده بود و بر سر این موضوع با هم مشاجره کردیم. وقتی آقای خالقی فوت کرد و او سردبیر پیام نوین شد، یک روز آقای فروشانی به من گفت بهآذین اینجاست، دوست داری او را ببینی؟ گفتم نه، من و ایشان آبمان توی یک جوب نمیرود. گفت مشکلی نیست. مطالب شما چه مورد تصویب او قرار بگیرد و چه نگیرد، ما چاپ میکنیم.»
دستغیب با اشاره به مشاجراتش با بهآذین میگوید: «من میگفتم شما حق ندارید در مطلب من دست ببرید، او میگفت من سردبیرم و حق دارم. من گفتم نه، وقتی شما مطلب مرا چاپ میکنی اگر با آن مخالفی یک مقالۀ دیگر بنویس و آن را رد کن، اما مطلبی که اسم من پای آن است را نباید به دلخواه خودت تغییر بدهی. در این جریانات بودیم که سیاوش کسرایی هم آمد. روابط من و کسرایی خیلی خوب بود. وقتی دید در حال مشاجرهایم گفت اهمیت نده. مطالب را به من بده، به ایشان مربوط نیست. به بهآذین هم گفت این چه حرفهایی است که میزنی. ایشان صاحبنظر است و کمی با هم مشاجره کردند. الان این دو نفر هر دو فوت کردهاند و مسائل مربوط به گذشته است اما به هر حال آنچه از بهآذین در خاطرم مانده این است که او چه در پیام نوین و چه در کتاب هفته کارهایی میکرد که باعث رنجش دیگران میشد. به هر ترتیب مقالاتی که من مینوشتم (در پیام نوین) چاپ میشد اما وقتی به شیراز برگشتم، فرصت دیگری برای نوشتن نداشتم و بالاخره در سال ۵۰ کنار کشیدم.»
نظر شما :