گفتوگوی نازنین و لیلا درباره حکومت اسلامی در مجله زن روز
این یادداشت یکی از مهمترین مسائل در گفتمان انقلابی را مطرح میکند. در این مطلب تلاش شده است تا با پرسش و پاسخ میان معلم و دو کارآموز با نامهای نازنین و لیلا، ابعاد مختلفی از مدل حکومت اسلامی برآمده از انقلاب اسلامی ایران به بحث گذارده شود.
بعد از انقلاب اسلامی به دلیل وجود عقاید و آراء مختلف درمیان مبارزین، مساله نوع حکومت از اهمیت ویژهای برخوردار شد.حکومت اسلامی و ولایت مطلقه فقیه نظریه جامعی بود که توسط امام خمینی (ره) مطرح شد و چندی بعد جمهوری اسلامی به رفراندوم عمومی گذاشته شد.
مجله زن روز که بخش جدیدی را در مجله خود با عنوان «نازنین و لیلا و مسائل سیاسی» ایجاد کرده بود، یکی از مسائل مطرح در گفتمان انقلابی یعنی حکومت اسلامی را مطرح میکند.در این بخش از مجله سعی میشود با پرسش و پاسخ میان معلم و دوکارآموز، ابعاد مختلفی از مدل حکومت اسلامی برآمده از انقلاب اسلامی ایران به بحث گذاشته شود:
***
مسأله «حکومت اسلامی»، مسأله سادهای نیست، لیکن دشوار بودن مسائل، نباید مانع از طرح آنها گردد، بخصوص در مواردی که به سرنوشت آیندة یک ملت مربوط میشود. همکار گرامی ما «ارجمند»، مساله را با فروتنی همیشگی خویش طرح کرده، و بسیار خوشحال خواهیم شد که اشخاص واجد صلاحیت، در این مورد، ما و خوانندگان کنجکاو «زن روز» را با توضیحات دقیقتر خویش راهنمایی کنند.
کارآموزان سیاسی عزیز من، یعنی لیلا و نازنین ـ که دیگر به اندازه کافی برای خوانندگانم نیز معروف شدهاند (هر چند که راجع به خصوصیات زندگی آنها توضیح چندانی ندادهام، چون چندان لزومی هم ندارد)ـ این هفته خودشان برایم دستور جلسه تعیین کردند، یعنی نگذاشتند من روی برنامه قبلی جلو بروم، نازنین گفت:
ـ ما منکر این نیستیم که با خیلی از مسائل روز آشنا شدهایم، اما حوادث چنان تند و سریع اتفاق میافتد که تازه اگر هم بخواهی همپای آن بروی، از آن عقب میافتی. آن هفته «چپ و راست و بلوک شرق و غرب» را نگاه کردیم و باید قاعدتاً الان میرفتیم داخل دستهها و مرامهای هر یک از دو گروه چپ و راست. ولی الان مملکت ما با یک مسأله بسیار فوری و مهم و نشناخته روبرو شده است.
این طوری که پیداست و بویش میآید، رژیم در کار عوض شدن است. امروز و فرداست که آن رفراندمی که میگفتیم، سر و کلهاش پیدا شود و بگویند: «سلطنت و جمهوریـ بله، یا نه؟»
گفتم:
ـ نازنین جان، من که در مورد سلطنت و جمهوری توضیح لازم را دادم.
نازنین گفت:
ـ بله، ولی الان من حرف سلطنت و جمهوری را نمیشنوم. الان هر چه هست، صحبت از «جمهوری اسلامی» است. اگر فردا به من بگویند: «سلطنت میخواهی یا جمهوری اسلامی؟» من چه بگویم؟ من سلطنت را میشناسم و به اندازه کافی هم شناختم. جمهوری را هم شنیدم و آشنا شدم. ولی «جمهوری اسلامی» را نمیدانم چیست. من چه رأیی باید بدهم؟ از طرف دیگر، این روزها بسیاری هم صحبت از «جمهوری دمکراتیک» میکنند، و میگویند «جمهوری دمکراتیک» میخواهیم. این آقای «مهندس بازرگان» هم که میگوید جمهوری ما، «جمهوری اسلامی دمکراتیک» است. واقعاً حقیقت چیست.
تو برایمان بگو که «جمهوری اسلامی» چیست و «جمهوری دمکراتیک» چیست و «جمهوری اسلامی دمکراتیک» یعنی چه. تا من اینها را ندانم که نمیتوانم رأی بدهم.
در همه این هفتهها که با هم صحبت داشتیم، هیچ وقت این طور جدی مورد سؤال واقع نشده بودم و در واقع، سؤال هم بسیار اساسی بود. سؤالی بود که بیتردید نه برای نازنین و لیلا، بلکه برای من و همه هموطنان مطرح است. اما عزیزانم، در مورد آنچه «جمهوری دمکراتیک» نامیده میشود، به راحتی میتوان تعریف زیر را داد که: نوعی جمهوری است همراه با همه اصول و موازین دمکراسی و آزادیهای انسانی و حقوق بشری (که باید در فرصت مناسبی این «حقوق بشر» را هم بگویم چیست.)
نظیر جمهوریهای دمکراتیک را در فرانسه، آمریکا، ایتالیا، آلمان غربی داریم که در آنها از نظر اصول دموکراسی، تفاوتی با «سلطنتیهای دمکراتیک» مثل انگلستان و هلند و دانمارک و سوئد و نروژ و بلژیک احساس نمیشود. البته جمهوریهایی هم هستند که در آنها عملاً رژیمهای پلیسی و نظامی حاکم است. مثل بیشتر کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی. نوعی جمهوری هم داریم به نام «جمهوری دمکراتیک خلق» که مخصوص کشورهای اروپای شرقی و آسیای شرقی، یعنی کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی است.
اما در مورد جمهوری اسلامی، تنها تجربههای موجود تاریخی که داریم، جمهوریهای اسلامی پاکستان و لیبی است. البته جمهوریهای اسلامی دیگر هم در آفریقا هست، مثل «موریتانی». اما در مورد دو نمونه مهم و بزرگ پاکستان و لیبی، نمیشود آنها را الگو دانست به دو دلیل: یکی اینکه در هر دو کشور نظامیانی حکومت میکنند که نه با رأی ملت، بلکه با کودتای نظامی به ریاستجمهوری رسیدهاند، و در نتیجه نمونه گویا و قابل استنادی برای ما نیستند. دوم اینکه خود زعمای فعلی انقلاب ایران، بارها به صراحت اعلام کردهاند به حکومت اسلامی ایران، هیچ شباهتی به هیچ حکومت اسلامی دیگر ندارد و تنها و تنها مبتنی و متکی بر قوانین و احکام خالص و ناب اسلامی است.
در هر حال، همان طور که نام جمهوری دمکراتیک به مناسبت صفت دمکراتیک، حکم بر جمهوری توأم با دموکراسی میکند، پس جمهوری اسلامی هم در بدو امر باید یک جمهوری باشد توأم با اسلام و قوانین اسلامی.
اینجا لیلا از من پرسید:
ـ بابا، قوانین اسلامی چیست؟
گفتم:
ـ لیلا جان، تو تازه حالا از من میپرسی که قوانین اسلامی چیست؟ مگر خودت مسلمان نیستی؟
ـ چرا بابا، مسلمانم. ولی از من توقع نداشته باش که بتوانم رابطه تلفیق و هماهنگی اسلام و سیاست را بدانم. اگر پرسیدم قوانین اسلامی چیست، منظورم نماز و روزه و طهارت و خمس و زکوه نیست، بلکه میخواهم بدانم وقتی قرار میشود یک جمهوری اسلامی خالص تأسیس شود، چه پیش خواهد آمد.
ـ منظورت از چه پیش خواهد آمد چیست؟ صریحتر بگو.
ـ ببین بابا، همه آنچه قبلاً درباره مملکت و قوای سهگانه آن و قوانین و غیره گفتی، طبعاً در مورد کشوری بود با «قانون اساسی» که ما داشتیم. ولی حالا اگر قرار باشد این قانون اساسی لغو شود، و قانون تازه جایگزین آن شود، چه جوری خواهد شد؟
ـ چطور توقع داری من بدانم؟ تصور میکنم الساعه بجز «امام خمینی» و تهیهکنندگان آن قانون، هیچ کس دیگری در این باره اطلاع دقیقی ندارد.
ـ پس ما چطور چیزی را که نمیدانیم چیست، بهش رأی بدهیم؟
گفتم:
ـ اولاً لیلاجان، تو نمیتوانی رأی بدهی، چون سنت خیلی کمتر از سن رأی دادن است، ثانیاً من امیدوارم و اطمینان دارم که زعمای انقلاب مردم را چشم و گوش بسته جلو صندوق رأی نمیفرستند. این آقای «مهندس بازرگان» که من میشناسم، آدم دمکرات و آزادیخواهی است، یک عمر مبارزه کرده که حق آزادی عقیده و بیان و زندگی آزادانه را برای مردم زنده کند.
ـ میگفتی که مهندس بازرگان حتماً مردم را قبل از رفراندم در جریان چگونگی جمهوری اسلامی میگذارد.
ـ آره، یادم آمد. خیلی دلم میخواهد این امیدواری من محقق شود. ولی یک جور دیگر را، بیشتر میپسندم که به نظر من و عدهای دیگر، خیلی دمکراتیکتر و منطقیتر است، و آن اینکه چون در رفراندم فقط باید دو موضوع مطرح شود، و مردم فقط با بله و نه در آن شرکت کنند، بهتر است اول اساساً مسأله تغییر رژیم به جمهوری را به رفراندم بگذارند که از حالا میشود مطمئن بود که جواب مردم آری خواهد بود. بعد که نوع کلی جمهوری تعیین شد، یک «مجلس مؤسسان» تشکیل شود که قانون اساسی را تصویب کند و معلوم کند که نوع جمهوری ما چه خواهد بود...
لیلا وسط حرفم را گرفت که:
ـ اول بگو مجلس مؤسسان چیست؟
ـ مجلس مؤسسان مجلسی است که اعضای آن از طرف مردم و برای تصمیمگیری در مورد موضوع معین و مهم تغییر قانون اساسی انتخاب میشوند، و این نمایندگان فوقالعاده، که البته غیر از نمایندگان مجلس هستند، بعد از انجام مأموریت خود، و تغییر مادهای یا موادی از قانون اساسی، یا تمامیآن، به کار خود خاتمه میدهند. پس عمر چنین مجلسی خیلی کوتاه است و حدود اختیار و موضوع کار نمایندگان آن نیز محدود، ولی بسیار مهم است. حالا بقیه حرفم را بزنم؟
ـ خواهش دارم، بابا.
ـ خوب عزیزم، گفتم که بعد از اینکه مردم رأی دادند که جمهوری میخواهند، مجلس مؤسسان باید تشکیل شود و بحث کند و نوع جمهوری را تعیین کند که مثلاً اسلامی باشد یا دمکراتیک، یا به قول آقای «بازرگان» اسلامی دمکراتیک. اما توجه بکن، اگر یادت باشد، اول صحبتم در این باره گفتم که به نظر من بهتر است این طور عمل شود. ممکن است این طور نشود. یعنی «شورای انقلاب» و «دولت موقتی»که «امام خمینی» تعیین کرده، طبق رهنمودهای ایشان، این طور تشخیص دهند که راهپیماییهای اخیر مردم، خودش یک نوع رفراندم نسبت به «جمهوری اسلامی» بوده، و بنابراین از همان اول فقط موضوع جمهوری اسلامی را به رفراندم بگذارند.
ـ خوب باباجان، باز که برگشتیم سر همان حرف اول. جمهوری اسلامی چه جوری است؟
ـ عزیزم، گفتم که، منهم نمیدانم. فقط یک کلیاتی دربارهاش شنیدهام. «امام خمینی» در گفتهها و نوشتههای خود، براساس اعتقاد کلی مذهب شیعه، (که البته من به زبان ساده میگویم) اینطور تشریح کردهاند که: «حکومت اسلامی، حکومتی است که عیناً براساس روش و کردار پیغمبر اسلام و اخلاف ایشان برقرار میشود. طبق روش و سنت اسلام، حکومت و سیاست از مذهب جدا نیست. یعنی برخلاف مذاهب دیگر مثل آئین مسیح و یهود، که پیامبران فقط رهبران دینی و اخلاقی بودند، در اسلام، پیغمبر(ص) و خلفا و ائمه، گذشته از رهبری دینی، به حکومت بر مردم هم میپرداختهاند، و از ابتدا دین و سیاست را با هم اعمال و اجرا کردهاند. دستورالعمل واحد و کلی در حکومت اسلامی، قرآن مجید است که در آن احکام و قوانین لایتغیر الهی ذکر شده است.
ابتدا پیغمبر اسلام با بکار بستن این قوانین بر مردم حکومت راند و پس از او خلفاء راشدین عیناً با همان تکالیف و مسئولیتها حکومت کردند. پس از آنها، «امویان» خلافت را از آل پیغمبر غصب کردن، ولی ائمه طاهرین، علیرغم این غصب، به حکومت دینی خود بر شیعیان ادامه دادند تا آنکه ا مام دوازدهم حضرت صاحبالزمان(ع) غیبت فرمود و از آن پس امر حکومت دینی به «فقیه» زمان یا اصطلاحاً «ولی امر» سپرده میشود که «نایب امام زمان» است، و انتخابش شرایطی بس مشکل دارد و قاعدتاً امر حکومت سیاسی بر شیعیان نیز به سنت پیغمبر و خلفا و ائمه، با فقیه یا «ولی امر» است، اما این حکومت هم چنان تا به امروز غصب شده است، و حالا بعد از حدود هزار و سیصد سال برای نخستین بار دوباره حکومت به سنت پیغمبر اسلام برگشته است.
روی این اصل که ولی امر یا فقیه در سلسله مراتب حکومتی داری همان اختیارات و وظائف ائمه و خلفا و پیغمبر است، پس هر مسلمان باید از او متابعت کند، و اگر متابعت نکند، مسلمان نیست و کافر است. (برای همین است که امام خمینی گفته است که هر کس از «بازرگان» اطاعت نکند، کافر است.) همچنین قوانین کلی و اصلی، همان قوانین قرآن است و پارلمان، اگر باشد، به تهیه قوانین جزئی بر طبق قوانین قرآنی خواهد پرداخت. یک موضوع مهم دیگر در حکومت اسلامی، اعتقاد به «وطن اسلام» است. نظر به اهمیت دین و لزوم گسترش جهانی آن، حکومت اسلامی به نوعی «بینالمللی بودن» قائل است و مایل است که همه سرزمینهای اسلامی را زیر یک پرچم اسلام و یک حکومت اسلام گرد آورد، قطع نظر از ملیتها و مرزها و زبانها و نژادها. مثل دوره امپراتوری عثمانی که کشورهای منطقه عربی و شمال آفریقا و خود عثمانی، تشکیل یک امپراتوری بزرگ را میدادند که در قرون هفده و هیجده با ایران صفوی هم جنگهای فراوانی داشت، ولی موفق به ضمیمه کردن ایران نشد، و تشیع ایران، آن را از آن امپراتوری جدا نگهداشت. و بالاخره جنگ جهانی اول، عثمانی و متصرفاتش را درهم کوبید. پس، حکومت اسلامی از آرمانهایش یکی این است که ولایات اسلامی ایجاد کند و «ناسیونالیسم» یا ملیتگرایی بشکل کنونی را کنار بگذارد.» (من همه آنچه را در مورد جمهوری اسلامی میدانستم و خوانده بودم، در گیومه نقل کردم که معلوم باشد خواندهها و شنیدههای من است، نه یک سند مورد یقین. همچنین اگر اشتباهی در استنباط من شده، جای تصحیحش باشد.)
نازنین، بعد از آنکه با دقتی فوقالعاده به همه اینها گوش کرد، با تردید گفت:
ـ فکر نمیکنی اینها که گفتی، در کلیاتی با دموکراسی امروزی فرق داشته باشد؟
ـ گفتم: چرا، همین طور است. حقوق اسلامی، که بنوبه خود پیشرفته است، با دموکراسی امروزی نمیخواند، بخصوص که دموکراسی اساساً یک پدیده غربی است نه شرقی، و من گمان میکنم، یا لااقل امیدوارم که رهبران مذهبی اصول و کلیات حکومت اسلامی را، با زندگی امروزی ما تطبیق دهند و نخواهند که ناگهان همه احکام دینی را به شکل قدیمیآن در جامعة امروزی ما پیاده کنند. مثلاً همه آزادیها باید برای مردم تضمین شود: آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی اجتماعات و احزاب، آزادی زنان... و همین طور مسأله ملیت و ایرانی بودن و هویت و فرهنگ ایرانی را فراموش نکنند... فراموش نکنند که ما اول ایرانی هستیم و میهنپرستیم.
لیلاجان به موضوع مورد توجه خودش اشاره کرد:
ـ بابا جان، تکلیف بعضی چیزها چه میشود؟...
ـ یعنی چه چیزها؟
ـ یعنی چیز دیگر... چادر، سینما، موسیقی، تلویزیون، رادیو...
من هنوز شرمنده لیلا هستم که نمیتوانم در این موارد جوابش را بدهم. از آنچه بزرگان انقلاب گفتهاند چیز دقیقی دستگیرم نشده. همه دو پهلو بوده و دیپلماتیک: لباس باید اخلاقی و مناسب باشد، سینما باید اخلاقی و مناسب باشد، تلویزیون و رادیو باید اخلاقی و مناسب باشد. موسیقی را دیگر نمیدانم چه باید گفت.
لیلا جان، صبر کنیم و ببینیم آنچه مورد توجه توست و آنچه مورد نگرانی ما بزرگترهاست، چگونه به همت بزرگان حل میشود.
منبع: خبرآنلاین
نظر شما :