ماموریت ملکی در ملک پدری
ترجمه: بهرنگ رجبی
***
این فشار استانها روی نتیجهٔ کنگره تأثیر گذاشت. قطعنامهٔ قبلی در مورد روابط میان مرکز و شعبهها دوباره خوانده شد و برنامهٔ رسمی حزب که کنگره تصویب کرد، در خودش تلاش پرابهامی نهفته داشت برای لحاظ کردن شکایات و نارضایتیهای مرتبط با مسالهٔ اشتراک.(۱) خواستههایش، بعد از تأکید روی اینکه «حزب توده تشکیلات کارگران زحمتکش، دهقانان، روشنفکران پیشرو و کسبه است»، اینها بود: «حقوق اجتماعی برابر برای همهٔ ملت ایران، صرفنظر از دین و قومیت» و «آزادی تحصیلی و مذهبی کامل اقلیتها».
این برنامه به چهار دلیل اصلی ناروشن بود. از «ملت ایران» که حرف میزد، در لفافه داشت میگفت مردم آذربایجان یک «ملت» نیستند. با قصور در اشاره به اینکه در نظام آموزشی چه زبانی باید تدریس شود، از مسالهٔ زبان مرکز طفره رفت. با کلا نادیده گرفتن قضیهٔ شوراهای استانی، موضوع اصلی ناآرامیهای بعد از جنگ اول جهانی، سر باز زد از پرداختن به مسالهٔ مناطق. و با تعریف نکردن مصداقهای آن چه «اقلیتها» میخواند، بسیاری ناظران را به این نتیجه رساند که منظورش نه اقلیتهای زبانی بلکه صرفا اقلیتهای مذهبی قانونی کشور است: مسیحیها، زرتشتیها، یهودیها.
در کتابی با عنوان «مسئلهٔ ملت» هم میشد همین ابهام را دید، کتابی نوشتهٔ یکی از اعضای برجستهٔ حزب در تهران.(۲) نویسنده، پزشکی آذری درسخواندهٔ روسیه، نوشتهاش را با بیانی روشن در مورد ضرورت پرداختن به این مساله شروع میکرد: «مسالهٔ ملیتها و حقوقشان در کشورهایی چون ایران که مردمان مختلف کنار همدیگر زندگی میکنند، موضوعی حیاتی است. این موضوعی است که هیچ حزب مترقیای نمیتواند از آن طفره برود، چون به شدت مرتبط است با بسیاری مسائل اجتماعی و سیاسی: به نبرد برای رسیدن به استقلال ملی کشور، به نزاع بر سر آزادی دهقانان و به جنگ علیه سوءاستفاده از طبقهٔ کارگر.»
او به یاد خوانندگانش میآورد میهنپرستی احساسی است که مرتجعان میتوانند از آن علیه طیف مترقی جامعه استفاده کنند و به همین واسطه روی ضرورت تأکید میکرد: «کارگرانی که آگاهی طبقاتی دارند، فریفتهٔ بیرقهای بورژواها نمیشوند، اما دهقانها چرا.» بعد برای خودش سوالی طرح میکرد: «ملت چیست؟» بعد از دادن شرحی حسابی مطول از مباحثات میان روشنفکران اروپای غربی و روس، میرسید به این نتیجه که تعریف درست مال استالین است: «ملت متشکل است از آدمهایی که به واسطهٔ زبان، فرهنگ، تاریخ، قلمرو و اقتصاد مشترک با هم یکپارچه شدهاند.» از اینجا به بعد است که کتاب مبهم و نامفهوم میشود. نویسنده به عوض اینکه سیر بحثش را پی بگیرد و این تعریف را در مورد گروههای مختلف در ایران بسنجد، پای امپریالیسم را وسط میکشد: «مسالهٔ ملیتها، که تا پیش از این موضوعی داخلی بود، الان بدل شده به مسالهای بینالمللی و پیوند شدیدی خورده با خطر امپریالیسم.» فصل نهایی کتاب دربارهٔ اینکه «مشکل را چطور حل کنیم»، خلاصهای از دیدگاه لنین در مورد امپریالیسم است و هیچ پی پرداختن به مسالهٔ ملیتها در ایران نمیرود. در نتیجه کتابی که بحثش را با تأکید روی اهمیت این موضوع در ایران شروع کرده بود، بیهیچ اشارهای به ایران پایان مییافت. نویسنده هیچ جای کتابش به مسایل ضروری نمیپرداخت. هیچ جای کتابش تعریفی به دست نمیداد که کدام اقلیت ایرانی را واجد «ملیت»ی مختص خود میداند. هیچ جای کتابش حرفی از حقوق ملیتها نمیزد و هیچ جای کتابش هم از گلایهها و نارضایتیهایشان نمیگفت.
بیدقتی و ناروشنی در سیاست به آشوب و اغتشاش در حزب انجامید. بعضی کماکان طرفدار فارسی کردن همه چیز بودند. باقی تأکید داشتند روی فارسی نکردن. احمد قاسمی، از نمایندههای حاضر در کنگره که میان کشاورزان ترکمن کار کرده بود، در کتابش با عنوان «حزب تودهٔ ایران چه میگوید و چه میخواهد؟»، تفسیری بسیار آزادمنشانه از برنامهٔ رسمی حزب به دست میداد: «در بعضی موارد کشورها اقلیتهایشان را از مدارس، ادبیات و تاریخ خودشان محروم میکنند. این کار دو نتیجهٔ فاجعهبار دارد: فرهنگ اقلیتها را نابود و مانع از مشارکت آنها در ساختن تمدن جهانی میشود؛ و اقلیتها را از اکثریت میراند و سرآخر مسبب جنگی داخلی میشود، همان اتفاقی که بین ترکها و یونانیها در امپراتوری عثمانی افتاد. بنابراین کشور باید به اقلیتهایش احترام بگذارد، نه فقط به دلیل فرهنگ بلکه به این خاطر که وجودشان را حفظ کند. ایران کشوری است چندزبانه و اگرچه همگی تاریخی مشترک داریم، به حقوق اقلیتهای زبانی باید احترام گذاشته شود، همانطور که حزب توده در برنامهاش بیان کرده. در غیر این صورت دشمنان ما از این وضعیت برای نابودی کشورمان استفاده خواهند کرد.»(۳)
اما چنین احساساتی متناقض بودند با آنچه در دومین نشست استانی حزب توده در تهران گذشت.(۴) اگرچه بعضی نمایندهها گلایه داشتند که کمیتهٔ مرکزی تمرکزش را صرفا روی پایتخت گذاشته و رفتارش با شعبههای جاهای دیگر «همانطوری است که دولت با استانها برخورد میکند»، اما اکثریت قطعنامهای تصویب کردند که به حزب توصیه میکرد مدرسه راه بیندازد تا بتواند به بیسوادها فارسی یاد بدهد. به نظر روشنفکرها، این آموزشی بود برای کسانی که آموزش ندیدهاند. به نظر آذریهای آذربایجان، این کلاسها مشارکت در فارسیزبان کردن مردمشان بود.
امتناع هیات رهبری حزب توده در تهران از پرداختن و رفع گلایههای مرتبط با مسالهٔ اشتراک، تشکیلات حزب در آذربایجان را ناگزیر از اتخاذ سیاست مستقل خودشان کرد. از زمستان سال ۱۳۲۳ بود که این تشکیلات، حامی و متولی تظاهراتی مردمی شد با این خواستهها: تشکیل شوراهای استانی و تدریس زبان آذری در مدارس محلی. همین که خبر این فعالیتهای سرخود به گوش کمیتهٔ مرکزی رسید، هیاتی سه نفره برای رسیدگی به وضعیت اعزام کرد. رئیس هیات خلیل ملکی بود، از اعضای کمسن «پنجاه و سه نفر» و نمونهای گویا از روشنفکرانی که همه چیزشان فارسی شده. او که متولد تبریز و بزرگ شدهٔ مرکز ایران و دورهای کوتاه در آلمان درس خوانده بود، فارسی را با لهجهٔ مشخص ترکی حرف میزد اما مدافع سرسخت فارسی کردن و مرکزگرایی بود. سال ۱۳۲۶ از حزب توده جدا شد و بیست سال بعدترش در محاکمهای به اتهام تبلیغ سوسیالیسم، برای نخستین بار گزارشی از مأموریتش به آذربایجان افشا کرد.(۵) اعلام کرد جا خورده از اینکه دیده بسیاری از اعضای پر و پا قرص حزب فارسی بلد نیستند، اینکه خودداری او از بکار بردن زبان آذری در دیدارهای عمومی، مخالفت آنها را برانگیخته و اینکه انتقادات بیپردهاش از تظاهراتی که خواستهاش تدریس زبان آذری در مدارس بوده، باعث جدل جدیاش با محمد بیریا شده، رئیس شعبهٔ محلی «شورای متحدهٔ مرکزی اتحادیه کارگران و زحمتکشان ایران» و از شاعران آذریزبان بسیار بااستعداد آن زمان. خلیل ملکی با این عزم جزم به تهران برگشت که تصفیهای اساسی را در آذربایجان شروع کند. میگوید اعضای کمیتهٔ مرکزی به گزارشش توجه همدلانهای کردند، اما پیش از آنکه بتوانند کاری کنند، رخدادهایی ازشان سبقت گرفتند. شورشها شروع شده بودند.
پینوشتها:
۱- حزب توده، «برنامهٔ حزب»، رهبر، ۱۶ شهریورماه ۱۳۲۳
۲- ر. هشترودیان، مسالهٔ ملیت (تهران، شرکت سهامی، ۱۳۲۴)
۳- احمد قاسمی، حزب تودهٔ ایران چه میگوید و چه میخواهد (شرکت سهامی چاپ فرهنگ ایران، ۱۳۲۳)، ص۳۱
۴- جزئیات و دقایق دومین نشست استانی در تهران در این منبع منتشر شده: رهبر، ۲۸ تا ۳۱ مردادماه ۱۳۲۴
۵- جامعهٔ سوسیالیستهای ایران، «متن دفاعیات خلیل ملکی در دادگاه»، جلد دوم (مهرماه ۱۳۴۵)، صص۵۶-۳۶
نظر شما :