صفحه ویژه: وداع با ماندلا؛ از تجلیل اوباما تا تمجید کاسترو
تاریخ ایرانی: نلسون ماندلا، رهبر جنبش ضد آپارتاید، رئیسجمهور پیشین آفریقای جنوبی و برنده جایزه صلح نوبل در سن ۹۵ سالگی درگذشت.
خبر درگذشت «پدر آفریقای جنوبی» را جاکوب زوما، رئیسجمهور آفریقای جنوبی اعلام کرد و گفت که ماندلا اکنون «ما را ترک کرده است.» نلسون ماندلا در منزلش در ژوهانسبورگ درگذشت.
به گزارش بیبیسی، زوما گفت که ماندلا روز پنجشنبه (۵ دسامبر، ۱۴ آذر) در ساعت ۲۰:۵۰ دقیقه به وقت محلی درحالی که اعضای خانوادهاش در کنارش بودند در آرامش درگذشت.
رئیسجمهور آفریقای جنوبی گفت: «ملت ما بزرگترین فرزند خود را از دست داده است. مردم ما پدر خود را از دست دادهاند. مبارزه خستگیناپذیر او برای کسب آزادی، احترام جهانیان را برایش به همراه آورد.»
او چند دهه درگیر مبارزه علیه نظام تبعیض نژادی (آپارتاید) در کشورش بود و با از میان رفتن این رژیم، از سال ۱۹۹۴ به مدت ۵ سال، رئیسجمهور آفریقای جنوبی شد. جایزه صلح نوبل سال ۱۹۹۳ به پاس مبارزات صلحآمیز ماندلا علیه رژیم آپارتاید به او اهدا شد.
ماندلا پس از آزادی از حبس ۲۷ ساله و در دست گرفتن قدرت در آفریقای جنوبی، دشمنان سابق خود را بخشید و به عنوان رئیسجمهور، تمامی تلاش خود را برای آشتی و وفاق ملی و همزیستی و همکاری تمامی نژادها در کشورش به کار گرفت و نقش برجستهای در برقراری صلح در برخی دیگر از اختلافات منطقهای ایفا کرد.
او در دهه ۸۰، هنگام گذراندن محکومیت زندان، به بیماری سل دچار شد و در ماههای اخیر، چند بار به دلیل عفونت ریوی در بیمارستان بستری بود. در تابستان امسال، وخامت وضع جسمی باعث شد که بار دیگر در بیمارستان بستری شود اما پس از مدتی، به خانه منتقل شد و تحت مراقبت ویژه پزشکی قرار گرفت.
«تاریخ ایرانی» در این صفحه ویژه به زندگی، آرا و مبارزات ماندلا میپردازد.
وداع با ماندلا؛ از تجلیل اوباما تا تمجید کاسترو
اوباما کارنامه ماندلا را همتراز مهاتما گاندی رهبر اسطورهای استقلال هند، آبراهام لینکلن رئیسجمهور نامدار آمریکا و مارتین لوترکینگ مدافع سرشناس حقوق مدنی در آمریکا دانست.
گزارش را اینجا بخوانید.
برای دیدن گزارش تصویری اینجا کلیک کنید
بازتاب درگذشت ماندلا در روزنامههای جهان (۶ دسامبر ۲۰۱۳)
گزارش تصویری را اینجا ببینید
بازتاب درگذشت ماندلا در روزنامههای ایران (۱۶ آذر ۱۳۹۲)
ما و ماندلا؛ قصۀ ایرانیان و عموی وادی سیاه
ناگفتههای سفر ماندلا به تهران؛ دستور دادند لغو شود
واکنش رهبران جهان به مرگ ماندلا: او غول عدالت بود
پیام تسلیت حسن روحانی، محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی و جواد ظریف در پی درگذشت ماندلا
خاطرات محمد خاتمی از نلسون ماندلا: مرا رییسجمهور من خطاب میکرد
خاطره سعید حجاریان از ماندلا: رو سینه را هفت آب شوی از کینهها
خاطرات جورج بیزوس، وکیل ماندلا: او از مرگ نمیهراسد
کتابهایی که درباره ماندلا نوشته شده است
گزارش تصویری را اینجا ببینید
همسر ماندلا: او را از اسطورهاش جدا کردم
دیوید اسمیت/ ترجمه: مجتبا پورمحسن
تاریخ ایرانی: بسیاری از مردم آفریقای جنوبی خواهند گفت که تاتای خود را به عنوان یک پدر از دست دادهاند. اما در بین ابراز احساسات در گوشه و کنار دنیا، به سادگی فراموش میشود که یک زن سوگوار شوهرش است. گراسا ماشل که ۱۸ جولای ۱۹۹۸ در هشتادمین سالروز تولد نلسون ماندلا با او ازدواج کرد و یک حسن ختام عاشقانه غیرمنتظره را برای یک زندگی حماسی فراهم کرد.
ماشل، ۲۷ سال از ماندلا جوانتر است، اما پیش از این غم از دست دادن را تجربه کرده بود. همسر اول او، سامورا ماشل، رئیسجمهور موزامبیک در سال ۱۹۸۶ در یک سانحهٔ هواپیمایی مشکوک درگذشت. او تنها زن در جهان است که بانوی اول دو کشور شده است.
او در سال ۱۹۴۵ در موزامبیک به دنیا آمد و در جنبش آزادیخواهی به رهبری شوهرش به عنوان یک سرباز تعلیم دید. او پس از استقلال موزامبیک از پرتغال در سال ۱۹۷۵ اولین وزیر آموزش کشورش شد و ۱۴ سال در این سمت باقی ماند. ماندلا و ماشل پس از آزادی او از زندان در سال ۱۹۹۰، دیدار کوتاهی داشتند. بعدها ماندلا او را به عنوان «زنی تاثیرگذار و شخصیتی برجسته» به خاطر آورد. گراسا دو سال بعد وقتی برای دریافت دکترای افتخاری به کیپتاون رفته بود، بار دیگر چشم ماندلا را گرفت. یک سال بعد زمانی که ماندلا در پی مرگ دوست قدیمیاش، اولیور تامبو پدر معنوی شش فرزند سامورا ماشل شد، آنها بیشتر با هم آشنا شدند.
ماندلا در سال ۱۹۹۶ از همسر دومش وینی ماندلا جدا شد. دیری نگذشت که چیزی از رابطهٔ جدید رئیسجمهور پنهان باقی نماند، او و ماشل دست در دست هم در سفرهای برونمرزی دیده میشدند.
ماندلا آن موقع نوشت: «نمیتوانم لذت و خوشحالیام را از عشق و حرارتی که از چنین بانوی متواضع، مهربان و با ذکاوتی دریافت میکنم توصیف کنم. این به من تسلی و رضایتی باورنکردنی میدهد که میدانم جایی در جهان کسی هست که میتوانم به او تکیه کنم، به ویژه در مورد موضوعاتی که دوستان سیاسی من نمیتوانند فراهم کنند.»
او در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: «من عاشق زنی دوستداشتنی هستم. افسوس شکستها و بدبیاریها را نمیخورم چون در آخر عمرم به خاطر عشق و حمایتی که او به من میدهد مثل یک گل شکوفه میدهم.» در سال ۱۹۹۸، آنها به ترتیب در سن ۸۰ و ۵۲ سالگی خانهای با هم خریدند و ازدواج کردند.
در سال ۲۰۰۸، ماشل در مصاحبهای با سیانان تاکید کرد که فاصلهٔ سنی آنها هرگز مشکلی نبوده است. او گفت: «او واقعاً شوهری فوقالعاده است. ما زمانی در زندگی همدیگر را دیدیم که هر دو جا افتاده بودیم. ما رشد کرده بودیم، ما ارزش یک دوست و یار را میدانستیم. به همین دلیل واقعاً از این رابطه به شکل ویژهای لذت بردهایم.»
خانم ماشل همچنین گفت: «من او را به عنوان یک انسان و یک شخص میشناختم و همینطور اسطورهٔ پیرامونش را میشناسم. هالهٔ پیرامون او کمی گیجکننده بود، اما بعد یاد گرفتم از طریق جدا کردن این دو از همدیگر بتوانم با او زندگی کنم.»
در حالی که بقیهٔ جهان نگران سلامت ماندلا بود، ماشل مجبور بود مردن او را تماشا کند.
منبع: گاردین
از زبان ماندلا دربارهٔ آزادی، مقاومت، مرگ، برابری و...
ترجمه: مجتبا پورمحسن
تاریخ ایرانی: نلسون ماندلا که آفریقای جنوبی را از شر نژادپرستی رهاند و به دموکراسی رساند، چهرهای متواضع، سخنور و الهامبخش بود که از صلح، دموکراسی و حقوق بشر دفاع میکرد. در اینجا گزیدهای از سخنان او که جنبشی به پا کرد و او را قهرمان میلیونها نفر ساخت، میآید:
آرزوی بزرگ
یک روز من اولین رئیسجمهور سیاهپوست آفریقای جنوبی خواهم شد.
-۱۹۵۲
آزادی
هیچ کجا مسیری آسان برای آزادی وجود ندارد و بسیاری از ما از گذرگاه سایهٔ مرگ بارها و بارها عبور خواهیم کرد تا به قلههای آرزوهایمان برسیم.
-۲۱ سپتامبر ۱۹۵۳. پیام به کنگره ملی آفریقا، اقتباس از بیانیهای از جواهر لعل نهرو، نخستوزیر سابق هند
مقاومت
مبارزه، زندگی من است. من تا آخرین روزهای عمرم برای آزادی خواهم جنگید.
- ۲۶ ژوئن ۱۹۶۱
فداکاری
اگر دوباره عمرم را از ابتدا شروع کنم، دوباره همین کارها را میکردم. هر کسی شجاعت دارد که اسمش را بگذارد مرد، همین کار را خواهد کرد.
- نوامبر ۱۹۶۲
برابری
من در طول عمرم، خودم را وقف مبارزهٔ مردم آفریقا کردهام. من با سلطهٔ سفیدپوستان جنگیدهام و همینطور علیه سلطهٔ سیاهپوستان نیز مبارزه کردهام. من آرمان جامعهٔ آزاد و دموکراتیک که در آن همهٔ افراد در کنار هم با صلح و صفا و با فرصتهای برابر زندگی کنند، را گرامی داشتهام. این آرمانی است که امیدوارم به خاطرش زنده بمانم و به آن دست یابم. اما اگر لازم شد، این آرمانی است که حاضرم به خاطرش بمیرم.
- ۲۰ آوریل ۱۹۶۴. دادگاه رایونیا
قدرت
من هرگز در زندگیام چه در زندان و چه بیرون از آن، کسی را مافوق خودم محسوب نکردهام.
- ۱۲ جولای ۱۹۷۶. نامهای به نماینده عالیرتبه زندانیان در جزیرهٔ روبن
آپارتاید
بین سندانِ عمل جمعی متحد و چکش مبارزه مسلحانه، ما باید آپارتاید و حکومت اقلیت نژادپرست سفیدپوستان را در هم بشکنیم.
- ژوئن ۱۹۸۰
سازش
تنها آدمهای آزاد میتوانند مذاکره کنند، زندانیان نمیتوانند قراردادی ببندند.
- ۱۰ فوریه ۱۹۸۵. در پاسخ به پیشنهاد آزادی او در صورتی که از خشونت تبری بجوید.
آزادی خود
دوستان، رفقا و مردم آفریقای جنوبی، من به همهٔ شما به نام صلح، دموکراسی و آزادی تبریک میگویم. من اینجا نه به عنوان یک پیامبر، بلکه یک خدمتکار متواضع در پیشگاه شما، مردم ایستادهام. جانفشانیهای خستگیناپذیر و قهرمانانه شما این امکان را فراهم کرد که امروز اینجا باشم. بنابراین سالهای باقیمانده زندگیام را در دستان شما قرار میدهم.
- ۱۱ فوریه ۱۹۹۰. سخن گفتن دربارهٔ آزادی خود از جزیره روبن از بالکن شهرداری کیپتاون
انسانیت
از زمان آزادیام، بیش از هر زمانی متقاعد شدهام که تاریخسازان واقعی، مردان و زنان معمولی کشور ما هستند؛ مشارکت آنها در هر تصمیمی دربارهٔ آینده تنها تضمین آزادی و دموکراسی حقیقی است.
- ۱۹۹۰ مبارزه، زندگی من است
زمان از دست رفته
هرگز به زمانی که از دست دادهام فکر نمیکنم. من یک برنامه را انجام میدهم، چون این برنامه اینجاست. برای من طراحی شده است.
- ۳ می ۱۹۹۳
رئیسجمهور شدن
دوستان من در آفریقای جنوبی، ما امروز وارد دورهٔ تازهای برای کشورمان و مردمش میشویم. امروز ما نه پیروزی یک حزب، بلکه پیروزی همهٔ مردم آفریقای جنوبی را جشن میگیریم.
- ۹ می ۱۹۹۴. سخنرانی پس از انتخاب به عنوان رئیسجمهور، کیپتاون
مرگ
مرگ، امری اجتنابناپذیر است. وقتی انسانی که آنچه وظیفهاش در قبال مردم و کشورش محسوب شده را انجام داده، میتواند روانش آسوده باشد. من معتقدم که این تلاش را کردهام و بنابراین به همین علت است که برای ابد خواهم خفت.
- ۱۹۹۴. مصاحبهای برای فیلم مستند ماندلا
فقر در آفریقای جنوبی
در آفریقای جنوبی، فقیر بودن و سیاهپوست بودن، طبیعی بودن، فقیر بودن و سفیدپوست بودن، تراژدی است.
- ۱۹۹۴، گام بلند به سوی آزادی
اخلاق
خوبی انسان، شعلهای است که ممکن است پنهان نگه داشته باشد، اما هرگز خاموش نمیشود.
- ۱۹۹۴، گام بلند به سوی آزادی
موانع زندگی
من پی به این راز بردهام که پس از بالا رفتن از تپهای بزرگ، آدم فقط میفهمد که یک عالم تپهٔ دیگر برای بالا رفتن وجود دارد.
- ۱۹۹۴، گام بلند به سوی آزادی
رهبری
رهبران واقعی باید حاضر باشند که خود را فدای آزادی مردمانشان کنند.
- آوریل ۱۹۹۸
منبع: گاردین
ملتی عزادار مرگ ماندلا
اکونومیست: یکی از وزرای دولت ماندلا امروز در مصاحبهای با یک برنامهٔ مشهور رادیویی احساس خود را اینگونه بیان کرد: «غمگین، رهایی یافته و سربلند». این ترکیب عجیبی از احساسات است ولی به خوبی بیانگر آنست. دلیل ناراحتی و غمگینی، ساده و روشن است. احساس تسلی یافتن و رها شدن نیز همینطور. ماندلا چند ماه گذشته به سختی بیمار بود... به دستور جاکوب زوما تا زمان مراسم خاکسپاری، پرچمها به حالت نیمه برافراشته درآمدهاند. چندین مرکز مختلف برای برگزاری مراسم تدارک دیده شدهاند ولی به نظر میرسد که بزرگترین آنها استادیوم ۹۵ هزار نفری سووتو باشد.
ماندلا تولدت مبارک!
نیویورکر: ماندلا ۲۷ سال را در زندان سپری کرد، از ۴۴ تا ۷۱ سالگیاش. اگرچه او از لحاظ سیاسی تاثیر عظیمی داشت ولی به نوعی از چشم عموم پنهان بود. هنگامی که ماندلا در ۸ جولای سال ۱۹۸۸ هفتاد ساله شد، مردم اقصی نقاط جهان که نمیتوانستند او را ببینند یا حرفی از او بشنوند یا ارتباطی با او داشته باشند، به راههای دیگری متوسل شدند. ویلیام اجت اسمیت در اول اگوست سال ۱۹۸۸ نوشت: «یک گروه انگلیسی ضد آپارتاید ۲۵ بسته شامل ۳۰ هزار کارت پستال را به سفارتخانهٔ آفریقای جنوبی در میدان ترافالگار بردند. محافظان از پذیرفتن این بستهها خودداری کردند.» در پاریس جمعیتی در مقابل نوتردام گردهم آمدند و هفتاد شمع کیک تولد را روشن کردند. تظاهرات مشابهی در شهرهای دیگر نیز صورت گرفت.
رونالد ریگان و میخائیل گورباچف خواستار آزادی ماندلا شدند. نخستوزیران استرالیا، نیوزلند و ایرلند هم بیانیهٔ مشترکی اعلام کردند و در آن هشدار دادند «میبایست بارقههایی از آگاهی و دانایی در پرتوریا بدرخشد تا اتفاقات بدتری پیش نیاید.» اسمیت مینویسد: «در آفریقای جنوبی دولت هرگونه فعالیت عمومی برای یادبود این مراسم را ممنوع اعلام کرده بود.»
نلسون ماندلای پدر
شارلین هانتر- گالت
تاریخ ایرانی: نلسون رولیهلاهلا ماندلا تا آخرین لحظات، اگرچه نحیف و تا حدی فراموشکار اما پدر ملت آفریقای جنوبی باقی ماند. شاید بتوان گفت که در دو سال گذشته، چندین بار بستری شدنش در بیمارستان به نوعی خانوادهاش- خانوادهٔ بیولوژیکش و فراتر از آن – را آماده کرد تا بازگشت او به منزل ابدیاش را بپذیرند. زیکس امدا نویسندهٔ مشهور آفریقای جنوبی یکبار برایم گفت: «در زبان بومی ما، لغات مترادف واژهٔ مرگ برای حیوانات به کار میروند. برای انسانها میگوییم او ما را ترک کرد، او به خانهاش بازگشت، او به گذشتگانش پیوست.» به نظر میآید که مادیبا - نام قبیلهای ماندلا- درگذشتش را چندین بار بیشتر از همنسلان و همرزمانش به تعویق انداخت تا خانوادهاش (چه خانوادهٔ نزدیک و چه کل ملت) بتوانند با خیالی آسوده برایش عزاداری کنند و واهمهٔ این را نداشته باشند که از دست دادن او تمامی کشور را دچار بحران خواهد کرد.
پدران میتوانند کاری کنند که حضورشان همیشه احساس شود؛ ماندلا نیز این قدرت را داشت و با کنارهگیری از قدرت هنگامی که دوران ریاست جمهوریاش به پایان رسید این را نشان داد. پدر ماندلا هنگامی که او فقط ۹ سال داشت به دلیل بیماری سل از دنیا رفت. با این وجود ماندلا مینویسد: «من وجودم را از طریق پدرم میشناسم. تلاش سرسختانهای برای عدالت، سرکشی مغرورانهای که در خودم نیز سراغ دارم.»
منبع: نیویورکر
آزادی من و شما از هم جدا نیست
آیانا ماتیس/ ترجمه: شیدا قماشچی
اینگونه که پشت میزم نشستهام، با لیوان چای که از آن بخار بر میخیزد، رادیویی که به آرامی در حال پخش است، نمیتوانم درکی از آزادی داشته باشم، چرا که همیشه در دسترسم بوده است. هیچ تصوری هم از زندان ندارم که هیچ وقت در زنجیر نبودهام. و آیا من –ما – معنای شجاعت را میفهمیم؟ معنای اعتقاد را چطور؟ و عظمت را؟
ماندلا جهان را جای بهتری ساخت نه فقط به واسطهٔ آنچه که خود انجام داد بلکه بخاطر آنچه که از ما خواست تا انجامش دهیم: «آزادی من و شما از هم جدا نیست.» میراث او طنین مداوم دعوت به عمل است... به ماندلا میاندیشم هنگامی که ظهرهایش را در حیاط زندان وحشتناک جزیرهٔ روبن میگذراند یا زمانی که در آبهای سرد میایستاد و صورتش را به آفتاب داغ میسپرد... شاید همهٔ عظمت و بزرگی ماندلا پیش از مواجهه با زندانبانان نژادپرست جزیره روبن شکل گرفته است، پیش از آنکه کنگرهٔ ملی آفریقا را در مبارزه با آپارتاید رهبری کند، پیش از آنکه رئیسجمهور آفریقای جنوبی شود و پیش از آنکه برندهٔ جایزه نوبل شود؛ شاید همهٔ بزرگیاش در تواناییهایش در خالص و شفاف دیدن جهان ریشه داشت.
منبع: نیویورکر
ماندلا؛ مخالف جنگ بود و سخنگوی صلح
آنتونی سمپسون، زندگینامهنویس ماندلا/ ترجمه: شیدا قماشچی
تاریخ ایرانی: نلسون ماندلا پس از جنگ کوزوو منتقد سیاست خارجی آمریکا و بریتانیا شد و ابراز نگرانی کرد که این دو کشور قصد دارند تا «نقش پلیس جهان» را ایفا کنند و واشنگتن در پی تخریب پایههای شکنندهٔ قوانین بینالمللی است: «آنها روابط بینالمللی را به آشوب میکشانند.»
پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، نگرانی او در زمینهٔ سلطهٔ آمریکا بر جهان افزایش یافت. پس از این واقعه، او با جورج بوش در واشنگتن دیدار کرد و گفت که اسامه بن لادن مسوول این اتفاق است، او میباید دستگیر شده و محاکمه شود.
اما دوستان مسلمانش او را متقاعد کردند که دیدگاهش را تعدیل کند. او سپس اعلام کرد که سیاستهای ایالات متحده «پایههای اصولی قانون را تخریب میکنند». او هشدار داد که در جنگ علیه تروریسم نمیبایست از سلاحهای تروریستی استفاده شود. ماندلا نیز همانند بسیاری از همراهان یهودیاش در کنگره ملی آفریقا، از مخالفین سرسخت سیاستهای اسرائیل در قبال فلسطینیان به شمار میرفت.
او رابطهٔ نزدیکی با جورج بوش پدر داشت، ولی به مشاورین نزدیکی که بوش برگزیده بود، بیاعتماد بود، به خصوص دیک چنی که در کنگره علیه درخواست برای آزادی ماندلا از زندان رای داده بود.
هنگامی که بوش پسر برای حمله به عراق آماده میشد، ماندلا قدم به میدان گذاشت و از نادیده انگاشتن سازمان ملل ابراز نگرانی کرد. هنگامی که نتوانست با بوش تماس بگیرد، با پدرش تماس گرفت و از او خواست تا با پسرش صحبت کند. در ماه اکتبر همان سال، او در مصاحبهای جنجالی با نیوزویک مشاورین بوش - دونالد رامسفلد و دیک چنی- را اینگونه توصیف کرد: «دایناسورهایی که نمیخواهند او به دنیای مدرن تعلق داشته باشد.»
ماندلا به بریتانیا و آمریکا به دلیل رفتارهای نژادپرستانهشان میتاخت. آنها اسرائیل را برای در اختیار داشتن سلاحهای کشتار جمعی محکوم نمیکردند، چرا که به عقیدهٔ او اسرائیلیها سفیدپوست محسوب میشدند ولی عراقیها رنگینپوست به شمار میآمدند.
ماندلا سخنگوی جهان در حال توسعه محسوب میشد و نه دوست وفادار واشنگتن و لندن. هنگامی که بوش و بلر آمادهٔ جنگ میشدند، ماندلا هشدار داد که آنها از سازمان ملل تبعیت نمیکنند؛ او به بلر خاطرنشان کرد که چرچیل از ایجاد سازمان ملل به عنوان حافظ صلح در جهان پشتیبانی کرده است. سپس متوجه شد که بلر به ارتش بوش پیوسته است.
ماندلا سکوت نکرد و در سخنرانیاش در مجمع بینالمللی زنان در ژانویهٔ سال ۲۰۰۳ مخاطبینش را شگفتزده کرد: «آنچه که در حال وقوع است، آنچه که بوش در عراق انجام میدهد یک تراژدی است. آنچه که محکومش میکنم این حقیقت است که یک قدرت، رئیسجمهوری بدون بصیرت که نمیتواند به خوبی فکرش را به کار بگیرد، اکنون قصد دارد تا دنیا را به دام یک هولوکاست دیگر بکشاند.»
ماندلا هنوز امید داشت تا بتواند جلوی جنگ را بگیرد. اما روابطش با واشنگتن تضعیف شده بود و تاثیرش در کشور عراق هم چندان نبود. او تلاش کرد تا با صدام حسین تماس بگیرد ولی موفق نشد، حتی سعی کرد تا به عنوان نمایندهٔ سازمان ملل شخصا به عراق سفر کند.
هنگامی که ایالات متحده و بریتانیا جنگ را آغاز کردند او دیگر هیچ سخنی نگفت. ولی چندی بعد سیاست خارجی آمریکا را ننگین شمرد؛ اندکی پیش از آنکه بوش در جولای ۲۰۰۳ از آفریقای جنوبی و دیگر کشورهای آفریقایی دیدار کند.
ماندلا توانست روابطش با غرب را علیرغم انتقادات تندش حفظ کند. در جولای ۲۰۰۳، او بنیاد ماندلا- رودز را در وستمینیستر هال لندن افتتاح کرد، مراسمی که بیل کلینتون و تونی بلر در آن به سخنرانی پرداختند. تونی بلر به صورت فیالبداهه به سخنرانی پرداخت و ماندلا را فردی توصیف کرد که «نماد پیروزی امید بر بیعدالتی است». ماندلا به گرمی از بلر تشکر کرد ولی اختلافاتشان بر سر مسالهٔ خاورمیانه را پنهان نکرد: «ما بر سر یک موضوع با یکدیگر اختلاف داریم، اختلافی عمیق.»
ماندلا همواره نگران شکاف روزافزون میان مسیحیان و مسلمانان بود. او مفتخر به این بود که در دولتش مذاهب مختلف حضور داشتند و وزرای مسلمان در دولتش فعالیت میکردند. او عقیده داشت که آفریقای جنوبی میتواند همانند پلی تفرقههای مذهبی را از میان بردارد.
منبع: ایندیپندنت
نوارهای مصاحبه ماندلا شهادت میدهند:
مردی بدون تلخی
دانیل شوارتز/ ترجمه: مجتبا پورمحسن
تاریخ ایرانی: ۲۸ ماه می ۲۰۱۳، برنامه رادیویی آیدیاز شبکه سیبیسی، مصاحبههایی با نلسون ماندلا را پخش کرد که در دههٔ ۱۹۹۰ به قصد نوشتن زندگینامهاش با عنوان «گام بلند به سوی آزادی» ضبط شده بود. رابین بنجر، روزنامهنگار و تهیهکننده فیلمهای مستند امکان استثنایی دسترسی به نوارها را به دست آورد و این برای اولین بار بود که مصاحبهها به طور کامل پخش میشد.
شنیدن سخنان نلسون ماندلا در برنامه رادیویی آیدیاز سیبیسی تحت عنوان «نوارهای ماندلا» واقعا این درک را ارائه میکند که چطور یکی از چهرههای بزرگ قرن بیستم، توانست چنین نقش رهبری فوقالعادهای را در کشورش که دچار تبعیض نژادی بود، ایفا کند.
این برنامه بر اساس گفتوگوهای ماندلا با یک روزنامهنگار جوان آمریکایی است که در اوایل دههٔ ۱۹۹۰ ضبط شد. این دهه، دورهای مهم در تاریخ آفریقای جنوبی بود.
در فوریه سال ۱۹۹۰، ماندلا پس از ۲۷ سال از زندان آزاد شد. در آن زمان کشور او در آستانه جنگ داخلی قرار داشت، در حالی که اکثریت شهروندان این کشور از زندگی تحت حکومتی نژادپرست رنج میبردند.
یک ناشر، ریچارد استنگل را که اکنون سردبیر مجله تایم است، استخدام کرد تا با ماندلا روی کتاب زندگینامه او کار کند. این کتاب در سال ۱۹۹۴ با عنوان «گام بلند به سوی آزادی» منتشر شد. در یک بخش از برنامه آیدیاز، استنگل از ماندلا درباره نقل قولی از مک ماهاراج، یکی از رهبران کنگره ملی آفریقا (ANC) که همراه ماندلا در سال ۱۹۶۴ به زندان رفت، پرسید. ماهاراج درباره ماندلا گفته بود: «از وقتی که او در زندان روزگارش را گذراند، خشم و نفرت او از این نظام زیاد شده، اما ابراز این خشم نامحسوستر شده است.»
استنگل از ماندلا پرسید آیا این گفته صحت دارد و ماندلا جواب داد: «خب، مطمئنا صحیح است، از این نظر که من دارم با همان آدمهایی کار میکنم که مرا به زندان انداختند، همسرم را آزار دادند، برای بچههایم از این مدرسه به آن مدرسه، مزاحمت ایجاد میکردند. من با آنها کار میکنم و یکی از آنهایی هستم که میگویند: بیایید گذشته را فراموش کنیم و به حال فکر کنیم.»
توانایی آشتی کردن با کسانی که سیستم بیرحمانهای همچون آپارتاید را اداره میکردند، چیزی است که از همان لحظه آزادی ماندلا در ۱۱ فوریه ۱۹۹۰ ناظران را شگفتزده کرد.
اجتناب از تلخی
سه روز بعد از آزادی ماندلا، باربارا فروم از شبکه سیبیسی در جریان گفتوگویی در خانهاش در شهر سوویتو از او پرسید: تلخی را کجا میگذارید و همینطور میل انسانی اگر نه انتقام، بلکه عفو را چه میکنید؟ ماندلا، بدون گویایی خاصی، جواب داد که با انجام کارهای مثبت و سازنده از تلخ شدن اجتناب میکند. وقتی که چهار ماه بعد، آنها در کانادا چهره به چهره شدند، فروم از ماندلا درباره «جادویی» پرسید که نیکخواهی و آرامش درونی او در آن نهفته است.
ماندلا به تلاشهایش در مذاکره با دولت برای پایان دادن به آپارتاید و آوردن دموکراسی به آفریقای جنوبی اشاره کرد: «اگر میخواهیم در این ماموریت موفق شویم، باید گذشته را فراموش کنیم و روی حال و آینده تمرکز کنیم. این شاید به من کمک کرده تا هرگونه احساس آزار و میل به انتقامی که شاید بسط دادهام را تصعید کنم.»
استنگل این را از نزدیک دید. در سال ۲۰۰۹، با نگاهی به گذشته نوشت که برای ماندلا «مهمترین پیامی که میخواست پس از آزادیاش بفرستد این بود: او مردی بدون تلخی بود.» او در کتابش، «راه ماندلا: پانزده درس دربارهٔ زندگی، عشق و شهامت» افزود: «ماندلا از لحظهٔ آزادیاش، در تمام دورهٔ ریاستجمهوریاش و پس از آن، قصدش این بود که به مردم نشان دهد هیچگونه حس نارضایتی را در خود نپرورانده است.»
پرسش «ماندلا میخواست چه کار کند؟»
استنگل در پایان کتابش مینویسد که او اغلب وقتی با یک مشکل مواجه میشد، از خودش میپرسید «ماندلا میخواست چه کار کند؟» استنگل میگوید این تمرین همیشه او را «دستکم در آن لحظات، شخص بهتر، آرامتر، منطقیتر و بخشندهتری میکرد.»
او در مصاحبهای برای برنامه آیدیاز به رابین بنجر که تهیهکننده «نوارهای ماندلا» بود، گفت که کتابش را نوشت با این امید که همه بتوانند از تجربهای که او از همکاری با ماندلا به دست آورده بود، استفاده کنند.
«روی کره زمین انسانی نیست که در هر شرایطی که به فکر کردن و ملاحظه نیاز دارد از گفتن اینکه "نلسون ماندلا میخواست چه کار کند؟" سود نبرد. این جمله کمک میکند که همه چیز سر جای خودش قرار بگیرد.»
محمد الاریان، مدیر اجرایی پیمکو، بزرگترین بنگاه سرمایهگذاری اوراق قرضه در جهان هم پیشنهاد میکند که رهبران سیاسی و اقتصادی از خودشان بپرسند «ماندلا میخواست چه کار کند؟» الاریان در هافینگتنپست نوشت: «نمونهٔ آقای ماندلا برای کشورهای پیشرفته هم مناسب است.»
باراک اوباما نیز میگوید که به دنبال نمونهٔ ماندلا است. اوباما در مقدمهاش بر کتاب «گفتوگو با خودم» مینویسد که او اولین بار حول و حوش کمپین تحریم در اوایل دههٔ ۱۹۸۰ رو به فعالیت سیاسی آورد، وقتی که گروههای کلیسایی و دیگر فعالان خواستار تحریم شدند و شرکتها را تحت فشار قرار دادند که برای کمک به پایان دادن به آپارتاید، سرمایههایشان را از آفریقای جنوبی خارج کنند.
مهمترین اصل اخلاقی ماندلا
در یک کلیپ دیگر از گفتوگوهای استنگل که در برنامه آیدیاز پخش شد، ماندلا مهمترین اصل اخلاقی را که بر اساس آن زندگی میکند توضیح داد. او آن اصل را «اوبانتو» میخواند، کلمهای که از یک ضربالمثل زولو (اهالی منطقه ناتان آفریقای جنوبی) میآید.
آنطور که ماندلا به استنگل میگوید منظورش این است که «یک شخص، به واسطهٔ دیگران یک شخص است.» مدت زمان زیادی از پایان ریاستجمهوری ماندلا نگذشته بود که اوبانتو را برای استنگل توضیح داد: «اگر یک رئیسجمهور هستید، به این دلیل که مردم شما را در این جایگاه نشاندهاند، رئیسجمهور هستید. هرگز نباید این را فراموش کنید. شما یک انسانید، چون دیگران میخواهند شما نقش انسان را داشته باشید.» مطمئنا ماندلا برای ایفای نقشی که انجام داد ۲۷ سال را در زندان گذراند.
در مستند «مادیبا: زندگی و زمانهٔ نلسون ماندلا» که شبکه سیبیسی در سال ۲۰۰۴ ساخت و تهیهکنندهاش هم بنجر بود، ماندلا میگوید که این کار را کرد چون هرگز به مقامش دل نبست: «من نمیخواستم و نمیتوانستم خودم را به ناامیدی بسپارم، آن راه به شکست و مرگ میانجامد.»
علاوه بر این، او یک رویا داشت: «من امیدم را به اینکه این تغییر بزرگ اتفاق خواهد افتاد، هرگز از دست ندادم، چون همیشه میدانستم که در عمق قلب هر انسانی، بخشش و سخاوت وجود دارد. هیچ کس با نفرت از دیگری به دلیل رنگ پوستش، پسزمینهاش یا مذهبش به دنیا نمیآید. اگر انسانها میتوانند نفرت را یاد بگیرند میتوان به آنها عشق ورزیدن را هم آموخت، چون عشق نسبت به متضادش به شکل طبیعیتری به قلب انسان راه مییابد.»
منبع: سیبیسی
انتظار ۳۳ ساله ماندلا برای دفترچه نامههای زندان
ترجمه: شیدا قماشچی
تاریخ ایرانی: نلسون ماندلا به نگارش و ثبت دقیق وقایع مشهور است. در طول ۲۷ سال زندان، یک نسخه از نامههای ارسالیاش را در دفاترش ثبت میکرد. در اواخر ماه مارس سال ۱۹۷۱، دو نسخه از دفترچههای یادداشت شخصیاش، از سلولش در زندان جزیره روبن، توسط زندانبانش ربوده شدند. ماندلا این موضوع را به سرعت به مقامات مربوطه اطلاع داد تا بتواند دفترچهها را باز پس بگیرد. او دو نامه فرستاد و در آنها درخواست کرد که به این امر رسیدگی شود. از این مکاتبات میتوان به رویکرد و روش برخورد مقامات زندان پی برد.
ماندلا در نخستین نامهاش به کلنل «بادن هورست» مینویسد: «باید به اطلاع شما برسانم که دو نسخه از دفترچههای شخصیام که از فوریه ۱۹۶۲ تاکنون تمامی مکاتباتم را در آنها به ثبت رساندهام از سلولم ربوده شدهاند.»
او در ادامه میافزاید که افسر مربوطه به او اجازه داده بود تا نسخههایی از مکاتباتش را نزد خود حفظ کند و «ژنرال استاین» سرتیپ زندان، سرزندانبان «فوریه» و رئیس سازمان زندانها، همگی از وجود این دستنوشتهها آگاهی داشتهاند. در پاسخ، یکی از ماموران رده بالای زندان به کلنل نامهای مینویسد و در آن اذعان میکند که از گم شدن این اقلام اطلاع داشته ولی برای این اتفاق اهمیت چندانی قائل نشده است.
پس از آن ماندلا نامهٔ دوم خود را ارسال کرده و در آن تصریح میکند که دفترچه یادداشتهایش ربوده شدهاند و از زمان ارسال نامه اول، او دریافته است که یکی از قلمهایش نیز ناپدید شده است. او در نامهاش مینویسد: «به اعتقاد من، همان شخصی که کتابچهها را از سلولم ربوده، قلمم را نیز دزدیده است و من از شما درخواست دارم تا به این موضوع رسیدگی کنید تا شی گمشده جایگزین شود. گم شدن این قلم، برای من بسیار آزاردهنده است. این پنجمین قلمی است که در سه ماهه نخست سال ربوده شده است. من هفت سال است که در بخش سلولهای انفرادی به سر میبرم و این نخستین بار است که ما - زندانیان این بخش - از ناپدید شدن اشیایمان رنج میبریم.»
شکایتنامههای ماندلا نادیده گرفته شدند، غافل از اینکه دفترچههایش توسط ماموران زندان به پلیس امنیت داده میشده تا از آنها «رمزگشایی» شود.
«ورن هریس»، رئیس بخش حفاظت از اسناد بنیاد نلسون ماندلا، توضیح میدهد که اینگونه اتفاقات چه جنبههایی از شخصیت ماندلا را بازگو میکنند: «ماندلا عقیده داشت که در زندان، هر اقدام کوچکی میتواند به احقاق حقوق بیانجامد و او خود، استاد این فن بود.»
این دو دفترچه در نهایت در سال ۲۰۰۴ توسط یک پلیس امنیتی به نلسون ماندلا بازگردانده شدند. او از هر دوی آنها در نگارش کتاب «گفتوگو با خودم» استفاده کرده است.
بخش حفاظت از اسناد «بنیاد نلسون ماندلا» به جمعآوری مستندات زندگی نلسون ماندلا اختصاص داده شده و به عموم مردم اجازهٔ دستیابی به این آثار تاریخی را میدهد. ورن هریس بر اهمیت جمعآوری و آرشیو کردن این اسناد تاکید میکند و عقیده دارد که «این وقایع کوچک هستند که روند مبارزات مهم نلسون ماندلا را بازگو میکنند.»
منبع: سایت نلسون ماندلا
گاهشمار زندگی نلسون ماندلا
ترجمه: شیدا قماشچی
تاریخ ایرانی: این گاهشمار، وقایع مهم زندگی نلسون ماندلا را نشان میدهد و میتواند به عنوان یک زندگینامهٔ مختصر و کاربردی، مورد استفاده قرار گیرد.
• ۱۸ جولای ۱۹۱۸: رولیهلاهلا ماندلا در دهکدهٔ کوچک «موزو» در کیپتاون آفریقای جنوبی به دنیا آمد. پدرش «گادلا هنری مفاکانیسوا» و مادرش «نوسکنی فنی» نام داشتند. رولیهلاهلا پس از آغاز تحصیل «نلسون» نام گرفت.
• ۱۹۲۷: پدر نلسون از دنیا رفت و سرپرستی او را «جونگینتابا دالیندیبو» رییس قبیلهٔ تمبو بر عهده گرفت.
• ۱۹۳۷: پس از تحصیل در کالج وسلی، در دانشگاه فورت بیوفورت در رشته هنر و علوم انسانی مشغول به تحصیل شد. در آنجا بود که دوستی نزدیک و صمیمانهاش با «اولیور تامبو» شکل گرفت.
• ۱۹۳۹: ماندلا به دلیل تحریم سیاستهای دانشگاهش از ادامهٔ تحصیل در آن دانشگاه منع شد.
• ۱۹۳۹: ماندلا از یک ازدواج از پیش تعیین شده سر باز زد و به ژوهانسبورگ گریخت.
• ۱۹۳۹: ماندلا مدرک کارشناسیاش را از طریق مکاتبهای اخذ کرد و سپس به تحصیل در رشتهٔ حقوق دانشگاه «ویتواتراستند» پرداخت.
• ۱۹۴۳: ماندلا به عضویت کنگره ملی آفریقا درآمد.
• ۱۹۴۴: با همراهی اولیور تامبو، اتحادیهٔ جوانان «کنگره ملی آفریقا» را بنا نهاد.
• ۱۹۴۴: ماندلا با «اولین میس» ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۴ فرزند بود که یکی از آنها در دوران نوزادی درگذشت.
• ۱۹۴۸: سیاست جدایی نژادی «آپارتاید» در آفریقای جنوبی اعمال شد.
• ۱۹۵۲: ماندلا و اولیور تامبو شرکت حقوقی تاسیس کردند. این نخستین بار بود که یک شرکت حقوقی در آفریقای جنوبی توسط سیاهپوستان تاسیس میشد.
<p dir="R
نظر شما :