طهران چگونه تهران شد؟/ از روستای کوچک تا شهر دروازهها
کتاب «طهرانیها» با عنوان فرعی «پنجرهای به آداب و رسوم اهالی تهران قدیم» از سوی نشر میراث اهل قلم (کتاب دانشجویی) تجدید چاپ شد. این اثر در قالب کتابی پالتویی و دربردارنده روایتهایی موجز به شرح حال تهران قدیم پرداخته است. عناوینی چون «ته ری یا ته ران»، «از لانه مورچگان به پایتخت»، «قلیان از نان شب واجبتر»، «کنترل بازار و قیمتها»، «رابطه غسل و بوق حمام»، «کنترل بازار و قیمتها»، «نوروز در طهران»، «شب چهارشنبه سوری» و... از عناوین این کتاب کوچک و کم حجم هستند. گردآورنده این اثر سمانه سمندریان تلاش کرده تا در کتاب خود به حال و هوای طهران و مردم طهران قدیم بپردازد که هم جنبههای اجتماعی و هم جنبههای فرهنگی و آداب و رسوم طهرانیهای قدیم را در کتاب خود نمایش دهد.
«خبرآنلاین» چند بخش از این کتاب خواندنی و جمع و جور را تقدیم کاربران خود میکند:
از لانهٔ مورچگان به پایتخت
طهران، یکی از روستاهای کوچک و کم اهمیت شهر بزرگ «ری» بود که تقریبا در شش کیلومتری آن قرار داشت. از قرن ششم هجری به بعد که شهر ری مورد هجومهای ویران کنندهٔ مغولان و جنگهای داخلی قرار گرفت، به تدریج رو به ویرانی رفت و طهران، این روستای زاغه مانند که به قول مغولان قدیم و تذکرهنویسان مانند «لانهٔ مورچگان» بود، به تدریج شروع به رشد و گسترش کرد.
در زمان ساسانیان، کیش زردشت که در شهر ری دارای چندین مغان و موبد بود، در نواحی روستاهای این شهر رواج یافت و چندین آتشگاه بزرگ در شمال و جنوب طهران ایجاد شد. اما با ورود سپاهیان اسلام به ایران، مردم شهر ری نیز به اسلام گرویدند ولی اکثر آنها از اهل تسنن بودند. با این وجود بعدها یعنی در نیمهٔ اول قرن دوم هجری، مذهب تشیع در این منطقه رواج یافت.
به هر حال، طهران رنگ و روی شهری خود را در اصل از زمان شاه طهماسب اول صفوی (۹۸۴-۹۰۶ ق) به دست آورد. شاه طهماسب به سبب رفت و آمدهای خود بین پایتخت خود یعنی قزوین و مزار حضرت عبدالعظیم حسنی در ری، به این آبادی نظر خاصی پیدا کرده بود. به همین دلیل دستور داد تا دور شهر را به وسیلهٔ برج و بارویی محصور کنند. این حصار دارای ۱۱۴ برج بود. گفته میشود شاه به نیت ۱۱۴ سورهٔ قرآن فرمان ساختن این تعداد برج را داده بود و دستور داده بود زیر هر برج سورهای را به منظور حفظ و حراست آن جای دهند.
اولین کسی که طهران را به پایتختی برگزید، آغامحمدخان قاجار بود. او در سال ۱۱۶۵ هجری شمسی و مصادف با نوروز، پس از قشونکشی به طهران و تصرف آن، به تخت سلطنت رسید و در همین روز فرمان پایتختی طهران را نیز صادر کرد.
از کجا تا کجا؟!
در حدود سال ۱۳۱۷ یا ۱۳۱۸ شمسی، که اولین سرشماری صورت گرفت، تهران جمعیتی معادل ۳۰۰ هزار نفر داشت. در این زمان شناسنامه اجباری شده بود و هیچ کاری بدون داشتن شناسنامه صورت نمیگرفت. روی نقشه، تهران به صورت هشت ضلعی ناقصالاضلاعی بود که با خندقی که به دورش حفر شده بود از زمینهای اطرافش جدا میشود. شهر با سیزده دروازه با خارج ارتباط داشت. عرض خندق دور شهر حدود ده متر و نیم بود که در زمان ناصرالدین شاه ایجاد شده بود. این خندق محل زندگی الواط و اراذل و فقرا و کولیها و... بود.
حدود شمال شهر تهران موازی خیابان شاهرضا (انقلاب فعلی) نرسیده به پیچ شمیران تا کمی بعد از چهار راه کالج بود. مرز غربی در چهارراه شاه (چهارراه جمهوری)؛ مرز شرقی در مسیر خیابان شهناز (۱۷ شهریور فعلی) تا بعد از میدان ژاله (میدان شهدای فعلی) و مرز جنوبی شهر تهران در امتداد خیابان شوش تا میدان شوش بود.
چه شکلی بودند؟
طهرانیهای اصیل با پوستی مایل به سفید، اندام متناسب، گونهای گلگون، چهره متبسم و برخورد مهربان شناخته میشدند. روحیات معروف تهرانیها عبارت بودند از درویش صفتی، راحتطلبی، خوشسخنی، خوشقلبی، غریبنوازی، زودجوشی، زودرنجی، تنبلی، دم غنیمتدانی و گریزانی از کارهای پرمشغله!
لباس مردانشان عبارت بود از عبا، قبا و ارخالق که تا بالای زانو میرسید و سر آستینهایش سوزندوزی شده بود. ارخالق از قبا ضخیمتر بود. همینطور مرادبیگی که قبایی با یقهٔ بسته، لبهدار و کوتاه بود و سرداری که جلویش مانند مرادبیگی بود و چند چین درشت داشت و در پشت آن شکافی بود. قد سرداری تا پایین زانو میرسید و آن را بر روی قبا میپوشیدند. از دیگر لباسهای مردان عبارت بودند از شلوار ماهوت سیاه ساده، شال یا کمربند، کلاه نمدی یا پوستی، گیوه یا کفش و نعلین بیبند...
اما لباس زنان شامل تُنُکه پاچهدار تا بالای زانو که از جنس چلوار یا حریر یا اطلس بود و آن را در زیر میپوشیدند. شلواری تنگ از جنس مخمل و ماهوت که اکثراً از رنگهای شاد بود. بر روی این شلوار، لباسی شبیه دامن پوشیده میشد که به آن شلیته میگفتند و در دو نوع کوتاه و بلند بود. روی شلیته پیراهنی کوتاه میپوشیدند که روی آن میافتاد.
اما حجاب زنان عبارت بود از چارقد که پارچهای مثلثی شکل بود. جنس این پارچه از تور و حریر بود که به طور مثلث بریده یا به روی هم تا میزدند و به سر میکردند و در زیر گلو آن را سنجاق میزدند. گوشهای این چارقد را تزئین میکردند ولی بعضی هم از آن به عنوان کیسه و دستمال پول استفاده میکردند. چاقچور نیز پاپوشی از پارچهٔ سیاه و چینهای زیاد بود که اندام واقعی را نشان نمیداد. از چاقچور به جای جوراب استفاده میشد و هنگام بیرون رفتن از خانه از آن استفاده میکردند.
قلیان از نان شب واجبتر
در طهران قدیم، تقریبا هیچ خانهای نبود که در آن قلیان نباشد و اگر کسی قلیان نداشت، متمدن به حساب نمیآمد. بدین ترتیب، بدون قلیان که جزئی از ضروریات بود، هیچ کاری صورت نمیگرفت؛ نه معامله، نه مهمانی، نه مذاکره، نه عروسی، نه هیچ خوشگذرانی و عیشی!... به هنگام تعارف قلیان و یا موقعی که قلیانکش آن را به دیگری میداد، تهرانیها آداب و رسوم خاصی را باید رعایت میکردند...
نظر شما :