ناگفتههای سفر چائوشسکو به تهران/ سفیر ایران: توبیخ نشدم
***
چیزی که ما را بر آن داشت با شما گفتوگو کنیم، مربوط به رخدادی است که سالها از آن گذشته، اما ناگفته مانده است. منظورم فرآیند دعوت از «نیکولا چائوشسکو» رهبر رژیم سابق رومانی و آمدنش به ایران و بعد از آن ماجرای برکناری شما از سمت سفیر ایران در رومانی بعد از اعدام چائوشسکو است. بحثهایی آن زمان درباره این سفر در ایران درگرفت، اما در قدم نخست ما میخواهیم بدانیم که اصل قضیه دعوت از چائوشسکو به ایران چه بود؟
در امور دیپلماتیک قاعده این است که سفیر به عنوان نماینده کشورش، تلاش میکند بین مقامهای کشور پذیرنده و مقامات کشور خود ارتباط برقرار شود؛ یعنی او از شیوههای مختلف دیپلماتیک بهره میگیرد تا روابط دو کشور در همه زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، علمی و فرهنگی پیشرفت کند. بنابراین بخش عمده کار سفیر، ایجاد ارتباط بین مقامات دو کشور است؛ اینکه مسئولین دو کشور از نزدیک با هم دیدار کنند و در راستای گسترش روابط با یکدیگر مذاکره داشته باشند. رومانی و ایران هم از این قاعده مستثنا نبودند. در دوره ماموریت اینجانب در رومانی، اولین سفر در سطح سران، از جانب مقام ریاست جمهوری کشورمان به رومانی صورت گرفت. سال ۶۷، به دنبال مجموعهای از گفتوگوها، از رئیسجمهوری وقت برای بازدید از رومانی دعوت به عمل آمد و اسفند همان سال، سفر به رومانی در کنار سفر ایشان به یوگسلاوی، انجام شد. انجام این سفر، نقطه شروعی برای تلاش من در ایجاد ارتباط نزدیک در سطح مقامات عالیرتبه دو کشور شمرده میشود که سفر چائوشسکو به ایران نیز در همین چارچوب قابل بررسی است.
نقطه عطف این روابط آمدن چائوشسکو به ایران بود، این دعوت به خواست ایران بود یا رومانی؟
در عرف رفت و آمدهای دیپلماتیک مرسوم است که وقتی دیداری انجام میشود در همان دیدار، میهمان از میزبان دعوت میکند. دعوت از چائوشسکو هم در آن سفر مطابق عرف سیاسی، صورت گرفت. فاصلهای هم بین دو سفر نبود؛ از اسفند ۶۷ تا آذر ۶۸، یعنی تقریبا بعد از انتخاب آقای هاشمی به ریاست جمهوری، توسط فرستاده ویژهای، چائوشسکو به شکل رسمی به ایران دعوت شد.
فرستاده ویژه چه کسی بود؟
یکی از معاونان وزارت خارجه.
پس دعوت برای سفر چائوشسکو از سوی شما انجام نشد؟
خیر؛ اما از آنجا که سفیر بنا به وظایف ذاتی خود، از چنین اقدامی استقبال میکند، بنده هم با جدیت به دنبال انجام این سفر بودم. سیر طبیعی این امور در حوزه سیاست خارجی اینطور است که روی موضوع دعوت از مقامات کشورها یا سفر مقامات ایران به دیگر کشورها، همیشه در وزارت خارجه طی برنامه تعریف شدهای روی میز کشور مورد نظر، بررسی کارشناسی صورت میگیرد؛ البته دیدار روسای جمهور کشورها، در سطوح بالاتری هم بررسی میشود، بنابراین سفیر در این موارد به اندازه جایگاه خودش، نقشآفرین است.
گفتید که وقتی آقای هاشمی سر کار آمدند از رئیسجمهوری رومانی به وسیله فرستاده ویژه دعوت به عمل آوردند. تحلیل خود شما از این دعوت چه بود؟ چه چیزی باعث شد که این دعوت دوباره تجدید شود؟ چرا رومانی برای ایران جایگاه ویژهای داشت؟
رابطه ایران و رومانی از قبل از انقلاب برقرار و گرم بود. بعد از انقلاب مخصوصا با شروع جنگ تحمیلی، ایران تحت فشارهای زیاد و تحریمهایی قرار داشت که کشور را به سوی انزوا میراند. مسئولین میکوشیدند که این فشارها را کاهش دهند؛ بنابراین طبیعی بود که آنها از هر فرصت مناسبی بهره ببرند تا سیاست منزویسازی ایران را خنثی کنند. در آن زمان پیشبینی میشد که با توجه به پیشینه روابط رومانی با ایران، این کشور در آینده، روابطش را با جمهوری اسلامی بیشتر توسعه دهد. از سوی دیگر رومانی از پتانسیلهای خوبی هم برخوردار بود و در صنایع سنگین دست بالایی داشت که میتوانست برای جمهوری اسلامی مفید باشد. مثلا در کارخانه تراکتورسازی تبریز، قادر بودیم که از فناوری رومانی استفاده کنیم. موضع دولت رومانی در قبال جنگ عراق علیه ایران، موضع ضد ایرانی نبود، بلکه در زمینه نظامی با ایران تعاملاتی هم داشت. این کشور در ارتباط با دانشجویان ایرانی نیز زمینه ارزان و آسانی برای تحصیل در رشتههای پزشکی و مهندسی به حساب میآمد و ما تعداد قابل توجهی دانشجو در این کشور داشتیم. گذشته از اینها این برای نخستین بار بود که مقام اول یک کشور اروپایی، ولو از اروپای شرقی و رهبر حزب کمونیست، میخواست از ایران دیدن کند و این برای ایران تحت فشار انزوا و تحریم، مهم تلقی میشد.
البته به نظر میرسد که این دو کشور در آن مقطع شباهتهایی در آرمانهایی مثل استکبارستیزی یا ضدیت با غرب و مخالفت با سرمایهداری داشتند؟
بله، در آن زمان یعنی دوران جنگ سرد، ما با کشوری مثل رومانی با اعتقادی کلاسیک به سوسیالیسم، در قبال سیاستهای کلان غرب و آمریکا، موضعگیریهای مشابهی داشتیم. رومانی جزو معدود کشورهایی بود که به جنبشهای آزادیبخش اجازه داده بود تا در این کشور دفتر داشته باشند. از مهمترین آنها، جنبش آزادیبخش فلسطین بود که نمایندگی فعالی داشت یا جنبش سوآپو و... چائوشسکو حتی در مذاکرات قبل از انقلاب خود با شاه ایران، همواره منتقد غربیها بوده و همه اینها برای گسترش روابط دو کشور بعد از انقلاب، زمینههای مشترک ایجاد میکرد.
یکی از وظایف سفیر این است که باید اطلاعات درستی از کشوری که در آن مامور است به کشور مبدا بفرستد. در کشور بستهای مثل رومانی اصولا ابزار شما برای دریافت اطلاعات چه بود؟ شما چقدر از فضای آن کشور اطلاعات داشتید؟
بله، فضای رومانی بسته بود و ارتباطات سفیر و اعضای سفارت با افراد مختلف در رومانی برای دولت آنجا کاملا حساسیتبرانگیز بود. به علت فضای امنیتی، رسانهها تحت کنترل شدید بودند. رادیو و تلویزیون هم ساعات محدودی برنامه پخش میکرد و اطلاعاتی هم که از این طریق به دست میآمد، خیلی تعیین کننده نبود. خود اعضای سفارت با رفت و آمد به برخی اجتماعات و محافل دیپلماتیک، اطلاعاتی کسب میکردند که به تناسب ماموریت فرهنگی، سیاسی و اقتصادیشان به صورت گزارش درمیآمد و توسط سفیر به تهران منعکس میشد. شخص سفیر هم از طریق حضور در مراسم و برنامههای جاری و تماس با مقامات و دیپلماتهای مقیم، اطلاعاتی از آن کشور کسب میکرد.
این تماسها و برخوردها، شما را به چه نتیجهای درباره رومانی رسانده بود؟
ما میدانستیم که مردم در این کشور، از سیاستهای سخت ریاضتی و از سانسور و اختناق بسیار ناراضی بودند. این مسائل هم به ایران منعکس شده بود. با این حال مجموعه اطلاعات کسبشده ما تا آستانه سفر چائوشسکو به ایران، مسالهای را که گویای شرایط غیرعادی به شکل خیزش یا آشفتگی سیاسی در رومانی باشد، به هیچ عنوان نشان نمیداد.
آقای مهاجرانی که آن سالها معاون آقای هاشمی بودند، سالهای اخیر در جایی اشاره کردند که وقتی چائوشسکو در ایران بود، از رومانی تماسی با او گرفته میشود و به او خبر میدهند که در آنجا التهاباتی هست، اما او نمیپذیرد. در جریان این موضوع هستید؟
بله. در جریان سفر چائوشسکو به ایران و نه قبل از سفر او، در شهر مرزی «تیمی شوآرا»، جمعی با نیروهای دولتی درگیر میشوند و این قضیه، چند نفر کشته میدهد. کل اتفاقی که در این کشور و در غیبت چائوشسکو رخ داده بود در همین شهر و نه در هیچ کجای دیگر رومانی بود و او به این اتفاق هرگز به صورت یک جنبش نگاه نمیکرد.
مستندات نشان میدهد که چائوشسکو بعد از برگشتن از سفر به ایران، با این خیزش روبهرو میشود. به طور کلی این ماجرا چقدر طول کشید و چگونه بود؟
اول این را بگویم که وقتی ما لفظ خیزش را به کار میبریم، معنای خاصی را میرسانیم. چائوشسکو ۲۸ آذر ۶۸ به ایران آمد؛ ۳۰ آذر بعد از بروز ناآرامی در شهر «تیمی شوآرا» از ایران رفت و پنجم دی ماه اعدام شد، یعنی ماجرا، در شش روز اتفاق افتاد و با در نظر گرفتن دو روز اولیه سفر، کلا میشود هشت روز، آیا خیزش یا آنطور که بعضی گفتند انقلاب در یک هفته اتفاق میافتد؟!
پس شما معتقدید که چه اتفاقی در آنجا رخ داد؟
و اما چائوشسکو در ظرف دو روز بعد از بازگشت به رومانی فراخوانی داد که با مردم در یک جای عمومی شهر صحبت کند؛ قصدش هم محکومیت و جمع کردن ماجرا بود. همیشه هم اجتماعات فرمایشی را داشت و در سایه فضای امنیتی همه چیز به اصطلاح به خوبی و خوشی برگزار میشد، اما این بار حین سخنرانی، برخی شروع به هو کشیدن کردند، ولی این دفعه دیگر نیرویی برای بازدارندگی در کار نبود. سخنرانی ناتمام ماند و چائوشسکو هم بعد از خروج از جمع مردم دستگیر، به سرعت محاکمه و سریعا همراه همسرش اعدام شد. اینکه پشت صحنه دقیقا چه جریانی بود و چه هماهنگیهایی، هنوز چندان روشن نیست، اما مسلم است که ارتش رومانی در مقابل چائوشسکو قرار گرفت و با اینکه گارد ریاست جمهوری هم در برخوردهای نظامی مقاومتهایی کرد، ارتش با توان بیشتر کار نظام را یکسره کرد و البته با استقبال و شادی بدنه ناراضی جامعه هم روبهرو شد. از این جهت به نظر بنده سقوط چائوشسکو در اثر انقلاب نبود، بلکه ناشی از کودتای هماهنگ شدهای بود که توسط قوای نظامی صورت گرفت و واقعبینانه است که بگوییم که مردم خسته از ریاضتهای اقتصادی و اختناق سیاسی هم از آن حمایت گسترده کردند، البته بعد از اطمینان از حذف چائوشسکو.
روابط رومانی و اتحاد جماهیر شوروی چطور بود؟
آن دوره مصادف بود با رهبری میخائیل گورباچف در شوروی که با «گلاسنوست» و «پروستریکا» رویکرد جدیدی را در شوروی برای اداره امور داخلی و خارجی ایجاد کرده بود. این رویکرد نگاهی انتقادی به شیوههای ایدئولوژیک و غیردموکراتیک اعمالشده در این کشور و اقمار شوروی داشت و نسبت به آمریکا و غرب از نگاه تقابلی کمتر و دیدگاه تعاملی بیشتر برخوردار بود. شوروی در آن زمان تلاش میکرد که همه کشورهای اردوگاه سوسیالیستی را در اتخاذ این رویکرد تازه، متقاعد و همراه کند. چائوشسکو از نادر رهبران در اروپای شرقی بود که در برابر این فشار شوروی و پذیرش نگاه جدید، مقاومت میکرد و راه طی شده خود را در رومانی با جدیت باور داشت. رومانی اگرچه به علت اختناق و الگوی ریاضتی بسیار کنترل شده، در همان نگاه اول، جامعهای دلمرده به نظر میآمد، اما به لحاظ اقتصادی، صنعتی، علمی و دانشگاهی، فرهنگی و ورزشی به میزان قابلتوجهی، آباد و سرپا بود. چائوشسکو در آخرین سال حکومت خود توانسته بود دیون رومانی را به بانک جهانی تسویه کند و حتی قول داده بود که از آن به بعد، برنامههای ریاضتی را برای مردم سبکتر خواهد کرد. این مسائل موجب میشد تا چائوشسکو زیربار فشار گورباچف برای پذیرش نگاهی تازه نرود. بالطبع این موضع او میتوانست مخالفانی در داخل و خارج رومانی داشته باشد. گفتنی است که چائوشسکو پیش از سفر به ایران به شوروی سفر کرده بود و ظاهرا با دولت تجدیدنظرطلب این کشور هم به توافق مطلوب دست نیافته بود. چنین به نظر میرسد که سفر او به ایران، بهترین فرصت را برای براندازی وی فراهم کرد. واکنش کانونهای قدرت جهانی به سقوط حکومت رومانی و اعدام سریع چائوشسکو و همسرش، این نکته را به ذهن متبادر میکرد که برای حذف چائوشسکو، نوعی توافق بین شرق و غرب، به وجود آمده بود.
پس شما معتقدید که این اتفاق اصلا قابل پیشبینی نبود؟
اگر بود، حتم بدانید که او اصلا از کشور خارج نمیشد یا اگر خارج شده بود، شاید دیگر باز نمیگشت. دولت چائوشسکو یک سیستم امنیتی شبیه «کاگب» داشت که اگر احتمال چنین رویدادی را میدادند قطعا نمیگذاشتند که رخ بدهد. چائوشسکو پیش از سفر به ایران، به شوروی رفته بود، پس چرا کسی به دولت شوروی و سفارت این کشور در رومانی خرده نمیگیرد که چرا خیزش مردمی رومانی را درک نکرده بودند؟! به هر تقدیر این پرسش میماند که کودتایی را که دستگاه اطلاعاتی چائوشسکو کشف نکرده بود تا آن را سرکوب کند یا برای کنترل اوضاع، حداقل مانع سفر رهبر کشور بشود، آیا قرار بود دولت ما یا سفارت و سفیر کشف کند؟!
در آن مدت شما ایران بودید؟
بله. من از اندکی پیش از انجام آن سفر برای هماهنگیهای لازم به تهران آمده بودم.
پس ماجرای اینکه شما برای ادای توضیح به تهران فراخوانده شدید، چه بود؟
اصلا چنین چیزی نبود.
خوب، واقعیت برخورد با شما و این اتفاق چه بود؟
واقعیت این بود که در پی سرنگونی نظام در رومانی، ما ناخواسته با شرایط ناراحتکننده و حساسی روبهرو شدیم. طبعا همه نگاهها متوجه کارگزاران سیاست خارجی شد. در این مواقع هم گاه از سوی بعضی افراد، با انگیزه رقابتهای جناحی، تصفیه حساب یا هر چیز دیگری واکنشهای خاصی بروز میکند. فشارها به وزارت خارجه هم زیاد شد. مثلا یکی از نمایندگان مجلس، در نطقی احساسی که معلوم نیست مبتنی بر کدام منبع خبری، ادعا کرد: ملت رومانی ۷۰ هزار شهید برای انقلابش داده است، از کودک هفت ماهه تا پیرمرد ۷۰ ساله!
در ابتدا، وزیر امور خارجه در جمع دانشجویان دانشگاه تهران در پاسخ به سؤال دانشجویی که از چگونگی سفر چائوشسکو پرسید، گفت: «مقدمات از قبل مهیا شده بود و تا قبل از آن، رویداد خاصی در رومانی رخ نداده بود، بنابراین سفر انجام شد.» به هر حال بعد از اعلام عزل، نمایندگان، وزیر خارجه را برای پاسخ به سؤال مربوطه به مجلس احضار کردند. در مجلس وقتی وزیر به توجیه سفر از نگاه وزارت خارجه پرداخت، در تناقض ایجاد شده، آقای عبدالواحد موسوی لاری سؤال کرد که: اگر شما میگویید سفر با توجه به شرایط زمانی بررسی شده و درست بوده، پس برکناری سفیر چه معنایی داشت؟ پاسخ آقای وزیر بسیار قابل تامل است، میگوید: «برکناری سفیر اصلا در ارتباط با سفر نبوده، بلکه به علت برخی اظهاراتی بوده که ایشان برخلاف شئون دیپلماتیک در طول سفر اظهار کرده است!!»
اما وزارت خارجه دقیقا اعلام کرده بود که چون آقای محمد جمشیدی گوهری سفیر ایران در رومانی پیش از سفر چائوشسکو، گزارش جامعی از اوضاع این کشور ارائه نکرده، از کار برکنار شد.
این حرف گفته شد، هنوز هم بعضی از رسانهها و سایتها تکرار میکنند، ولی من هرگز عزل یا از کار برکنار یا توبیخ نشدم.
پس موضوع چه بود؟
بنده اواخر سال ۶۲ به عنوان کاردار سفارت ایران در هند به این کشور اعزام شدم. اواسط سال ۶۴ در ادامه دوره ماموریت در سمت نفر دوم سفارت، به لیبی رفتم و اوایل سال ۶۶ نیز با سمت سفیر راهی رومانی شدم. دوره ماموریت سفر معمولا چهار سال است که گاه تا شش سال طول میکشد، بنابراین در سال ۶۸ بنده به لحاظ طول دوره ماموریت، تقریبا به سقف دوره رسیده بودم و هر لحظه در انتظار اعلام پایان ماموریت از مرکز بودم. این رویداد فرصت را برای دریافت سریعتر حکم پایان ماموریت بنده مهیا کرد چرا که میشد یک آگهی تبلیغاتی هم به رسانههای عمومی داد و فشارها را از روی وزارت خارجه و دولت برداشت!
در حکمی که بعد از سقوط چائوشسکو به شما داده شد، از چه عبارت یا جملهای برای پایان خدمت شما استفاده شده بود؟
حکم بنده، یک حکم عادی اداری برای پایان ماموریت بود، البته در این مواقع این عبارت را درج میکنند که مثلا ضمن تشکر از خدمات جنابعالی ماموریت شما... که در حکم اینجانب این عبارت مرسوم حذف شده بود، لابد برای تنبیه و تنبه!
بعد از سقوط چائوشسکو عملا چه اتفاقی در ارتباط شما و وزارت خارجه رخ داد؟
بعد از خروج چائوشسکو از ایران، من به بلگراد رفتم برای شرکت در نشستی که وزارت خارجه برای سفرای خود در کشورهای بلوک شرق، برگزار کرده بود. من در بلگراد بودم که چائوشسکو و همسرش اعدام شدند و از طریق یک تماس با ایران متوجه شدم که اطلاعیهای از رادیو و تلویزیون درباره برکناری من پخش شده است. همان جا هم حکم پایان ماموریتم را به روالی که گفتم از طریق تلکس سفارت ایران در بلگراد دریافت کردم.
برایتان عجیب بود یا حدسش را میزدید؟
چون با پخش اطلاعیه کذا همزمان شده بود و روزنامه تهران تایمز منتسب به وزارت خارجه هم با عکس و خبر، برکناری مرا منتشر کرده بود، خیلی تعجب نکردم. پایان ماموریت امری بود که دیر یا زود حتما انجام میشد اما اینکه من حس کنم برکنار میشوم، نه! چون در ارتباط با این سفر، تقصیری را متوجه خودم نمیدانستم.
پس این حکم به نظر شما ناعادلانه بود؟
نفس حکم پایان ماموریت من امری عادی بود، نحوه برخورد با این قضیه غیرعادی بود، ناعادلانه بودنش در مورد بنده هم میتواند قابل اغماض باشد، مهمتر این است که وزارت خارجه و کشور هم از این برخورد، حیثیتی کسب نکرد، بلکه لطمه هم دید. میتوان گفت این مساله، بد مدیریت شد، هم از سوی بعضی نمایندگان مجلس و هم از سوی وزارت خارجه در حالی که این اتفاقات در دنیا بیسابقه نبوده و لزومی هم نداشت که ما با دستپاچگی حرکت غیرمدبرانهای را انجام دهیم که سودی هم برای کشور نداشته باشد.
از بلگراد مستقیم بازگشتید به ایران؟
نه. من برای تحویل پست و همراهی خانواده که آن زمان هنوز در رومانی بودند از بلگراد به رومانی رفتم. جالب است که در طول این چند روز که در رومانی بودم، هیچگونه برخورد یا بیاحترامیای از ناحیه هیچ مقامی از دولت جدید رومانی ندیدم بلکه با کمال تعجب از وزارت تجارت خارجی رومانی تماس گرفتند که جناب سفیر آیا ما میتوانیم با شما دیداری داشته باشیم، سؤال کردم برای چی؟ گفتند برای گفتوگو درباره گسترش روابط دو کشور. من پاسخ دادم که در حال حاضر مسئولیتی ندارم و شما میتوانید با کاردار سفارت گفتوگو کنید.
اما گویا در دادگاه یکی از دادستانها به چائوشسکو میگوید که بهتر بود «همان ایران میماندی» گویا خیلی نگاه مثبتی هم به ایران نداشتند؟
نگاه مثبت و منفی فلان دادستان در دادگاهی که عجولانه، حتی نمایشی تشکیل شده بود، برای ما چقدر میتواند تعیین کننده باشد!
در سالهای بعد با آقای ولایتی دیداری داشتید؟
به طور خاص و در مورد قضیه رومانی هیچ وقت دیداری با آقای ولایتی نداشتم؛ ملاقات اداری و کاری لزوما بوده و پیش آمد که در فرصتهایی ایشان به نوعی حالت دلجویی گرفتند.
اگر جای آقای ولایتی بودید، اتفاقی که در مورد شما رخ داد را چطور مدیریت میکردید؟
در مورد اصل سفر و تشریح اوضاع سیاسی در رومانی، بر سر همان موضعی که در دانشگاه تهران در پاسخ به سؤال دانشجویان گفته شد، میماندم. طبعا بعد لزومی هم به اعلام هیچ امر خلاف واقعی نبود. به هر حال مساله را نباید شخصی کرد. بخشی از اشتباه کاریها، ناشی از جوانی و نپختگیهای عمومی ما در مدیریتها در سالهای گذشته بوده که گاه هزینههای سنگینی هم به کسانی تحمیل کرده و آن سهمی که به بنده رسیده به نسبت مهم نیست و قابل چشمپوشی است. بازگویی این تجربهها اگر به پختگی بیشتر ما، هر که هستیم و هر کجا که باشیم کمک کند، ارزش دارد و امیدوارم که چنین باشد.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما :