ساواک حکومت مغول تشکیل داده بود
سخنرانی شاپور بختیار در مجلس شورای ملی
دکتر شاپور بختیار (نخستوزیر): ریاست محترم مجلس شورای ملی، نمایندگان محترم، در سال ۱۳۴۱ یا ۱۳۴۲ در میدان جلالیه من سخنرانی خودم را با این شعر شروع کردم، امروز نیز چون به همان عقاید و اصول پایبندم باز تکرار میکنم:
روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق / شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم.
عدهای از نمایندگان محترم مجلس در انتقاد و یا در تأیید برنامه دولت مطالبی را فرمودند و ضمن توجیه نظرات خود باید عرض کنم که بیش از حد اعتدال به گذشته پرداختند و کمتر راجع به برنامه دولت بحث کردند. البته مطالبی را که آقایان فرمودند بسیار ارزنده و آموزنده بود ولی بنده وقت این را که به یک یک جداگانه جواب بدهم همانطوری که اطلاع دارید، ندارم؛ و شاید اغلب این مطالبی را که گفته شده است میتوان در سه یا چهار جمله خلاصه کرد. مطلبی که بیش از همه اینجا اشاره شد مفاسد دولتهای گذشته بود که شاید چهار پنجم وقت مجلس را گرفت.
اسکندری: همیشه میگیرد.
نخستوزیر: آقایان محترم اطلاع دارند که نه من در دولت و حتی اکثریت قریب به اتفاق همکاران من دخالتی در رئوس این مسائل که باعث نارضایتیها شده نداشتیم و به هیچ صورتی نخواستیم در این مدت دراز از گوشۀ انزوا بیرون بیاییم و آن رفیق محترم و دوست و استاد دانشگاهی که من را متهم کرد به اینکه من در شرکتی کار میکردم و حقوق میگرفتم نهایت افتخار من است و اگر در آن شرکت پنج درصد سهام مربوط به بنیاد پهلوی بوده باعث خجالت من نیست ولی آنچه که کردم این است که اول کار کردم و بعد مزد گرفتم و در مقابل کاری که میکردم، نان میخوردم و این نان را حلال میدانم. (نمایندگان- آفرین) همین شرکتی که اشاره کردید روشن میکنم. از طرف بنیاد پهلوی به من پیغام داده شد که یا سیاست را دنبال کنید یا این شرکت را که اکثریت سهام آن مال ایرانیها، ۳۵ درصد آن مال فرانسویها بود، این شرکت فرانسوی هیچ سهامی از بنیاد نداشت. بنیاد پهلوی زمینهایی را که ملی کرده بود و تصاحب کرده بود به قیمت لابد مفت و به قیمت ۳۰ یا ۴۰ تومان میخواست به این شرکت بفروشد. من مخالفت کردم برای اینکه زمینی که ملی شده نباید به یک شرکتی مفت داده بشود و من از آن روز از آن شرکت بیرون آمدم و الان درست ۱۱ ماه است که در آنجا سمتی ندارم. این نکتهای بود که میخواستم راجع به آن تذکری بدهم ولی دیگر راجع به جزئیات زندگی خودم صبحت نخواهم کرد. برای اینکه برای همۀ آقایان روشن است و امیدوارم که نکته مبهمی در آن نباشد. همانطوری که عرض کردم در اسرع وقت دادگاههای صالحه به اتهامات مجرمینی که اشاره به آنها شده رسیدگی خواهند کرد و ضمناً لازم است به اطلاع شما برسانم که بازجویی از تیمسار نصیری آغاز شده. (آفرین) و این کار شوخی نیست، یا من میروم، یا اینها را با سرعت و جدیت به مجازاتی که لایق آن هستند در دادگاهی که تشکیل میشود میرسانم. لایحۀ دوم که در اسرع وقت تقدیم آقایان خواهد شد انحلال ساواک است که در شهرستانها و در دهات ما یک حکومت مغول را تشکیل داده بودند و هیچ کس بیشتر از من زجر از این سازمان نکشیده است. درست است که با سنی که من دارم ممکن است مرا در بعضی از سلولها نبرده باشند ولی میتوانم به شما بگویم در سلولهایی بودم که نه میشد نماز بخوانی و نه ورزش بکنی. این مساله را برای این گفتم که بعضی از آقایان گفتند که شما ساواک را منحل میکنید و یک چیز دیگر جای ساواک میآورید. اینطور نیست، هیچ دولتی در دنیا بدون یک پلیس امنیتی زندگی نمیکند. شرق و غرب، شمال و جنوب یک پلیس امنیتی و یک دستگاه امنیت باید داشته باشد و یکی از علل سقوط دکتر مصدق اعلیالله مقامه همین بود که پلیس نداشت و الّا همان گانگسترهایی را که در فرودگاه مهرآباد آمده بودند همانجا دستگیر میکرد.
پزشکپور: پلیس امنیتی یا اطلاعاتی؟
نخستوزیر: پلیس باید اطلاعات را در اختیار دولت بگذارد و دولت باید با سیاستی که دارد و تدبیری که دارد اتخاذ تصمیم کند. من امیدوارم در هر صورت این عملیات وحشیانه در این آب و خاک تکرار نشود. (نمایندگان- انشاءالله) و ما دیگر هیچ وقت صحبت از شکنجه برای داشتن یک عقیده یا خواندن فلان کتاب یا گفتن فلان حرف نداشته باشیم ولی لاابالیگری و بیبند و باری را هم ممکن است بعضیها به سرحد خیانت و جنایت برسانند، آن وقت دولت باید عکسالعمل نشان بدهد. اگر ما آزاد بگذاریم همه را که هر چه را که میخواهند بگویند، باز قابل تحمل است. ولی اگر آزاد بگذاریم همه را که هر چه میخواهند بکنند این مملکت بقا و دوام نخواهد داشت. (صحیح است) هر چه احساسات شما میهنی باشد نباید از یک دولتی که ۱۰ روز از عمر آن نمیگذرد انتظار داشت که تمام فسادها و ورشکستگیهای دول سابق را جبران بکند. باید حداقل وقت را دید و حسن نیت نشان داد و آیا در یک مدت کوتاه که قبلاً گفتهایم قدم میگذاریم یا فقط حرف و بیان و همان صحبتهایی است که در ۲۵ سال گذشته دیدیم. صحبت از این شد که آیات عظام با ما همراه نیستند، بنده کار آن آیتاللهی را که پشتیبانی از یک دولت را به اسم و به رسم بکند کار صحیحی نمیدانم. آیات عظام بالاتر از این هستند که بیایند وارد گود سیاست به معنایی که من و شما در آن هستیم بشوند. آنها بایستی در همان مقامی که دارند ما را هدایت بکنند و ارشاد بکنند و بگویند که دولت در این مسائل از روح تعالیم عالیه اسلامی باید پیروی کند. ما احترام به آنها میگذاریم و آنها راهنمایی به ما خواهند فرمود.
یک موضوعی که در این مورد باید عرض کنم و قبل از سمت نخستوزیری به اطلاع رسانده بودم موضوع اوقاف است که متأسفانه در این چند سال اخیر به قدری مبتذل و بر ضد اصول اسلام اداره میشد که من مجبور شدم کار این سازمان را متوقف کنم و بگذارم آیات عظام نمایندگانی بفرستند و خود آن نمایندگان آزادانه اوقاف را اداره کنند و به مصارف شرعی برسانند و فقط دولت حسابدار این قسمت اوقاف خواهد بود و بس. در مورد دوم میخواهم اعلام کنم که از امروز دستور دادهام که هر کدام از آقایان که وسیله دارند و هر دفعهای که مایل هستند در سال به عتبات عالیات سفر کنند و فرایض دینی و مذهبی خودشان را انجام دهند. البته این موضوع فقط مربوط به ما نیست و دولت عراق هم ممکن است نظراتی در این باره داشته باشد ولی از نظر دولت ایران بلامانع است و همان طور که همۀ آقایان مستحضر هستید دولتی آمد قبل از اینکه مجلس شورای ملی تصویب کند حق خروج را از ۱۰۰۰ تومان به ۲۰۰۰ تومان رسانید. این عمل غیرقانونی بوده است و هر حقوقدانی میداند و من آن را برمیگردانم به همان ۱۰۰۰ تومان اول.
دوست عزیز آذربایجانی آقای اسحقینژاد فرمودند که اگر از این مجلس هم رأی اعتماد بگیرید من عین عبارات خودشان را میگویم، بدانید که تکیهگاهی در بین مردم ندارید. مثل اینکه ایشان متوجه فرمایش خودشان نبودند که این جمله مغایر با علت وجودی خود ایشان در مجلس است و از آن بالاتر مغایر علت وجودی این مجلس میباشد، من شما را نمایندگان مردم میدانم و الّا خودم اعلام میکردم که خودم نخستوزیر هستم. خیلی ساده است. من حتی با رأی تمایل شما آمدم و رأی عدم موفقیت خودم و عدم اطمینانی که به من ابراز کنید از اینجا خواهم رفت.
رئیس: آقای نخستوزیر ایشان نظر خودشان را گفتند.
اسحقینژاد: من نظر خودم را گفتم شما به دیگر نمایندگان چکار دارید. شما نمیتوانید به مجلس توهین کنید.
نخستوزیر: من معتقدم این اهانت به من نشده، به مقام نمایندگی شده است. ولی من معتقدم که فکر ایشان این است که ایشان معتقد به حرفی که زدهاند در حقیقت نبودهاند، یکی دو نفر از نمایندگان محترم بر این موضوع تکیه کردند که چرا همرزمان دیرین و دوستان سیاسی خود را طرد کردم. من نمیتوانم به شما بیش از این بگویم که اغلب این آقایان را من در ۲۴ ساعت میبینیم و اغلب با من همکاری هم دارند. اینکه شما میبینید مردم همه یک جور شهامت ندارند. این آقایان همه دارای فضیلت و وطندوستی و تمام شعائری که ما مایلیم یک ایرانی اصیل داشته باشد دارا هستند. منتهی تاکتیک در کار متفاوت است. چرا در ایران فقط، در اروپا شما میبینید که در احزاب سیاسی متشکل یک چنین پدیدههایی بسیار بسیار آشکار است و اما چون صحبت از این موضوع شد بنده لازم میدانم که این ورقه را نشان آقایان بدهم که در ۲۰ ماه قبل حضور اعلیحضرت ارسال شده و امضاء آقای سنجابی، بختیار و فروهر را دارد. (عدهای از نمایندگان - قرائت کنید) (یکی از نمایندگان - گفته بودند توبه کردم؟) عرض کنم متن بیان آن چیزی است که شما همه در این دو، سه روز گفتید. منتهی در ۲۰ ماه پیش خطرناک بود. آنچه که ما خواستیم در آخرین قسمت گفته شده است بنابراین تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواریهای آینده ایران، ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی (و من تکیه میکنم روی قانون اساسی) (صحیح است. احسنت) و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات (که دادم)، اجتماعات و آزادی زندانیان سیاسی که انجام دادم و تبعیدشدگان سیاسی که هر کدام مایل بودهاند، آمدهاند و هر کدام که مایل باشند میتوانند بیایند که متکی بر اکثریت تمام نمایندگان مختلف از ملت باشند. این اصول، اصولی بود که ما را به هم پیوند داده، من بیشتر از این تعهدی نکرده بودم و حاضر هم نیستم که بیشتر از این تعهد بدهم. (عدهای از نمایندگان - تکثیر و توزیع بفرمایید)
علاوه بر این تاریخ کاملاً نشان میدهد که اولین باری نیست که گروهی همعقیده دور هم جمع شوند و در مواقع خاصی از هم جدا بشوند. مبارزات دلیرانه این ملت همانطوری که خود آقایان اشاره فرمودید در تمام سطوح شگفتانگیز بود و من گمان نمیکنم در مدتی به این کوتاهی هیچ ملتی بتواند با آن اختناق این قدر نیروی متراکم را گسترش بدهد و در تمام سطوح مملکت از دانشجو، دانشگاهی، کارگر، بازاری و علمای اعلام که البته در این نهضت پیشوا بودند. به نظر من چنین افتخاری در این برهۀ زمان و مدت به این کوتاهی را ندارد. من به این موضوع اعتقاد دارم و هنوز معتقد هستم که دوستانی که با من بودند مثل من فکر میکنند. به دلیل اینکه این اساسنامهای که در جبهۀ ملی است بخواهند تکذیب میکنند آنچه را که در برنامه من بوده است در آنجا بوده است و شاید هم در آنجا بیشتر هم بوده است. حسن نخستوزیر شود و یا حسین این نقار سیاسی نیست، این یک مقداری گلههای شخصی است که من به سهم خودم صرفنظر میکنم. امیدوارم آقایان هم به سهم خود صرفنظر بکنند. من و همکارانم راه اول را انتخاب کردیم، یعنی راه مبارزه را وگرنه جنتمکانی و فرصتطلبی به معنای اینکه باید ابر و باد و مه و خورشید و فلک به کار بیفتد و مملکت آباد بشود و از بنبست آزاد بشود تا من نخستوزیر بشوم. این را آقای هویدا هم میتوانست بگوید. (خنده نمایندگان) این است که: اندر بلای سخت پدید آید / فضل و بزرگواری و سالاری. انسان باید خودش را قربانی مملکت در یک مواقعی بکند که آن مملکت احتیاج به آن دارد و این افرادی را که از ایران زمین و خون ایرانی و رگ ایرانی و پوست ایرانی صحبت میکنند. من ۷۰۰ سال سابقۀ تاریخ خانواده در ایران دارم و اگر از ۷۰۰ سال پیش ندارم برای این است که خواندن و نوشتن را شاید آن مردم نمیدانستند. من و همکارانی که انتخاب کردهام در این دولت هرگز مدعی نخواهیم بود که هدف نهایی انقلاب مردم و ملت ایران و خونبهای شهدای اصیل به همین حکومت ما خاتمه خواهد یافت. ما واسطهای بین ایران دیروز که اختناق و فساد آن را گرفته بود و آن ایران درخشانی که باید ساخته شود یعنی پلی بیش نیستیم و وقتی که ایران در شاهراه ترقی و تعالی افتاد با کمال صفا و شهامت همانطور که آمدیم در صورتی که بخواهند باز میمانیم و اگر نخواهند خواهیم رفت. هیچ کس حق انحصار وطندوستی را ندارد. هیچ کس حق ندارد بگوید که من مسائل مملکت ایران را به طوری درک میکنم که دیگران نمیتوانند درک کنند.
آقای حسینعلی سلیمانی، نمایندۀ محترم میانه در اجرای سیاست سوسیال دموکراسی دولت خواستار رفع سانسور از رادیو و تلویزیون شدند. بنده باید حضورشان عرض کنم که من یک روز قبل از اینکه به سمت نخستوزیری برگزیده شوم نمایندگان روزنامۀ کیهان و اطلاعات و سایر روزنامههای کثیرالانتشار را به منزل دعوت کردم و به آنها گفتم شما آزادی کامل دارید هر چه میخواهید بنویسید، هر طور دلتان میخواهد مسائل را مطرح کنید. البته از نظر وطنپرستی من بالای سر شما مأمور نمیگذارم. ولی خود شما به اوضاع کنونی مملکت و به حالت کنونی مملکت و مشکلاتی که با آن مواجه و دچار اشکال شدهایم و باید اینها را اداره کنیم توجه کنید. آقایان رفتند و آزاد شدند و آزاد هم هستند و تا زمانی که من اینجا هستم آزاد خواهند بود. همان جا صحبت از رادیو و تلویزیون شد. رادیو و تلویزیون را من آزادی به این حدود نه میخواهم بدهم و نه میتوانم بدهم. در تمام ممالک اروپا حتی بیبیسی که صحبتش را بارها شنیدهاید یک کنترل بسیار قوی و دقیق از دولت انگلیس روی سرش هست. تمام تلویزیونها و رادیوهای فرانسه و اروپای غربی که با پول ملت اداره میشوند دولتهاشان مجبور هستند یک کنترلی در این دستگاهها داشته باشند و متأسفانه اینجا که واقعاً مضحک است، اینجاست که این اشخاصی که تمامشان پروندۀ ساواک دارند و تمامشان به وسیله ساواک انتخاب شدهاند در رادیو و تلویزیون هستند و حالا سنگ آزادیخواهی را به سینه میزنند. (احسنت) من این آقایان را برای اینکه شرافت هر ایرانی باید محفوظ باشد اسم نمیآورم ولی اینها با دسیسه و تحریک و حکایتهایی که به قول فرنگیها انسان ساعت ۱۱ به جای ساعت ۱۲ آزادیخواه شود اشتباه میکند. هر دولت آزادهای بیاید چه آیتالله خمینی، چه یک حزب سوسیال دموکرات باشد و چه هر آزادهای در این مملکت باشد این آقایان را خواهد شناخت و این آقایان حق اینکه بیشتر از این سر و صدا به راه بیندازند ندارند و به صلاحشان است که نیندازند. من از شما نمایندگان سؤال میکنم که مفهوم آزادی چیست و چگونه میشود به افرادی اجازه داد که خود تا دیروز در این دستگاه ساواک سوگلی بودند و نورچشمی بودهاند. حالا گروهی درست کردهاند به نام انجمن مؤسسین رادیو تلویزیون ایران. آخر رادیو ایران مال ۵۰ سال پیش است. تلویزیون ایران مال ۱۵ سال پیش است. بفرمایید که این اشخاص را بیاورند تا من به جنابعالی نشان بدهم که ۹ نفر از ۱۰ نفر این دستگاه با چه حقوقها و با چه دستمزدهایی در داخل و خارج کشور با پول شما و با پول ملت ایران سفر میکردند.
نوابصفا: جناب نخستوزیر بنده سؤالی از دولت کردهام راجع به قطبی و جعفریان و دار و دستهاش.
نخستوزیر: اطمینان داشته باشید که در دولت من تکروی و خودکامگی و نادیده گرفتن افکار عمومی هیچ وقت صورت نخواهد گرفت. عدم تکیه به افکار عمومی و خواستههای مردم ممکن است چند روزی و چند ماهی و یا چند سالی باشد ولی با نفرین و لعن مردم مواجه میشود. هویدا قبل از مرگ مرد، ولی دکتر مصدق پس از مرگ هنوز زنده است. (احسنت) آقای احمد دولتی، نمایندۀ محترم قروه در مورد مزاحمت افغانها مطالبی فرمودند. همانطور که در برنامۀ دولت اعلام شده است سیاست خارجی دولت بر اساس اصل حسن همجواری است و دولت من از هیچ اقدامی در جهت تأمین حسن روابط همجواری خودداری نخواهد نمود. به قرار اطلاع عدۀ زیادی افغانی مسلح به صورت قاچاق و غیرقاچاقی وارد ایران شدهاند و در شمال شرقی و اغلب شهرهای مرکزی دست به اغتشاشاتی زدهاند و چنانچه دیدید در جلوی بازار تهران حدود ۱۹۰ نفر از اینها دستگیر شدند. ملت ما بایستی هشیار باشند و گرنه دسیسه بازیهای خارجی به هر رنگ و به هر طریق مردم و ارتش را به جان یکدیگر خواهد انداخت و مملکت را به آشوب خواهد کشاند و ملتی خسته از انقلاب و مملکتی آشفته به جا خواهد گذاشت. اینکه من میگویم مملکت ممکن است تجزیه شود و این آخرین تیری است که به قلب هر ایرانی وارد میشود، اینکه میگویم جوانان ما را با تبلیغات خلاف حقیقت به جان هم میاندازند، خودتان شاهد هستید. از یکایک افراد ملت تقاضا دارم که خواستههای خودشان را بلند و آزادانه بیان کنند و آنچه را که میسر باشد با نهایت علاقه و جدیت انجام خواهیم داد. ولی باز هم اینجا اشاره میکنم و تکرار میکنم که من اینجا نیامدهام که ایران یک سانتیمتر از آب و خاکش به هدر برود، بدون اینکه شووینیسم بعضی از افراد جامعه را داشته باشم و شخصاً معتقد هستم که ما باید آزاد زندگی کنیم و باید بگذاریم که دیگران هم آزاد زندگی کنند. (احسنت)
در پایان عرایضم باید عرض کنم که جناب آقای پزشکپور راجع به خلیج فارس و راجع به اینکه ما ژاندارم خلیج فارس نخواهیم شد مطالبی فرمودند، باید بگویم که خلیج فارس برای ما واقعاً یک مساله نبود، بلکه یک واقعیت بود. ما آمدیم در خلیج فارس به دلایلی که همه میدانند برای اینکه کمک به اربابان و استعمارگران یک مسالهای ساختیم و آمدیم در آنجا مخارجی را که آمریکا و انگلیس و دول غربی باید میکردند ما به عهده گرفتیم. گفتند تا دهانۀ سوئز مال شما و بقیهاش را ما حفاظت میکنیم و شما هم به اندازۀ خودتان امنیت آن را برای ما حفظ کنید. امنیتی را که مربوط به راه ایران است یعنی آبهای ایران و ساحل ایران است یعنی آنچه که آزادی کشتیرانی است تا حدودی که مربوط به ما است حفظ میکنیم ولی وظیفۀ ملی نمیگذارد که بنده نفتکشهای دول استعمارگر را با خرج میلیاردها دلار تأمین کنم. من بایستی این میلیاردها را جای دیگر خرج بکنم. مثل کرمان و بلوچستان که در گذشته این چنین نبودند. من خلیج فارس را برای دول بزرگ حفاظت کنم؟ نه. با این وضعیت برای نفتکشهای دول بزرگ بایستی رل ژاندارم بازی کنم، دول بزرگ آمریکا و انگلیس هر کدام مایلند نفت بخرند، ما به قیمت بینالمللی و اوپک میفروشیم. خودشان حمل کنند و خودشان ببرند. وقتی که رفتند این راه باز است مگر اینکه یک جنگ بینالمللی شود که در این صورت بنده چرا این جنگ بینالمللی را راه بیندازم. آنها که خود نفت میخرند یا مالالتجاره دیگری را میبرند و میآورند، این تأمین را دارند و خود این عمل به سود یک عده مقاطعهکار بینالمللی و اشخاصی که بند و بست با مقامات اداری داشتهاند بوده و این قراردادها بسته شده است و بنده یک روز ژاندارم بودن در خلیج فارس را با رقم و عدد حضور آقایان میآورم تا ببینند دهها میلیارد دلار ما تا حالا خرج کردهایم، وقتی عرض میکنم ما ژاندارم نمیشویم دلیلش را بدانید. من فکر کردم یک مساله فوقالعاده ناسیونالیستی گفتم وگرنه خلیج فارس، خلیج فارس است. آنها که اسم دیگری رویش میگذارند یا این قدر ابله و بیسواد هستند که این خلیج را به نام دیگری میشناسند، در حدود ۱۸۰۰ سال پیش بعضی از اطلسهایی است که نام گلف پرسیو همین خلیج فارس در آن است، حتی دولت شوروی خودش همین لغت گلف پرسیو را استعمال کرده. اگر به این لغت گلف پرسیو خوشحالید فرقهای هم که به ناحق میگویند این خلیج، خلیج دیگری است. مسلماً اینها یک اعتراض شخصی است و امیدوارم با وضعیتی که با بعضی از دول به صورت غیربرادرانه داشتیم انشاءالله آن مشکلات را به صورت عادلانه حل کنیم که چنین مسائلی پیش نیاید. ولی اهمیتی که خلیج فارس برای کشور ما دارد غیرقابل انکار است و دلیل اینکه ما ژاندارم نشویم ژاندارم به حد خودمان نه به نفع دیگران.
بنده در خاتمه میخواستم چند نکته اساسی را که ممکن بود در ضمن مذاکراتی که کردم از یادم رفته باشد خدمتتان عرض کنم. اولاً کلیۀ آیات عظام در برادری ارتش و مردم و نیروهای انتظامی همعقیده هستند و در این موقع با هشیاری و دقت شایستۀ مقام منیع آیات عظام عمل میکنند. وجود یک ارتش قوی و متشکل و نیرومند وطندوست پشتوانۀ استقلال و حفظ تمامیت ارضی کشور است. آنهایی که با ارتش ایران به نحوی اهانت میکنند خیال باطل در سر دارند. اگر در ارتش فلان افسری فاسد است آن دلیل بر فساد ارتش نیست. بایستی ارتش را از عوامل ناپاک تصفیه کرد همان طور که تمام ایران و تمام وزارتخانهها را باید تصفیه کرد.
رحیمی لاریجانی: حساب خرده تصفیه نکنند، تصفیه صحیح بکنند.
نخستوزیر: من امیدوارم که به نیروهای انتظامی همۀ مردم و در رأس آنها نمایندگان ملت نهایت احترام را که شایسته آنهاست بگذارند. من امیدوارم اهمیت ارتش را مخصوصاً در این اوضاع و احوال متوجه باشند که تضعیف روحیۀ ارتش تضعیف روحیۀ ملت ایران است. یکی از دوستان عزیز من در مورد کودتای ۲۸ مرداد توضیح خواستند، برادر، این از خبرهای گذشته است که بنده خیلی نوشتهام و نطق کردهام. در مورد این کودتا بنده را معاف بدانید. این حدیثی است که بر هر سربازی هست. خود آنها که این کودتا را کردند اعتراف و اقرار کردند.
مساله دیگری که میخواستم حضورتان عرض کنم در حدود ۱۰۰ نفر از افراد فاسد ساواک تا به حال اخراج شدهاند. البته افرادی که فاسد هستند محاکمه هم خواهند شد. ولی این بیانصافی است که بخواهیم هر کس در آنجا ماشیننویسی کرده اعدام شود. این افتادن از افراط به تفریط است. ما باید از این حالتی که در تحت فشار یک رژیم استبدادی باشیم یا برقراری یک آنارشیسم به تمام معنا در ایران گریزان باشیم. بنده بعد از این موضوع میخواستم توجه نمایندگان را به یک مساله دانشگاهی که فراموش کردم در برنامه دولت عرض کنم، جلب کنم. مسئولان دانشگاهها هفتۀ گذشته با من تماس داشتند و همانطور که به شما گفتم در این دانشگاهها کادر آموزشی و استادان روسای دانشکدهها و دانشگاهها را خودشان انتخاب خواهند کرد. پس از آن دولت، یک شورای هماهنگی برای یکسان نمودن در سطح فرهنگ و هماهنگی و دانش دانشگاهها تحت نظر اساتید درجه یک ایران ایجاد خواهند کرد و این لایحه بعداً خدمتتان تقدیم خواهد شد ولی اکنون تمام روسای دانشگاههایی که انتصابی بودهاند استعفایشان را به من دادهاند و من خواهش کردهام از تمام استادان و استادیاران، روسای دانشگاهها را خودشان انتخاب کنند. این به معنای این است که هم وقتی میگوییم استقلال میدهیم، دروغ نمیگوییم و هم وقتی میگوییم کار مردم را به مردم واگذار میکنیم باز دروغ نگفتهایم و این دیگر مربوط به خود دانشگاهیان است که ترتیب رفت و آمد و حقوق و مزایای دانشگاهی و غیره را خودشان بدهند. این صحیح نیست. وزیری که امروز میآید و فردا میرود و مثلاً از فلان دکتر خوشش نمیآید او را از کار برمیدارد و دوست شفیق خودش را به جای او منصوب میکند، این کار درست نیست و باید خود دانشگاهیان آزادانه هر کس را موجه میدانند انتخاب کنند. (آفرین، آفرین)
آخرین نکتهای که میخواستم عرض کنم این است که دیروز اطلاع یافتم حدود ۵۰۰ خانۀ سازمانی برای ارتش ساخته شده که فعلاً زائد بر احتیاجات آنهاست و لازم ندارند ولی آب و برقشان وصل نشده است. به رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران اطلاع دادم که اینها بایستی در اختیار افرادی در سطح پایینتر یعنی پلیس ساده و درجهداران واگذار شود و اگر بخواهند بدون آب و برق هم از آنها استفاده کنند و با وسایل نفتی و سیستمهای دیگر به راه بیندازند اشکالی ندارد. فعلاً میتوانند استفاده کنند، امیدوارم تا ۴۸ ساعت دیگر ۵۰۰ خانواده به آنجا منتقل شوند. متشکرم. (احسنت)
رئیس: آقای اجاق فرمایشی دارید؟
محسن اجاق: جناب نخستوزیر من به کفایت مذاکرات رأی نمیدهم ولی ممکن است به جنابعالی رأی بدهم. شما را به خدا به کرمانشاه و مردمش رحم کنید. ما هر چه پیشنهاد کردیم که هیاتی را برای بررسی اوضاع آنجا بفرستند توجهی نشده است. من خواهش میکنم هیاتی را به کرمانشاه بفرستید و برای آنها که کشته دادهاند و برای شهدا و هم کسانی که فرزندانشان کشته شدند. ضمن اینکه عاملین و مسببین را شناسایی میفرمایند به این عده داغدار و ستمدیده نیز مساعدت و همدردی لازم بفرمایید تا هم مردم را تسکین داده باشید و هم ما نمایندگان کرمانشاه را پیش مردم روسفید کنید. اگر توجهی به خواسته ما نشود من شخصاً در مجلس متحصن خواهم شد.
رئیس: آقای پزشکپور فرمایشی دارید؟
پزشکپور: طبق مادۀ ۷۴ آئیننامه داخلی مجلس شورای ملی، عرایضی دارم.
رئیس: بفرمایید.
پزشکپور: همکاران گرامی به عقیده من یکی از مهمترین و حساسترین مسائل مربوط به تاریخ آینده و مملکت ما اینجا مطرح است و آنچه که من بیان کردم از سخنان و مصاحبههایی که در این چند روز از جناب نخستوزیر شنیده بودم، طوری بود که توضیح آن به نظر من نهایت ضرورت را داشت و در واقع موضعگیری مجلس نسبت به یک چنین مساله حساسی که همۀ ما نسبت به آن مسئول هستیم، نهایت ضرورت بیشتر را پیدا میکند و آن این است که جناب بختیار من به عنوان یک ایرانی اعتقاد دارم که سرنوشت ملت ما و منافع ملت ما در مورد خلیج فارس هرگز صرفاً و صرفاً تا آن حد که قوانین و مقررات خاص برای اقیانوسها و خلیجها است تمام نمیشود. حفظ تمامیت ارضی ما و موجودیت و حاکمیت ملی ما ارتباط تام و تمام با مساله خلیج فارس دارد. من هرگز نگفتهام و نمیگویم که ملت ایران ژاندارم نفتکشهای کشورهای بیگانه و کمپانیهای خارجی باشد ولی یک چیز را میگویم که ملت ایران و ساحلنشینان خلیج فارس باید حافظ و مدافع خلیج فارس باشند. (صحیح است. احسنت) بنابراین من اعتقاد دارم که جنابعالی هم در این موضع سخنان خود را به این نحو اصلاح بفرمایید که ما ژاندارم نفتکشها نمیباشیم ولی حافظ و مدافع خلیج فارس هستیم.
رئیس: جناب نخستوزیر بفرمایید.
نخستوزیر: در موردی که جناب پزشکپور فرمودند خلیج فارس متعلق به ممالکی است که در ساحل خلیج فارس هستند و بزرگترین کشوری که در ساحل خلیج فارس در حدود دو سوم آن ساحل دارد کشور ایران است. بنده اگر ژاندارم خلیج فارس میگویم، از این جهت است که بیهوده پول خرج نکنم فقط برای حفاظت از نفتکشهای بیگانگان و منافع خارجی. ولی البته آنجا که لازم باشد از منافع خود به طور کامل و جدی دفاع میکنیم و مسلماً این پرچم سه رنگ ما که مورد احترام من و شما و همۀ ایرانیان وطنپرست است باعث خوشحالی ماست که آن را در سواحل خود و خلیج فارس در اهتزاز ببینیم. گمان میکنم اختلافی با جناب پزشکپور در این مورد نداریم. من متأسف هستم که چنین حالتی در دریای شمال نیست. به هر حال و در هر صورت خلیج فارس یک منطقۀ فوقالعاده حساس است. ولی آنچه که من نمیخواهم، دیدن افراد غیرایرانی در سواحل خلیج فارس است. خلیج فارس باید به دست ما ایرانیها باشد.
رئیس: آقای سلیمانی فرمایشی دارید؟
سلیمانی: آقای نخستوزیر راجع به رادیو و تلویزیون مطلبی فرمودند و از یک راز وحشتناک پرده برداشتند. هدف بنده در عرایضم برنامههای رادیو و تلویزیون بود نه افرادی که در آنجا کار میکنند. استدعا میکنم حالا که توجه فرمودید این برنامهها به دست چه کسانی درست میشود، یک برنامههای تربیتی و آموزشی از این به بعد تهیه شود تا در تنویر افکار و ارشاد آنها موثر واقع گردد.
رئیس: آقای اسحقینژاد فرمایشی دارید؟
اسحقینژاد: حرف من به وسیلۀ جناب نخستوزیر تحریف شده که در این مورد توضیحی دارم.
رئیس: حرف شما نه تحریف شده و نه خدای نکرده توهینی به جنابعالی شده است و من خودم در همان موقع این توضیح را دادم.
اسحقینژاد: اگر چنین است بنده عرضی ندارم.
نظر شما :