شمس‌الواعظین: امام‌ گفتند عکس مرا دیگر نزنید

۲۰ بهمن ۱۳۹۲ | ۱۸:۰۰ کد : ۴۰۲۶ از دیگر رسانه‌ها
باورش این است که در هوای ابری هم مطبوعات می‌توانند کارشان را انجام دهند و ادامه می‌دهد: «اگر مجوز بدهند در همین فضای فعلی هم می‌توانم تیراژ روزنامه‌ام را به ۲۰۰ هزار تا برسانم.» ماشاءالله شمس‌الواعظین، روزنامه‌نگار، که بعد از روی کار آمدن دولت روحانی قرار بود «اقبال» را منتشر کند اما بداقبالی آورد، بعد تصمیم به انتشار «نشاط» گرفت که آن هم به در بسته خورد. حال در گفت‌وگو با او درباره فضای مطبوعات، تصویری که او از مطبوعات سال‌های منتهی به انقلاب ترسیم می‌کند، ‌گاه با خاطرات دیگرانی که از آن دوران نقل کرده‌اند و می‌کنند، متفاوت است تا آنجا که روزنامه‌نگاری کیهان آن روز‌ها را «مکتب کیهان» نام می‌دهد. آنگاه گرو‌ه‌هایی تروریستی را در محدود شدن آزادی مطبوعات در سال‌های اول انقلاب مؤثر می‌داند و درباره تداوم این محدودیت‌ها می‌گوید: «حکومت رکن چهارم دموکراسی را فراموش کرده و مطبوعات را از خودش بیگانه می‌داند.»

 

 

وضعیت اهالی مطبوعات قبل از انقلاب چطور بود؟

 

مطبوعات قبل از انقلاب یک سندیکا داشت، سندیکای قدرتمندی هم بود و هنوز هم ساختمان آن وجود دارد. بسیاری از روزنامه‌نگاران نسل پیش از انقلاب در این سندیکا عضو بودند و انتخابات برگزار می‌کردند و هیات مدیره داشتند و دولت گاهی متعرض آن‌ها می‌شد و گاه نه، در مجموع تعامل مثبتی داشتند. خود من وقتی از کسانی که در این سندیکا‌ها عضو بودند می‌پرسیدم به طور کلی می‌گفتند اوضاعشان بد نبود. نظام‌نامه صنفی و حرفه‌ای داشتند و خوب کار می‌کردند و متناسب با معیارهای ممکن در آن دوره فعالیت داشتند. حتی برای بهبود اوضاع و به دست آوردن آزادی قلم و آزادی بیان بیشتر و مهم‌تر از همه حذف ممیزی مبارزه می‌کردند.

 

 

ممیزی پیش از انقلاب به چه شکل بود؟

 

پیش از انقلاب ممیزی به صورت مستقیم بود؛ اعضای ساواک در روزنامه‌ها می‌نشستند و گزارش‌ها و اخبار را می‌خواندند و بعد از اینکه ممیزی پاسخ مثبت می‌داد به چاپ می‌رفت اما با این حال وقتی نگاه می‌کنید، می‌بینید که دادگاه‌های سیاسی که برگزار می‌شد، کامل منتشر می‌کردند و کمتر چیزی پنهان می‌ماند. حتی دادگاه‌های شخصیت‌های سیاسی و ارتشی که برگزار می‌شد، روزنامه کیهان منتشر می‌کرد، دادگاه‌های گلسرخی و حتی مرحوم مصدق منتشر می‌شد.

 

 

من شنیدم خیلی از مواقع شاه مستقیما وارد شده است؟

 

مطبوعات و رکن چهارم دموکراسی در کشور‌ها متغیر پیرو است نه مستقل؛ یعنی در اثر ظهور حرکت فراگیر اجتماعی مطبوعات ناگزیرند یا متناسب با آن حرکت اجتماعی حرکت کنند یا منزوی شوند. مطبوعات دوره انقلاب ناگزیر بودند خودشان را با مردم و خواست آن‌ها سازگار کنند، در پنج، شش ماه منتهی به انقلاب، دیگر ممیزی‌ها از بین رفت اصلا راه نمی‌دادند دیگر، مثل کیهان، که دیگر افرادی را که برای ممیزی می‌آمدند راه نمی‌دادند و آن‌ها هم ترسیده بودند و نمی‌آمدند. اینکه شاه می‌گفت چه چیزی بنویسد چه چیزی نه، من مرجعی در این‌باره ندیده‌ام و فکر می‌کنم شاه در این مسائل خیلی دخالت نمی‌کرد. نمی‌گویم حتما اینکه من می‌گویم درست است، اینکه شاه مستقیم دخالت می‌کرد سندی ندارم ولی فرح در بخش فرهنگ و به ویژه هنر بسیار فعالیت می‌کرد.

 

 

از نظر کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری در چه سطحی بودند؟

 

از نظر تراز روزنامه‌نگاری دو بنگاه بزرگ مطبوعاتی وجود داشت؛ کیهان و اطلاعات که متعلق به بخش خصوصی بودند اما با اندکی حلقه‌ها به پاره‌ای از ارکان حکومت متصل بودند. روزنامه اطلاعات محافظه‌کار‌تر و کیهان اندکی باز‌تر و روشنفکرانه‌تر عمل می‌کرد. به لحاظ حرفه‌ای روزنامه‌نگاران برجسته‌ای در آن دوران می‌بینید که به کار حرفه‌ای خود مسلط بودند و جهانی فکر می‌کردند. خبرنگار اعزامی داشتند؛ مثلا در جدایی‌سازی نیروهای اسرائیل و سوریه در بلندی‌های جولان خبرنگار و عکاس داشتند و در اکثر بحران‌های جهانی حضور داشتند. تا سال ۵۵ که یک حزب فراگیر به اسم «رستاخیز» شکل گرفت و آن جمله معروف پهلوی که گفت: «هر که موافق این حزب است عضو شود و هر که مخالف است گذرنامه‌اش را بدهیم برود»، این اثر منفی گذاشت. بعد «آیندگان» هم آمد و این دو روزنامه، روزنامه‌های معتبر این دوران بودند که برای نقد و انتشار اخبار هم آزادی بیشتری داشتند. پیش از انقلاب روزنامه «رستاخیز» را حرفه‌ای‌ترین روزنامه اواخر دوران پهلوی می‌دانم، مگر اینکه سند دیگری ‌آورده شود. این روزنامه در روزنامه‌نگاری حرفه‌ای کاملا آزاد عمل می‌کرد و نخبه‌گرا بود و این به پرسنل و گردانندگانی که اداره این روزنامه را عهده‌دار بودند، مربوط می‌شد، ممیزی‌هایی که در «کیهان» بود آنجا کمتر نمود داشت، چون حزب وابسته به خودشان بود. خوب است این را بگویم که «کیهان» آن دوران و «رستاخیز» با «الاهرام» مصر رقابت می‌کردند و در منطقه رقیب دیگری نداشتند. سندیکای روزنامه‌نگاران در بحبوحه انقلاب، برای باز شدن فضا و دریدن فضای سانسور نقش بسیار زیادی ایفا کرد. علایم وجود آزادی در جوامع دو چیز است؛ آزادی مطبوعات و احزاب. در بحبوحه انقلاب روزنامه کیهان، ‌اطلاعات و آیندگان به تریبونی برای انقلاب و تمام بحث‌های مربوط به حرکت «آیت‌الله خمینی» تبدیل شدند. همه این‌ها را در گردش آزاد اطلاعات می‌بینید. فضا ‌طوری بود که در آستانه انقلاب خود من از رادیو بی‌بی‌سی فارسی شنیدم که گفت: «خبرهای ایران را از طریق مطبوعات داخلی ایران بخوانید.» این یعنی ما چیز دیگری بیشتر از آنچه در خود ایران مطبوعات انتشار می‌دهند، نداریم.

 

 

‌به هر حال مطالبات جامعه محقق نشد و مردم به انقلاب روی آوردند.

 

من با یک خاطره از مرحوم احسان نراقی جواب می‌دهم. در سال ۵۱ یا ۵۲ با وساطت فرح، او با شاه ملاقات می‌کند و به شاه می‌گوید: «صدای خوبی از دانشگاه‌ها نمی‌رسد دست به اصلاحات بزنید»، شاه می‌خندد و می‌گوید: «شما روشنفکران از توده‌های مردم بی‌خبرید، من با توده‌های مردم ارتباط نزدیکی دارم و آن چیزی که شما می‌گویید نیست.» این می‌گذرد تا سال‌های ۵۶، ۵۷ که قیام‌ها شروع می‌شود. این‌بار شاه، احسان نراقی را می‌خواهد و می‌گوید: «پیش‌بینی من نادرست از آب در آمد؛ پیش‌بینی شما درست بود، حالا بگویید چه کنم؟» نراقی پاسخ می‌دهد: «حالا هیچ کاری نمی‌شود کرد.» اینکه یک دولتمرد زمان اخذ یک تصمیم مناسب برای ایجاد اصلاحات و رفرم در کشور را تشخیص می‌دهد، به این می‌گویند دولتمرد، در زمان بحران که بحران مدیریت می‌کند، جنبش اجتماعی ایران بود که شاه را مدیریت می‌کرد. شاه دیگر نتوانست کاری کند و به سمت سرنگونی رفت، چون هر حرکت اصلاح‌طلبانه را سرکوب کرده بود. مرحوم بازرگان در دادگاه گفت که «ما آخرین نسلی هستیم که با زبان قانون با شما سخن می‌گوییم.» شاه توجه نکرد، به قدرت خداگونه‌ای که برای خود متصور بود، فکر می‌کرد می‌تواند جمعش کند. وقتی حرکت به وجدان جامعه رسید و مردم وابستگی به قدرت‌های بزرگ و تامین منافع ایالات متحده را مشاهده کردند، دست به حرکت شدند و شاه تصور نمی‌کرد این‌طور شود.

 

 

پس از ۲۲ بهمن ۵۷ وضعیت مطبوعات به چه شکل بود؟

 

بعد از انقلاب، آزادی تقریبا بی‌قید و شرط داریم و قانون مصوب مطبوعات سال ۵۸ را ببیند با تعدیل‌ها و ترمیم‌هایی که صورت گرفت که نسبت به الان قابل مقایسه و بخشی از آن خنده‌دار است. شعار مردم آزادی بود و از دستیابی به آن خوشحال بودند. احزاب شکل گرفته و ارگان‌های آن‌ها راه افتاده بود. حدود ۲۷۳ نشریه حزبی در کشور منتشر می‌شد. البته روزنامه‌نگاری حزبی بعد از انقلاب یک روزنامه‌نگاری ناکام است. همه افتخار می‌کردند به اینکه در روزنامه‌ای که متعلق به حزب بود کار می‌کردند. حزب جمهوری ارگانش را به راه انداخت، بازاری‌ها روزنامه رسالت را، حزب توده «مردم» را، مجاهدین خلق «مجاهد» را و... بنابراین بعد از انقلاب رسانه‌های حزبی را به عنوان مجرایی برای شناخت جامعه پلورالیستی ایران می‌بینید. آینه‌ای از بافت‌ها و رنگ‌های موزائیکی که می‌توانستید تشخیص دهید. این مرحله تا سال ۶۱ تا حدودی تداوم پیدا کرد، بدون ممیزی. حتی فضا آنقدر باز بود که امام یک روز وقتی روزنامه «آیندگان» مطلبی نوشته بود که مورد قبول ایشان قرار نگرفت، گفت: «من از امروز دیگر آیندگان را نمی‌خوانم.» گفتمان را می‌بینید؟ «من از امروز دیگر آیندگان را نمی‌خوانم.» همین، تمام شد. البته بعد «آیندگان» در معرض فشار قرار گرفت، اما نحوه برخورد رهبر یک جامعه را ببینید، یعنی این نبود که بلافاصله توقیف شود و بعد بخواهند ببینند اصل موضوع چه بوده است. روزنامه‌نگاری حزبی تقریبا علاقه بسیاری از مردم را به حوزه روزنامه و مطبوعات افزایش داد. پای کیوسک‌ها آنقدر عناوین زیاد بود که برای شمردن آن‌ها دچار مشکل می‌شدید. در آستانه سال ۶۰ تعداد عناوین نشریات ۱۷ هزار عنوان بود که الان به چهار هزار رسیده است، در حالی که جمعیت ایران آن زمان نصف جمعیت کنونی بود. مردم ایران ۴۸ درصد بی‌سواد بودند، یعنی خواندن و نوشتن بلد نبودند نه مثل الان که اگر کسی دیپلم باشد، می‌گویند بی‌سواد است. دانشگاهیان ۴۴۰ هزار نفر بودند (از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۵۷) با وجود همه این‌ها، این همه نشریه بود. شاخص‌های مربوط به امنیت ملی هم بالا بود، یعنی ملازمه‌ای وجود دارد بین آزادی مطبوعات و امنیت ملی، با وجود برخی مشکلات در اطراف مرز‌ها اما شاخص امنیت ملی بالا بود. همه حافظ دستاوردی بودند که به زحمت زیادی به دست آورده بودند. ناآرامی‌های مرزی وجود داشت اما قابل کنترل بود نه با قوه قهریه که با گفت‌وگو. کسانی که می‌گویند آزادی بیان منجر به کاهش سطح امنیت ملی می‌شود اصلا این‌طور نیست. هر وقت شاهد «بهار تهران» بودیم شاهد کاهش تخلف و فساد اقتصادی و... بودیم اما برعکس هر وقت هوای مطبوعات ابری می‌شد، فساد هم گسترش پیدا می‌کرد.

 

 

‌استاندارد کار روزنامه‌نگاری در مرحله دوم یعنی بعد از انقلاب با سال‌های منتهی به انقلاب برابری می‌کرد؟

 

در دوره (۵۶ تا ۶۱) همه نهادهای برآمده از انقلاب دارای نشریه شناسنامه‌دار شدند ولی تراز روزنامه‌نگاری پایین آمد و نشریات، ایدئولوژیک شدند. به دلیل برداشته شدن تور سانسور و تور وحشت، همه گرایش‌های خود را مطرح می‌کردند همه‌چیز شفاف شده بود... تراز روزنامه‌نگاری ایران در دوره‌ای که صحبت می‌کنیم کاملا گفتمان را ایدئولوژیک و حزبی کرد. «بگو با که دوستی تا بگویم دشمنت کیست» صد و صفر، سیاه و سفید. رنگ‌های مختلفی که در انقلاب شرکت کردند آرام‌آرام جای خود را به رنگ‌های مشخص می‌دادند. البته از جاده انصاف نباید خارج شد که برای پاره‌ای از گروه‌ها به ویژه گروه تروریستی، به سرعت جنبش را رادیکالیزه کردند و مسئولان انقلاب و مردم را به وحشت انداختند و در کاهش سقف آزادی‌ها بسیار مؤثر بودند و در ایجاد بدبینی در میان رهبران، نسبت به اینکه جامعه هنوز ظرفیت دموکراسی را ندارد و آرام‌آرام فشار بر مطبوعات بیشتر شد و روزنامه‌نگاری «طرفدار» جایگزین شد. در همین چارچوب استاندارد حرفه‌ای روزنامه‌نگاری در بنگاه‌های بزرگ، مثل کیهان و اطلاعات البته رعایت می‌شد و جانبدارانه نبود. هرچند دچار جنگ میهنی شدیم و لازم بود که همه بسیج شوند، این به جای خود، ولی گفت‌وگوهای زیادی با دولت موقت، اپوزیسیون در این‌ روزنامه‌ها داشتیم و برای یک دوره‌ای حتی بعد از نیم دهه‌ای که «بهار تهران» نام گرفته بود خوب کار می‌شد، تا پایان دهه ۶۰. یادم نمی‌آید حتی یک ‌بار از دفتر امام بابت خبری با ما تماس گرفته باشند. تنها یک‌ بار امام ما را به جماران احضار کردند و گفتند: «عکس مرا دیگر نزنید، چرا همه‌اش عکس من است یا عکس...»

 

 

خود شما حضور داشتید؟

 

بله، آقای دعایی و حاج احمدآقا هم بودند. من حتی استدلال حرفه‌ای کردم که شما فرمانده کل قوا هستید و هر حرفتان می‌تواند سرنوشت جنگ را عوض کند. اما ایشان می‌گفتند: «یعنی چه همه‌اش عکس و تیتر یک را از من، نخست‌وزیر یا رئیس‌جمهوری و رئیس قوه قضائیه می‌زنید، این کار معنا ندارد، روزنامه را سبک می‌کند.» در صحیفه نور هست این موضوع. از نگاه ویژه و ژرف امام خمینی نسبت به مساله مطبوعات خیلی تعجب کردم که می‌گفتند چرا همه‌چیز را دولتی کرده‌اید.

 

 

نگاه جهانی که گفتید در روزنامه‌نگاری سال‌های منتهی به انقلاب وجود داشت هم کمرنگ شد؟

 

بله کمرنگ شد ولی وقتی کار می‌کردیم آدم‌های با تجربه به ما می‌گفتند: «شما در دوره گذرا به سر می‌بردید، دورانی را می‌گذرانید که باید کارمان ثبات بگیرد. ترسمان از آزادی‌های بی‌حد و حصر این است که کلش را از دست بدهیم، اما آزادی‌های محدود و پیوسته، پایدار‌تر از آزادی‌های نامحدود خواهد بود چون آزادی نامحدود ممکن است ناپیوسته شود.» این توصیه را به ما می‌کردند کمااینکه من به شما می‌گویم.

 

 

تراز روزنامه‌نگاری فعلی را چطور می‌بینید؟

 

با همه احترامی که به همکارانم دارم، تراز فعلی روزنامه‌نگاری یادآور دوران‌ انحطاط مطبوعات است که امیدواریم تغییر کند.

 

 

چشم‌انداز را چطور می‌بینید؟

 

من امیدوارم. «امید» یک واژه نیست، فرآیند تحقق یک آرزوست.

 

 

منبع: روزنامه شرق

کلید واژه ها: شمس الواعظین مطبوعات


نظر شما :