میثمی: فاطمی با اسلحه سیدضیاء طباطبایی ترور شد
***
دکتر فاطمی در جنبش ملی نفت و همکاری با دکتر مصدق نقش مستقیم و تاثیرگذاری داشته که کمتر دیده شده است. به نظر شما نقش دکتر فاطمی در نهضت ملی شدن نفت و البته جبهه ملی چطور تعریف میشود؟
اگر رهبر نهضت ملی شدن را دکتر مصدق بدانیم در تمام اظهاراتشان تایید و تعریف از دکتر فاطمی بوده است. حتی زمانی که خبر اعدام دکتر فاطمی به ایشان که در زندان بوده، میرسد چای در دست داشتهاند که بعد از اینکه خبر به دکتر مصدق داده میشود ناگهان تکان میخورند و روایت میکنند که به سختی خویشتنداری میکند، البته سعی میکند مقامات زندان متوجه عمق ناراحتی و پریشانی وی نشوند.
دکتر فاطمی نسبت به سایر اعضای جبهه ملی بسیار جوان بوده و با سن کم و جوانی بسیار با روحیه و اندیشه بود و موتور محرک جبهه بوده است و بالاخره ایشان از سادات بودند. ایشان شاید از اولین کسانی بودند که دکترای حقوق بینالملل را داشتند که کار روزنامهنگاری انجام میداده است.
البته باید در نظر داشت دکتر فاطمی بنا به نسبتهای فامیلی به دربار هم نزدیک بوده است. شخص دکتر فاطمی را یک بار شاه دعوت میکند تا به کاخ برود و مذاکرهای چهار ساعته بین این دو شکل میگیرد. در این مذاکره طولانی شاه ابراز تمایل میکند که فاطمی را به عنوان نخستوزیر معرفی کند و دکتر مصدق کمی استراحت کند. فاطمی در حضور شاه میگوید که به مصدق وفادار است و این جلسه را به مصدق اطلاع خواهد داد. به هر حال دکتر مصدق با این جلسه، هم شاه و هم فاطمی را بهتر میشناسد.
این جلسه مربوط به قبل از ۳۰ تیر بوده است؟
بله، قبل از ۳۰ تیر بوده است و این خدمت بزرگی بود که فاطمی به خودش کرد و صداقتش را نشان داد و خدمتی بزرگ نیز به مصدق بود که بتواند از درون نفس شاه آگاه شود. این ماجرا یکی از دلایل کینه شاه نسبت به شخص فاطمی بود. کمااینکه بعد از نظر مستقیم انگلستان در رابطه با اعدام فاطمی، شاه هم نظرش بر اعدام فاطمی بود. بعد از انقلاب، خانه «آزموده» تصرف شد. آزموده در دادگاه مصدق به شدت تاثیرگذار بود. در آن زمان من برای معالجه چشمم خارج از کشور بودم. بعد از تصرف منزل آزموده اسنادی از این منزل به دست آمد که من در مراجعت به ایران در منزل آزموده این اسناد را دیدم. تعدادی از این اسناد دستنوشتههای دکتر فاطمی بود که با خودنویس سبز هم تمام مطالب را نوشته بود، معمولا هم دکتر فاطمی دستنوشتههایش را با خودنویس سبز مینوشت. آزموده این اسناد را به خانه شخصی خود منتقل کرده بود، که مبادا به دست شخصی بیفتد. این دستنوشتهها خاطرات دکتر فاطمی در مخفیگاه خودش بود. بعد از کودتا فاطمی زندگی مخفی اختیار میکند و شروع میکند به نوشتن خاطراتش که یکی از این موارد، دیدار با شاه است که فاطمی در این خاطرات به آن اشاره میکند. بعدها ما که این دستخطها را به کتاب تبدیل کردیم، جملهای داشت که من را به شدت متاثر کرد، این بود که «من با این امید این دستخطها را مینویسم که جوانان ما به این دستخطها دسترسی پیدا کنند.» ایشان در این نوشتهها بسیار امیدوار هستند.
این امید بعد از کودتا هنوز وجود دارد؟
بله، همه این دستخطها به بعد از کودتای مرداد برمیگردد. این دستخطها به هر حال بعد از گذشت آن سالها در منزل آزموده پیدا شد و به عنوان اسناد ملی منتشر شد.
محتوای حرفهایی که فاطمی در آن دستنوشتهها زده بود چه بود؟ دکتر فاطمی معتقد بود کودتا باقی نمیماند و نهضت ملی باز میگردد. آیا امیدوار بودند که این کودتا موقت خواهد بود؟
نه، امید دکتر فاطمی یک امید بلند مدتتر و واقعیتر بود، ایشان امیدواریشان به جوانان بود. در آن نوشتهها امیدی به بازگشت مصدق وجود نداشت چون به هر حال فاطمی در جریان اخبار قرار میگرفت و از دادگاهها اطلاع داشت. اینکه از امیدواری حرف میزنیم به هر حال در تمام یاران مصدق بود، به هر حال هیچ کدام از یاران مصدق نه وزیر و نه وکیل شدند و نه هیچ کدام سمتی پیدا کردند و همیشه هم این وفاداری به مصدق را داشتند.
شما از کینه شاه از مصدق صحبت کردید، اما در مصاحبه اخیری که شاهین فاطمی (برادرزاده فاطمی) انجام داده، گفته شاه از اعدام فاطمی ناراضی و تحت فشار بوده است، او معتقد است که آنها یک دهم توهینهای فاطمی را به شاه نکردهاند و همیشه هم از این ماجرا ناراضی بوده و بعدها هزینههای تحصیل فرزند فاطمی را تقبل کرده است. این روایت را چقدر واقعی میدانید؟
در آن زمان کسی که از اقوام فاطمی همراه وی دیده میشد سعید فاطمی بود. از سویی همسر فاطمی از خانواده مرفهی بود که نیازی به حمایت مالی شاه نداشت و بعد از مرگ فاطمی هم به همراه فرزندش ایران را ترک کرد و نمیتوانم این روایت را تایید کنم. پسر فاطمی هم تحصیلکرده حقوق است، من از روی تحلیل خودم میگویم که وضعیت مالی مرفهی خانواده همسر فاطمی داشته و احتیاجی به حمایت شاه از وی نبوده است.
اختلاف مصدق و فاطمی در روزهای آخر بر سر چه مواضعی بوده است؟
اختلاف روزهای آخر که در ۲۵ و ۲۶ مرداد بین مصدق و فاطمی به وجود میآید از فرار شاه شروع میشود. حتی فاطمی قید میکند حالا که این سرباز فداکار (شاه خودش را سرباز فداکار وطن مینامید) فرار کرده است، باید خانواده سلطنتی را محاکمه کنیم که امکان برگشت وجود نداشته باشد. مصدق در آن زمان بر شورای سلطنت تکیه داشت و اینکه باید شورای سلطنت تشکیل شود و ملغی کردن سلطنت امکانپذیر نیست و حتی در همان جلسه زمانی که فاطمی حرف از ملغی شدن سلطنت میزند، مصدق در پاسخ میگوید با کدام قانون؟ و فاطمی در پاسخ با فریاد میگوید: با قانون انقلاب. مصدق بعدها به دکتر صدیقی و چند نفر دیگر از وزرا میگوید که برای این کار راه قانونی پیدا شود. یعنی این قضیه رد نمیشود بلکه دکتر مصدق به دنبال راه قانونی است.
شما معتقد هستید مصدق به دنبال این بود که در صورت وجود راهکار قانونی نظام سلطنتی را ملغی کند؟
نه، فکر نمیکنم در پی این بوده، مصدق بیشتر در پی این بود که جلوی کودتا را بگیرد، به هر حال در کشور کودتا شده بود و باید در مقابل این کودتا ایستادگی میشد.
چرا در شب ۲۵ مرداد، کودتاچیها به سراغ دکتر فاطمی میروند؟
به هر حال ریاحی هم بوده و خود مصدق نیز قرار بوده بازداشت شود.
طبیعی بود باید به سراغ ریاحی و مصدق میرفتند اما از هیات وزیران فقط به سراغ فاطمی میروند، دلیل آن را چه میدانید؟
فاطمی نقش پررنگتری داشته و دانش گسترده در حوزه بینالملل و قلم توانا در روزنامهنگاری داشته است. سرمقالههای فاطمی بسیار پربار و پرمخاطب بود. در آن زمان خودم در اصفهان بودم و روزنامه باختر امروز سه ریال قیمت داشت اما گاهی تا عصر در اصفهان قیمتش به ۳۰ ریال هم میرسید. ببینید چقدر ایشان با یک روزنامه نقش پررنگی در جامعه و افشاگریها داشته است.
نگاه فاطمی به آمریکا را چطور میدیدید؟
این نگاهی که اخیرا بعضی از سیاستمدارها عنوان میکنند که مصدق به آمریکا امید و دل بسته بود تعبیری بسیار غلط است، که اگر آن را مغرضانه ندانیم بسیار این تعبیر را سادهاندیشانه باید دانست. بلافاصله مکگی، معاون وزارت خارجه آمریکا که زمینشناس بود، به ایران میآید و به سراغ شاه میرود و از وی میخواهد در مقابل این قانون بایستد و پاسخ شاه هم در آن زمان این بود که ناسیونالیسم ایران آنقدر قوی است که اگر من در مقابل آن بایستم موج مردم من را هم با خود میبرد؛ یعنی ۲۶ اسفند که مجلس و ۲۹ اسفند که سنا تایید میکند و شاه هم همان زمان تصویب میکند باعث شادی مردم شد و در همان زمان هم آمریکاییها با این ماجرا و ملی شدن نفت مخالف بودند.
اما دکتر فاطمی بارها و بارها در نوشتههای خود از آمریکا به عنوان قدرت متفاوت نام میبرد و اعتقاد دارد باید از این قدرت در مقابل انگلستان استفاده کرد و خود دکتر مصدق هم که به آمریکا سفر میکند و با دولتمردان این کشور دیدار میکند. خب در همین سفر و با پیگیری همین مذاکرات متوجه میشود آمریکا عمیقا با نهضت ملی شدن صنعت نفت مشکل داشته است. پس امیدی وجود داشته است که مصدق برای مذاکرات به آمریکا میرود.
به هر حال این بخشی از عقلانیت دولت وقت بوده است که مصدق تصمیم میگیرد در مقابل قدرت انگلستان با کشورهای دیگر که فکر میکرده توانمندیهایی دارند وارد مذاکره شود. حتی زمانی که پیشنهاد بانک بینالمللی میآید که آمریکاییها تقدیم میکنند اولین جمله مصدق این است که این پیشنهاد بوی انگلیسی دارد. سالها بعد دکتر مصطفی علم ثابت میکند که این پیشنهاد بوی انگلیسی میدهد. به هر حال این از تیزبینی مصدق ناشی میشود. وی متوجه میشود که باید به دنبال بسیج تودهها و متکی بر نیروهای مردمی داخلی باشد؛ اینکه سعی میکند قانون تامین اجتماعی را به وجود بیاورد یا قانون ۲۰ درصدی اصلاحات ارضی زمان مصدق. مصدق سعی داشت قانونی را تصویب کند که ۲۰ درصد کل محصول قبل از توزیع بین دهقانها و مالک وارد شورای ده شود که پنج نفر هستند، شامل کدخدا، مباشر مالک، نماینده مالک و دو تا از دهقانها و اکثریت با دهقان بوده است و این ۲۰ درصد برای عمران و آبادی ده استفاده شود و خوب ۸۰ درصد جمعیت آن زمان کشور روستایی بودند و در زمان مصدق این شورای ده، نمادی از دموکراسی در کل ایران باشد که پشتوانه اقتصادی هم داشته باشد. این مساله مهمی است که مصدق به آن توجه کرد. ولی مصدق دموکراسی را با پشتوانه اقتصادی آن تصور کرد.
برگردیم به موضوع دکتر فاطمی، میتوان اعدام دکتر فاطمی نتیجه بازداشت ایشان و کینه شدید شاه به وی و البته سرمقالهها و نطقهای آتشین دکتر فاطمی دانست که در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد مواضع بسیار تندی داشتند. دکتر فاطمی از معدود اشخاصی بود که با اینکه عضو شاخه نظامی یا نزدیک به حزب توده نبود، شاه بر حکم اعدام وی پافشاری کرد. حادثه ۲۸ مرداد چقدر بر شروع فاز مسلحانه نیروهای مختلف مخالف شاه تاثیر داشت؟
دکتر فاطمی زمانی که مورد حمله اراذل و اوباش قرار میگیرد که به سختی هم بیمار بود وقتی به وی حمله میشود و با چاقو مصدوم میشود فریاد میزند و جملهای را میگوید که «استعمار انگلیس را باید امروز در دربار دید» و این جابهجایی دشمن بسیار مهم است. مبارزات ملت اگر تا آن زمان ضد استعماری بود، از این زمان به بعد ضد استبدادی آن غلبه پیدا میکند و میتوان گفت نطفه انقلاب اسلامی و مبارزه با سلطنت اینجا بسته شد. نهال انقلاب در فریاد فاطمی کاشته میشود. بعدها هم گروهها تکلیف خود را میدانستند از همه گروهها و چریکها حالا میدانستند که مبارزه با اصل استبدادی حکومت است که وابسته به امپریالیسم بود.
در همان زمان هم در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد شعارهایی که در میدان بهارستان داده میشد یکی هم این بود که ما پیرو قرآنیم، شاه نمیخواهیم و این نطفههای نهضتی بود که بر علیه استبداد شکل میگرفت. اینکه نهضت ملی شاید ضد استبداد بود کاملا حالا بر علیه سلطنت بود.
انگلستان هم کینه عمیقی از فاطمی داشته است، اینکه فاطمی سفارت انگلستان را تعطیل کرد و این اتفاق در زمانی افتاد که میگفتند خورشید در مستعمرات بریتانیا غروب نمیکند برای آنها تحقیر بزرگی بود. مصدق پالایشگاه آبادان و فاطمی سفارت انگلستان را لانه جاسوسی دانستند و این غرور انگلیسیها را به شدت جریحهدار کرد.
دکتر فاطمی یک بار هم بر مزار محمد مسعود مورد حمله و ترور واقع شد که این ترور توسط فدائیان اسلام اتفاق میافتد، همین گروه فدائیان اسلام بعدها منصور را نیز ترور میکنند و ریشه آن فکری که در واقع فاطمی را ترور کرد و بعد از ۲۸ مرداد در شکلگیری گروههای چریکی مسلمان نه گروههایی مثل مجاهدین و حزب ملل شبیه به مؤتلفه تاثیر داشت، ریشه فکری آن چه بوده است؟ از همان موقع ریشه فکری آن به بازار متصل بود؟ یا اصلا ترور فاطمی خودسرانه بود؟
اینها دو قضیه است، اینکه در زمان مصدق در دور اول اینکه همه نیروهای ملی و مذهبی و مصدقی و طرفداران کاشانی همه دست به دست هم دادند تا مصدق نخستوزیر شد و قانون ملی شدن صنعت نفت تصویب شد. عوامل مرموز پروندهای را علیه نواب صفوی در شمال کشور تشکیل دادند که نواب صفوی شیشههای یک مشروبفروشی را در شمال کشور شکسته است و یک پرونده غیرسیاسی بود که پرونده را به دستور شاه بازگشایی کردند و نواب را بازداشت و زندانی میکنند که این توطئه حساب شدهای بود که به گونهای نشان بدهند که در زمان مصدق، نواب بازداشت شده است و متاسفانه این روش باعث زیر سؤال رفتن مصدق از نگاه فدائیان شد کمااینکه فدائیان با کاشانی هم درگیر بودند و اگر شما خاطرات مرحوم عراقی را خوانده باشید در آنجا قید میشود که حتی کاشانی را هم تهدید به ترور میکردند. اینکه تندروی داشتند که حتی آیتالله کاشانی هم معتقد بودند اینها تندروی داشتهاند. در زمان ترور فاطمی، نواب صفوی در زندان بود و عبدخدایی هم جوان ۱۷ سالهای بود که پدرش هم روحانی مسجد گوهرشاد بود و حتی پدرش به شدت این ترور را محکوم کرده بود و گفته بود باید فرزندش مجازات شود. روایتی هم که ما از مرحوم عراقی در زندان شنیدیم این بود که شخصی به نام حاج ابوالقاسم اسلحه را از سیدضیاء طباطبایی گرفته بوده است و فاطمی با این اسلحه ترور میشود و اینکه اکثریت فدائیان در آن شرایط زندان بودند. مرحوم عسگراولادی با نهضت امام خمینی از سال ۱۳۴۱ شروع کردند و با حاجی عراقی آشنا میشوند و با حاجی امانی که هر گروه جداجدا با امام در ارتباط بودند که بعدها به مجموع آنها مؤتلفه گفته میشد و امام اینها را به هم مرتبط کرد و بعدها به مؤتلفه تبدیل شدند.
در حقیقت سه گروه جدا از هم بودند؟
بله سه گروه جدا از هم بودند و بعدها این سه گروه به هم نزدیک میشوند و حاجی عراقی هم معدن داشت و سال ۴۲ بعد از ۱۵ خرداد هم من و هم ایشان بازداشت شده بودیم و در زندان موقت شهربانی با هم آشنا شدیم و بعد از آزادی من حاج عراقی به منزل ما آمد که برای کارهای تئوریک با آنها همکاری کنم که من رفتم برای سربازی و دیگر امکانش نبود. البته باید تاکید کنم که رفتار حاجی عراقی بیشتر ملهم از امام بود.
تاثیر و نقش دکتر حسین فاطمی را در تشکیل جبهه ملی چطور میدانید؟
سخنرانی مرحوم دکتر سید حسین فاطمی در خصوص تشکیل جبهه ملی: «اکنون که فواید کار دستهجمعی بر عموم رفقا روشن شد و قدرت نفوذ، اتحاد و وحدت بر همه معلوم گردید چه خوب است این عده برای انجام کارهای مهم سیاسی و مملکتی دست به دست هم داده به نام «جبهه ملی» تحت نظم و دیسیپلین خاصی شروع به مبارزات برای پیشبرد اهداف مختلف کنیم.» از آن پس دکتر فاطمی سرپرست کمیسیون تبلیغات جبهه ملی شد و باختر امروز به عنوان «ارگان جبهه ملی ایران» به فعالیتش ادامه داد. در اولین مقاله پس از تشکیل جبهه ملی دکتر فاطمی مینویسد: «مبارزان راه آزادی، جبهه ملی را تشکیل دادند. دکتر مصدق پیشوای بزرگ ملی ایران که نیم قرن تمام در راه منافع مردم محروم این کشور مبارزه کرده، اکنون بیش از پیش خودش را در اختیار ملت گذارده است... این جبهه پرچمدار آزادی و طرفدار قانون اساسی و دشمن زورگویی، دزدی و رشوهخواری است، مساعی این جبهه در این راه بهکار خواهد رفت که قیافه مسخ دموکراسی کاغذی دروغین کنونی را به صورت واقعی بیرون آورد... من اقرار میکنم که هیچگاه به لذت امروز مقاله ننوشتهام. امروز مانند عاشقی که پس از سالهای مفارقت و هجران به وصل معشوق خود رسیده است در عین شوق و شعف این سطور را به پایان میبرم...» دکتر محمد مصدق بارها از دکتر سید حسین فاطمی به عنوان پیشنهاد دهنده ملی شدن نفت در سراسر کشور نام برده است.
در همان زمان که بحث اعدام فاطمی مطرح بود، چطور شاه این اقدام را در مورد مصدق انجام نداد. آیا شهامتش را نداشت؟
شاه کینهای که به مصدق داشت بسیار عمیق بود. مصدق یک شخصیت بینالمللی داشت و به هر حال در دیوان لاهه پیروز شده بود و مجموع این عوامل شاید باعث شد نتوانند به وی آسیب برسانند و اگر از نظر بینالمللی در فشار نبود شاید مصدق را هم اعدام میکرد. در مورد شخص فاطمی هم به یاد دارم که رئیسجمهور پاکستان درخواست کرده بود حکم اعدام فاطمی ملغی شود و بسیاری از کشورهای دیگر هم چنین درخواستی داشتند از شاه. شاه بسیار تلاش کرد یاد و خاطره فاطمی را آلوده کند اما موفق نشد. آن شعار یا مرگ یا مصدق یا اتفاقاتی که سالها بعد در دانشگاه در ۱۶ آذر میافتد امتداد مبارزات فاطمی و اعدام وی بود.
بسیاری رفتار فاطمی را تندروی میدانند، سرمقالهها و حرفهایش را تندروی میدانند شما هم اینگونه فکر میکنید؟
نه فکر نمیکنم، شاه سعی کرده بود کودتا کند و حتی سعی کرد اینها را بازداشت کند و آن سرمقالهها مربوط به ۲۵ تا ۲۸ مرداد هستند نه پیش از آن و در این زمان شرایط بسیار متفاوت بوده است.
حاصل کار شخص فاطمی را چه میدانید؟
اینکه توضیح دادم فاطمی پیامی داد که مبارزه با استبداد را باید عمده کرد و مبارزه با استعمار مکمل آن است درحالیکه در دوران نهضت ملی، مبارزه با استعمار عمدهتر بود.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما :