نقش انگلیس در انعقاد قراردادهای گلستان و ترکمنچای
با مرگ آقا محمدخان و آغاز حکومت 36 ساله فتحعلی شاهنفوذ انگلیسیها در ایران رشد فزایندهای به خود گرفت. انگلیسیها در این دوره به علت افزایش منافع خود در هند و توسعه قلمرو نفوذشان در افغانستان، بیش از پیش متوجه ایران شدند.[3] در سال 1800 میلادی روابط رسمی سیاسی بین ایران و انگلستان با انتخاب سفیر از سوی انگلستان شکل گرفت. این رابطه هیچگاه مورد اطمینان و قبول ایرانیان قرار نگرفت و همواره نوعی بدبینی از سوی ایرانیان نسبت به سوءرفتارهای انگلیسیها وجود داشته است. این رفتار ایرانیان به یک بیماری مزمن به نام «بیماری ترس از انگلیس» تبدیل شد. واژه «Anglophobia» که معنی ترس از انگلیس است را میتوان در بسیاری از فرهنگها یافت. این واژه در ایران، معنی و مفهوم گستردهای دارد و دهها کتاب تاریخی و تحقیقی و حتی طنز و داستان که درباره مداخلات انگلیس در ایران نوشته شده، خود مبیّن این واقعیت است که مردم ایران تا چه اندازه نسبت به سیاست انگلیس در این کشور بدبین و هراسان هستند و چرا در هر کاری دست انگلیسیها را میبینند.[4] یکی از دخالتهای صورت گرفته از جانب انگلیس در مسائل ایران به جنگ ایران و روس و نتایج ننگین بار و خفت بار این دو جنگ که در قالب دو معاهده[5] گلستان و ترکمنچای متجلی گشته است بازمی گردد. بریتانیا با سوء استفاده از بی کفایتی پادشاهان قاجار در برخورد با مخالفان داخلی و جنگ با روس ها بر نفوذ خود در ایران افزود. در این دوره عهدنامه های ننگینی بسته شد که در تمام این عهدنامه ها حقوق ملت ایران به طور کامل پایمال شده است. دولت بریتانیا علاوه بر تحمیل قراردادهای کاملا یکطرفه بر ضد منافع ملت ایران[6] در انعقاد دیگر معاهدات ننگین نظیر گلستان و ترکمنچای که از جانب دولتهای دیگر به ایران تحمیل می شد نیز نقش اساسی داشت.
جنگهای ایران و روسیه، یا جنگ ایران و روس، نامی است که به دو جنگ بزرگ بین ایران و روسیه تزاری در زمان پادشاهی فتحعلیشاه قاجار داده شدهاست. این جنگها با شکست ایران از روسیه پایان یافت و بخشهای بزرگی از ایران طی انعقاد دو معاهده ننگین گلستان و ترکمنچای به قلمرو امپراتوری روسیه پیوست. انگلستان پس از انعقاد قرارداد استعماری مجمل طی یک قرارداد دیگر با عنوان مفصل تعهداتی را به دولت ایران داده بود. در یکی از بندهای عهدنامه مفصل[7]، انگلستان ضمانت کرده بود در صورت حمله یکی از کشورهای مهم فرنگ به کمک ایران بشتابد و یا در صورتی که آمادگی حضور نظامی در ایران را ندارد کمک مالی به نیروهای نظامی ایران بنماید. سه ماه پس از امضای قرارداد ننگین مفصل انگلستان و روسیه جبهه واحدی علیه ناپلئون تشکیل دادند و قرارداد اتحادی که بین دو دولت منعقد شد، امکان هرگونه کمکی را از طرف انگلیسیها به ایران در جنگ با روسیه از میان برد. روسها با سوءاستفاده از این موقعیت، دست به حمله گستردهای علیه ایران زدند و تمام سواحل دریای خزر را به اشغال خود درآوردند. دولت ایران با تهدید وزیرمختار انگلیس مکلّف به امضای قرارداد ننگین گلستان شد که به موجب آن، دربند، باکو، شیروان، قره باغ و قسمتی از طالش از خاک ایران جدا و به خاک روسیه ملحق شد و دولت ایران از کلیه دعاوی خود بر گرجستان و داغستان صرفنظر کرد. نقش وزیرمختار انگلیس در امضای این عهدنامه ننگین به آن حد بود که تزار الکساندر اول در ازای خدمات «سرگوراوزلی» وزیرمختار انگلیس به دولت روسیه، او را به دریافت عالیترین نشان امپراتوری روسیه مفتخر ساخت.[8] پس از عهدنامه ننگین گلستان و نقش فتنه گرانه انگلستان در انعقاد آن دولت انگیس در یک فتنهگری آشکار و تازه، درصدد تجدیدنظر در قرارداد قبلی خود با ایران برآمد. قرارداد جدید که به معاهده تهران معروف گشت، در 25 نوامبر 1814 به امضاء رسید و دارای یازده فصل بود. در این معاهده، ضمن تکرار تمام آنچه در معاهدات قبلی به زیان ایران بود، کمک دولت انگلیس را به ایران مشروط به این شرط مینماید که دولت ایران «سبقت در تجاوز نکرده باشد»، زیرا بر اثر نارضایتی که از عقد عهدنامه گلستان در ایران به وجود آمده بود احتمال میرفت که ایرانیها در اولین فرصت درصدد جبران این شکست و باز پس گرفتن سرزمینهای از دست رفته برخواهند آمد.[9] به این ترتیب حکام ایران به خاطر عهدنامه گلستان مجبور به قبول عهدنامه «تهران» شدند. تحت تاثیر همین معاهده ننگین و در جریان جنگ دوم ایران و روس شاهد آثار شوم عهدنامه تهران و جدایی بخش گستردهای از سرزمین پهناور ایران هستیم.
انگلیسیها در جریان جنگ دوم ایران و روس هم به زیان ایران مداخله کردند و به بهانه اینکه ایران جنگ را آغاز کرده، از هر گونه کمکی به ایران در این جنگ خودداری نمودند. فتحعلیشاه که از پیشروی نیروهای روسیه تا نزدیکی قافلانکوه متوحّش شده بود، پیشنهاد میانجیگری انگلستان را پذیرفت. در جریان مذاکره برای عقد قرارداد ترکمنچای، نمایندهای از طرف دولت انگلیس شرکت نمود و این دولت با استفاده از حقی که به موجب معاهده تهران برای خود قائل بود در تعیین حدود مرزی بین ایران و روسیه دخالت کرد. طی این قرارداد قلمروهای باقی مانده ایران از معاهده گلستان در قفقاز شامل خانات ایروان، مناطق تالش و اردوباد و بخشی از مغان و شروان به روسیه واگذار شد و ایران حق کشتیرانی در دریای مازندران را از دست داد و ملزم به پرداخت ۱۰ کرور طلا به روسیه شد. همچنین دولت انگلستان در تحمیل رژیم کاپیتولاسیون و حق قضاوت کنسولی به ایران هم نقش مؤثری داشت، زیرا میخواست بعداً و براساس اصل دولت کامله الوداد[10] که در معاهدات بین المللی به عنوان یک عرف پذیرفته شده بود از همین حقوق در ایران برخوردار گردد. پس از امضای قرارداد ترکمنچای، انگلیسیها از مضیقه مالی ایران در پرداخت غرامات جنگی به روسیه سوءاستفاده کرده، در ازای پرداخت دویست هزار تومان که از قسط دوم غرامت تعیین شده باقی مانده بود، موافقت دولت ایران را با حذف مواد مربوط به تعهدات مالی و نظامی انگلیس به ایران جلب کردند. به این ترتیب از عهدنامه تهران جز تعهدات ایران به انگلستان چیزی باقی نماند.[11]
با بررسی شرایط موجود در آن دوره و با توجه به آنکه انگلستان و روسیه در آن دوران در این منطقه با یکدیگر رقابت داشتند میتوان دلایل اصرار انگلستان برای انعقاد این قراردادها را اینگونه عنوان نمود:
- جلوگیری از عدم پیشروی نیروهای روس در ایران: عدم توقف جنگ می توانست سبب پیشروی نیروهای روس در خاک ایران و رسیدن به مناطق حساس و مهم ایران شود. عدم توقف جنگ می توانست سبب حضور روس ها در ایران وسنگین شدن وزنه روس ها در مقابل انگلیس شود.
- ضعیف نگه داشتن ایران برای دست یابی به اهداف مرتبط با هند: یکی از دلایل بسیار مهم انگلیس برای حضور در ایران، حفظ موقعیت خود در هند بوده است. بی تردید پیروزی هر دو طرف ایران یا روسیه در این جنگ می توانست سبب تضعیف شدن موقعیت انگلیس در ایران و به این ترتیب به خطر افتادن منافع انگلیس در هند گردد.
ذکر همین دو دلیل به قدر کافی نیات و منافع انگلیس از انعقاد این دو عهدنامه ننگین علیه ملت ایران و خاتمه یافتن جنگهای ایران و روس را توجیه می نماید. همانگونه که پیداست عقد این معاهدات موجب آن شد که ایران همچنان ضعیف و تحت حمایت انگلیس قرار گیرد و از سوی دیگر از نفوذ روس ها در ایران هم ممانعت به عمل آید.
پی نوشتها:
[1]- به اعتقاد نگارنده و بر پایه تئوری رئالیسم(به عنوان تئوری غالب و بی ر قیب در عرصه روابط بین الملل) به کار بردن این اصطلاح گویای این مطلب است که دولتهای انگلستان و آمریکا به رغم داشتن منافع مشترک فراوان در عرصه نظام بین الملل در مواقعی با تکیه بر "اصل منافع ملی" به دلیل تعارض منافع در تقابل با یکدیگر قرار گرفته اند. به عنوان شاهد این ادعا میتوان به مواضع کاملا متفاوت و به بیان بهتر مواضع کاملا متعارض آمریکا و انگلیس در قبال بحران کانال سوئز اشاره کرد. در این بحران آمریکا به اقتضای شرایط حاکم بر فضای دوقطبی در دوران جنگ سرد به همراهی با بلوک شرق پرداخت و از عبدالناصر پشتیبانی نمود حال آنکه انگلستان در همراهی با اسرائیل به کانال سوئز تجاوز کرد.
[2] - محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19، تهران:انتشارات اقبال، 1344، جلد اول، ص5-1.
[3] - سر دنیس رایت، دو قرن نیرنگ: داستان تلخ سیاست استعماری انگلیس در ایران، تالیف و ترجمه: محمود طلوعی، تهران: نشر علم، 1380، صص29-28.
[4] - همان، ص19.
[5]- Treaty
[6] - از جمله این معاهدات میتوان به عهدنامه مجمل و مفصل اشاره کرد.
[7] - عهدنامه استعماری منعقد شده مابین دولت ایران و انگلستان که درواقع مکمل عهدنامه قبلی بین دو کشور با نام مجمل بود. طی این دو عهدنامه انگلستان به ویژه برای محافظت از منافع خود در هند شرایط کاملا ناعادلانه ای را در قالب طرحهای استعماری خود به ملت ایران تحمیل کرد.
[8] - رایت، پیشین، ص41.
[9] - محمود، پیشین، صص201-200.
[10] - وجود این شرط در معاهده باعث میشود تا هر معاهدهای که یکی از آن دولتها با دولت ثالثی منعقد کرده و در آن حقوق و امتیازاتی را به کشور دیگری ارزانی دارد، موجب بهرهمندی کشور طرف قرارداد اول از همان امتیازات نیز بشود. این امتیازات به طور خودکار منتقل شده و نیاز به تصویب موافقتنامه جدید یا تشریفات دیگری ندارد. هرچند اصل دول کاملهالوداد در دوران مذکور تنها به عنوان یک عرف در معاهدات بین الملل شناخته شده بود، اما از هنگام تأسیس گات در ۱۹۴۷ با تبدیل شدن به قانون به شکل رسمی وارد حقوق بین الملل به ویژه حقوق تجارت بین الملل شده است.
[11] - رایت، پیشین، صص43-42.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظر شما :