دیکتاتوری خشن در راه است!

آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی
۲۷ فروردین ۱۳۹۳ | ۱۷:۳۶ کد : ۴۲۲۵ دفتر مقالات
۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۸
دیکتاتوری خشن در راه است!
کرارا سؤال می‌کنند وضع آینده انقلاب را چگونه می‌بینید؟ در جواب می‌گویم هم «بسیار خوب» و هم «بسیار بد»، تا چگونه باشیم و چطور از دستاوردهای انقلاب بهره‌گیری کنیم؟

 

«بسیار خوب» اگر تنگ‌نظری‌ها، و تصفیه‌ حساب‌های خصوصی و شخصی، از غیر به خویش پرداختن و در خود فرو رفتن و یا از صحنه مبارزه کنار کشیدن را، کنار بگذاریم، همه یک دل و یک جان، با اخلاص و فداکاری و کوشش انقلابی در بازسازی این جامعه ویران شده ـ شب و روز ـ تلاش کنیم آرامش و امنیت کامل به جامعه باز گردد، حقوق از دست رفته مستضعفین به آن‌ها برسد، ایرانی آزاد و آباد و مترقی سازیم و به دنیا ثابت کنیم این است معنی یک انقلاب اسلامی و مردمی.

 

اما اگر ـ آن‌طور که نشانه‌های نگران‌کننده آن نمایان است ـ گروه‌ها به جان هم بیفتند، و سلاح‌هایی که باید پشتوانه پاسداری انقلاب در برابر دشمن باشد، وسیله‌ای برای برخوردهای قهرآمیز و یا تحمیل عقاید سیاسی گردد، آزادی سر از هرج و مرج درآورد، تصفیه حساب‌ها جای اخلاص پر ثمر انقلابی را بگیرد، افراد سودجو به غارت اموال و املاک مردم بپردازند، دانشجویان ما به جر و بحث‌هایی که آن‌ها را از مسائل اصولی و اساسی انقلاب منحرف می‌سازد، بنشینند، کارگران برای آشفته کردن هر چه بیشتر وضع نابسامان کارخانه‌ها بپاخیزند، و غفلت و بی‌خبری از جریان اوضاع سبب نفوذ عناصر ضد انقلابی به میان صفوف ما گردد، کم‌حوصلگی کسانی که می‌خواهند تمام ویرانی‌ها یک شبه آباد گردد مزید بر علت شود، آینده بسیار بد و مسلما تاریک و وحشت‌زا است.

 

اصولا همیشه «هرج و مرج» مقدمه یک دیکتاتوری خشن بوده است، هم در تاریخ مملکت خود این واقعیت را آزموده‌ایم و هم در جهان فراوان دیده شده، چرا که ادامه و تزاید هرج و مرج در یک محیط، مردم را خسته و ناتوان و عصبانی و درمانده می‌کند آن چنان که دیکتاتوری را که در آغاز آرامش کاذبی ایجاد می‌نماید به جان پذیرا می‌شوند.

 

ما هم اکنون آثار این هرج و مرج را در همه دستگاه‌ها احساس می‌کنیم و اگر وضع به همین منوال پیش برود دیر یا زود شاهد بازگشت دیکتاتوری خطرناکی خواهیم بود که خشک و ‌تر را با هم می‌سوزاند و این بهار آزادی را به خزانی وحشتناک مبدل خواهد کرد که دیگر نه جای شهدا در آن خالی است، و نه از خونشان لاله‌ای می‌دمد، رژیم خودکامه‌ای که تمام دستاوردهای انقلاب را زیر چکمه‌های خود له خواهد کرد.

 

اگر از خوش‌بینی‌های افراطی بپرهیزیم (که باید در این شرایط بپرهیزیم) به روشنی می‌بینیم که گویی بسیاری از افراد و گروه‌های کشور ما دست به دست هم داده‌اند تا سازمان‌های مختلف مملکت را به هم بریزند منتها بعضی آگاهانه و گروهی ناآگاه. از وضع کارگران و کارخانه‌ها شروع می‌کنیم: چه کسی در این حقیقت تردید دارد که در نظام طاغوتی سابق کارگران در محرومیت شدید بسر می‌بردند و در چنگال صاحبان صنایع گرفتار بودند ولی آیا دگرگون ساختن این نظام فاسد باید طبق یک برنامه انقلابی حساب شده صورت گیرد، و یا به شکلی که وضع را بد‌تر کند، و کارگران را بیکار و کارخانه را به ورشکست بکشاند؟ و اقتصاد مملکت را فلج کند؟

 

گویا بعضی از کارگران را عقیده بر این است که دیگر هیچ کس حق امر و نهی و دستور کار به آن‌ها ندارد، هر وقت خواستند بیایند، و هر وقت خواستند بروند، و هر وقت خواستند بروند، و اگر سر ماه حقوقشان دیر شد، یا صاحب کارخانه را زندانی کنند تا چک بکشد و یا تهدید به آتش زدن کارخانه! (البته کارگران با ایمان و انقلابی و آگاه و وظیفه‌شناس از این موضوع مستثنی هستند، و خوشبختانه اکثریت با آن‌ها است ولی نقش دگران را نمی‌توان نادیده گرفت).

 

یکی از افراد مورد اطمینان می‌گفت کارگری پس از چند ماه اعتصاب به کارخانه آمد و چهارده هزار تومان حقوقش را گرفت سپس رفت و دیگر از او خبری نبود، این‌گونه کار‌ها جز تعطیل فوری کارخانه‌ها چه اثر دیگری می‌تواند داشته باشند؟

 

از آن مهم‌تر اینکه عناصر ضد انقلاب که بدبختانه لباس انقلاب به تن کرده‌اند به کارگاه‌ها و کارخانه‌ها هجوم آورده و به عنوان دفاع از حقوق کارگر، آن‌ها را به هرج و مرج و به هم ریختن کارخانه دعوت می‌کنند، همه روز دعوت به سخنرانی و اعتصاب است، و همه روز سخن از افزایش مزایا و حقوق. یکی از شهود عینی می‌گفت با چشم خود دیدم که یکی از همین افراد، به صاحب کارخانه اشاره می‌کرد و می‌گفت:‌ ای کارگران! ما زنجیر به گردن این مرد می‌اندازیم، و سپس زنجیرش را همین جا به زمین می‌کوبیم و حق شما را می‌گیریم و به شما می‌دهیم! صاحب کارگاه گفت: من حاضرم هر قدر پول بگویید به این کارگران بدهم، اما این پول را به دست امام یا کمیته و یا به دست خودم می‌دهم، گفتند: نمی‌شود فقط باید به دست ما باشد! سپس با تهدید و زور پول‌ها را گرفتند و میان کارگران تقسیم کردند و گفتند این‌ها را بگیرید و بدانید مدافع حقوق شما کیست و فردا به چه اشخاصی رأی بدهید!؟

 

نظیر این برنامه فراوان است و نتیجه‌ای جز تعطیل کارگاه‌ها و کارخانه‌ها و اضافه شدن بر خیل بیکاران ندارند و ظاهرا آن‌ها نیز همین را می‌خواهند، غافل از اینکه دامن زدن به بیکاری و هرج و مرج نتیجه‌اش روشن شدن آتشی است که نه کارگران در آن زنده می‌مانند و نه محرک‌های آن‌ها و نه هیچ یک از ما!

 

* به سراغ جنگل‌ها و منابع طبیعی می‌رویم، جمعی از خدا بی‌خبر چنان به غارت و نابودی این سرمایه‌های بزرگ اجتماعی کمر بسته‌اند که داد همه آگاهان درآمده و می‌گویند به زودی مملکت ما از این منابع محروم خواهد شد.

 

* جمعی دیگر از عدم کنترل دولت بر اوضاع، و یا ارفاق در این شرایط خاص، سوءاستفاده کرده، شروع به تجاوز به اراضی و املاک دیگران کرده‌اند و هرج و مرجی در بسیاری از روستا‌ها به وجود آورده‌اند که اگر تعجب نکنید بعضی از بی‌خبران آرزوی بازگشت وضع گذشته را می‌کنند! آن‌ها از این واقعیت غفلت دارند که اگر اراضی مورد نظرشان متعلق به غارتگران رژیم گذشته است باید به بیت‌المال برگردد و متعلق به عموم ملت ایران است، و تحت ضوابطی باید مورد بهره‌برداری قرار گیرد و اگر متعلق به افراد زحمتکش است که تصرف و غصب آن گناهی است بزرگ و عملی است صد درصد ضد انقلابی.

 

* به ادارات سر می‌زنیم، گروهی که عادت داشته‌اند از ترس و وحشت طاغوت به موقع پشت میز خود باشند و یا با گرفتن حق و حساب کاری را انجام دهند، امروز که نه سایه طاغوت بر سرشان است و نه خبری از حق و حساب، دیگر کاری برای مردم انجام نمی‌دهند (البته کارمندان شریف و با ایمان و فداکار را که عدۀ آن‌ها فراوان است استثنا می‌کنم).

 

* سری به بازار می‌زنیم می‌بینیم به محض اینکه اعتصاب‌ها پایان پذیرفت و کرکره‌های مغازه‌ها بالا رفت، عده‌ای سودجو بر قیمت اجناس سودجو بر قیمت اجناس مورد نیاز مردم افزوده‌اند، و مرتبا این عمل زشت را ادامه می‌دهند، در حالی که مسلمانان راستین و انقلابی درست عکس این قضیه را عمل کردند، ولی مثل اینکه اکثریت با‌‌ همان افراد سودجو است چرا که عملا قیمت‌ها در بازار ترقی کرده است، که فشار آن بیش از همه روی طبقه کارگر و کارمندان جزء احساس می‌شود. و از آن بد‌تر اینکه گروهی با اینکه درآمد بیشتری از طریق بالا بردن قیمت کالا‌ها پیدا کرده‌اند از پرداخت بدهی‌های خود به دیگران خودداری می‌کنند و عملا چرخ‌های اقتصاد را به رکود و توقف، و بازار را به هرج و مرج می‌کشانند، و هنگامی که به بعضی از آن‌ها گفته می‌شود چرا چنین می‌کنید می‌گویند: «آقا گفته است بدهی‌ها را نپردازید (چه دروغ بزرگ و چه تهمت بی‌شرمانه‌ای!؟ کی رهبر بزرگ انقلاب چنین گفته؟ او گفته است بدهکارانی که قادر به پرداخت نیستند به آن‌ها مهلت داده شود).

 

* به سراغ مسکن می‌رویم، به طوری که نقل کرده‌اند، عده‌ای از تهران و شهرستان‌های اطراف برخاسته و به سوی آپارتمان‌ها و منازلی که در اطراف تهران در شرف اتمام است روی آورده‌اند و هر کدام یکی از آن‌ها را تصاحب کرده و در آن اختیار کرده‌اند در حالی که شنیده شد بسیاری از این افراد خانه و مسکن دارند، اما منطقشان این است که یا این منازل ما می‌شود که چه بهتر، و یا اگر ملک ما نشود چیزی به ما می‌دهند و ما را از اینجا بلند می‌کنند. در حالی که بسیاری از این آپارتمان‌ها به مستضعفان فروخته شده و گردن کلفت‌ها پول آن را گرفته‌اند و فرار کرده‌اند، و نیز همان‌گونه که شنیدیم بعضی دیگر خانه‌های ملکی مسکونی خود را فروخته و در جنوب تهران زاغه‌نشین شده‌اند تا خانه مجانی دریافت دارند! در حالی که گروهی از مستضعفان واقعی حتی توانایی بر زاغه‌نشینی را هم ندارند.

 

این هرج و مرج‌طلبی تقریبا در همه جا آشکار شده و گروهی دانسته و یا نادانسته، ضد انقلابی و یا نیمه انقلابی و ناآگاه به آن کشیده شده‌اند. حتی مسائل ساده‌ای مانند ترافیک از آن مستثنی نیست. دیگر نه ترسی از پلیس راهنمایی (برای گروهی) در کار است و نه چراغ قرمز رنگ و فروغی دارد، و نه عبور ممنوع و توقف ممنوع را به چیزی می‌خرند و نه فرقی میان پیاده‌رو و خیابان باقی مانده. دوستی می‌گفت کسی را دیدم از عبور ممنوع با ‌‌نهایت شجاعت می‌گذشت، وقتی به او اعتراض کردم گفت آقا ما خون داده‌ایم که آزاد باشیم‼

 

درست به تفسیر آزادی و مفهوم آن توجه کنید که متاسفانه این تفسیر غلط در بسیاری از سازمان‌های اجتماعی ما ریشه دوانده و آزادی درست به معنی هرج و مرج تفسیر شده.

 

فراموش کردم مطبوعات را بگویم، گروهی از نویسندگان جرائد و مطبوعات نیز در دامن زدن به هرج و مرج سهم بزرگی دارند. یک نغمه اختلاف‌انگیز را گاهی چنان بزرگ می‌کنند که در داخل و خارج به عنوان یک شکاف عظیم در رهبری انقلاب تعبیر می‌شود. گویا آن‌ها نیز معنی آزادی قلم را همان‌گونه که آن راننده متخلف فهمیده بود می‌دانند. آزادی مطبوعات یعنی دامن زدن به هرج و مرج و به هم ریختن کارگران و کشاورزان و محصلین و دانشجویان و همه گروه‌ها با هم.

 

اما اگر این هرج و مرج‌ها خدای نکرده همچنان ادامه یابد، و دشمنان خارجی نیز به آن دامن زنند، یک حالت دل‌مردگی و افسردگی و بدبینی نسبت به دستاوردهای انقلاب تدریجاً پیدا می‌شود، و زمینه را برای یک کودتای خشن و خانمان‌سوز فراهم می‌سازد و مردم را برای پذیرش یک دیکتاتوری که تنها اثرش پایان دادن موقتی به هرج و مرج بوده باشد آماده می‌کند. همان‌گونه که نظیر آن در بسیاری از انقلاب‌ها دیده شده است.

 

بیایید به خاطر خدا، به خاطر انسانیت، به خاطر حفظ این آب و خاک و به خاطر خون‌های پاکی که در راه آزادی و اسلام ریخته شد و به خاطر حفظ و حراست دستاوردهای بسیار گرانبهای این انقلاب بزرگ، برای پایان دادن به این هرج و مرج‌طلبی متشکل شویم، ناآگاهان را آگاه سازیم، مغرضان و مفسدان را سر جایشان بنشانیم که اگر به موقع جلو ادامه این وضع را نگیریم نه از تاک نشانی ماند، و نه از تاک‌نشان. خطر نزدیک است. بهوش باشید!

 

ما منکر نابسامانی‌ها و نارسائی‌ها در تمام دستگاه‌ها نیستیم، اما بیایید با نظم و برنامه و یک حرکت دسته‌جمعی انقلابی و حساب شده به جنگ با این نابسامانی‌ها برویم نه با هرج و مرج و به هم ریختن اوضاع.

کلید واژه ها: آیت الله مکارم شیرازی


نظر شما :