چمران مجاهدی مهربان

سید محمد خاتمی
۳۱ خرداد ۱۳۹۳ | ۱۸:۴۱ کد : ۴۴۲۳ دفتر مقالات
۳ تیر ۱۳۶۰
چمران مجاهدی مهربان
آرام بود، چنانکه برکه‌ای در پهنه بی‌نسیم کویر و خروشان، چنانکه اقیانوسی پر موج از طوفان. آرام در سخن چنانکه یک عارف و خروشان در معرکه عمل چنانکه یک مؤمن. عاشق شهادت بود و بی‌تاب در جستجوی معشوق.

 

در فضای پرستش همه دل بود و در فضای عرفان همه شور، در میدان حرکت همه پا بود و در دنیای ریا همه هیچ و اینچنین بود ای خواهر و برادر که از این نام‌آور تا بود کمتر نام می‌شنیدی و اینک که از قالب تنگ زندگی دنیا رهیده است نام عطرآگینش فضای احساس و شعور را پر کرده است.

 

او که بر سنگلاخ هوس‌آلود دنیای امروز فاصله میان انجمن اسلامی دانشگاه تهران تا مشهد سوسنگرد را با پای جان پیمود، هیچ گاه بر «من» خود تکیه نکرد و همه اعتبار او در همین بود و «من» آفتی است که از انسان، «فرعون» می‌سازد در حالی که انسان از «من» رها شده در خدا فانی می‌گردد.

 

ذکر خیر شهید بزرگواری چون «چمران» نه به انگیزه تجلیل از یک شخص است هر چند که قهرمان باشد که «جهاد» و «شهادت» بزرگترین معرف شخصیت والای او است بلکه بهانه‌ای است برای تعظیم و تکریم نسبت به روحیه‌ای که جامعه انسانی سخت بدان نیازمند است، روحیه‌ای که کمیاب بودن آن در دنیای سرسام‌زده امروز موجب بروز این همه زشتی‌ها و جنایت‌ها شده است، روحیه خداپرستی و زهد، روحیه زندگی را به «عقیده و جهاد» تفسیر کردن، روحیه گریز از خودنمایی و پرهیز از ریا، روحیه «تن به تندباد حوادث سپردن» تا انسان‌ها از تنهایی کشنده، در حصار تنگ مادیت رها شوند و بالاخره روحیه عرفان به حق و عبودیت «الله» و چمران صاحب اینچنین روحیه‌ای بود.

 

تقارن هنگامه شهادت دردناک چمران با سقوط «بنی‌صدر» بسیار عبرت‌آموز و بیدارکننده است و فاصله میان این دو، فاصله میان کسی است که جان خداجویش در قالب طبیعت نمی‌گنجد و کسی که می‌خواهد همه هستی را در قالب تنگ جان خویش به انحصار در آورد.

 

کسی که با کمترین امکانات مادی در صحنه پیکار با دشمنان اصلی حماسه‌ها می‌آفریند و کسی که حمایت و پشتیبانی یک ملت را در اثر خودخواهی مبدل به خشم و نفرت می‌کند. انسانی که مرگ پرافتخارش مرد و زن را به خروش سرشار از آفرین وا می‌دارد و روح بلندش بر فراز سر همه مستضعفین، وعده پیروزی نهایی را به انسان‌ها می‌دهد و انسانی که از اوج غرور به قعر ذلت فرار و اختفاء فرو می‌غلطد.

 

انسانی که رهبر انقلاب و قلب تپنده امت به او لقب «سردار پرافتخار اسلام» می‌دهد و انسانی که امام بزرگوار در میان هلهله «مرگ بر آمریکا»ی امت عنوان پرافتخار «ریاست جمهوری» را از او می‌گیرد و آنچه پیش و پس از عزل بنی‌صدر و نیز به هنگام شهادت چمران در این مملکت واقع شد نشان داد که مردم انقلابی و مسلمان ایران روحیه‌ای را می‌پسندند که چمران مظهر آن بود نه بنی‌صدر.

 

چمران متعلق به هیچ گروه و دسته‌ای نیست که متعلق به اسلام و انقلاب اسلامی است. وی نماینده ایمان و ایثار مسلمانان راستین و مظهر صلابت و نستوهی امت در برابر کفر و نفاق و بیداد و سلطه‌جویی است و چنین شخصی به انحصار هیچ دسته و گروهی در نمی‌آید.

 

چمران گرچه در کار سیاست بود اما سیاست‌کار نبود و از این‌ رو می‌توان حتی با او اختلاف نظر داشت ولی در عین حال به او عشق ورزید. آری چمران در کار سیاست بود ولی سیاست‌کار نبود و در نتیجه دچار آفتی که اینچنین شخصیت‌ها را به رسوایی و زبونی می‌کشاند نگشت.

 

او از سیاست پلی به سوی مقام و نام و نان نساخته بود بلکه همواره در جستجوی سیاستی بود که بتواند امت اسلام را نجات بخشد و از این‌ رو در هیچ مرزی جز مرز عقیده نمی‌گنجید.

 

او را بنگرید که در هیاهوی بازی‌های سیاسی که عاقبت نیز به ایجاد جبهه متحد ضد انقلاب و ضد اسلام انجامید و بنی‌صدر را نیز در کام خود فرو برد آرام از کنار این هیاهوها گذشت و از صحنه این بازی‌ها به میدانی روی آورد که تنها انسان‌های از جان گذشته و قهرمان را در آن میدان اجازه حضور است.

 

او از جنگ که قهرمان بزرگش نیز بود هیچگاه وسیله‌ای برای تحمیل هوس‌ها بر ملت و تحمیق مردم نساخت و در صحنه پیکار همواره در خط مقدم جبهه بود نه در قصر باشکوه و کارنامه‌اش ایجاد روحیه و روش برای جنگاوران و ضربه‌های مهلک بر پیکر دشمنی که به فرمان آمریکا و دیگر قدرت‌های توسعه‌طلب به جنگ اسلام و انقلاب اسلامی آمده بودند، کارنامه‌ای که هیچگاه آن را بر قلم و زبان نیاورد و آنچه داشت در دل دریای خود نگاه داشت تا جز خدا کسی از آن همه عظمت‌ها که شاید هیچ وقت نیز برای ما کشف نشود آگاه نگردد.

 

آری چمران در کار سیاست بود اما سیاست‌کار نبود. آنچه چمران را بزرگ می‌کند همان اصول و اهدافی است که برای آن‌ها زیست و به خاطر آن‌ها جان داد. اصولی که در پرتو آن، عشق خدا را در دل داشت و شور شهادت را در سر، به این کلامش در مصاحبه با کیهان توجه کنید: «من از صحنه جنگ خوشم می‌آید، زیرا اینجا سخن از شهادت و خدا است، جایی برای غرور و خودخواهی نیست و از کشمکش‌های سیاسی و درگیری‌های گروهی کمتر دیده می‌شود، صدق و صفا و محبت، محیط نبرد را پر کرده است و انسان با قلب روشن و خاطر آسوده و روح باز به سوی تعهد و مسئولیت اخلاقی و انسانی خود می‌رود و می‌داند که هم خدا از او راضی است و هم خلق خدا.»

 

اصولی که چمران را از وادی مخوف سیاست‌کاری که بسیاری از دوستان و یاران قدیم او دچار آنند نجات می‌دهد، همین‌ها است که خود می‌گوید و خیلی‌ها از آن محرومند و به خاطر همین اصول است که این انسان آرام ندارد. در انجمن اسلامی دانشگاه تهران، در متن مبارزات سیاسی ملی شدن نفت و آنگاه در آمریکا، در کانون کفر و فزون‌طلبی و مصرف‌زدگی، در حالی که در بهترین دانشگاه‌های جهان با موفقیت مدارج پیشرفت علمی را طی می‌کند و زمینه‌های یک زندگی سراسر رفاه ولی نکبت‌بار برای او فراهم است همچنان یک «پارسای شب است و شیر روز» و در همه جا خدا را می‌بیند و سعادت خلق خدا را می‌طلبد.

 

تفاوت چمران با بسیاری از دوستانش که ساخت پای‌بند گروه و دسته‌اند در اینست که حتی وی در چهارچوب انجمن‌های اسلامی خارج از کشور نیز نمی‌گنجد و آنچه در آنجا می‌گذرد روح او را سیراب نمی‌کند و سال‌ها پیش از آنکه انجمن‌های اسلامی تحت فشار نیروهای جوان تصمیم بگیرد که کار سیاسی هم بکند! یعنی سال‌ها پیش از آنکه بسیاری از دوستان چمران در عمل به این نتیجه برسند که «دین از سیاست جدا نیست» چمران زرق و برق خیره‌کننده «مادر شهر» دنیای سرمایه‌داری را رها می‌کند و به «لبنان» می‌آید و در کنار فرزند دیگری از سرزمین ایمان و وادی شرف امام موسی صدر، رهبر بزرگوار و گمشده شیعیان لبنان به فکر نجات محرومان آن کشور و مبارزه با رژیم اشغالگر فلسطین می‌افتد اما دچار عمل‌زدگی نمی‌شود بلکه به فکر سازمان دادن نیروهایی می‌افتد که آرمان و ایمان برایشان اصل است و مبارزه و نبرد وسیله، و جنوب لبنان را مناسب‌ترین پایگاه این جهاد مقدس می‌یابد و جوانان محروم شیعه را در جنوب لبنان آموزش و سازمان می‌دهد و آنان را برای نبردی سخت و درازمدت در برابر درنده‌ترین دشمنان اسلام و انسان در منطقه آماده می‌کند و هنگامی که انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران به پیروزی می‌رسد، چمران در ایران است ولی در کجای ایران؟

 

هر جا خطر بیشتر است و هر جا توطئه علیه اسلام و انقلاب سهمگین‌تر بدون اینکه در مقابل ایثار و فداکاری توقع نام و آوازه‌ای داشته باشد، در کردستان، در کربلای پاوه و در تمام مدت جنگ تجاوزکارانه رژیم جنایتکار حاکم بر عراق علیه جمهوری اسلامی، در خطه خونین و گرم جنوب، در سنگر و در خط مقدم جبهه و عاقبت در جوار رحمت حق و نیل به هدفی که همه عمر در انتظار آن بود «والعاقبه للمتقین».

 

فقدان این سردار رشید اسلام گرچه سخت تاثرانگیز است اما جای او هیچ گاه خالی نخواهد ماند چرا که جامعه انقلابی ایران در دامن اسلام و ایثار انسان‌های بزرگی را پرورده است و از این پس نیز خواهد پرورد. رحمت حق بر او ارزانی باد.

کلید واژه ها: خاتمی چمران


نظر شما :