نظر شهید بهشتی درباره بهشت بردن زوری
آیتالله شهید سید محمد حسینی بهشتی از جمله روحانیون روشن ضمیری است که دشمنان به گوهر وجودیاش پی بردند و با ارتکاب جنایتی بزرگ از خدمات اجتماعی و سیاسی او مانع شدند و این مجتهد سیاسی و زمانشناس را از صحنه سیاسی و اجتماعی کشور حذف کردند.
یکی از مشکلات شخصیتهایی مانند آیتالله بهشتی این بود و هست که این بزرگان چون حداقل نیم قرن از زمان خویش جلوتر هستند، افکار و اندیشههایشان برای بسیاری، حتی تحصیلکنندگان حوزوی و دانشگاهی قابل درک و هضم نیست و مشکلآفرین میشود. هنوز یک ماه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود، وقتی شهید بهشتی متوجه شد بعضی از طلاب و فضلای جوان در تلاش و تکاپو هستند تا مردم را به زور به بهشت ببرند، طی سخنانی در مسجد اعظم قم خطاب به آنان چنین گفت: «به طلاب و فضلای حوزه هم به دنبال این بحث یک پیشنهاد دارم و آن پیشنهاد این است که به مردم ایران فرصت بدهید تا آگاهانه و آزادانه خود را بر مبنای معیارهای اسلامی بسازند و این خودسازی را بر مردم ما تحمیل نکنید. آگاهی بدهید، زمینهسازی کنید برای رشد اسلام، ولی بر مردم هیچ چیز را تحمیل نکنید. انسان بالفطره خواهان آزادی است، میخواهد خودسازی داشته باشد، خودش، خودش را بسازد، اما بر خلاف دستور قرآن مبادا مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید، که اگر تحمیل کردید آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهند کرد.
انسان عاشق آزادی است، میخواهد خودش به دست خود و با انتخاب خود، خود را بسازد، «اما شاکرا واما کفورا»؛ آنقدر تحمیل راه و عقیده بر انسانها نامطلوب است که خدا به پیامبر اکرمش خطاب میکند. (پیغمبر اصرار داشت، پافشاری میکرد، زحمت میکشید، خودش را به رنج و تعب میانداخت که مردم را به راه خدا بیاورد) که ای پیغمبر کار تو هم حد دارد. (أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ) تو میخواهی مردم را وادار کنی، مجبور کنی که آنها مؤمن باشند؟ اینکه راه پیغمبر نیست.
توصیه من به طلاب عزیز و به فضلای ارجمند این است که منادی حق باشید، دعوتکننده به حق باشید، آمر به معروف و ناهی از منکر با رعایت تمام معیارهای اسلامیاش باشید، اما مجبورکننده مردم در راه اسلام نباشید، چون آن مسلمانی ارزش دارد که از درون انسانها و عشق انسانها بجوشد و بشکفد. ندیدید مردم ما در این دوران پر ارزش انقلاب از خودشان چه خودجوشی و چه خودشکوفایی نشان دادند؟
بزرگترین اصل بعد از پیروزی یک انقلاب چیست؟ تداوم همان انقلاب است، همینطور که مردم ما با آزادی به راه اسلام آمدند و رهبری عالی اسلامی ما را آزادانه پذیرفتند، بگذارید در تداوم انقلاب هم مردم آزادانه راه خدا و راه اسلام، راه حق و راه خیر و صفا و راه صدق را انتخاب کنند و ادامه دهند، این است سفارشم به طلاب و فضلای عزیز.» (روزنامه اطلاعات، پنجشنبه، ۱۳۵۷٫۱۲٫۱۵، ش ۱۵۸۰۱، ص ۵)
این سخنان با اینکه روشن و مبرهن بود اما برای بسیاری از همکسوتان ایشان مفهوم نشد و بسیار گران آمد. برخی محافل و افراد تنگنظر که همه چیز را از روزنه تنگ و تاریک خود میبینند نتوانستند معنای درست سخنان شهید بهشتی را دریابند یا منافعشان را در خطر دیدند، شروع به فضاسازی کردند. گفتند بهشتی دین تازهای آورده است و این حرفها بدعت در دین است و شروع به اتهامزنیهای عجیب و غریب کردند.
نسل حاضر و آینده خیال نکنند که اتهام بیدینی، ریاستطلبی، وابستگی به اجانب، انگلیسی و آلمانی بودن و سایر تهمتها و افتراها را فقط گروههای ضد انقلاب، مجاهدین خلق، حزب توده، فدائیان خلق و... به ایشان میزدند، بلکه افرادی به ظاهر مقدس، با قیافههای متدین، اول وضو میساختند و قصد قربت میکردند، بعد به انگیزه دفاع از حریم دین و انقلاب، این تهمتها و دروغها را به او میبستند.
حتی یک هفته قبل از شهادت شهید آیتالله بهشتی درب مدرسه فیضیه را به روی ایشان بستند تا به تصور خودشان مانع از سخنرانی و بدعتگذاریهای او بشوند! بهشتی مظلوم در حالی روز هفتم تیر ۱۳۶۰ ترور فیزیکی شد و به شهادت رسید که قبل از آن، صدها بار توسط ایادی متحجر و محافل تندرو، ترور شخصیتی شده بود.
تنها یکی از آنها، آقای شیخ علی تهرانی بود. او در مدرسه «پریزاد و دودرب» حوزه مشهد، تدریس فلسفه و درس اخلاق داشت. مقالات اخلاقی او مرتب در روزنامهها و مجلات چاپ میشد و به قول بعضیها غوغا میکرد، اما تندرویها، تنگنظریها و احیانا حسادتهایش، خیلی زود او را از پای در آورد و آنچه نمیبایست میشد، شد.
اینگونه تندرویها و اتهامزنیها نسبت به اشخاص مصلح و احیاگر از صدر اسلام تاکنون همیشه بوده و بعدها نیز خواهد بود، چنان که هم اکنون نیز شاهد همین اتهامزنیهای کذایی نسبت به اشخاص محترمی هستیم که میخواهند راه خمینی و راه بهشتی را استمرار بخشند و یا امروز خودشان به حق «بهشتی زنده» به شمار میآیند.
جالبتر، کسانی که آن روز بهشتی مظلوم را، آماج تهمتها و تمسخرها قرار میدادند، امروز ماسک حمایت از «بهشتی دیروز» بر چهره انداخته و عکس آن مظلوم بر بالای سر گرفته، این بار «بهشتیهای امروز» را مورد هجمه قرار داده و زیرکانه ندای وا اسلاما سرمی دهند و به راستی بزرگترین فتنه نیز همین است و تشخیص سره از ناسره آن برای بسیاری دشوار.
راستی چه کسانی دیروز آن شهید مظلوم را «راسپوتین انقلاب» مینامیدند و هم اینک چه کسانی «بهشتیهای امروز» را به انگلیسی و آمریکایی بودن متهم میسازند؟! نقاط مشترک اینان در چیست؟
در تاریخ آمده است وقتی سید جمالالدین اسدآبادی به دستور ناصرالدین شاه دستگیر و زندانی شد، یکی از شاگردانش به نام میرزا رضا کرمانی در صحن حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) طی سخنانی خطاب به زائران گفت: ای مردم! شما آمدهاید «امامزادههای مدفون در زیر خاک» را زیارت کنید و از آنها تجلیل نمایید که بسیار کار ارزشمندی است اما نمیدانید در این کشور چه ظلم و ستم و جنایتیهایی در حق «امامزادههای زنده» میکنند و آنها را به بهانههای واهی به غل و زنجیر میکشند.
باید از نکتههای تاریخی درس عبرت بگیریم، به خصوص هشت سال دوران حاکمیت جریان افراطی و انحرافی، تجربه تلخی برای مردم ایران شد. مبادا به خاطر دفاع از شهید بهشتی دیروز از شهید بهشتیهای امروز غفلت کنیم.
نباید اجازه داد کسانی به خود جرات داده و از شهید بهشتی دیروز خاطره نقل کنند و بعد به وسیله آن بهشتیهای امروز را از صحنه خارج نمایند.
مبادا خاطرهگویی از شهید بهشتی دیروز حربهای برای سرکوب بهشتیهای امروز باشد. هر دوی اینها در کنار هم برای ما ارزشمند است، غفلت از یکی و توجه به دیگری انحراف آشکار است.
اگر هوشیار و بیدار نباشیم، زمینه آن همه فجایع و مصائب دوباره فراهم شده و شخصیتهای اصیل و تاثیرگذار انقلاب و نظام باز از صحنههای نقشآفرینی به انزوا کشیده خواهند شد و به دنبال آن انحراف، انحطاط، انهدام، توسری خوری، سردرگمی و اختلاف و فضای بدبینی و امنیتی دامن همه را خواهد گرفت.
«إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» هر چه کردیم به دست خود کردیم. این ما هستیم که تصمیم میگیریم سرنوشت خود را به دست چه کسانی بسپاریم؟ به دست پر توان شخصیتهایی که مانند بهشتی، حداقل نیم قرن از زمان خویش جلوتر هستند؟ یا تحت تاثیر القائات و وسوسههای آنهایی گرفتار میشویم که بیش از این مدت از زمان خود عقبترند و به قول معروف در «عصر قجری» زندگی میکنند؟
منبع: عصر ایران
نظر شما :