خاطرات شجریان از ضبط دعای ربنا
به گزارش خبرگزاری ایسنا، «ربَّنا»ی شجریان که در تیرماه سال ۵۸ ضبط شده، برای مدت ۳۰ سال، جزو برنامههای اصلی رادیو و تلویزیون ایران در ماه رمضان بوده است. بنا به گفته استاد، انگیزه اصلی وی از خواندن این دعا، تدریس آن به دو هنرجو بوده و این اثر در یکی از استودیوهای رادیو ضبط شده است.
شجریان ربَّنا را در دستگاه سهگاه خوانده و با مرکبخوانی سری به دستگاهها و آوازهای دیگر ردیف موسیقی ایرانی از جمله آواز افشاری و گوشه عراق (صبا) میزند.
آنچه در ادامه میخوانید، صحبتهای استاد آواز ایران درباره چگونگی شکلگیری این دعا است که چگونه ضبط شده و در اختیار صدا و سیما قرار گرفته است.
«سال ۵۸ تغییرات و تحولاتی در رادیو مخصوصا در بخش موسیقی در حال شکلگیری بود. در آن سالها مدیران رادیو تصمیم داشتند تولید موسیقی در رادیو را تعطیل کنند و تولید شدههای بیرون را بخرند. جلساتی با مدیران رادیو گذاشتیم و در این جلسات خیلی تلاش کردیم، مدیران را راضی کنیم که نیروهای خوب را نگه دارند و عده دیگر را بازنشسته کنند.
در این جریانها بود که رئیس وقت رادیو آقای وجیهاللهی که فردی تحصیلکرده و روشنفکر بود، از من موکدا و مرتبا میخواست با توجه به تغییرات و تحولات سیاسی و مذهبی ایران برای پخش آثار جدید قبل از افطار طرحی انجام بدهم. آنها نمیخواستند آثار دوره قبلی را پخش کنند. به ایشان گفتم سالهاست من از آن فضا دور شدم و راه من با موسیقی و ارکستر تعریف شده است و این کار الان من نیست اما ایشان گفت که فقط شما میتوانید و ما تنها شما را داریم و از من خواست برای دم افطار، مناجاتها و اذان، کاری انجام بدهم.
من خودم را از وزارت کشاورزی آن دوران به رادیو منتقل کرده بودم و کارمند رادیو محسوب میشدم. پذیرفتم این کار را انجام بدهم. کلاسی برای افرادی که قرار بود دعای سحر و مناجات بخوانند، گذاشتم که با این افراد نحوه درست خواندن را کار کنم.
تابستان سال ۵۸ بود که آموزش این عده را شروع و پس از مدتی هم ضبط این آثار را آغاز کردم. قرار شد برای دم افطار هم برنامه ضبط کنیم و از من خواستند که برای برنامههای دم افطار هم فکری بکنم. برنامههای دم افطار دوران قبل از انقلاب را مرحوم ذبیحی بسیار عالی خوانده بود و من تمام کارهای او را از نوجوانی شنیده بودم و مناجات حضرت امیر را با صدای او از حفظ بودم. با این حال پذیرفتم که این کار را بکنم.
این را بدانیم عادت را از مردم نمیتوان گرفت. مردم به ربَّنا و دعای سحر مرحوم ذبیحی و اذان مرحوم موذنزاده اردبیلی عادت کرده بودند. نمیشد به این راحتی این عادت را در مردم تغییر داد. پس باید بر اساس آن حال و هوا حرکت میکردم اما در عین حال میخواستم اثر ویژگیهای خاصی نیز برای خودش داشته باشد تا بتوان این را نیز به مردم بقبولانیم و کار جدید را جایگزین کرد.
ظهر آن روز همان آیاتی را که مرحوم ذبیحی خوانده بود، پیدا کردم و دو آیه دیگر نیز از سوره «آل عمران» و «بقره» پیدا کردم و یک مطالعه ذهنی کردم که چگونه آن را بخوانم تا علاوه بر نزدیک بودن به کار مرحوم ذبیحی کار جدیدی باشد. به این فکر کردم باید آوازی باشد که علاوه بر اینکه تقلید نباشد، از اصل اثر هم خیلی دور نباشد.
مجددا به مسئولان گفتم که سالهاست مخاطب من را به عنوان خواننده آواز میشناسد، اگر بخواهم ربَّنا بخوانم، اذان بگویم ممکن است مخاطب من را نپذیرد و این کار زیبا نیست. چون مردم فکر میکنند حالا که جمهوری اسلامی سر کار آمده، شجریان که تا دیروز آواز میخواند، امروز دعا میخواند و اذان میگوید و ممکن است نپذیرند و از سوی دیگر افراد دیگری که به صدای من عادت کردند هم ممکن است بپرسند که چرا شجریان آواز را رها کرده است و دعا میخواند.
برای من این کار بسیار سخت بود. به همین دلیل به آنها گفتم که من به شما کمک میکنم و به دیگران آموزش میدهم تا آنها بتوانند ربَّنا و دعا بخوانند اما خودم این کار را نمیکنم. قبول کردند. رفتم استودیو و «ربَّنا» و «مثنوی افشاری» را بدون هیچ تکرار و تصحیحی خواندم. اثر ضبط شده را به ۴ نفر از هنرمندان مورد نظر دادم و از آنها خواستم که تمرین کنند تا برای ضبط آماده بشوند.
آقای قاسم رفعتی «مثنوی افشاری» را زیبا خواندند اما با اینکه روانشاد صالحی قرآنخوان حرفهای بودند و صدای خوبی هم داشتند، هر چه تلاش کردند، نتوانستند آن طوری که مد نظر من بود، ربَّنا را بخوانند. بالاخره با کمک و راهنماییهای من بعد از ۲۰ روز تمرین برای ضبط آماده شدیم و به استودیو رفتیم.
در استودیو هم سه نفری که بنا بود ربَّنا را بخوانند، بارها خواندند و نشد تا اینکه من بخشی از ربَّنا را میخواندم، این بخش را تکرار میکردند تا توانستیم این ربَّنا را ضبط کنیم. شروع به ویرایش و تصحیح این آثار کردم. از ۴ بعدازظهر تا ۳ صبح کارها را تک و تنها در رادیو تصحیح میکردم تا اثر مناسبی برای پخش در ماه رمضان آماده شود.
کارها را ۲ روز مانده به ماه رمضان آماده کردم و به رئیس رادیو ارائه کردم اما از همان موقع و حتی قبلتر آن فریدون شهبازیان که کار من را شنیده بودند، اصرار میکردند که با صدای خودم پخش شود و من هم مصرانه میگفتم که صدای من نباید اینگونه پخش بشود، هیچ اجازهای به آنها برای پخش ندادم. از همان زمان هم تصمیم گرفته بودم که دیگر در رادیو کار نکنم به آقای وجیهاللهی اعلام کردم که دیگر به رادیو نمیآیم اما روز اول ماه رمضان دیدم، ربَّنایی را که خودم خواندهام از رادیو پخش شد.
زنگ زدم به آقای وجیهاللهی. دیدم ایشان خیلی خوشحال هستند و میخندند. گفت که این تیر از کمان رها شده و من این را کپی کردم و به همه رادیوها و شهرستانها دادم و همه این کار را پخش کردند. اعتراض کردم اما او خندید و گفت که ما برنامه به این خوبی را از دست نمیدهیم و این کار را باید همه مردم بشوند.
آن موقع به هیچ کس هم گفته نشد که این اثر را چه کسی خوانده است. به آنها گفتم که هیچ حق ندارید که بگویید این اثر را من خواندهام. آن زمان مردم فکر میکردند که این اثر را یکی از قاریان حرفهای خوانده و من طوری این اثر را خوانده بودم که صدای من مشخص نبود اما هر بار که این اثرها پخش میشد، من عصبی میشدم چرا که من این کارها را برای پخش نخوانده بودم و به عنوان درس و آموزش ضبط کرده بودم تا بقیه تمرین کنند.
بعد از این هم دیگر رادیو تلویزیون نرفتم و بعدها کلاسهای آموزشیام را در رادیو و تلویزیون تعطیل کردم و تا سال ۶۱ که هیچ جا ظاهر نمیشدم، فقط در خانه بودم و به پرورش گل و گیاه میپرداختم.
زمانی که دیدم مردم این کار را خیلی دوست دارند و هی میپرسند که این اثر را چه کسی خوانده است؟ وقتی به اطرافیان و به شکل خصوصی میگفتم که این اثر را من خواندهام و بدون اجازه من پخش شده، همه تعجب میکردند که چطور من این کار را خواندهام؟ اما زمانی که دیدم مردم متوجه میشوند که من این کار را به این دلیل نخواندم که با شرایط روز خودم را هماهنگ کنم، اعلام کردم که این اثر را من خواندهام.
مردم هرگز از من ایراد نگرفتند که چرا این اثر را خواندی؟ همه میگفتند که چه کار زیبا و دلنشینی است. یکی از دوستان تعریف میکرد که یکی از قاریهای بزرگ مصر به اسم غَلوَش در ایران بوده که ربَّنا را میشنوند. از این کار یک کپی میخواهد تا ببیند میتواند این را بخواند یا نه؟ بعد از دو سال دوستم او را مجددا میبیند و این قاری به او میگوید: "کار من نیست." چرا که خواندن اوجی که در خواندن ربَّنا هست کار هر خوانندهای نیست.»
او در بخش دیگری از سخنانش گفته بود: «من هرگز این اثر را بازخوانی نمیکنم. چرا که مردم با آن کار ارتباط گرفتهاند و نت به نت زمانبندی آن را میشناسند.»
شجریان درباره پخش ربَّنا بدون ذکر نامش از تلویزیون اظهار کرده بود: «۵ یا ۶ سال که از پخش ربَّنا گذشت، به این حس رسیدم که ای کاش آن زمان ضبط بعضی از قسمتها را تکرار میکردم تا کیفیت کار بهتر میشد. به این فکر رسیدم حالا که مردم با ربَّنا ارتباط برقرار کردهاند، مجدد ربَّنا را ضبط کنم و اشکالات ریز آن را برطرف کنم اما فکر کردم که در این ۵ سال مردم به این ربَّنا عادت کردهاند و نت به نت آن را حفظ هستند.
اگر بخواهم آن را مجدد بخوانم، هر چند بهتر و پختهتر خواهم خواند اما مردم آن ربَّنا را پذیرفته و دوستش دارند و من هر کاری بکنم، نمیتوانم ربَّنای جدید را جایگزین ربَّنای قدیم بکنم. بنابراین فکر کردم بهتر است من به عادت مردم احترام بگذارم و به دنبال این نروم که ربَّنا را دوباره بخوانم، من که از اول دوست نداشتم صدای من اینطوری پخش بشود.
اما زمانی که دیدم مردم با آن ارتباط گرفتهاند و حال و هوایی با ربَّنا دارند فکر کردم، بهتر است ربَّنا به همان شکل اول خود باقی بماند. اما سؤال من این است که کسانی که در رادیو و تلویزیون تصمیمگیرنده هستند و اغلب هم تصمیمات بسیار ناآگاهانه و ناشیانه میگیرند، چرا به این نکته توجه ندارند که نمیتوانند عادت مردم را از آنها بگیرند؟
من به احترام سلیقه مردم به خودم اجازه ندادم که بیایم ربَّنای بهتری بعد از ۶ سال بخوانم اما این افراد چطور میتوانند ربَّنای دیگری به جای آن بگذارند. بهتر است آنها کار دیگری تولید کنند تا بتوانند جایگزین ربَّنای فعلی بشود. میدانم که در رادیو و تلویزیون بسیار هزینه کردند تا ربَّنای شجریان را کس دیگری بخواند اما باید بگویم که ربَّنایی که من خواندم و مردم آن را قبول کردهاند به این راحتی جایگزین نمیشود، مگر یک نفر دیگر بیاید چیزی دیگری بخواند.
مردم ۳۰ سال است با این ربَّنا پای سفره افطار مینشیندند و با آن خاطره دارند. من هرگز به خودم اجازه ندادم که این ربَّنا را از مردم بگیرم و آن را از آنها دریغ کنم. سال ۷۴ در نامهای به آقای لاریجانی، رئیس وقت تلویزیون نوشتم که تنها موردی که اجازه میدهم صدای من از تلویزیون پخش شود، ربَّنا است که من آن را به مردم هدیه دادهام.
من از این ربَّنا نه بهرهای میبرم و نه شهرتم را زیادتر میکند، من کارم را ۳۲ سال پیش انجام دادهام و آن را به مردم هدیه دادهام. حالا برای ثواب یا وجدانم باشد این ربَّنا مال مردم است و من هم اجازه ندارم این را از مردم دریغ کنم. به همین دلیل رادیو و تلویزیون هم نمیتواند ربَّنا را از مردم دریغ کنند یا ربَّنای دیگری را جایگزین آن کند.»
این گفتوگو در سال ۹۰ توسط سایت موسسه فرهنگی هنری «دلآواز» منتشر شده است.
نظر شما :