قصههای کیش و پیامهایش
حمیدرضا جلاییپور
پیام اول. نهادینه شدن دمکراسی یکی از ویژگیهای جامعه مدنی است. برای نهادینه شدن دمکراسی دو زاویه دید وجود دارد. دیدگاه اول که متداول است این است که برای نهادینه شدن دمکراسی لازم است حکومت وظایف دمکراتیک خود را بر اساس قانون اساسی و از طریق نهادهای تعبیه شده انجام دهد. برابر این دیدگاه سرزمین دمکراسی از چشمهسارهای بالا سری (حکومت) به طرف پایین (بخش میانی) آبیاری میشود. اما در دیدگاه دوم، برای نهادینه کردن دمکراسی ساختار دمکراتیک حکومت به تنهایی نه ممکن و نه کافی است، بلکه یکی از پیشنیازهای آن در وجود تجربه دمکراسی در فعالیتهای جمعی شخصیتها و گروههای مستقل از حکومت است، تا وقتی این شخصیتها توانستند با این پشتوانه تجربی بر اساس رأی مردم به لایههای بالایی جامعه راه یابند، رفتار دمکراتیک را در بخش حکومت به نمایش بگذارند. به بیان دیگر در این دیدگاه ریشههای درخت دمکراسی از طریق جویبارهای میانی جامعه آبیاری میشود و میوههای این درخت در بخش فوقانی جامعه (حکومت) به بار مینشیند.
بنابراین، بر اساس اهمیت تقدم بخش میانی بر بخش فوقانی، وقتی مشاهده میکنیم چند نفر از نخبگان سینما قادر نیستند یک کار مشترک را به روشهای دمکراتیک تا به انتها به پیش ببرند این نشان میدهد مشکل دمکراسی فقط در ناحیه حکومت ریشه ندارد بلکه اوضاع در بخش میانی جامعه هم خراب است و جویبارهای پایینی سرزمین تشنۀ دمکراسی نیز نیازمند لایروبی هستند.
پیام دوم. در جامعه مدنی همه مردم سر و ته یک کرباس نیستند. یعنی اگرچه از لحاظ کمی تعداد زیادی از مردم به دنبال حل و فصل مسائل معیشتی و به رتق و فتق امور خود و خانوادهشان مشغولاند با این همه عده کمی هم هستند (بخوانید خواص و روشنفکران جامعه) که از سطح امور روزمره فاصله میگیرند و برای رفع نیازها و خواستهای عمومیتر دست به فعالیت جمعی میزنند. لذا در جامعه مدنی همه مردم به روشهای دمکراتیک پایبند نیستند و همیشه «وحشت از عدم اجرای قانون» بر بالای سر آنان حضور دارد. اما خواص جامعه، که در اصل حافظان اصلی ویژگیهای جامعه مدنی هستند، در کار جمعی به روشهای دمکراتیک پایبندند و برای مردم در نقش الگو ظاهر میشوند. بنابراین از زاویه خواص و عوام، وقتی مشاهده میکنیم که خواص در قلمرو هنر در ارائه یک کار جمعی ناکامند این فرض را به ذهن نزدیک میکند که آیا همه ما، اعم از عوام و خواص، از حیث کار جمعی و دمکراتیک سر و ته یک کرباس نیستیم؟ گویا اذهان خواص جامعه ما روشننگر است اما رفتار روزانه ما، اسیر همان الگوی دیرپای «پدر مآبی» است.
پیام سوم. «کثرتگرایی» ویژگی جامعه مدنی است نه «چند دستهگرایی». کثرتگرایی یعنی امکان همزیستی عقاید، شخصیتها و گروههای مختلف بر اساس یک توافق جمعی و در چارچوب یک واحد بزرگ مثل یک ائتلاف، یک طبقه، یا یک ملت و یا جامعۀ جهانی. در حالی که در «چند دستهگرایی» همان تنوع وجود دارد اما هر شخصیت یا گروه، خر خود را میراند و کاری به اهداف جمعی و عمومی ندارد. از این منظر وقتی عوامل یک فیلم که قرار است با شرکت هفت نفر از کارگردانان به انجام برسد در عمل به چهار دسته تقسیم میشوند (در این جمع، عباس کیارستمی از همان ابتدا به جمع نپیوست، مخملباف و جلیلی در یک طرف، بیضایی و تقوایی در طرف دیگر، مهرجویی و رخشان بنیاعتماد هر کدام به دلایلی منفردا، در این چنددستگی ایفای نقش کردند) آیا حکایت از یک چند دستگی در بخش میانی جامعه نمیکند. در این صورت آیا ما برای برقراری کثرتگرایی (پلورالیسم) در سطح یک ملت راه درازی در پیش نداریم؟ آیا این واقعه نشان نمیدهد که یک «چند دستگی» چاق و چله در پخش پنهان جامعۀ ما آرمیده است و اگر این چند دستگی روزی در جامعه فعال شود، چه کسی میتواند پیشبینی کند که در آن صورت چه بلایی بر سر این جامعه خواهد آمد؟
بدین ترتیب اگر قصههای کیش یک ماجرای اختلافی در میان حکمرانان بود، امر دور از انتظاری نبود، یا اگر این اختلاف در میان مردم کوچه و بازار به وجود میآمد باز از منظر جامعه مدنی اتفاق مهمی نیفتاده بود، زیرا جامعه مملو از چنین اختلافهایی است. اما وقتی این قصه در میان مؤلفههای مهم بخش میانی جامعه، یعنی بخش مهم هنر مستقل رخ میدهد هر ایرانی طرفدار جامعه مدنی را نگران میکند و لذا مسئولیت نسل جدید را در نهادینه کردن دمکراسی، به ویژه در قلمرو بخش میانی سنگین و سنگینتر میسازد و آنها را وا میدارد از پیام «این اختلافها» که حکایت از وجود آسیبهای جدی در جامعه ما دارد به سادگی عبور نکنند.
* فیلم قصههای کیش متشکل از شش اپیزود مستقل بود. «در» ساخته محسن مخملباف، «سفارش» ساخته ابوالفضل جلیلی، «کشتی یونانی» ساخته ناصر تقوایی، «دختر دایی گمشده» ساخته داریوش مهرجویی، «باران و بومی» ساخته رخشان بنیاعتماد، «گفتوگو با باد» ساخته بهرام بیضایی. هر اپیزود این فیلم حدود بیست دقیقه است که در اولین حضور بینالمللی این مجموعه سه اپیزود «در»، «کشتی یونانی» و «سفارش» به جشنواره کن ارسال شد و در بخش مسابقه این جشنواره در سال ۱۹۹۹ به نمایش درآمد.
نظر شما :