روحانیانی که به نوگرایی دینی می‌پیوندند

عمادالدین باقی
۰۴ مرداد ۱۳۹۳ | ۱۸:۰۴ کد : ۴۵۳۹ دفتر مقالات
۲۸ تیر ۱۳۷۸
روحانیانی که به نوگرایی دینی می‌پیوندند
شالوده سخن من در گفتار حاضر این است که روحانیت شیعه در ایران، پیش و پس از انقلاب اسلامی، از دو اقلیت و یک اکثریت تشکیل شده است.

۱ـ اقلیت حامی یا موافق کامل حکومت (A)

۲ـ اقلیت تحول‌طلب (B)

۳ـ اکثریت بی‌تفاوت و یا غیرسیاسی که خود طیفی است از افراد پارسای روحانی تا شغل‌پیشگان روحانی.

 

که در مجموع، غالب این گروه نسبت به آنچه در جهان پیرامون می‌گذرد بی‌خبر یا غیرحساس هستند. پیش از انقلاب ۱۳۵۷، اقلیت تحول‌خواه به دلیل مخالفت با وضع موجود، خصلت نوگرایی و روشنفکری یافته بود. گرچه معدودی هم از موضع کاملا سنتی و واپسگرایانه با وضع مخالفت می‌کردند نظیر آنان که به دلیل اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شاه با رژیم او مخالفت می‌کردند نه به دلیل وجود نظامی که مولد تبعیض و فساد است.

 

اقلیت تحول‌گرا را از نظر سنی، جوانان و میانسالان تشکیل می‌دهند و چون جزو نیروهای عادی یا میانی حوزه بودند و در سطح مرجعیت در حوزه، کسی آنان را همراهی نمی‌کرد مشکل مشروعیت داشتند. زیرا به آنان گفته می‌شد که جوان و کم تبحر در دانش فقهی هستند لذا پیدا شدن عالمی که در پس او سنگر بگیرند به آنان مشروعیت می‌داد.

 

اقلیت تحول‌گرا برای افزایش بازده خود در برابر دو نیروی دیگر، ناچار از سازماندهی و انسجام بود و پس از سال ۴۱ و ۴۲ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را برپا کرد که به این گروه جلوه بیشتری می‌بخشید. اعضای تشکیل دهنده این تشکل که بعضی مدرس نبودند،‌‌ همان نیروهای جوان، میانسال و میانی حوزه بودند. به جز آیت‌الله منتظری که موقعیت ممتازی در تدریس داشت.

 

با توجه به این مقدمه، مفهوم‌ نوگرایی، مفهومی نسبی است. زیرا اغلب‌‌ همان نوگرایان پیشین، پس از تغییر وضع و نظام سیاسی در ایران و تصرف قدرت، موضع انتقادی، نظارتی خویش را از دست دادند و به محافظه‌کاری کشیده شدند.

 

اکنون جامعه روحانیت ایران با‌‌ همان دو اقلیت و یک اکثریت مواجه است با این تفاوت که اقلیت تحول‌گرا انقلابی نیست، اصلاح‌طلب است. از آنجا که اقلیت متصل به قدرت به دلیل حضور رسانه‌ای نمود چشمگیرتری نسبت به دو گروه دیگر داشتند و موقعیت آن دو گروه به خاطر در حاشیه بودن یا پنهان بودن رسانه‌ها از افکار عمومی هم پنهان مانده‌اند، این تصور در جامعه پدید آمده است که روحانیت یعنی همین کسانی که همواره روی آنتن حضور دارند. از این رو موضع جامعه حاوی تفکیک میان روحانیت نیست.

 

پس از انقلاب ایران، در میان فعالان صحنه تفکر و سیاست، دفاع کامل از وضع موجود یا نفی کامل دوگانه مسلط بر مواضع نیرو‌ها بود، به همین روی موضع اصلاح معنی نداشت. در همین شرایط در حوزه روحانیت، سه مشکل عمده وجود داشت:

 

۱ـ شکاف میان نهادهای آموزشی مدرن با نهادهای آموزشی سنتی، نیز تفاوت‌های ناهمساز در متدلوژی، بینش و نقش آنان.

 

۲ـ اقلیت تحول‌خواه همواره از فقدان تعین و تشکل در رنج بود و هست. تجمع و تشکل، بازده فعالیت را چند برابر می‌کند، ضریب خطا را می‌کاهد، عمق را بیشتر می‌کند و...

 

۳ـ اقلیت تحول‌گرا باید نهادینه شود تا بماند و بود و نبود آن تابع متغیرهای با ربط و بی‌ربط نباشد. به دلایل سه‌گانه‌ای که گفته شد، در فاصله سال‌های ۱۳۵۸ تا ۶۷ گام‌های مؤثری در بزرگترین مرکز روحانیت در قم برداشته شد.

 

برای مطالعه حرکت نوگرایی دینی و رفتار نسل جدید روحانیان گریزی نیست جز آنکه از آنچه در این فاصله روی داده است سخن بگوییم. لذا نمی‌توان ناگفته گذاشت که این گام‌ها با ابتکار و پشتیبانی آیت‌الله منتظری صورت گرفت و این گزارش اساسا موضوع این مطالعه است.

 

ـ در سال ۱۳۵۸ مجمع نمایندگان طلاب به وجود آمد و قرار بود در مدیریت حوزه نقش داشته باشد و به نحوی مدیریت از پایین به بالا سامان گیرد.

 

ـ در فاصله ۱۳۵۹ تا ۶۳ چهار مدرسه علمیه در قم ساخته شد که طلاب مبتدی را جذب می‌کرد و آموزش می‌داد.

 

ـ علاوه بر آن یک مدرسه تخصصی در کنار این مدارس به وجود آمد که در ضمن تعلیم دروس قدیم، در آن اقتصاد، فلسفه و تاریخ هم تدریس می‌شد و از طلاب‌‌ همان چهار مدرسه دانشجو جذب می‌کرد.

 

ـ تاسیس دانشگاهی به نام دارالشفا که آموزش‌های دانشگاهی را با همان منابع و روش‌ها، مجاور دروس حوزه می‌کرد.

 

ـ تاسیس کتابخانه سیاسی در سال ۱۳۶۲ـ۱۳۶۱ به عنوان یک حرکت مهم و بدیع در قم

 

توجه به دو نکته اهمیت این کتابخانه را هویدا می‌سازد:

 

۱ـ سابقه ذهنی حوزه در مورد سیاست: در روحانیت حساسیت منفی نسبت به سیاست وجود داشت به گونه‌ای که پیش از سال ۴۲ اگر می‌خواستند کسی را تفسیق کنند می‌گفتند: سیاسی است. به همین دلیل یکی از عناصر مطرح در مجموعه مواضع امام خمینی همواره توضیح و بیان یگانگی دیانت و سیاست بود.

 

۲ـ غالب روحانیان علوم دینی را علوم واجبه و سایر علوم را مباح می‌دانستند. لذا علوم غیرحوزوی ارزش فراگیری نداشتند.

 

اقدامات پیش گفته برای تحقق نهادسازی در حوزه بسیار تعیین‌کننده بود و اگر موفق می‌شد، می‌توانست در نگهداشت الگوهای نسل جدید و نوگرا و تصرف آینده فرهنگی کشور، همپای پیشرفت‌های مثبت جامعه جهانی بسیار تعیین‌کننده باشد. در آن هنگام هنوز در خارج از حوزه پدیده نسل جدید نوگرایی دینی ظهور نکرده بود. در همین زمان یعنی نیمه دهه اول انقلاب، در کنار نهادسازی‌ها، حرکت فرهنگی جدیدی آغاز شد. عده‌ای از روحانیان جوان و خوش‌فکر حوزه قم مجله‌ای به نام «حوزه» را راه‌اندازی کردند که از نظر سازمانی شعبه‌ای از یک نهاد رسمی و نیمه دولتی بود. اما از نظر فکری، نوگرایی دینی را در حوزه پایه‌گذاری می‌کرد. چون اقلیت پیوسته به قدرت دارای سابقه تحول‌خواه در پیش از انقلاب بود و از طرفی حامی و تکیه‌گاه این نیروی جدیدی قائم مقام رهبری وقت بود، حرکت‌های یاد شده دنباله انقلاب اسلامی و در چارچوب فکری نظام سیاسی تعریف می‌شد تا بتوانند پویایی و تحول‌جویی نظام را تضمین کند. افرادی که این حرکت را آغاز کردند خود دقیقا به ابعاد پیامدهای کار خویش توجه نداشتند، اما سنگ بنای یک جریان نوگرایی جدید را در روحانیت می‌گذاشتند.

 

نخستین شماره مجله حوزه در آبان ۱۳۶۲ (محرم ۱۴۰۴) منتشر شد، هر چند انتشار آن هنوز هم ادامه دارد. اما مدیریت، گفتمان و اهداف اولیه حاکم بر آن تا سال ۶۸ـ۱۳۶۷ بیشتر ادامه نیافت. مقالات شماره‌های نخستین آن مانند سلسله مقالات «آفاق فکری برون حوزوی» از محمدرضا حکیمی و سرمقاله‌های این مجله، بیان و ادبیات کاملا تازه‌ای در حوزه و حتی در سطح جامعه داشت. بیان و زبان سنتی به زبان امروزین با واژگانی جدید یا بومی ترجمه می‌شد. در سرمقاله‌های انتقادی این مجله بحث از آزادی‌های فکری و سیاسی و فواید آن، ضرورت انتقاد از حاکمان و … از باراندازهای آن بود. کاملا هویدا بود که این مجله می‌خواهد مفاهیم و روش‌هایی را هنجاری و هنجارفرستی کند که مضمون اصلاحی داشت. هر چند هنوز موقعیت نظام سیاسی با چند حضور کاریزمای امام خمینی به وضعیتی متنزل نشده بود که اقدامات انجام شده در برابر آن تعبیر شود و نام اصلاح‌طلبی به خود بگیرد. اما در واقع یک نوگرایی دینی بود. این مجله با استقبال چشمگیری به ویژه در خارج از حوزه مواجه شد و توانست به یکی از پرخواننده‌ترین مجلات علمی و فرهنگی زمان خود تبدیل شود و اثرگذار باشد.

 

اما در حالی که دیدگاه‌های نوین فقهی ارائه شده از سوی امام خمینی در دو سال آخر عمر خویش می‌توانست گشایشی در روند نوگرایی در حوزه باشد کل این حرکت ناگهان در اوایل سال ۱۳۶۸ خاموش شد چون هنوز نهادینه نشده بود. با تغییراتی که در شرایط سیاسی ایران به وجود آمد و قائم مقام رهبری وقت که تکیه‌گاه اقدامات پیش‌گفته بود برکنار شد، تمام مدارس متعلق به وی از دست او و مدیران منصوب شده از سوی وی خارج شد. ارزش‌هایی که ترویج می‌شد متوقف شد و ارزش‌های محافظه‌کارانه و مروج آمریت (که آن زمان به دلیل جو انقلابی موجود، این ارزش‌ها انقلابی می‌نمود) تبلیغ می‌شد. کتابخانه سیاسی تعطیل شد و امکانات آن به کتابخانه‌ای با مدیریت و هدف‌های متفاوت انتقال یافت. مدیریت اولیه مجله حوزه فضای جدید را برنتافت و با تحمل فشارهایی ابتدا ابتکار عمل را از دست داد و سپس کناره گرفت.

 

فضای تنگ سیاسی در قم و فقدان نهادهای قدرتمند و متکثر و مستقل که بتواند نسل جدید و نوگرای حوزه را حمایت کند و پرورش دهد موجب شد که حرکت نوپای نوگرایی دینی در نسل جدید روحانیت متوقف شود. تنها موسسه معارف امام رضا که با حمایت‌های آیت‌الله منتظری راه افتاده بود، (اما یک موسسه خصوصی بود) توانست به صورتی خنثی و غیرفعال باقی بماند. در این موسسه در سال‌های ۶۵ تا ۶۷ با دعوت متفکران بیرون حوزه که مورد انتقاد سنتی‌ها بودند، طلاب معدودی از نسل جدید و نوگرای حوزه به استماع درس‌ها و نظریات کلامی جدید می‌نشستند و گاهی مباحثه می‌کردند. آنان، به جای فرار به پیشواز مباحث جدید می‌رفتند. با تغییر جو سیاسی قم از سال ۱۳۶۸ به بعد این فعالیت‌ها نیز باز ایستاد. اما شالوده‌های اصلاح‌طلبی ریخته شد.

 

در تحلیل جنبش اصلاح‌طلبی باید به این نکته مهم توجه کرد که در دهه نخست انقلاب ایران، به دلایلی که در این مقال مجال پرداختن به آن نیست، فقط دو نوع رفتار سیاسی متصور بود: با نظام یا بر نظام بودن. شق سومی متصور نبود یا پذیرفته نمی‌شد. در حالی که منطق اصلاح‌طلبی این است که با قبول چارچوب کلی نظام موجود دست به اصلاحات محدود یا گسترده و حتی رادیکال در‌‌ همان چارچوب نظام موجود می‌زنند. از سال ۱۳۶۸ به بعد به دلیل مشروعیت و جایگاهی که آیت‌الله منتظری در انقلاب ایران داشت، با برکناری او این تصور خارجیت پیدا کرد که می‌توان با وضع موجود و حاکمیت مخالف بود، اما از نظام موجود دفاع کرد و در چارچوب قانون دست به مبارزه زد. پیوند منطق اصلاح‌طلبی با نقش وی به این شق سوم رفتار سیاسی مشروعیت می‌بخشید.

 

در پایان دهه اول، نوگرایی دینی آغاز شد و در حوزه باز ایستاد. در طول دهه اول نیز فضای دانشگاه‌ها به سختی اجازه رشد نوگرایی را می‌داد. اما در دهه دوم این معادله معکوس شد. محیط حوزه دیگر اجازه ادامه حرکت قبلی را نمی‌داد. در بیرون از حوزه، عده‌ای از جوانان و نیروهای برخاسته از نسل انقلاب و جنگ که به حاشیه رانده شده بودند، فرصت وسیع برای مطالعه و تحقیق پیدا کردند و وارد دوره‌ای از بازنگری نسبت به گذشته و بازسازی فکری و غنا بخشیدن به اندیشه‌های خود شدند. از اواسط دهه دوم، نوگرایی دینی در خارج از حوزه به تدریج چهره خود را نمایاند و دکتر سروش از چهره‌های شاخص این حرکت بود. مجله کیان به رسانه اصلی این حرکت جوان و نوپا تبدیل شد و علی‌رغم تضییقات فراوان، دوام آورد و گسترش نسبی در محیط دانشگاهی و فرهنگی پیدا کرد. در این فاصله ارتباطات پراکنده و فردی میان برخی از بازماندگان حرکت نوگرایی مغلوب دینی در قم با تهران و از جمله با حلقه کیان وجود داشت. چند تن از افراد نیز از قم به تهران رفتند. کل حرکت نوگرایی دینی که در اواخر دهه دوم به یک نیروی اصلاح‌طلب اجتماعی تبدیل می‌شد یکی از مؤلفه‌های مهم دوم خرداد ۷۶ بود. دوم خرداد یک اعتراض ملی و آرام بود که اصلاح‌طلبان اجتماعی در تدبیر آن به صورت ایجاد فرصت و هدایت نسبی آن نقش مهمی داشتند. جریان نوگرایی دینی نیروی اصلی تشکیل‌دهنده اصلاح‌طلبان اجتماعی بود.

 

 

دور جدید نسل نوگرای روحانیت

 

با پیروزی دوم خرداد، فضای جدیدی در حوزه پدید آمد. نقش اقلیت اول (A) (یعنی اقلیت درون حاکمیت و محافظه‌کار) در جریان انتخابات و حمایت گسترده و آشکاری که از یک نامزد محافظه‌کار انجام داد موجب شد آرای مردم در دوم خرداد، رأی منفی به این دسته از روحانیان هم شناخته شود. به ویژه که توزیع آماری آرا در شهر قم که مهم‌ترین مرکز روحانیت بود، مشابه توزیع سراسری آرا در کشور بود و بیش از ۷۰ درصد در قم رأی منفی داده بودند.

 

در چنین شرایطی بازماندگان نوگرایان نسل جدید روحانیت به همراه چند چهره سیاسی یا حوزوی که در دهه دوم در کنار آنان قرار گرفته بودند در جریان انتخابات ریاست جمهوری در اواخر سال ۱۳۷۵ با صدور اطلاعیه‌های انتخاباتی با امضای «جمعی از فضلا و محققین حوزه علمیه قم» حضور خود را آشکار کرده بود و می‌خواست به بهانه فرصت انتخاباتی، حیات مجدد اما جمعی خود را بازیابد و اعلام موجودیت کند. پیروزی غیرمنتظره خاتمی موجب شد گام دیگری در جهت تعین‌یابی و نهادینه شدن این جمع برداشته شود و با تغییر نام خود به مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، علی‌رغم تمایل اقلیت A خود را وارد معادلات حوزه کند و انحصار نمایندگی یکطرفه کل حوزه به یک تشکل را بشکند. اما هنوز جوان و نوپاست. یک اعضای شورای مرکزی این مجمع ۱۵ نفر و اغلب مدرس حوزه هستند، بقیه نیز تالیف و تحقیق دارند. این جمع اکنون با کل نیروی اجتماعی پیوند روزافزونی می‌یابد. علاوه بر وجه تشکل یافته فوق، تک چهره‌های نواندیش که به صورت فردی در جامعه روحانیت فعال هستند نیز اکنون جسورانه‌تر به بازنگری و نقد در عرصه تفکر دینی می‌پردازند.

 

 

آینده

 

نسل جدید روحانیت هر چند به‌‌ همان دو اقلیت و یک اکثریت تقسیم می‌شود، اما به دلایلی با نسل پیش از انقلاب تفاوت‌های کیفی دارد:

 

۱ـ اغلب آنان پس از گذراندن دروس جدید، تا سطح دیپلم یا مدارج دانشگاهی به حوزه آمده‌اند. لذا چون نسبت به دانش جدید خالی‌الذهن نیستند، موضع متفاوتی نسبت به آن دارند و دارای ذهنیتی ولو اندک، متاثر از دستاوردهای فکری و علمی نوین هستند.

 

۲ـ نسل پیش در عصر رسانه‌های کم شمار مکتوب و رادیو ترتیب شده بود (در زمانی که اغلب خانوارهای ایرانی تلویزیون نداشتند). اما نسل جدید در بستر دوران رسانه‌های قدرتمند و تکنولوژی ارتباطی جدید و در حال توسعه و امواج رسانه‌ای و تبلیغی پرورش یافته، در عصری که آمیزش فرهنگی در سطح جهانی صورت می‌گیرد. لذا نگرش نسل جدید روحانیت به جهان و به فرهنگ‌ها به ناگزیر باز‌تر است.

 

بنابراین، نسل نواندیش روحانیت، اقلیت پر تعداد و رو به رشدی است که نیروهای بیشتری از دو گروه دیگر به درون آن وارد می‌شوند. آن گروه اکثریت نیز هر چند تلقی خاصی از این را به جامعه انتقال می‌دهد، اما نوگرایان نسل جدید روحانیت که بخشی از جنبش اصلاح‌طلبی ایران هستند، در جامعه فرهنگی مؤثر‌تر است و رو به آینده دارد. آنان می‌خواهند ظرفیت عملی جمهوری اسلامی را بر اساس قانون، توسعه دهند هر چند در درون کل جنبش اصلاح، نیروهای مختلف نسبت به هم دارای تاخیر و تاخر هستند، آموزه‌های واحد اما بسیار کلی دارند که منقح نشده و در حال نقد و ورز دادن است.

 

برای گذر از شرایط فعلی و ورود به دنیای جدید آینده در آغاز هزاره سوم، باید تعارض‌های القا شده موجود میان دین و جامعه برداشته شود. امروز همراه با جریان نوگرایی دینی، نسل نواندیش روحانیت که رو به آینده دارد آزمونی تاریخی را پشت سر می‌گذارد. امروز فقه در برابر پرسش‌هایی برخاسته از عملکرد دو دهه گذشته و نیز برخاسته از الزامات جامعه مدرن و تحولات جهانی قرار گرفته است که یا در برابر این پرسش‌ها عاجز مانده و تاریخی می‌شود که تنش‌هایی را به همراه خواهد داشت و یا پاسخ مناسب و مقتضی می‌دهد و به تبع آن نوسازی می‌شود. لازمه این فرآیند چنین است:

 

۱ـ جامعیت یافتن حوزه و فرا‌تر رفتن از آموزش فقه به آموزش علوم دینی.

 

۲ـ تجزیه و تخصصی کردن فقه و علوم دینی Diffrentiation یا تجزی اجتهاد که به تدوین مجموعه یکپارچه و معقول‌تری یاری می‌رساند: فرآیند integration.

 

۳ـ شورایی کردن اجتهاد آن هم نه فقط مجتهدین ایران بلکه شورایی از مجتهدان جهان اسلام.

 

۴ـ نوگرایی دینی پیش از انقلاب در حد شبهه‌شناسی و پاسخ به شبهات جدید در موضوع انفعال بود و نسل جدید روحانیت باید به صورتی فعال به ارائه آموزه‌های نوین، نهادسازی و تاسیس دست یازد.

 

هر چند ایران نیاز دارد از آینده سبقت بگیرد، با وجود همه این‌ها، تاثرگذاری‌های تحول‌ساز نسل جدید روحانیت و اقلیت اصلاح‌طلب آن در آینده محل تردید است زیرا:

 

۱ـ ظرفیت فکری آن هنوز ارتقا کافی نیافته و با گذشت دو دهه از انقلاب نتوانسته است نظریه‌پردازانی نظیر مطهری عرضه کند.

 

۲ـ اکنون وظیفه ترمیم آسیب‌های ناشی از تنزل اعتبار و محبوبیت روحانیت در دو دهه گذشته انرژی مضاعفی می‌گیرد.

 

۳ـ نوگرایی دینی و اصلاح‌طلبی در ایران، دست به گریبان با پالایش فکری در سطحی است که مجال همراهی با شتاب تحولات جهانی را نمی‌دهد. این نسل به سختی دچار تاخر فرهنگی شده و هنوز اندر خم یک کوچه است زیرا به ناچار مشغول توجیه و نقد مفاهیم اولیه‌ای نظیر شهروندی، تفاوت اهانت و انتقاد، اعتبار و عدم اعتبار خط قرمز در سیاست و اخلاق و شکل‌گرایی‌های دینی و … است. برخی مقولات فسیل شده فکری برای این نسل مبدل به یک مساله شده است.

 

۴ـ فقدان زمینه اجتماعی

 

بنابراین نسل نو فقط می‌تواند از انقراض یا انزوای روحانیت پیشگیری کند. اگر اقلیت اصلاح‌طلب که در حال توسعه است توفیق یابد، در مقطع کنونی فقط می‌تواند استراتژی بقا را تعقیب کند نه استراتژی تحول. نسل جدید نوگرایان روحانیت امروز تنها عامل بقای فعال حوزه‌ها و عوامل یاری رساندن به گذر مسالمت‌آمیز جامعه از مرحله کنونی است.

 

طبق نتایج اولیه یک نظرسنجی که اخیرا در شهر تهران از جوانان ۲۵-۱۵ ساله انجام شده که از نظر مذهبی در سن تکلیف هستند ۷۶ درصد پاسخگویان می‌گویند به تقلید در احکام عملی دین که یک سنت و وظیفه شرعی است، اعتقاد دارند و از این عده ۷۳ درصد علاوه بر اعتقاد داشتن عملا تقلید می‌کنند. بنابراین ۵۶ درصد از جامعه آماری می‌گوید که هم اعتقاد دارد هم تقلید می‌کند ولی چون از این عده فقط ۴۳ درصد می‌گویند که رساله عملیه (کتاب حاوی احکام عملی و عبادی برای شیعیان) دارند و نزدیک به ۳۱ درصد هم نام کسانی را به عنوان مرجع تقلید ذکر می‌کنند که یا در حیات نیستند یا صاحب رساله نیستند بنابراین از ۵۶ درصد فوق حدود ۲۰ درصد تقلید می‌کنند. سایر نظرسنجی‌ها درباره محبوبیت روحانیت نیز یک سیر نزولی را نشان می‌دهد که آمار آن شبیه تقلید و گاه پایین‌تر از آن است.
 

کلید واژه ها: عمادالدین باقی حوزه علمیه قم


نظر شما :