محجوب: دولت هاشمی توجه ویژه‌ای به کارگران داشت/ با خصوصی‌سازی مخالف بودیم

۰۱ شهریور ۱۳۹۳ | ۱۵:۴۶ کد : ۴۶۲۶ از دیگر رسانه‌ها
علیرضا محجوب نماینده مردم تهران و رئیس فراکسیون مجلس شورای اسلامی و دبیرکل خانه کارگر بعداز ظهر دیروز (۳۱ مرداد) در برنامه شناسنامه که از شبکه سوم سیما پخش شد، حضور پیدا کرد.

 

بخش‌هایی از این گفت‌وگو که متن کامل آن را خبرگزاری ایلنا منتشر کرده، در ادامه می‌خوانید:

 

* ما در حزب جمهوری اسلامی شاخه کارگری که فعالیت می‌کردیم راغب به بحث تشکیلاتیمان نبودیم. ایشان (شهید بهشتی) بودند که حتی بخشی از کار را رفتند و شخصا انجام دادند، زیرا معتقد بودند که باید برای همه کارگران کاری انجام شود. علی‌رغم‌ شناختی که از ابعاد وجودی شهید مظلوم دکتر بهشتی وجود دارد راجع به این موضوع کم صحبت شده است. ایشان به شدت علاقه‌مند به توسعه بحث تشکلات کارگری بودند و علاقه‌مند بودند که کارگران حتما در مدیریت واحد‌ها نقش ۳ به ۱، ۲ به ۳ داشته باشند و همه چیز با سرمایه نباشد. بنابراین سر این موضوع جنگیدند و حتی در دولت موقت آن زمان که چیزی را منتشر کرد که محدود می‌کرد این موضوع را مصاحبه کردند. او بود که سرمایه اصلی ما بود و ما را تشویق می‌کرد.

 

* قبل از انقلاب شهرک اکباتان بزرگترین مجموعه کارگری شهر بود و بیشترین کارگر را داشته، من اینجا نماینده آن‌ها بودم، بنابراین خیلی هم تصادفی این وسط سبز نشده‌ام که بیایم. همه جور گرایشی هم بود. خیلی هم شاید نمی‌توانست مدارهای انتخاباتی این‌گونه باشد. من جوان‌ترین آن مجموعه‌ای بودم که نمایندگی می‌کردم، دوست دارم خاطره‌ای را تعریف کنم. ما زمان اعتصابات نشستیم طوماری از خواسته‌های صنفی‌مان را مطرح کردیم، خواسته‌های صنفی‌مان را دادند به مسئول حفاظت آن زمان که تیمساری بود به نام تیمسار زالتاش و بعد که من در خاطرات فردوست دیدم او چه سمتی داشته است برای خودم جالب بود که ما با ایشان درگیری صنفی و فراصنفی داشتیم. ایشان طرف مذاکره آن طرف بود و ما هم با دو سه نفر دیگر مأمور مذاکره و گفتگو از این سمت بودیم. دو سه بار هم اختلاف داشته و ما را به حکومت نظامی و زندان تهدید کردند. ما با خونسردی با آن‌ها برخورد کردیم و گفتیم ما مأمور این خواسته‌ها هستیم اگر می‌دهید توافق کنیم اگر نه که نمی‌توانیم توافقی داشته باشیم.

 

منتهی نکته جالب‌تر این بود که ما سال آخر که انقلاب شد که اعلامیه‌های امام و حتی متن دعوت‌های خودمان که برای اعتصاب در اکباتان منتشر می‌کردیم در اتاق آقای زالتاش تکثیر می‌کردیم و نمی‌دانستیم که او کیست و او نیز حدس نمی‌زد که کسی که پشت دستگاه است به ما کمک می‌کند و اعلامیه‌های ما را تکثیر می‌کند. جالب‌تر اینکه اتاق کارت‌زنی آمریکایی‌ها هم آنجا بود زیرا صد تا آمریکایی آنجا کار می‌کردند و یک زمان یکی از دوستان ما آنجا اعلامیه‌ای توزیع کرده بود که الان هم ایشان دبیر اجرایی ما در خانه کارگر تهران است. فرد آمریکایی که رفته بود پای عکس‌های شناسایی کس دیگری را که قیافه‌اش شبیه او بود را اشتباه گرفته بود و آن فرد را به اشتباه به زندان بردند که او هم از نیروهای چپ بود و چریک فدایی مخصوصی بود. بعد آمده بود با ما دعوا که شما اعلامیه‌ها را تکثیر می‌کنید و ما را به زندانش می‌فرستید؟

 

ما در شهرک اکباتان رسما اعتصابات را رصد می‌کردیم و راجع به اعتصابات می‌نوشتیم و در محیط‌های اعتصابی رسما اعلامیه منتشر می‌کردیم. می‌دانید که جریانات چپ بیشتر منظورم مارکسیستی است که در این موضوع بیشتر فعالیت داشتند و ورود پیدا کرده بودند. ما تنها جایی بودیم که غیر از جریان چپ مارکسیستی توی این حوزه به طور خاص فعالیت داشتیم و بیش از بقیه نیز مطلب می‌نوشتیم، خبر می‌زدیم و مخاطب می‌گرفتیم و اعلامیه خطاب به کارگران می‌نوشتیم.

 

* آذر ۵۷ یا دی بود به خاطر اعتصاب اخراج شدم یعنی بعد از این اعتصاب همکاران ما توسط حکومت نظامی دستگیر شدند، ما را که کم‌سن و سال‌تر بودیم راهنمایی کردند و گیر نیفتادیم. مرحوم زواره‌ای آن زمان وکیل دادگستری بود. من‌‌‌ همان موقع برای بقیه رفتم خدمتشان و ایشان هم گفتند که عجله نکنید اگر شما حساسیت نشان دهید و ما را به عنوان وکیل انتخاب کنید ممکن است نجات این‌ها فراهم نشود. سه روزی صبر کنید اگر این‌ها نیامدند اقدام کنید. در عین حال ما خیلی خواهش کردیم و حتی وجه نقدی را مطرح کردیم و ایشان رد کرد و گفت من برای این‌ کار‌ها از کسی پول نمی‌گیرم. اگر بنا شد که وکالت کنم برایتان وکالت خواهم کرد. من یک صحبتی با مأمورین انتظامی می‌کنم تا کار به دادگاه نکشد. ما با اطمینان بیرون آمدیم و دیدیم حرفش درست درآمد و اگر که ایشان تلاشی کردند ما متوجه نشدیم اما چیزی که پیش‌بینی کردند اتفاق افتاد.

 

* ما خواستیم جریان ثروت را به سمتی حرکت بدهیم که کشور سریع‌تر حرکت کند اما بعضی در این میان دچار از خود بیگانگی شدند و از خود دور شده و در این فضا گم شدند و بعد خودشان را در مال و منال دیدند و الان گاهی انگار مسابقه‌ای باشد و این مسابقه، مسابقه خطرناکی است.

 

درست بعد از جنگ که شعار خصوصی‌سازی سر دادیم و شروع کردیم به خصوصی‌سازی. شروع کردیم به بزک کردن خانه‌ها و شهر‌هایمان و برای محل کارمان هزینه کردیم. بعد از این نگرش گفتیم دوست داریم خانه‌مان جای خوب باشد و کسی درب خانه‌مان را نزند و این‌گونه دور شدیم. این مسائل دست به دست هم داد و من نمی‌خواهم بگویم اشرافیت که این‌ها اشراف‌زدگی و اشرافیت‌گزیدگی است. در حالی که این‌ها تمرینات و اداهای ناشیانه است. ما باید زهد را در شیعه زیاد کنیم البته نه زهد رهبانی مسیحیت بلکه باید زهد علوی را تمرین کنیم‌‌‌ همان که رهبر به ساده‌زیستی تعبیر کردند و چه‌قدر هم بر روی آن ایستادگی نمودند و ما بی‌توجهی کردیم.

 

* در مجلس پنجم در حقیقت در لیست جریانات متعدد قرار گرفتم، اول قرار شد که جامعه روحانیت مبارز مرا در لیست قرار دهند. آقای ناطق نوری هم ۲ جلسه مرا دعوت کردند و صحبت کردند و بعد هم اعلام کردند که نشد. حتی در مجلس چهارم هم اصرار از سوی بعضی از کسانی که در شورای مرکزی بودند رأی لازم را کسب نکرد. بنابراین ما خود به خود از لیست مقابل دعوت شدیم و قرار گرفتیم در آن. ما شانس رأی داشتیم اما قطعا شانس رأیمان جایی نبود که در آن واقع شدیم. ممکن بود که در آخرهای لیست رأی بیاوریم اما وسط لیست واقع شدیم، در حقیقت به طور طبیعی اگر بنده در لیستی هم نبودم انتخاب می‌شدم.

 

* ما از ابتدا با خصوصی‌سازی مخالف بودیم، ما با بخش خصوصی مخالف نیستیم با رویه‌ای مخالفیم که منجر به عوارضی شد که قبل از اینکه سرمایه‌داری را زنده کند، روح سرمایه‌داری را زنده کرد و قبل از اینکه سرمایه‌داران بیایند ادا و اطفارشان آمد.

 

* ممکن است که در لیست‌هایی هم واقع شده باشیم که عکس ما را تبلیغ می‌کردند اما هرگز با کسی نه تفاهم، نه متن نوشتیم و نه حاضر شدیم با کسی در این باب مطلبی بنویسیم. ما همواره اعلام موضع داشتیم که مواضعمان نیز همین‌هاست.

 

در مجلس ششم نیز با من اختلاف سیاسی ویژه‌ای نداشتند زیرا من نه نطق سیاسی داشتم و نه حضور سیاسی که کسی بتواند ما و تشکیلاتمان را متهم کند ولی حرف این بود که بگویید با خصوصی‌سازی چه طور رابطه‌ای دارید و ما صراحتا عرض کردیم که مخالفیم و نمی‌توانیم به نفع خصوصی‌سازی شعار بدهیم. ما مخالف خصوصی‌سازی هستیم اما من با بخش خصوصی مخالف نبوده و یا طرفدار توسعه دولت نیستم، من درست عکس این تفکر را داشتم.

 

* جنگ پدیده غریبی است. برای همین است که طبقات ضعیف همیشه طرفدار صلح هستند و اگر اسلام هم طرفدار صلح است چون مسلما جنگ تبعات بسیار بدی دارد، وقتی جنگ تمام می‌شود تازه انسان متوجه تبعات بدش می‌شود. جنگ که تمام شد آمدیم سیاست‌های پولی را هدف گرفتیم. دولت در سال ۶۴ با بد‌ترین نوع فروش نفت روبه‌رو شد.

 

* شهید رجایی قهرمان رکورد بودجه بدون حاشیه است. شهید بهشتی و خصوصا شهید رجایی در دولتش تحت تعلیمات شهید بهشتی یک رکورد به جا گذاشت و بودجه‌ای را به اثبات رساند که رابطه‌اش با تولید ناخالص داخلی ما ۲۹ به ۱۰۰ بود. ما وقتی مشکل پیدا می‌کردیم به جای اینکه کار بیشتر کنیم، مالیات بیشتر تولید کنیم و... آمدیم راه ساده را انتخاب کردیم یعنی بانکی‌ها راه ساده جلوی ما گذاشتند و کسانی که با سیاست‌های پولی سروکار دارند به ما راه ساده را آموختند چون بیشترین کسری‌مان هم با بانک مبادله می‌شد. بانک‌ها این راه را نشان دادند که ما عمل کاهش نرخ پول ملی را ضامن این موضوع قرار دهیم، نیامدیم مثل جنگ دوم اسکناس را بدون پشتوانه چاپ کنیم اما کاری نامطلوب‌تر از آن کردیم و آن این بود که آمدیم ارزش غیررسمی برای دلار تعریف کردیم، و دلار شناور و ارز صادراتی و کالای انتقالی بدون ارز باعث شد که بازار ارز یک دفعه ۲۰ برابر، ۲۵ برابر بازار سیاه ارز با بازار رسمی فاصله پیدا کند. بنابراین از اینجا انحراف معیار و رکود شروع شد.

 

* تجار، پول‌بازان یعنی بانک‌ها منشأ بیماری اقتصادی هستند بنابراین ما از عدد ۲۹ که رکورد شهید رجایی در سال ۵۹ بود در سال ۷۲، به عدد ۶۳ رسیدیم و در سال ۷۴ هم می‌رسیم به رقمی حدود ۸۱ درصد تولید ناخالص داخلی. و جالب است که از سال ۶۸ هم شعار خصوصی‌سازی و کوچکتر کردن دولت می‌دهیم اما عمیقا این دولت در حال به شدت بزرگ شدن و تبدیل به بد‌ترین شکل دولت است. قانون اساسی به شدت مذمت کرده است که دولت کارفرمایی شود. در ۷۴ سازمان برنامه و بودجه آن زمان اعلام کرده که ما در فقر بالایی در شهر تهران که سمبل شهرهای دیگر است به سر می‌بریم طوری که گفته شد ۱۷ و اندی درصد فقر ما در استان تهران است که یکی از بالا‌ترین درصدهای فقر است که ما رکوردش را زده‌ایم. رکود ابتدا به فقرا می‌تازد. اهمیت کلام آن‌ها را وقتی می‌فهمید که مطالعه راجع به فقر در استان تهران را نگاه کنید. رسمی‌ترین سایت هم این مطالعه را داشته و کسانی نیز تحقیق کرده‌اند که موافق خصوصی‌سازی هم هستند.

 

* تشکیلات ما و خانه کارگر در سال ۷۶ موضع خاصی را نگرفت، اما بیشتر کارگران به آقای خاتمی رأی دادند. آقای خاتمی یک پل بود، پل بین آنچه که انجام شده بود و آنچه که باید انجام می‌شد، لازمه توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی است. ممکن است شما در هر دو کامیاب شوید و ممکن است در هر دو ناکام شوید. ایشان سمبل توسعه سیاسی بودند و شعار نوسازی سیاسی می‌دادند و با عنوان نوسازی سیاسی آمدند و اتفاقی نبود و غلبه همچون طبقه‌ای از پیش قابل پیش‌بینی بود. چه بسا اگر آقای ناطق نوری هم در این مسیر قرار می‌گرفت یا در این مسیر، مسیر خود را تنظیم می‌کرد برنده انتخابات ایشان بود. آنچه که مشاهده می‌کنیم این است که همه چیز در انتخابات حکم به پیروزی آقای ناطق را می‌داد. اما آنچه که باعث شد عدم توجه به این نکته کلیدی بود که در جامعه اتفاقاتی خاص افتاده، اتفاقاتی که ما موضع خاص راجع به آن‌ها داریم و داشتیم با این اتفاقات خاص، افرادی به ثروت رسیدند خوب، بد، غلط، درست، صحیح، از بازی ارز، از پولشویی، از کوپن‌فروشی و یا از راه‌های خیلی متعدد که به نظر من خیلی از این دست‌ها باید شکسته و مقدار زیادی از این پول‌ها باید گرفته می‌شد و خیلی از این افراد هم باید به زندان فرستاده می‌شدند. بعضی می‌خواستند جیغ بکشند، بعضی می‌خواستند بوق بزنند. دیدید عده‌ای بلندگو نزدیکشان است اما ضبط را نه تنها برای گوش خود که برای چند محله هم تنظیم می‌کنند، یک چنین صدایی پیدا شده بود. به تبع آن، این منطقی‌ترین پاسخ به وضعیت موجود نظام بود. با اینکه ممکن است برای بعضی تلخ بود ولی منطقی‌ترین پاسخ و به نظر من بهترین گزینه‌ای بود که می‌توانست در این وضعیت انتخاب شود و الا بعضی وقت‌ها شما برای پر کردن شکاف، شکاف را پر نمی‌کنید و همه چی بریده می‌شود. چگونه انقلاب‌ها از داخل منفجر می‌شوند، چگونه مضمحل می‌شوند. اینجا باید بگوییم تیزبینی‌های مقام معظم رهبری خصوصا در روزهای آخر قبل از انتخابات یک هدایت خوب را به ارمغان آورد، حاصلش این بود که جامعه در پایان ۴ سال به یک توازن رسید.

 

* کسانی که مجلس ششم بودند ما را اصلاح‌طلب نمی‌خواندند که شما الان بخواهید بخوانید. دیگران برعکس، طیف مخالف، ما را اصلاح طلب‌ خواندند بنابراین ما نه تکذیب کردیم و نه تأیید. واقعا ستون یک اصلاح‌طلب بودیم چرا ما را غیر اصلاح‌طلب می‌خوانید، چنانچه در انتخابات بعدی از آقای خاتمی حمایت کردیم. این‌ها که پوشیده نیست و خیلی روشن است. در انتخابات اول هم قرار شد مسئولین استان‌ها رأی بدهند، سی تا رأی بود ۱۶ رأی یک طرف و ۱۴ تا یک طرف دیگر. ۱۶ تا به اینکه در انتخابات از کسی حمایت نکنیم و ۱۴ تا رأی هم آقای خاتمی آورد. به شما گفتم اکثر کارگران در انتخابات به آقای خاتمی رأی دادند.

 

* می‌گوییم به توسعه سیاسی فکر می‌کنیم اشکال ندارد این باید پایدار و ماندگار باشد. مهم‌ترین نقد این است که نتوانستیم این بنا را تأسیس کنیم. نباید کتمان کرد که اقداماتی صورت گرفت، شورا‌ها کار بسیار بزرگی بود که آقای خاتمی شروع کردند، این را باید به اسم ایشان بنویسیم. در قانون اساسی بود اما کسی جسارت رفتن و شروع کردن و این توزیع قدرت را نمی‌داد، این یک هنر بود که ایشان توزیع قدرت کردند. ما همواره باید از هر کسی که خطی زد و ما آن خطر را به نفع مجموعه دیدیم قدر‌شناسی کنیم. همواره ما باید از دولت‌ها نیک یاد کنیم چرا بد یاد کنیم؟ چرا جنبه منفی آن‌ها را ببینیم؟

 

* مجلس ششم در رابطه با پروتکل الحاقی اصرار می‌فرمود، بعد آقای خاتمی از این برآشفتند و بعضی را صدا کردند و ما هم دعوت نمودند و در آن جلسه عتاب و خطاب کردند که مجالس باید با این موضع مخالف باشند ما تحت فشار هستیم، شما باید به ما بگویید چرا می‌خواهید ملحق شوید. مگر پذیرش الزامات به نفع دولتی است که شما ما را تکلیف می‌کنید که الزاماتی را که ممکن است به زیان کشور باشد بپذیریم. ما قبل آن جلسه هم بیانیه نوشتیم و امضا کردیم و تأیید کردیم که این الحاق به نفع ملت نیست چون واقعا هم نبود.

 

* آقای هاشمی بعد از ریاست‌جمهوریشان مطرح کردند، پنهان نکردند که طرفدار بخش خصوصی و کارفرما هستیم و بزرگترین کوششمان نیز رفاه برای کارگران است و این را قربانی دیگری نمی‌کنیم. این حرفشان را هم در قانون تصویب کار و به نحو دیگر نیز اصلاح کردند. ضمنا سر خصوصی‌سازی گاهی اختلافات و چالش‌هایمان خیلی اندازه‌هایش متفاوت بود اما ایشان تحمل می‌کردند. حتی ما یک بار یک سمینار حمایت از تولیدات ملی برپا کردیم، ایشان خیلی دلخور شدند، من حضوری به خدمت ایشان رفتم تا از دلشان دربیاورم و بگویم این چنین همایش‌هایی اقتضای برخی مفاهیم است و دیدیم کسی حرفی نزده بنابراین ما باید در این مورد حرف می‌زدیم و نمی‌توانستیم در این رابطه حرفی نزنیم. گفتم آقا شما خطر تجار را متوجه نیستید که وقتی این‌ها بیایند آش و جایش را با هم می‌برند و ما نمی‌خواهیم که این اتفاق بیفتد. شما در این مورد کتاب نوشته‌اید. مبارزه با استعمار را حمایت از تولید ملی عنوان کردید. در کتاب امیرکبیر چه نوشتید؟! ما همین‌ها را دوباره می‌گوییم. بعد از آن یک هفته بعد مصاحبه کردند و از تولید ملی حمایت کردند.

 

* آقای زنجانی سکاندار این موضع بودند که دولت باید همه جیز را‌‌‌ رها کند و بسپارد به بخش خصوصی و باید این قدر این را آزاد بگذارد تا ما نتیجه‌اش را ببینیم. به هر حال ما هرگز نه با این مواضع موافق بودیم و نه هستیم و نه خواهیم بود. در واقع اقتصاد اسمیتی سوپری این چنین در دنیا وجود نداشته و نخواهد داشت.

 

* دولت آقای هاشمی توجه ویژه‌ای به کارگران داشتند. شما اگر کارنامه ایشان را نگاه کنید می‌بینید که هر جا سهام واگذار کردند تا تکلیف این سمت را مشخص نمی‌کردند عملی انجام نمی‌دادند. جالب این است که در اثر مخالفت آقای کمالی که آن موقع وزیر کار بودند بحث خصوصی‌سازی یک سال و نیم به تأخیر افتاد و دلیلش هم این بود که آقای کمالی مرتب مخالفت می‌کرد و آقای هاشمی هم می‌خواستند تا حرف‌های ایشان تمام شود و او نیز موافق شود و رأی‌گیری نمی‌کردند، تا اینکه یک روز هم آقای کمالی تند شدند و هم آقای هاشمی و ایشان رأی‌گیری کردند ولی در‌‌‌ همان رأ‌ی‌گیری که در تلخی هم انجام شد گفتند که باید ۳۲ درصد از سهام به کارگران واگذار شود.

کلید واژه ها: محجوب


نظر شما :