روزی که عکسهای ثریا را از خیابانها کندند
به گزارش خبرگزاری ایسنا، در یادداشت پشت جلد کتاب آمده است: دو سه روز گذشت و از عکسهای ثریا در خیابانهای تهران هیچ نشانی بر جای نماند. کارکنان دولت همه را کنده بودند. یکباره چنان همه چیز رنگ دیگر گرفت که گویی شهبانوی جوان، هرگز هستی نداشته است! همان روز، مردی پیر و بیمار هم به خانه برگشت. شاه مهربانی کرده بود و از کیفر زندان دکتر محمد مصدق گذشته بود. این اندیشمند برجسته باید چند ماه – شاید هم چند سال – زیر نگاه و بین نگهبانان، همچنان به کبوترهایش میرسید. دیگر نمیتوانست هیچ خطری برای شاه داشته باشد.
همه میدانستند مصدق را در کجا میتوان پیدا کرد. یک نقاشی رنگ روغنی را لای چاپ ظریف و کهنهای از غزلیات سعدی یافت. آن را پس از نخستین دیدار خود با ثریا کشیده بود. اینک نگاه مهرآمیزی به آن میانداخت و با شکیبایی روی دیوار کتابخانه جایی درخور برای آن میجست. هنگامی که جای شایستهای را تعیین کرد، چند پونز از کشوی میز تحریر بیرون آورد و نقاشی بیقاب را به دیوار زد. دکتر مصدق یک گام به واپس گذاشت، نه، کج نبود.
رو به ثریای روی دیوار گفت: علیاحضرت میدانید چه شده؟ در این میانه همه عکسهای شما را از خیابانها کندهاند. پس ثریای ارجمند، اجازه بفرمایید من خود را مانند همان روز نخست همچنان آشوبگر بنامم - هر چند این شاید واپسین روز زندگیام باشد!»
کتاب ثریا در ۳۲۸ صفحه با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۰۰۰ تومان در نشر روزگار به چاپ رسیده است.
نظر شما :