دبیرکل حزب موتلفه: امام از ابتدا با قائم مقامی آیتالله منتظری مخالف بودند
«تاریخ ایرانی»، بخشهایی از گفتوگوی وی را به نقل از خبرگزاری تسنیم انتخاب کرده که در ادامه میخوانید:
* آیتالله مهدوی کنی وزیر کشور شهید رجایی بودند. شهید رجایی میفرمود: یکی از علامتهای مشروعیت کابینه من حضور آیتالله مهدوی کنی است. بعد از حادثه هفتم تیرماه سال ۶۰ که من آن زمان استاندار فارس بودم، مرحوم شهید رجایی رئیسجمهور شدند و مرحوم شهید باهنر نخستوزیر شدند و وزرا به تدریج ولی به سرعت انتخاب میشدند. آیتالله مهدوی کنی بنا نداشتند که مسئولیتشان را در وزارت کشور در کابینه جدید که مرحوم رجایی رئیسجمهور شده بودند ادامه دهند.
بنده و دیگران یک مذاکراتی انجام دادیم. آیتالله مهدوی کنی در سمینار استانداران و وزرای جدید شرکت نکردند و قرار بود ما به ایشان برای شرکت در سمینار اصرار کنیم؛ از ایشان در جلسه استانداران خواستند مسئولیت وزارت کشور را ادامه دهند؛ آیتالله مهدوی کنی اظهار داشتند: من با خودم فکر میکردم نکند کسی بهتر از من بتواند وزارت کشور را اداره کند.
(جملات را همانطور که آن روز یعنی ۳۰ و اندی سال پیش شنیدم اظهار میکنم) آقای مهدوی کنی گفتند: «برخی شاید به دلیل اینکه من مهدوی کنی هستم و ضمناً خوشگل هم هستم، از معرفی فرد دیگر امتناع کنند؛ در صورتی که اگر فرد دیگری برای این پست باشد خود من باید این سد را برطرف کنم و بگویم نمیخواهم وزیر کشور باشم وگرنه من رفیق آقای باهنر و آقای رجایی هستم. فرد دیگری را برای این پست معرفی کنید، ۶ ماه صبر میکنیم اگر آن فرد بهتر از من کار کرد در مسئولیت خود باقی بماند و من نیز خوشحال میشوم که مانع فعالیت و معرفی فرد صالحتر از خود نشدم.»
بعد خطاب به آقای باهنر گفت: «اما اگر فرد مورد نظر شما به درستی در این پست ظاهر نشد خود برای اداره وزارت کشور به شما پیشنهاد خواهم داد»؛ آن جلسه به نتیجه نرسید تا آیتالله مهدوی کنی بپذیرند و قرار شد تا آن جمع یعنی استانداران وقت و هیات وزرای جدید با حضور آقایان باهنر و رجایی با حضرت امام(ره) ملاقات خصوصی داشته باشند و از آیتالله مهدوی کنی نیز برای حضور در این جلسه خواهش شد به این ترتیب: «حالا نمیخواهید وزیر کشور شوید، اما وزیر کشور که بودهاید بنابراین شما هم در این جلسه حاضر شوید.» آقای مهدوی پذیرفتند. بنده هم استاندار فارس بودم و در این جلسه حضور داشتم.
اینکه الان عرض میکنم استنباط من است، چون شهید رجایی خیلی دوست داشتند ایشان در این پست بمانند و آقای مهدوی قبول نمیکردند. من احساس میکنم شهید رجایی صحبت خصوصی با حضرت امام(ره) داشت و در خصوص خالی بودن پست وزارت کشور و امتناع آیتالله مهدوی کنی از پذیرش این پست، صحبت شده بود؛ دلیل من از این استنباط این است که در آن جلسه آیتالله مهدوی کنی نفر دوم بودند که مرحوم شهید رجایی و باهنر هم روبهروی حضرت امام(ره) نشسته بودند و حضرت امام(ره) در خصوص وظایف دولت و مسئولین ایراد سخن میکردند.
در آن لحظه حضرت امام(ره) به آیتالله مهدوی کنی اشاره کردند و گفتند: «ما به آقای مهدوی کنی ارادت داشتیم، داریم و خواهیم داشت». «ارادت داشتیم و داریم» که معلوم هست اما استفاده از فعل «خواهیم داشت» یعنی نوعی ضمانت برای آینده آیتالله مهدوی کنی از زبان شخصیت بزرگی همچون حضرت امام(ره) بود و الان که با ضایعه بزرگ رحلت آقای مهدوی کنی مواجه هستیم میبینیم که آن ضمانت حضرت امام(ره) در سالهای متمادی بعد از ارتحال حضرت امام(ره)، به قوت خود باقی ماند.
* زمانی که به عنوان استاندار به فارس رفتم موضوع خوانین و مخالفت برخی خوانین با نظام جمهوری اسلامی و تشنج در مناطق عشایری در فارس مطرح بود، موضوع مهم فارس بود. بعد از گذشت زمانی پی بردیم برای چنددستگی و ایجاد التهاب در فارس دشمن طراحی کرده بود؛ برای این مساله دو نظر مهم در مقابل یکدیگر بود.
برخی بر این نظر بودند که باید با فشنگ این مساله حل شود و حتی برخی از شخصیتهای بالا در آن موقعیت طرفدار این بودند که ما باید در جمهوری اسلامی با قاطعیت برخورد کنیم. من و برخی از شخصیتهای روحانی و غیرروحانی در فارس بر این معتقد بودیم شلیک گلوله در حال حاضر سبب میشود تعداد زیادی از عشایر که به گفته حضرت امام(ره) ذخایر انقلاب هستند، در این درگیریها کشته شوند در صورتی که دستمان به خان که نمیرسد و آن آقای خان هم به پایتخت یکی از کشورهای اروپایی میرود و از همان جا پیام میدهد.
ما بر این نظر بودیم که باید در ابتدا عشایر را از خوانین مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران جدا کنیم (سابقه خان و خانبازی یک سابقه تاریخی بود که اگر کسی آن را نمیدانست نمیتوانست کار درست را تشخیص دهد) تا عشایر در این درگیریها لطمه نبینند؛ در جلساتی که عدهای از افراد معتقد به فشنگ هم بودند من شرکت کردم و گفتم: من به این روش شما اعتقاد ندارم بلکه باید این عشایر را از خان جدا کنیم و زمانی که جذب عشایر تحقق یافت، بعد با خوانین در صورتی که خبطی از آنها سر بزند به کمک گلوله برخورد خواهد شد، آن هم با یک گلوله نه اینکه برویم میلیونها گلوله شلیک کنیم و بعد خیال هم کنیم که داریم کار ضد خان انجام میدهیم. ما در شیراز به توافق نرسیدیم.
پیشنهاد ملاقات با حضرت امام(ره) را دادم و گفتم: حضرت امام(ره) به درستی هر یک از نظرات اذعان داشتند، همان اقدام را اجرایی کنیم؛ اگر با نظر شما موافق بودند همان شب برمیگردیم و میمنه و میسره را تنظیم و با فشنگ اقدام میکنیم اما اگر امام روش من و چند تن از شخصیتهای بزرگ شیراز را تأیید کردند شما با ما هماهنگ باشید. آنها هم قبول کردند.
خدمت امام که رسیدیم آیتالله ربانی شیرازی گفتند: استاندار یک سؤال مهم دارند و من به این علت از ایشان خواستم تا خودش بیاید و مطالبش را بیان کند. من جریان تقابل این دو نظر را خدمت حضرت امام(ره) شرح دادم منتهی جملهای را گفتم که الان هم خجالت میکشم بگویم اما آن زمان بالاخره جوان بودیم، به امام عرض کردم: آقا، علت اینکه ما امروز خدمت شما رسیدیم این است که اگر در روز قیامت از من پرسیدند چرا گلوله شلیک کردید بگوییم آقا فرمودند و اگر هم گفتند چرا شلیک نکردید بگوییم آقا فرمودند.
امام به دلیل سادگی بیان از آن لبخندهایی که سالی چند بار بیشتر نمیزدند، بر لبانشان نشست. من در حد ۱۵ دقیقه توضیحاتی دادم. حضرت امام(ره) فرمودند: من نظر شما را تأیید میکنم اما از موضع قدرت انجام دهید. من از دو نظر خوشحال شدم یکی اینکه از نظر امام صاحب نظر شدیم و دوم اینکه مسلماً به این نظرم اعتقاد داشتم.
دوباره از در اتاق که داشتیم بیرون میآمدیم باز هم من کاری جوانانه کردم و گفتم: ببخشید آقا، من یک مطلب یادم رفت خدمتتان عرض کنم. فرمودند: چه مطلبی؟ گفتم: این نظر بنده پیاده کردنش پول لازم دارد، بنابراین اگر جنابعالی موافق هستید پول کافی برای اجرای طرح مطرح شده اختصاص دهید که با اجازه من هزینه شود. منظور من از با اجازه من بودن این است که در گیرهای سی تا امضا و حساب و این موضوعات قرار نگیرد، یعنی استاندار دستور بدهد و عمل شود. حضرت امام(ره) اذعان داشتند: من دستور این کار را میدهم، شما به شورای انقلاب متصل شوید آنها به شما کمک خواهند کرد. من برگشتم شیراز و شبانه عدهای از کسانی که با نظر ما مخالف بودند آمدند پای پلکان هواپیما به استقبال من. گفتند: درست است که ما با نظر شما موافق نبودیم اما شما رفتید امام را دیدهاید. جلسه گذاشتیم و آنها هم تمکین کردند.
بعد از چند روز هم به دستور حضرت امام(ره) ۲۰۰ میلیون تومان در آن زمان از سوی شورای انقلاب به استانداری فارس اختصاص داده شد. دستور دادم به عشایر اعلام کنند به دستور حضرت امام(ره) ۲ میلیون ریال برای رفاه و به عنوان اعتبار اختصاصی برای عشایر استان فارس در نظر گرفته شده است. این را نوشتند و با هلیکوپتر در تمام مناطق عشایری فارس پخش کردند. من معتقدم اینها بیش از گلوله بر قلب مردم اثرگذار بود.
* بنده بعد از فارس استاندار خراسان شدم و بعد در اردیبهشت سال ۶۲ به مدت کوتاهی استانداری تهران را به عهده داشتم؛ استانداری خراسان به مدت ۲۲ ماه و تهران به مدت ۷ ماه بود. آقای ناطق نوری، وزیر وقت کشور بودند که بعد از ۶، ۷ ماه به بنده وقت دادند و گفتند: میخواهیم راجع به موضوعی با شما صحبت کنیم، و بعد در خصوص پذیرفتن مسئولیت شهرداری تهران با من صحبت کردند.
به استانداری تهران راضی بودم و تمایل چندانی به اداره شهرداری تهران نداشتم؛ در فاصلهای که آقای ناطق نوری برای ملاقاتی بیست دقیقه از اتاق بیرون رفتند، با آیتالله مهدوی کنی تماس گرفتم و به ایشان جریان را گفتم و بیان کردم که آقای ناطق از من خواستند تا شهردار شوم و یکی از جملاتی که آقای ناطق گفتند این بوده که کفگیر ما در شهرداری به ته دیگ خورده است، نظر شما چیست؟ اگر شما بفرمایید من میروم. ایشان اذعان داشتند: لازم است خواست آقای ناطق نوری را عملی سازید. بنابراین بعدش اعلام آمادگی کردم.
* بعد از جلسه معارفه من، خبرنگاران در خصوص مترو سؤال پرسیدند چرا که این مساله مخالفین و موافقین سرسختی داشت؛ من باید در هر صورت موضع میگرفتم. من به نیاز شهر تهران به تأسیس مترو آگاه بودم و این امر را بیان کردم که قطعاً به دنبال تأسیس مترو هستم. البته قرارداد تأسیس مترو به قبل از انقلاب باز میگردد؛ شرکت فرانسوی به اندازه چند متر کانال حفر کردن، اقداماتی انجام داده بود، اما بعد تعطیل شد.
بنا به شرایط ابتدای انقلاب تعطیل شدن پروژه مترو تصویب شده بود تا زمانی که هر وقت زمانش رسید دوباره شروع کنند. بنابراین زمان پذیرش سمت از سوی من، مصوبه لغو قرارداد مترو قبلاً انجام شده بود و ساخت مترو فعالیتی نداشت ولیکن من معتقد به ساخت مترو برای تهران بودم؛ با کمک اثرگذاری نمایندگان تهران و آقای هاشمی رفسنجانی - رئیس مجلس و نماینده تهران بودند - پشتیبانی برای ساخت مترو انجام شد که انصافا هم نمایندگان و آقای هاشمی رفسنجانی نهایت پشتیبانی را انجام دادند.
این حمایت تا کشیده شدن کار به هیات دولت ادامه یافت چرا که ادامه کار ساخت مترو نیازمند تصویب دولت بود؛ جلسهای در هیات دولت برای مطرح شدن مبحث مترو برگزار شد؛ چند تن از وزرای وقت با تاسیس مترو به شدت مخالف کردند نه اینکه مخالفت شخصی داشته باشند بلکه برای خودشان دلایلی داشتند. آقای هاشمی رفسنجانی هم خودشان رئیس مجلس بودند در هیات دولت شرکت کردند. کارشناسان ما هم پشت درب اتاق هیات دولت ایستاده بودند. ما به دبیر هیات دولت گفتیم امروز برای مترو سرنوشتساز است بنابراین اگر تصویب شد شما ۲ بعد از ظهر بگویید که صدا و سیما این مطلب را مطرح کنند تا آفتی به آن نرسد که البته ایشان هم این موضوع را انجام دادند. چند شخصیت برجسته در آن زمان با طرح مترو بنا به دلایلی مخالف کردند، آن روز ۱۹ وزیر در جلسه حضور داشتند و در نهایت در جلسه هیات دولت با تاکید آقای هاشمی رفسنجانی تصمیم بر رایگیری شد؛ از ۱۹ تن حاضر در جلسه ۱۴ نفر رای مثبت دادند و ۵ نفر هم رأی منفی. راه ما برای ساخت مترو باز شد.
بعد از گذشت مدت زمانی مرحوم آقای منتظری با ساخت مترو مخالفت کردند. ایشان آن زمان قائم مقام رهبری بودند لذا ما با چند تن از کارشناسان خدمت آیتالله منتظری در منزل ایشان رسیدیم و دلیل مخالفت وی را جویا شدیم و ایشان گفتند بله چند نفر نزد بنده آمدهاند و صحبتهایی داشتهاند و در نهایت بنده به این نتیجه رسیدم که الان و در جنگ و این شرایط وقت مترو نیست. ما اجازه گرفتیم تا نظراتمان را بیان کنیم. از ابتدای جلسه هم خواستیم تا صحبتها در آن جلسه ضبط شود و ایشان هم پذیرفتند. بعد از توضیحات ایشان گفتند که توضیحات شما برای من قانعکننده بود و من دیگر مخالفتی ندارم. این جلسه به طور کامل ضبط شد و در اسناد موجود میباشد.
* بهمن ماه سال ۶۹ قائم مقام حاج محسن رفیقدوست در بنیاد بودم؛ تقاضای ملاقات با حاج احمد آقا با عدهای از جانبازان به مناسبت روز جانباز دادیم (روز ولادت حضرت ابالفضل (ع) که اتفاقا نامگذاری این روز را هم به عنوان روز جانباز ما انجام دادیم) ایشان هم موافقت کردند و سخنرانی خوبی هم برای جانبازان انجام دادند و بعد از نماز ایشان گفتند اگر وقت دارید به همراه آقای رفیقدوست ناهار را با هم باشیم. ما هم با اشتیاق پذیرفتیم.
روزهای قبل مصاحبهای از مرحوم حاج احمد آقا منتشر شده بود (آن زمان یک سال و چند ماه بیشتر از رهبری مقام معظم رهبری نگذشته بود) که در این مصاحبه رسمی اذعان داشتند هر کسی اطاعت از آیتالله خامنهای را با اطاعت از حضرت امام(ره) متفاوت بداند در خط امریکا است؛ بعد از صرف ناهار، به حاج احمد آقا گفتم این جمله شما بسیار زیبا و تاثیرگذار بود. ما از دو جهت خوشحال شدیم هم به دلیل جمله بسیار خوبی که بیان کردید و دیگری اینکه این جمله از زبان شما بوده است.
ایشان اذعان داشتند: من واقعاً به جملهای که گفتم اعتقاد دارم؛ یعنی هر کسی اطاعت از آیتالله خامنهای را با اطاعت از حضرت امام(ره) متفاوت بداند چه بخواهد چه نخواهد در خط امریکا است. بعد گفتند عدهای بعد از رحلت امام(ره) قصد داشتند من را در مقابل امام خامنهای قرار دهند که من در دهان آنها زدم و نگذاشتم این توطئه را به دست من انجام دهند. ضمنا این احمقهایی که میگویند آقای خامنهای نه پس میگویند چه کسی؟؟ اسمی بردند که من الان نام نمیبرم. بعد گفتند من در تعجبم در طی مدت این یک سال و چند ماه آقا چگونه توانستند انقلاب، کشور و حوزههای علمیه را در حد تعادل حفظ کنند و کار امام را ادامه دهند.
یکی از موارد تعجب حاج احمد آقا از مدیریت خوب آقای خامنهای بود که چطور توانستند بعد از امام به این خوبی مدیریت داشته باشند. ما وقتی دیدیم که حاج احمد آقا با چنین حرارتی صحبت میکنند گفتیم که در یکی از خطبههای نماز جمعه آقای هاشمی جریان مسافرت مقام معظم رهبری در دوره ریاست جمهوریشان به کره شمالی را گفتند و اینکه شما و امام داشتید تلویزیون را میدیدید که شما به امام میگویید آدم خوشش میآید میبیند ایشان رئیسجمهور ما هستند و امام(ره) خطاب به شما گفته بودند احمد این آقا به درد رهبری هم میخورد.
حاج احمد آقا بعد از تعریف این جریان گفتند این را شما شنیدهاید اما این هم بگویم که حاج احمد آقا تعریف کردند در سال ۶۵ زمانی که آقای منتظری قائم مقام رهبری بودند در یک روز که آقای منتظری با امام جلسه داشتند همان روز و همان ساعت ما جلسه سران سه قوه را داشتیم. امام(ره) به من دستور شرکت در جلسه سران سه قوه را دادند؛ در آن زمان در جلسه سران رئیسجمهور، نخستوزیر، رئیس قوه قضائیه و رئیس مجلس حضور داشتند.
ما در جلسه سران سه قوه در خصوص مسائل مختلف در حال بحث بودیم که حضرت امام(ره) بدون در زدن وارد جلسه شدند در صورتی که ایشان هرگز بدون در زدن وارد اتاقی نمیشدند؛ از چهره امام(ره) مشخص بود در ملاقات با آقای منتظری سخنانی رد و بدل شده است که امام(ره) برافروخته شدند.
امام(ره) بدون مقدمه گفتند از همان ابتدا با تصمیم مجلس خبرگان مبنی بر قائم مقام رهبری آقای منتظری مخالف بودم اما گفتم مجلس خبرگان است و چیزی تصویب کرده است ببینیم چه میشود. اما الان هم این مخالفت خود را میگویم؛ حاج احمد آقا گفتند همه در حالت بهتزده از عصبانیت امام بودیم. بعد از قدری سکوت آیتالله خامنهای که رئیسجمهور بودند گفتند آقای منتظری این چنین هستند و قبل از انقلاب زندان رفتهاند و شما توصیه بر احترام نسبت به وی داشتید، اگر با آقای منتظری نه پس چه؟
حاج احمد آقا گفتند، امام(ره) لحظهای تامل نکردند و معلوم بوده که پیشینه ذهنی قبلی داشتهاند. در این لحظه اشاره کردند به سمت آیتالله خامنهای و گفتند خود شما کدام شرایط رهبری را ندارید؟ حاج احمد آقا گفتند من خودم هم اینگونه از امام نشنیده بودم البته از قبل یک چیزهایی را درک کرده بودم. اما در کل بهت جلسه بیشتر شد؛ و گفتند (احتمالا آنطور که در ذهنم هست بر اساس نقل حاج احمد آقا) امام خامنهای به امام(ره) تکلیف کنید این مطلب تا زمانی که شما بخواهید در جایی عنوان نشود؛ امام(ره) نیز این را تکلیف کردند؛ البته این مساله به سه سال قبل از عزل آقای منتظری و رحلت امام(ره) مرتبط است. لذا حاج احمد آقا اذعان داشتند از سالهای قبل امام(ره) به این نتیجه رسیدند که شایستگیهای لازم در وجود آیتالله خامنهای برای رهبری کشور وجود دارد.
نظر شما :