خاطرات علی جنتی از مبارزات مسلحانه، دیدار با قذافی و نظر امام درباره موسیقی

۱۶ آبان ۱۳۹۳ | ۲۳:۵۷ کد : ۴۸۰۷ از دیگر رسانه‌ها
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه تهاجم فرهنگی را توهم نمی‌دانیم بلکه یک واقعیت است، گفت: حاشیه‌های وزارت ارشاد زیاد است، دوست داشتم در وزارت کشور خدمت کنم.

 

به گزارش خبرگزاری فارس، علی جنتی در برنامه شناسنامه حضور یافت. در ابتدای این برنامه گزیده‌ای از بیوگرافی علی جنتی به این صورت مطرح شد: «برنامه شناسنامه امروز شناسنامه مردی را ورق می‌زند که از کارگزاران انقلاب اسلامی است و به ظاهر شاید آقازاده هستند اما از آن نوع آقازاده‌هایی نیست که به پدر و خانواده‌اش متکی باشد بلکه ایشان همیشه بر روی پای خود ایستاده و عرصه‌های مختلف انقلاب و سختی‌های پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی و نظام را طی کرده است؛ می‌توان گفت سختی‌های عرصه‌های مختلفی که برای هر فردی قابل تحمل نیست را پشت سر گذاشته است و طی مسیر کرده است. وی پیش از انقلاب مبارزات خارج از کشور را ساماندهی کرد و به سمت مبارزات مسلحانه رفت، بعد از انقلاب نیز در حساس‌ترین شرایط در جنوب صداوسیمای خوزستان، شورای سرپرستی صداوسیمای خوزستان و همچنین استانداری خوزستان را در سه سال پایانی جنگ را تجربه کرده است. وی اکنون نیز سکاندار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و البته که با عرصه فرهنگ نیز غریبه نیست.»

 

متن زیر شرح گفت‌وگوی مجری برنامه شناسنامه با علی جنتی است.

 

شما روحانی هستید، در سال ۵۲ از معمم بودن خارج شدید که به خارج از کشور رفتید و در سال ۵۸ هم که برای تبلیغ حزب جمهوری اسلامی به کرمانشاه رفتید معمم شدید. بعد از آن چه زمانی دیگر لباس بر تن نکردید؟ علت چه بود؟

 

ابتدای سال ۵۹ که قرار شد به عنوان مدیر صداوسیمای مرکز اهواز خدمت کنم، با شرایطی که در آن زمان صداوسیما داشت و وضعیت خاصی که داخل صداوسیما حاکم بود، مناسب نبود که با لباس طلبگی به آنجا بروم. لذا به وضعی که امروز هست درآمدیم.

 

 

در بحث‌های طلبگی هنوز حضور دارید؟

 

متاسفانه فرصت پیدا نمی‌کنم؛ در دهه ۶۰ در تهران گاهی در درس‌های مختلف اساتید شرکت می‌کردم ولیکن از آن تاریخ به بعد به خصوص زمانی که به استانداری خراسان رفتم، و بعد هم به حوزه بین‌الملل وزارت ارشاد متأسفانه دیگر فرصت پرداختن به این مقوله را نداشتم.

 

 

شاگرد بزرگوارانی همچون پدر بزرگوارتان، شهید بهشتی، آیت‌الله خزعلی و آیت‌الله مقتدایی بودید و از شاگردان مدرسه شهید حقانی. فعالیت سیاسی خود را هم از مدرسه حقانی شروع کردید؟

 

بله؛ عزیزان دیگری هم چون آیت‌الله جوادی آملی، آیت‌الله آذری قمی، آیت‌الله گرامی و آیت‌الله شهید مفتح و بسیاری دیگر از بزرگان نیز از اساتید ما بودند. مبارزات ما از سال ۴۷ آغاز شد؛ اولین بار که توسط ساواک شناسایی شدیم سال ۴۷ بود؛ تعدادی اعلامیه به شخصی سپرده بودیم که به اصفهان ببرد و تحویل شخص مورد نظر ما دهد. این فرد نتوانسته بود فرد مورد نظر ما را در اصفهان بیابد، ناگزیر بازگشته بود و در قم دستگیر شد.

 

 

آقای کفعمی؟

 

بله، ایشان لو داد از چه کسی این‌ها را گرفته است و از‌‌ همان زمان ما تحت تعقیب قرار گرفتیم؛ به تدریج بر پرونده ما در ساواک افزوده شد.

 

 

ساواک هم در ‌‌نهایت نتوانست شما را دستگیر کند؛ من ‌خوانده‌ام که مطالعات بسیار عمیقی هم در باب مسائل انقلاب و کارهای فرهنگی نیز داشتید. از‌‌ همان نوجوانی سر کلاس امام(ره) شرکت داشتید و سخنرانی‌های بزرگ امام مانند کاپیتولاسیون را درک کرده بودید. در کتاب خاطراتتان خواندم. دکتر شریعتی اثرگذاری خوبی در قشر فرهیخته و دانشجو ایجاد کرده بود. در جایی اذعان داشتید غذای فکری که شریعتی به جوانان ارائه می‌داد، غذای ناب و خالصی نبوده است و برخی انحرافات در آن وجود داشت؛ چطور می‌شود ایشان نگرش سطحی به اسلام داشته باشد و بتواند این چنین جوانان را جذب کند؟

 

شعارهایی که شریعتی مطرح می‌کرد، شعارهای انقلابی بود؛ در آن زمان، فضا، فضای انقلابی بود. آن زمان که عناصر چپ و مارکسیست در دانشگاه‌ها نفوذ داشتند و فعالیت‌های تبلیغاتی انجام می‌دادند، در چنین شرایطی فردی که به نام اسلام علم مبارزه و مقابله با رژیم را مطرح می‌کند، به طور طبیعی جاذبه‌هایی خواهد داشت.

 

شریعتی بیشتر جامعه‌شناس بود، نمی‌توان گفت اسلام‌شناس به معنای کامل بود؛ به طور طبیعی ضعف‌هایی در گفتار و برداشت‌های وی از اسلام وجود داشت؛ برخی نکاتی که از سوی وی مطرح می‌شد همانند نکاتی که در رابطه با مرحوم مجلسی مطرح کرد، این‌گونه تلقی می‌شد که تمام روحانیت را زیر سؤال می‌برد؛ در حالی که وی روحانیونی که اهل مبارزه نبودند را بیشتر مورد انتقاد قرار می‌داد.

 

 زمانی که مرحوم شهید محمد منتظری تمام کتاب‌های شریعتی را به حضرت امام(ره) دادند و ایشان مورد مطالعه قرار دادند، حضرت امام(ره) از نوع برخورد شریعتی با مرحوم مجلسی در زمان صفویه اظهار ناراحتی کرده بودند؛ شریعتی هر کسی که شاهان سابق را به نوعی تائید می‌کردند، مورد نقد قرار داده است که مرحوم مجلسی نیز از جمله این افراد هستند.

 

 

نکته حضرت امام(ره) در این مورد چه بود؟

 

نکته حضرت امام(ره) این بود که شخصیت مرحوم مجلسی شخصیتی والا و وارسته بود و خدمات وی به اسلام و تشیع بسیار ارزنده است؛ این شخصیت از سوی شریعتی در بحث تشیع صفوی و تشیع علوی مورد نقد قرار گرفته است.

 

 

بعد از فوت مرحوم شریعتی، آقای ابراهیم یزدی برای دانشجویان خارج از کشور پیامی از حضرت امام(ره) بگیرد و تلاش داشت حضرت امام(ره) شریعتی را شهید خطاب کند که حضرت امام(ره) این کار را انجام ندادند؛ شما هم در دیداری که با حضرت امام(ره) داشتید نقد کردید اگر این کار انجام می‌شد اثر بهتری می‌گذاشت.

 

نقد که نبود، ایشان در پیامشان فقد شریعتی یاد کرده بودند و این در بین دانشجویان مسلمان اروپا تأثیر منفی گذاشته بود، اثر بدی گذاشته بود. آن‌ها می‌گفتند اگر کسی هم که در راه خدا مهاجرت کرده است و آنجا از دنیا رفته است شهید محسوب می‌‍شود. لذا من عنوان کردم اتحادیه دانشجویان ایرانی مقیم اروپا اندکی از پیام شما دلگیر هستند و انتظار داشتند به عنوان شهادت از مرگ شریعتی یاد می‌کردید؛ حضرت امام ره) روی ترش کردند و فرمودند مگر من همانند روشنفکر‌ها هستم که بگویم شهادت، شهادت. شهادت شرایطی دارد.

 

 

شما هم چیزی نگفتید.

 

من جرات نکردم دیگر حرفی بزنم.

 

 

چطور شد به فکر مبارزه مسلحانه افتادید؟

 

سال ۵۰ که حرکت مسلحانه آغاز شد، در ابتدا توسط چریکی‌های فدایی‌های خلق بود که بزرگترین عملیات آن‌ها در سیاهکل بود و محکوم به شکست شد که رژیم آن‌ها را محاصره کرد و تعداد زیادی از آن‌ها کشته شدند. مجاهدین خلق نیز از سوی دیگر کار خود را شروع کردند و مبارزه آن‌ها نیز مسلحانه بود.

 

قبل از آن‌ها نیز حزب ملل اسلامی نیز حرکتی مسلحانه را آغاز کرده بودند، که حدود ۵۵ نفر بودند که همه نیز دستگیر شدند. در روحانیت و محیط حوزه این حرکت دیده نمی‌شد؛ در آن زمان به همراه جمعی از دوستان حوزوی به این فکر افتادیم که حرکت مسلحانه‌ای را آغاز کنیم؛ به طور طبیعی به دلیل نداشتن تجربه در این زمینه تلاش می‌کردیم خود را به مجموعه مجاهدین خلق نزدیک سازیم تا از تجربیات آن‌ها بهره ببریم.

 

برادر من که یک بار به دلیل پخش رساله حضرت امام(ره) دستگیر شده بود و ۶ ماه محکوم شده بود در زندان با برخی از این عناصر آشنایی پیدا کرده بود و از آنجا به مجموعه مجاهدین خلق وصل شده بود و هنوز هم عضویت پیدا نکرده بود اما با آن‌ها ارتباط داشت، با آقای عزت‌الله شاهی که بعدا به عزت مطهری اسمش را عوض کرد.

 

یکسری نوشته‌ها و دست‌نوشته‌های مجاهدین خلق را در زمینه اقتصاد، درباره نهج‌البلاغه و برداشت از قرآن، سوره محمد(ص) را دریافت می‌کردیم و به تدریج به دنبال تهیه سلاح رفتیم. در این گروه شاید یک قبضه سلاح هم بیشتر به دست ما نیامد اما در هر صورت به دنبال این امر بودیم؛ تصور می‌کردیم از طریق مبارزه مسلحانه باید راه را ادامه دهیم.

 

 

در ادامه به سمت رفتن به خارج از کشور کشیده شدید؛ برای رفتن به خارج از کشور با آقای رفسنجانی و مقام معظم رهبری مشورت کردید.

 

بله، در آن شرایط اخوی بنده هم دستگیر شده بودند، برخی از دوستان نیز مانند محمدحسین طارمی دستگیر شده بودند. بعدش آقای محمدی عراقی دستگیر شده بودند و دو سه نفر هم بیشتر از گروه نمانده بودیم. همه دوستان هم پیشنهاد کردند که بروید به خارج از کشور. بهترین گزینه برای ما خروج از کشور بود چرا که سرانجام کسی که دستگیر می‌شد یا اعدام یا حبس ابد بود؛ در نتیجه تصمیم به خروج از کشور گرفتم؛ در آن زمان در ابتدا به ذهن من رسید که با مقام معظم رهبری در این خصوص صحبت کنم و از این ایشان که در مشهد بودند استمداد بطلبم تا ایشان با توجه به آشناهایی که به منطقه سیستان و بلوچستان داشتند یک نفر را معرفی کنند تا کمک کند من به آن طرف مرز بروم که ایشان فرمودند من الان کسی را نمی‌شناسم. بعد خدمت آقای هاشمی رفسنجانی آمدم که ایشان فردی را معرفی کردند و از طریق آن ما رفتیم زاهدان و از آنجا هم قاچاقی را پیدا کردند ما را به آن طرف مرز بردند.

 

 

با شهید محمد منتظری بسیار محشور بودید؛ در مبارزات خارج از کشور نیز در سوریه و لبنان دو نفر اصلی یکی شما بودید و یکی ایشان؛ از ایشان برای ما بگوئید.

 

شهید منتظری بعد از یک دوره ۳-۲ ساله زندان، در حوزه به تدریس اقتصاد پرداخت. تعدادی از طلبه‌های جوان هم در دوره ایشان جمع شدند. اینکه در حوزه اقتصاد تدریس شود امری نو بود؛ ایشان در زندان آموخته بود. بعد هم کتابی را شروع کرد. بعد از شدت گرفتن اوضاع به خارج از کشور رفتند و در نجف مستقر شدند؛ بعد از نجف بلافاصله در سوریه و لبنان بود و گاهی هم به افغانستان، پاکستان و گاهی در حوزه خلیج فارس سفر می‌کرد.

 

عمدتا نیز به فعالیت‌های مبارزاتی مشغول بودند و پیام‌های حضرت امام(ره) و کتاب‌های ایشان را منتقل می‌کردند و با شخصیت‌های مختلف نیز در تماس بودند. شهریور سال ۵۴ مصادف شد با اختلافات درونی سازمان مجاهدین خلق؛ این اختلافات ایدئولوژیک بود که جمعی از آن‌ها مارکسیست شده بودند و بسیاری از عناصر مسلمان که در داخل سازمان مجاهدین خلق ارتباطشان با سازمان قطع شد و عمدتا به خارج از کشور آمدند و بیشتر به پاکستان می‌آمدند.

 

تلاش شد این عناصر حفظ شوند و در راه مبارزه قرار گیرند؛ این‌ها از پاکستان به دمشق منتقل می‌شدند که در این میان آن‌ها که پرونده سنگین داشتند آنجا ماندند و ابتدا آموزش‌های نظامی و سیاسی دیدند و بعد هم به تدریج برای افرادی که وضعیت عادی داشتند مربی می‌شدند.

 

 

از افراد سر‌شناس چه کسانی به سوریه و لبنان آمدند؟

 

در طول نزدیک به ۴ سال که ما آنجا بودیم بیش از ۶۰ نفر برای آموزش به خارج از کشور آمدند؛ شهید محمد بروجردی از جمله آن‌ها بود که در جنوب لبنان هم نزدیک مرز اسرائیل که رفتیم ایشان هم بودند. شهید مهدی باکری آمدند، سردار سرلشگر رحیم صفوی به همراه دوستش آقای احمد فضائلی بودند که این دو هم دست پر برگشتند زیرا مقداری اسلحه هم با خود به ایران آوردند، آقای یونسی (وزیر سابق اطلاعات) بودند، آقای غرضی از جمله افرادی بودند که ثابت ماندند و آموزش‌های سیاسی می‌دادند. چون یک قسمت هم آموزش سیاسی بود که در این زمینه آقای غرضی بیشترین نقش را داشتند.

 

 

جایی اشاره کردید که با فلسطینی‌ها بده و بستان داشتید به طوری که آن‌ها آموزش‌هایی برای ما می‌گذاشتند و ما هم به نوعی گاهی افرادی را برای آن‌ها به اسرائیل می‌فرستادیم. از تبادلاتی که بین ایران و فلسطین بود نیز صحبت بفرمائید.

 

در اردوگاه‌هایی که فلسطینیان در اطراف دمشق داشتند، آموزش‌ها در آن انجام می‌شد؛ آموزش تکمیلی که آموزش استفاده از مواد منفجره بود یعنی با استفاده از مواد دسترسی مواد منفجره را می‌ساختند. بیشتر این آموزش‌ها هم در لبنان داده می‌شد. افراد آنجا می‌آمدند و شرکت می‌کردند و آموزش می‌دیدند و بر می‌گشتند.

 

خانم دکتر زهرا پیشگاهی‌فرد به همراه همسر خود آقای شریف‌خانی به آنجا آمدند در حالی که بچه شیرخواره‌ای نیز همراهشان بود. تحت آموزش‌های مختلف در سوره لبنان قرار گرفتند و برای ورود به فلسطین اقدام کردند؛ اعلام آمادگی برای ورود به اسرائیل کردند. ما با مقام‌های فلسطینی صحبت کردیم و آن‌ها پیام‌های لازم و نقشه‌هایی را که لازم بود به داخل منتقل شود دادند و این‌ها بردند این پیام‌ها و بعد از گشت‌وگذاری هم که داشتند برگشتند.

 

 

سال ۵۵ با لباس مبدل و پاسپورت کویتی به ایران آمدید؛ در این سفر علاوه بر دیدار‌های مختلف با افرادی از جمله شهید بهشتی، ازدواج هم کردید؛ ماجرای ازدواج خود را تعریف کنید.

 

در سال ۵۵ تصمیم گرفتم برای دریافت کمک‌های مالی و مشورت‌ها به ایران آمدم. البته پاسپورت کویتی نداشتم، پاسپورت یکی از کشورهای حوزه خلج فارس بود؛ آمدیم کویت و از سفارت ایران در این کشور ویزا گرفتم و به عنوان تبعه خارجی وارد ایران شدم و بعد که وارد ایران شدم تغییر لباس داده و به جای لباس عربی لباس عادی خودمان را پوشیدم.

 

در این فرصت با شهید بهشتی، آقای هاشمی رفسنجانی و شهید قدوسی دیدار داشتم که مشورت‌های لازم و کمک‌های مالی را دریافت کردم. مقداری کمک‌های مالی هم نیاز داشتیم که از مرحوم حاج تقی حاج‌ترخانی گرفتم که از قبل هم با ایشان در ارتباط بودیم. من نمی‌دانستم که تا چه مدتی در خارج از کشور خواهم ماند و از طرفی علاقه‌مند بودم که از ایران و با یک ایرانی ازدواج کنم منتهی مشکل این بود که نمی‌توانستم هیچ جا خود را معرفی کنم.

 

با توجه به شناختی که نسبت به برخی دوستان در زمانی که تحت تعقیب بودم، پیدا کردم و در سونقر کلیایی بودند به شهر کرمانشاه بیشتر رو آوردم تا در کرمانشاه موردی را برای ازدواج پیدا کردیم؛ بعد از اینکه دسترسی پیدا کردیم و برای ازدواج اقدام کردم دیدم که فرد مورد نظر آمادگی هر گونه فداکاری را دارد و همراه من خواهد بود؛ من از اول هم به ایشان گفتم که اگر با من ازدواج کنید ممکن است تا آخر نتوانید به داخل ایران بیایید. قبول کردند اما نمی‌توانستیم پدر و مادر ایشان را توجیه کنیم؛ در نتیجه یکی از دوستان، استاد موسی موسوی که نماینده مقام معظم رهبری در کردستان بودند، در این امر وارد شدند و خواستگاری کردند و هر چه که پدر و مادر دختر می‌گفتند که پدر و مادر ایشان که هستند و این در حالی بود که پدر و مادر من در اسدآباد همدان تبعید بودند، اما گفتند که پدر و مادر ایشان در خارج از کشور هستند و خودم را نیز به عنوان دانشجویی در بیروت معرفی کردیم؛ خانواده همسرم از روی اعتمادی که به آقای موسوی داشتند قبول کردند؛ مراسم عقد در جمع بسیار کوچکی خوانده شد و ما به سرعت از کشور خارج شدیم و بعد همسرم به من ملحق شد.

 

 

چند فرزند دارید؟

 

۳ تا فرزند دارم. یک پسر و دو دختر.

 

 

کجا به دنیا آمدند؟

 

پسر اول من در سال ۵۷ در دمشق به دنیا آمد.

 

 

حاج خانم از اوضاع خواستگاری گلایه نمی‌کنند؟

 

نه. در خاطرات من این ماجرا‌ها بیان شده است.

 

 

بعد از تبعید حضرت امام(ره) به پاریس سفری به لیبی داشتید تا با قذافی ملاقات داشته باشید. در این خصوص توضیحی بفرمائید.

 

شهروندان ایرانی در فرانسه در بدو ورود اقامت ۳ ماهه داشتند، ترس این وجود داشت که بعد از ۳ ماه نیز دولت فرانسه به حضرت امام(ره) برای خروج از فرانسه فشار آورد و به طور قانونی می‌توانستند که اخراج کنند؛ باید برای این امر فکری می‌شد؛ به دلیل اینکه افکار و سخنان حضرت امام(ره) در دنیا منتشر شده بود امکان این وجود داشت که هیچ کشوری حاضر به اجازه اقامت ایشان در آن کشور نشود. از طرفی بسیاری از کشور‌ها با شاه هم ارتباط داشتند و نمی‌خواستند روابطشان را به هم بزنند. به این دلیل تصمیم گرفتیم تا با برخی از کشور‌ها صحبت کنیم که من به همراه آقای غرضی تصمیم گرفتیم با مقامات لیبی صحبت کنیم.

 

یک هفته‌ای برای ملاقات با قذافی ما را معطل کردند؛ در آخرین لحظات بازگشت به فرانسه، در زمانی که در فرودگاه بودیم، اجازه ملاقات داده شد؛ اما ما دیگر مهر خروج از لیبی بر روی پاسپورتمان خورده بود و نمی‌خواستیم با این وضعیت برویم زیرا همین اتفاق برای امام موسی صدر هم افتاده بود که او را از فرودگاه و زمانی که مهر لیبی بر پاسپورتش خورده بود برگردانده بودند. با نگرانی به ملاقات با قذافی رفتیم چرا که امام موسی صدر در گذشته در آن کشور ناپدید شده بود به خصوص اینکه مهر خروج از لیبی بر پاسپورت‌های ما خورده بود.

 

این وضعیت بسیار نگران‌کننده بود و ترس این وجود داشت که به سرنوشت امام موسی صدر دچار شویم؛ ما را به پادگانی که قصر قذافی در آن بود، بردند و بعد از چند لحظه‌ای قذافی آمد و مساله مطرح شد؛ قذافی از ورود حضرت امام(ره) استقبال کرد و گفت اصلا لزومی ندارد که این مدت هم تمام شود ما از همین زمان آمادگی داریم که پذیرای ایشان باشیم. اعلام آمادگی هم کرد که ما هم می‌توانیم به شما پول و هم اسلحه بدهیم که ما اعلام بی‌نیازی کردیم و گفتیم احتیاجی نداریم.

 

 

از امام موسی صدر چیزی نپرسیدید؟

 

نه؛ امکان طرح چنین مساله‌ای در آن شرایط وجود نداشت؛ با این گزارش و با خوشحالی به پاریس خدمت حضرت امام(ره) رسیدیم؛ حضرت امام(ره) با بی‌اعتنایی بیان کردند قذافی قابل اعتماد نیست. تعبیر صحبتشان به این مضمون بود که با طناب قذافی نمی‌شود به چاه رفت. سخن حضرت امام(ره) همانند آب سردی بر بدن ما بود چرا که با تمام تلاش‌هایی که صورت گرفت و سختی‌ها که تحمل شد، با چنین پاسخی از سوی حضرت امام(ره) مواجه شدیم؛ البته حضرت امام(ره) آینده‌ای را می‌دیدند که بر ما پوشیده بود.

 

 

در ابتدای انقلاب رئیس صداوسیمای خوزستان شدید؛ چطور این پیشنهاد به شما شد؟

 

آقای غرضی استاندار خوزستان شده بود. آقای غرضی به شورای سرپرستی آن زمان که آقای دکتر هادی، موسوی خوئینی‌ها و آقای حدادعادل و آقای غضنفرپور بودند پیشنهاد داد که من مدیر صداوسیمای خوزستان شوم؛ به این دلیل که پدر من نیز در اهواز در دادگاه انقلاب فعالیت می‌کردند علاقمند به حضور در کنار ایشان بودم، در نتیجه این پیشنهاد را پذیرفتم.

 

 

ماجرای نماز جمعه را پدر بزرگوار شما تعریف کردند؛ اعلام از طریق رادیو و تلویزیون از طریق شما انجام شد؟

 

بله؛ در زمانی که ایشان می‌خواستند نماز جمعه را در دانشگاه برگزار کنند خبر رسید که گروه‌های چپ و مارکسیست‌ها در دانشگاه سنگربندی کردند تا نمازگزاران را مورد هجوم قرار دهند؛ نزدیک به زمان ظهر بود که مستقیم به استودیو رفتم.

 

 

خودتان پشت میکروفن رفتید؟

 

بله، این امر را اعلام کردم و از مردم خواستم در دانشگاه حضور پیدا کنند و با این افراد مقابله کنند؛ جمعیت بسیار عظیمی به سوی دانشگاه به راه افتادند؛ با حضور مردم اقدام آن‌ها ناموفق شد و افراد فرار کردند.

 

 

بعد از این عضو شورای سرپرستی صداوسیما شدید؛ شما از طرف شهید بهشتی، از طرف شورای عالی قضایی به همراه آقای شیبانی معرفی شدید. دکتر حسن روحانی از مجلس و آقای غفاری و طارمی هم از دولت. در دیداری که با حضرت امام(ره) داشتید، ایشان به طور ویژه در زمینه موسیقی به شما تذکر می‌دهند که نظارت و توجه ویژه داشته باشید. که شما ذکر کرده بودید شاید امام نظر خاصی هم داشتند اما امام می‌فرمودند که صدای علمای بلاد درنیاید. در این خصوص صحبت کنید.

 

این سؤالی بود که از سوی ما مطرح شد؛ مساله موسیقی از جمله مسائلی بود که در ابتدای انقلاب بسیار مطرح بود؛ امام(ره) حدود این مساله را مطرح نکردند ولیکن اذعان داشتند که به گونه‌ای عمل نشود که سر و صدای علمای بلاد برخیزد.

 

 

حتی یک جا بیان کردید که یک میان‌برنامه پخش کردید که کمی موسیقی‌اش تند بوده سریع حاج احمد آقا زنگ زدند.

 

بله. معلوم بود که امام(ره) برنامه‌ها را رصد می‌کردند.

 

 

حالا با این اوضاع فکر می‌کنید آن زمان که شما در شورای سرپرستی بودید کسی جرأت داشت درباره تک‌خوانی زنان با حضور امام و با این تأکیدات امام(ره) حرف بزند و چیزی پخش کند؟

 

آن زمان اصلا چنین بحثی مطرح نبود. به ذهن هم نمی‌آمد کسی بیاید و چنین چیزی را مطرح کند.

 

 

الان چه طور است که علی آقای جنتی می‌گویند تک‌خوانی زنان اگر مفسده‌ای نداشته باشد ایراد ندارد، با توجه به اینکه این تجربیاتی که شما دارید هرکسی ندارد. بالاخره شما از زبان امام شنیدید حتی می‌گویید شاید امام خودشان هم نظراتی داشته‌اند اما برای اینکه صدای علما درنیاید گفته‌اند این کار‌ها نشود. چه طور شما در سال ۹۲ این حرف را می‌زنید؟

 

اینجا هم که من مستقیما انگیزه‌ای برای بیان این مطلب نداشتم. بعد هم دیگر ما به دلیل برخی از همین ملاحظات اصلا تا به حال اجازه تک‌خوانی به خانم‌ها در جمع آقایان که مطلقا داده نشده است. به هیچ وجه در این یک سال و اندی علی‌رغم شایعاتی که انجام شده اجازه داده نشده است. دو مورد گروه‌های خانم‌ها بوده است که در بین آن نیز خواننده زن بوده است فقط این دو مورد برای خانم‌ها اجرا شده است.

 

 

یعنی اصلا برای غیرخانم‌ها اجرا نشده است؟

 

نخیر اجرا نشده.

 

 

سال ۶۶-۶۳ استاندار خوزستان شدید؛ در زمانی که جنگ بود پذیرش این مسئولیت بسیار سخت بود؛ این مسئولیت را به دلیل دوستی با آقای ناطق پذیرفتید؟

 

با آقای ناطق رفاقت و روابط دوستانه داشتیم و ایشان نسبت به من محبت داشتند ولیکن با توجه به شناخت من نسبت به استان خوزستان و آمادگی برای حضور در منطقه جنگی و کمکی در جهت پشتیبانی از جبهه این مسئولیت را پذیرفتم؛ این مسئولیت بسیار سنگین بود؛ از طرفی همانند باقی استانداران کشور باید مسائل و مشکلات مردم استان را حل می‌کردیم. در کنار این نیز جایی بود که منطقه جنگی بود و از این استان جنگ آغاز شده بود. بمباران‌های زیادی که می‌شد، برخی از شهر‌ها مانند دزفول مرتب بمباران می‌شد و باید از نزدیک می‌رفتیم و تفقدی از آسیب‌دیدگان صورت می‌گرفت. خود رزمندگان مرتب مکان‌هایی را برای فعالیت خود می‌خواستند.

 

 

نخستین تجربه شما در زمینه وزارت ارشاد بعد از پایان استانداری خراسان معاون بین‌الملل وزارت ارشاد بود؛ در زمان آقای خاتمی بود؟

 

نه؛ در زمان آقای لاریجانی بود؛ در ابتدای حضور آقای لاریجانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی من به عنوان معاون بین‌الملل شروع به کار کردم.

 

 

در وزارت ارشاد آقای مهاجرانی نیز همکاری داشتید؟

 

بله؛ از سال ۷۱ تا ۷۷ در وزارت ارشاد بودم؛ ۳ سال ابتدایی را به عنوان معاون بین‌الملل وزارت ارشاد فعالیت می‌کردم؛ بر اساس پیشنهادی که خدمت مقام معظم رهبری داده شد، قرار بر این شد تمام دستگاه‌های خارج از کشور که فعالیت فرهنگی دارند مثل مجمع تقریب مذاهب، مثل مجمع اهل بیت، مثل سازمان تبلیغات اسلامی حوزه بین‌المللی‌شان، با معاونت بین‌الملل ارشاد یکی شود تا از پراکنده‌کاری جلوگیری شود.

 

از سال ۷۴ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از ادغام نهادهای مختلف با معاونت بین‌الملل تشکیل شد؛ از آن زمان که آیت‌الله تسخیری رئیس سازمان شدند من به عنوان قائم مقام و معاون انتشارات تبلیغات سازمان فعالیت می‌کردم؛ در آن دوره نیز من بیشتر در شورای معاونین وزارت ارشاد شرکت داشتم.

 

 

بعد از خارج نشین‌شدن آقای مهاجرانی با وی در ارتباط بودید؟

 

نه؛ به هیچ وجه ارتباط نداشتم.

 

 

نظر شما در خصوص وی بعد از اینکه به خارج رفتند چیست؟

 

آقای مهاجرانی در دوره ابتدای فعالیت خود با توجه به توصیه‌های مقام معظم رهبری مسیر را طی می‌کرد؛ به تدریج آقای مهاجرانی با نوع سیاست‌هایی که در حوزه فرهنگ از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ می‌شد، زاویه پیدا کرد؛ این امر سبب شد شخص مقام معظم رهبری نسبت به وزارت ارشاد مساله پیدا کردند؛ در ادامه به تدریج نمایندگان مجلس این زاویه را احساس کردند.

 

 

در سال ۷۶ ستاد آقای ناطق یا آقای خاتمی بودید؟

 

در ستاد کسی نبودم؛ در روزهای آخر با آقای ناطق نوری همراهی داشتم.

 

 

به ایشان رای دادید؟ فکر می‌کردید رای نیاورند؟

 

جنتی: بله؛ فکر نمی‌کردم رای نیاورند.

 

 

چطور شد که سفیر ایران در کویت شدید؟ مدت طولانی هم بودید. دو دوره.

 

بله. با توجه به اینکه در حوزه بین‌الملل فعالیت می‌کردم و با وزارت خارجه مانوس بودم، در زمان دکتر کمال خرازی این پیشنهاد به من شد؛ با توجه به آشنایی که از قبل از انقلاب با کویت داشتم این مسئولیت را پذیرفتم و حدود ۴ سال در این مسئولیت در کویت بودم، تا سال ۸۱. که دوره بعدش از سال ۸۵ باز مجددا نزدیک به ۴ سال رفتم.

 

 

سال ۸۴ به چه کسی رای دادید؟

 

به آقای هاشمی رای دادم.

 

 

چطور شد که معاون سیاسی وزارت کشور دولت آقای احمدی‌نژاد شدید با توجه به اینکه اصولا کسانی در این پست قرار می‌گیرند که رای آن‌ها به رئیس‌جمهور باشد؟

 

در آن زمان در ستاد آقای هاشمی فعالیت می‌کردم؛ اعتقاد قلبی من این است که بعد از انتخابات هر کسی رئیس‌جمهور شود، چه من به او رای داده باشم و چه نداده باشم، نیاز به وجود من باشد باید کمک کنم؛ در آن زمان آقای پورمحمدی به عنوان وزیر کشور انتخاب شد و این پیشنهاد را وی داد و با آقای احمدی‌نژاد نیز هماهنگ شده بود. چون بر اساس دستورالعملی که آقای احمدی‌نژاد ابلاغ کرده بود همه وزرا باید معاونینشان را هماهنگ می‌کردند آن هم معاون سیاسی که مهم هم بود. بعد که آقای احمدی‌نژاد فهمید ما با آقای هاشمی همراهی داشتیم بر آقای پورمحمدی فشار فوق‌العاده‌ای وارد کرد که ما را کنار بگذارد؛ آقای پورمحمدی تا یک سالی مقاومت کردند ولیکن من راضی به فشار بر آقای پورمحمدی نبودم و خود قبول کردم که کنار بروم.

 

 

مگر امکان دارد آقای احمدی‌نژاد از ابتدا خبر نداشته باشد که در ستاد آقای هاشمی فعالیت داشتید؟

 

ممکن است اطلاع نداشته باشند؛ به هر حال بعد از انتصاب ما حساسیت نسبت به ما ایجاد شد در حالی که طول آن مدت، تمام سخنرانی‌های من دفاع از مواضع دولت بوده است.

 

 

دوباره به کویت رفتید؛ گفته می‌شود در سیستم وزارت خارجه مرسوم نیست که سفیری که دو دوره یک جا بوده دوباره دور سوم بفرستند. اما شما را فرستادند.

 

اکنون این‌گونه نیست البته ما خیلی کارهای خلاف عرف بین‌المللی انجام می‌دهیم که یکی نیز این امر است که تعدادی از سفرا دو یا سه بار به یک ماموریت در کشور فرستاده شدند؛ ممکن است یک نفر به عنوان کار‌شناس یا نفر دوم در یک کشوری باشد و در دوره بعد به عنوان سفیر برود و هیچ مشکلی هم ندارد و کاملا متعارف است ولی در دوره دوم که قرار شد من بروم آقای احمدی‌نژاد اصرار بر رفتن من به کویت بود؛ در حالی که با توجه به اشرافی که به برخی دیگر از کشورهای حوزه خلیج فارس داشتم، با اصرار آقای احمدی‌نژاد به کویت رفتم.

 

 

سال ۸۸ نیز کویت بودید؟

 

بله؛ تا سال ۸۹ کویت بودم.

 

 

در انتخابات ۸۸ به چه کسی رای دادید؟

 

در این انتخابات رای مخفی بود؛ قرار بود رای‌ها عنوان نشود.

 

 

در باقی انتخابات نیز رای مخفی بود ولی بیان کردید.

 

به آقای احمدی‌نژاد رای ندادیم.

 

 

فتنه بزرگ سال ۸۸ شما را هم نگران کرد؟

 

اخباری از گوشه و کنار دنیا می‌شنیدیم که در مقابل سفارتخانه‌ها تجمع کردند؛ در مقابل سفارتخانه ایران در کویت نیز این تجمع وجود داشت؛ ما چند روز درگیر این وضعیت بودیم و همواره با مقامات امنیتی در تماس بودیم که افرادی که اعتراضی دارند نیایند به سفارت نزدیک شوند. پلیس کویت نیز همکاری و هماهنگی لازم را داشت. در انتخابات آن دوره از بین ۱۹ هزار نفر ایرانی که در کویت بودند و در این انتخابات شرکت کردند ۱۱ هزار نفر به آقای احمدی‌نژاد رای دادند؛ به هر حال افرادی که آقای موسوی رای داده بودند معترض بودند.

 

 

به دلیل ارتباطی که در گذشته با آقای موسوی داشتید تلاشی برای آرام کردن فضا نکردید؟

 

ارتباطی با داخل کشور به آن معنا نداشتیم.

 

 

در سال ۸۹ خبری مبنی بر کشف شبکه جاسوسی ایران در کویت منتشر شد؛ همزمان با پایان دوره سفارت شما بود؛ این مرتبط با دوره سفیری شما بود؟

 

ارتباطی نداشت. خبرهایی که در ویکی‌پدیا در خصوص زندگی‌نامه من وجود دارد به اشتباه نوشتند که من را بازگرداندند؛ اصلا این‌گونه نبوده است؛ ماموریت‌های من معمولا در دوره‌های اخیر در وزارت خارجه ۳ ساله بوده است و گاهی بر حسب انتخاب فرد جایگزین تمدید می‌شد؛ من مدت ۶، ۷ ماه هم مدتم را آقای متکی تمدید کرده بودند.

 

 

آن جریان شبکه جاسوسی چه بود؟

 

این معمولا جریاناتی هستند که تلاش دارند دولت کویت را بترسانند که ایران دارد در آنجا دخالت می‌کند؛ تاکنون چندین بار اتفاق افتاده است که برخی اتباع خود را بازداشت می‌کنند و بعد عنوان می‌کنند با برخی عناصر در داخل ایران مرتبط بودند و جاسوس هستند؛ کویت مطبوعاتی دارد که همواره مخالف ایران قلم می‌زدند و این مطبوعات به این قضایا دامن می‌زدند؛ تا امروز نیز تمام موارد ثابت شده است که ایران دخالتی نداشته است؛ مقامات کویتی نیز به این امر اعتراف دارند.

 

 

چه شد که آقای روحانی شما را برای این سمت انتخاب کرد؟

 

زمانی که آقای روحانی به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شدند و به دنبال انتخاب اعضای کابینه خود بودند، افراد متعددی برای وزارتخانه‌های مختلف از جمله وزارت ارشاد مطرح بودند؛ به دلیل اینکه ۱۲-۱۰ سال در وزارت امور خارجه فعالیت می‌کردم، علاقه داشتم به عنوان یک کارمند یا مدیر در وزارت امور خارجه ادامه فعالیت کنم با اینکه بازنشسته بودم و در مرکز تحقیقات کار پژوهشی و تحقیقاتی آن هم در حوزه سیاست خارجه به خصوص خاورمیانه و کشورهای عربی انجام می‌دادم. در ‌‌نهایت آقای روحانی بعد از بررسی‌های مختلف با افراد متعدد به من وزارت ارشاد را پیشنهاد کردند و من نیز به شدت ابا و امتناع داشتم چرا که کم و بیش با مشکلات و حاشیه‌های این وزارتخانه آشنا بودم؛ آقای روحانی بر پذیرش این سمت از سوی من اصرار فوق‌العاده داشتند. به آقای روحانی گفتم که حاضر به پذیرش مسئولیت در برخی وزارتخانه‌های دیگر هستم.

 

 

کجا‌ها را گفتید؟

 

مثلا وزارت کشور ولیکن آمادگی برای حضور در وزارت ارشاد نداشتم ولیکن تنها گزینه آقای روحانی بعد از بررسی‌ها من بودم.

 

 

قبل از شما با چه کسانی در خصوص پذیرش این مسئولیت صحبت شد؟

 

با افراد دیگری صحبت شده بود، شاید ضرورت نداشته باشد در این برنامه عنوان شود.

 

 

ارتباط با مجلس چگونه است؟

 

ارتباط ما خوب است و مشکلی با مجلس نداریم.

 

 

یعنی ارتباط آن‌ها خوب نیست؟

 

نه؛ برخی از دوستان در مجلس بر برخی نکات بحث دارند که همواره اعلام آمادگی کردیم و به کررات در کمیسیون فرهنگی حضور یافتیم.

 

 

برخی از روزنامه‌ها که حالا طرفداران و هم‌نظر با دولت هستند، هر از چند گاهی بحث استیضاح شما را کلید می‌زنند؛ قصد دارند شما را از موضع استیضاح دور نگه دارند یا می‌خواهند وضعیت مجلس و دولت را تیره نشان دهند؟

 

از هدف آن‌ها اطلاع ندارم؛ بالاخره بر اساس برخی اظهارات این امر را بیان می‌کنند؛ اخیرا یکی از نمایندگان مجلس اظهار کرده بودند که قرار است فردا استیضاح فلانی را تقدیم هیات رئیسه کنیم؛ این امر منشا پرداختن برخی مطبوعات به این مطلب شده بود. حالا یکی بیاید بگوید امضاکنندگان به حد نصاب رسیده است یکی بگوید نرسیده. یکی بگوید مطرح نیست.

 

 

آیا دفاع و اشاعه ارزش‌های انقلاب را در برنامه خود دارید؟

 

قطعا این‌گونه است؛ هم در برنامه‌ای که به مجلس ارائه دادم و هم در سخنرانی که در مجلس انجام دادم و هم در تمام اظهارات و مصاحبه‌های خود به این امر اذعان دارم؛ من همواره به این نکته پای فشرده‌ام که نسبت به ارزش‌های انقلاب و باورهای انقلابی خود نگاه عمیق داریم؛ به خصوص در حوزه فرهنگ اعتقاد عمیق دارم که سیاست‌های مقام معظم رهبری در حوزه فرهنگ در بخش‌های مختلف بیان کردند باید دقیق اجرا کنیم. ‌آقای روحانی نیز بر این نکته تاکید دارند که ممکن است مقام معظم رهبری نسبت به برخی از وزارتخانه‌ها نظر خاصی نداشته باشند ولیکن نسبت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مساله فرهنگی عنایت خاص دارند. بنابراین تمام توجهات ایشان باید مورد توجه قرار گیرد.

 

 

چه روش‌هایی را پیش روی دارید؟ زیرا این حرف در مقام صحبت آسان است. شما هم که فرد بسیار باتجربه هستید.

 

مقام معظم رهبری این را تبیین کردند؛ ایشان بار‌ها فرموده‌اند که ما جبهه فرهنگی انقلاب داریم که باید از این عناصر مومن و پایبند به ارزش‌های انقلاب در این زمینه بهره ببریم به خصوص نیروهای جوانی که وارد این صحنه می‌شوند حالا چه در حوزه سینما، چه هنرهای نمایشی این افراد باید از سوی وزارتخانه مورد حمایت قرار گیرند. برخی در آن طرف قرار دارند که ممکن است با انقلاب زاویه داشته باشند، ایشان با اینکه این افراد کار خود را بکنند بحثی ندارند ولیکن روی اینکه ما جبهه‌ای را که با انقلاب زاویه دارند حمایت کنیم بحث است که آن را هم طبق سیاست‌هایی که ایشان ابلاغ می‌کنند دنبال می‌کنیم.

 

ما در حوزه سینما مواردی که در سال ۸۹ مقام معظم رهبری در دیدار با مدیران حوزه سینما مطرح کردند، تمام را به سازمان امور سینمایی ابلاغ کردیم که دقیقا در حوزه‌های مختلف و بخش‌ها عمل کنند؛ در حوزه هنرهای نمایشی همین است. در حوزه کتاب نکاتی که ایشان در طول دو دهه مطرح فرموده‌اند و همه نیز تدوین شده است دقیقا مورد توجه است. ممکن است گاهی اشکالی جزئی در کتابی پیدا شود. وقتی در سال ۹۲، شصت و شش هزار عنوان کتاب چاپ می‌کنیم که بیش از ۵۰ درصد آن چاپ اول هستند ممکن است در ۵ تا کتاب هم مشکلی بوده که از زیر دست ویراستار یا بررسی‌کننده در برود. این‌ها به نظرم قابل اغماض است.

 

 

به نظر خود در این مدت در این مسیر موفق بودید؟

 

اقدامات فوق‌العاده خوبی صورت گرفته است؛ در حوزه کتاب قبل از ما حدود ۴-۳ سال هیات نظارت بر کتاب نداشتیم؛ در طول این دوره ۲۱ نفر از شخصیت‌های علمی، فرهنگی و فرهیخته به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی و تائید شدند تا در این زمینه شروع به فعالیت کنند. شورای پروانه ساخت فیلم، شورای پروانه نمایش فیلم و در تمام حوزه‌ها افراد اهل نظر تعیین شدند؛ من کار را به اهل آن واگذار کردم‌‌ همان‌گونه که در سخنرانی خود در مجلس برای رای اعتماد این امر را متذکر شدم. در حوزه معاونت‌ها و چه در حوزه مدیران معمولا کسانی هستند که هم دارای فکر خاص هستند و هم بدون گرایش خاصی و هم اهل نظر هستند.

 

 

در جایی اذعان کردید فرهنگ باید از مسائل سیاسی و امنیتی جدا شود؛ می‌دانید که عرصه نظامی و امنیتی در عرصه فرهنگی متمرکز شدند و در این زمینه فعالیت می‌کنند؛ صحبت شما را چگونه می‌توان معنا کرد؟

 

به یاد ندارم چنین تعبیری کرده باشم. من هیچ جا یادم نمی‌آید. اما اینکه نباید به مساله فرهنگ نباید نگاه امنیتی داشته باشیم را بیان کردم؛ باید بر اساس معیارهای ارزشی که مساله فرهنگ دارد به این مساله نظر شود.

 

 

تا چه میزان به تهاجم فرهنگی معتقد هستید؟

 

در سخنرانی خود در مجلس در جریان رای اعتماد داشتم این مساله را مطرح کردم؛ تهاجم فرهنگی را یک توهم نمی‌دانیم بلکه یک واقعیت است. مقام معظم رهبری نیز بیش از دو دهه بر این مساله تاکید دارند؛ این امر جزء باورهای ما است و امری است که به آن عمل می‌شود و به دنبال مقابله با آن هستیم. در طی این مدت کتاب‌های بسیاری برای مجوز انتشار وارد شدند که احساس کردیم در این چارچوب می‌گنجد، در نتیجه مجوز چاپ به آن‌ها داده نشد.

 

 

در خصوص ممیزی کتاب دو نقل قول متفاوت از شما عنوان شده است؛ ممیزی قبل از نشر باید به ممیزی بعد از نشر منتقل شود و بعد از چند روز عنوان کردید بردن ممیزی به بعد از نشر صلاح نیست؛ کدام یک از این دو نظر اشتباه بوده است؟

 

گفته نشده است صلاح نیست. در ابتدای ورودم به وزارت ارشاد بر اساس بعضی از اظهارنظرهایی که آقای روحانی هم در دوران مبارزات انتخاباتی‌شان داشتند من بیان کردم ممیزی قبل از نشر را می‌توانیم حذف کنیم و به دست ناشرین سپرده شود؛ ناشرین بر اساس قوانین نشر ممیزی کنند؛ بعد از نشر در وزارت ارشاد ممیزی شود؛ فرد به دلیل آگاه بودن از قوانین رعایت ضوابط را انجام می‌دهد تا بعد از چاپ از سوی وزارت ارشاد گفته نشود فلان صفحه حذف شود و فلان قسمت باید تغییر کند و ناشران این امر را نپذیرفتند و برخی اذعان داشتند که وزارت ارشاد قصد دارد سانسور را از خود به ناشران منتقل کند؛ در نتیجه ما خود طبق ضوابط نشر خودمان وظیفه داریم این کار را بکنیم و هیات نظارت که ما به شورای انقلاب فرهنگی معرفی کردیم برای این بود این وظیفه را انجام دهد. بعد از ۲ ماه اعلام کردیم تمام ضوابط ممیزی نشر را قبول داریم و بر طبق قانون اعمال می‌کنیم و تاکنون نیز به این نحو اعمال شده است.

 

 

راه‌حل‌‌ همان راه‌حل قدیمی است که انجام می‌شود؟

 

بله؛‌‌ همان راه‌حلی که در گذشته انجام می‌شد؛ البته هیات نظارت بر کتاب مباحثی را درون خود داشتند؛ باید به برخی از نهاد‌ها که شناخته شده هستند، مجوز داده شود تا خودشان اگر شورای کتاب دارند که مورد اعتماد هستند آن شورا اگر تصویب کرد تصویب وزارت ارشاد تلقی شود.

 

 

چندین بار از فهرست ممنوع‌القلم‌ها صحبت کردید در دوره دولت قبل. معاون فرهنگی شما اعلام کرده است سند مکتوبی در این زمینه وجود ندارد و این امر شفاهی بوده است؛ این اذعان درست است؟

 

منظور از مکتوب این است که جایی نوشته نشده است که لیست کرده باشند بگویند این مثلا ۷۰، ۸۰ تا آدم هر چه کتاب آوردند نباید بپذیریم. چنین لیستی نبوده است. ما آن را که بحث کردیم گفتیم بله ما آن را قبول داریم یک سری از افراد هستند که این‌ها آدم‌های بدنام و وابسته به رژیم گذشته هستند و شخصیت‌هایی هستند که مورد تأیید نیستند اما اینکه شما بیایید یک مجموعه را فقط به خاطر اسمش رد کنیم مورد قبول نیست. کتاب را بررسی می‌کنیم؛ اگر محتوا مورد قبول ما باشد، تائید می‌شود.

 

 

الان مثلا داریم کسانی را که بر اساس ضوابط، نهادهای امنیتی این افراد را به شما ابلاغ کرده باشند؟

 

بله؛ وجود دارد. منتهی سیاست کلی این است که محتوای کتاب بررسی شود لذا بسیاری از کتاب‌هایی که در گذشته تنها به دلیل نام مولف یا ناشر رد شده بود، مورد بررسی قرار گرفت و برخی با اصلاحات و برخی بدون اصلاحات مورد تائید قرار گرفته است و اجازه چاپ داده شده است.

 

 

مجوز به دفن دو فردی که موسیقی زیرزمینی کار می‌کردند در دوره شما خبرساز شد؛ ماجرا چه بود؟

 

بار‌ها در این باره توضیح دادیم ولیکن برخی همچنان بر حرف خود پافشاری می‌کنند؛ دو فرد این گروه برادر بودند که با فرد ثالثی گروه موسیقی تشکیل دادند و نام گروه را سگ‌های زرد گذاشتند؛ اختلافاتی با هم پیدا کردند و نفر ثالث به این دو نفر تیراندازی کرده بود و این دو برادر را کشته بود.

 

بحث انتقال جنازه این دو به ایران مطرح شد. نهاد غیردولتی در خارج کشور تحت عنوان انجمن قربانیان خشونت هزینه حمل جنازه این افراد را پرداخت کرده بود و به ایران آوردند؛ ما را متهم کردند که ۱۰۰ هزار دلار برای حمل این جنازه‌ها به ایران هزینه کردیم که ما از این امر بی‌خبر بودیم. در دوران وزرای گذشته توافقی با شهرداری تهران شده بود مبنی بر اینکه قطعه‌ای به هنرمندان اختصاص داده شود؛ اینکه چه کسانی هنرمند شناخته می‌شود و باید در این قطعه دفن شود شورای شهر با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هماهنگ می‌کردند؛ این افراد را از وزارت ارشاد استعلام کردند. این افراد قربانی خشونت بودند و والدین این دو مقتول از افراد مورد تائید وزارت ارشاد و سینماگر بودند، اعلام شد می‌توانند در قطعه هنرمندان دفن شوند؛ دخالت دیگری در این داستان نداشتیم و باقی سخنان اتهامات ناروا است.

 

 

پس صدور مجوز دفن آن‌ها در قطعه هنرمندان بیشتر به خاطر پدر آن‌ها بود؟

 

خود این خانواده هنرمند بوده است و اینکه داغدیده بودند، در نتیجه مجوز دفن این جنازه در قطعه هنرمندان صادر شد.

 

 

اینکه از پدر شما در برخی محافل و مطبوعات نوشته می‌شود، چه حسی پیدا می‌کنید؟

 

خود ایشان معمولا با سعه‌صدر برخورد می‌کنند. من از این جهت که پدر من است ناراحت می‌شوم. با اینکه واکنشی نشان نمی‌دهم ولیکن آدمی بر اساس علایق عاطفی خود دوست ندارد درباره پدر و یا برادرش از این صحبت‌ها بشنود.

 

 

تا چه اندازه با پدر اختلاف نظر دارید؟

 

جنتی: بسیار اندک؛ برخی گمان می‌کنند اختلاف سلیقه ما بسیار است ولیکن در واقعیت این‌گونه نیست؛ گاهی در برخی مسائل سیاسی اختلاف نظر وجود داشته است، مربوط به الان هم نیست مثلا در دو دهه گذشته ممکن است اختلافاتی وجود داشته است. در کمال احترامی که من نسبت به پدر دارم و محبتی که پدر نسبت به من دارند این اختلاف نظر وجود داشت.

 

 

چه اندازه پدر را دوست دارید؟

 

این واضح است؛ جدای از اینکه پدر بنده است، از نظر معنوی مربی من هستند؛ اگر چیزی داشته باشم بخش عمده آن مرهون تربیت پدر است؛ زهد، تقوا، ورع و ساده‌زیستی و خصلت‌های والای اخلاقی ایشان برای من قابل لمس و مشاهده است بنابراین برای ایشان احترام بسیاری قائل هستم با توجه به اینکه اختلاف سلیقه‌هایی در برخی مسائل سیاسی یا فرهنگی وجود دارد.

 

 

آخرین توصیه ایشان به شما چه بود؟

 

جنتی: به یاد ندارم؛ شاید زمانی به من گفتند به گونه‌ای عمل نکنید که بهانه دست کسی بدهید؛ این نکته‌ای بود که به یاد دارم به من گوشزد کردند.

 

 

پدر بزرگوارتان اذعان داشتند در بحث‌های شما و پدر، والده از ما طرفداری می‌کنند.

 

ما به طور مرتب هفته‌ای یک بار خدمت پدر می‌رسیم و مباحث مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... مطرح می‌شود.

 

 

تلاشی برای بازگشت اخوی به مسیر انجام دادید؟

 

بله؛ در دومین دفعه دستگیری و ورود به زندان، به عنوان عضو سازمان مجاهدین خلق دستگیر شد؛ در زندان عملا همراه این سازمان بود، وقتی او از اعضای سازمان فاصله گرفته بود حتی زندانیان وی را بایکوت کرده بودند؛ این‌طور هم برای او می‌شد زندان در زندان. بعد از آزاد شدن از زندان، او را به عنوان عضوی از سازمان مجاهدین خلق می‌شناختند که تفکر آن‌ها را دنبال می‌کرد.

 

در اواخر ۵۷ و بعد سال ۵۸ با وی رفت‌وآمد داشتم، یک مدت هم که بیشتر در اصفهان بود و در یک دوره کاندید سازمان مجاهدین خلق بود؛ کاندید جنبش مجاهدین بحث می‌کردم با ایشان، منتهی روش وی و برخی دوستان ما که بعد به این سازمان پیوستند، این بود که بعد از بحث طولانی مدت پاسخی از سوی آن‌ها نمی‌شنیدید؛ برادر من نیز این‌گونه بود؛ اصولا استدلالی نداشتند و پاسخی نمی‌دادند. در قم مثلا از جمله افرادی که با من هم‌پرونده بود و جز گروهی بود که تشکیل داده بودیم، او هم زندان بود و بعد پیروزی انقلاب آزاد شد. یک بار در قم با ایشان صحبت کردم و گفتم در خارج زندان این حوادث گذشته، مجاهدین خلق این برخورد‌ها را داشتند آخرش گفت فرمایشی ندارید و رفت.

 

 

ایشان از شما کوچکتر بودند؟

 

حدود سه سال کوچکتر بودند.

کلید واژه ها: علی جنتی


نظر شما :