شاهحسینی: طیب در قضیه ۱۵ خرداد نقشی نداشت
برخی معتقدند مرحوم طیب حاجرضایی به دلیل این که تودهایها داشتند کشور را در اختیار میگرفتند، از روی تعصب دینی در ۲۸ مرداد وارد میدان شد. عدهای دیگر نیز آن را به دریافت مبالغی از ساواک و نهایتاً سازمان سیا مرتبط میکنند. نظر شما در این باره چیست؟
ابتدا باید دید مرحوم طیب اساساً تفکر دینی و سیاسی داشت یا نه؟ در آن زمان میدانهای بزرگ ما تحت کنترل آدمهایی مثل حاج خان خداداد و ارباب زینالعابدین بود و طیب هم روی همان منش داشمشدیگری و لوتی مسلکی، به آنها احترام میگذاشت و در واقع بازوی آنها بود. در آن ایام میادین در صحنه سیاسی کشور، نقش مهمی داشتند، بهطوری که وقتی سیدضیاء طباطبایی «حزب اراده ملی» را درست کرد، اول از همه به سراغ ارباب زینالعابدین و حاج خان خداداد رفت، چون میدانست با کمک آنهاست که میشود تودههای مردمی را متشکل کرد و به حرکت واداشت. لوتیهای امثال مرحوم طیب، اهل ورزش باستانی بودند و زور بازو داشتند، اما تحلیل سیاسی نداشتند. البته تعصب مذهبی داشتند. واقعیت این است که مذهب همواره در تاریخ ایران نقش مهمی داشته است، طوری که سلیمان میرزای اسکندری هم که حزب توده را در ایران بنیان گذاشت، نماز میخواند! من خودم نماز خواندن او را روی سن تئاتر حزب، دیده بودم! تازه بعد از سلیمان میرزا بود که رضا روستا ـ مسئول سازمان کارگری حزب توده - اعلام کرد دین افیون تودههاست و از آن به بعد بود که مردم به تودهایها لامذهب میگفتند، وگرنه در کمیته مرکزی اولیه حزب توده، افرادی حضور داشتند که با شهید مدرس همکاری میکردند و بدیهی است که مرحوم مدرس با آدمهای ملحد همکاری نمیکرد.
غرض این که گرایشهای مذهبی در مردم ایران مطلبی نیست که با حرکتهای ضد دینی از بین برود، به همین دلیل داشمشدیها و لوتیها هم تعصب دینی داشتند و همسرانشان چادر سر میکردند، روزه میگرفتند و اهل زیارت، نماز و دعا بودند. در اواخر دولت دکتر مصدق تودهایها دور او جمع شدند و مردم حس کردند کشور دارد به طرف کمونیسم میرود و اعتمادشان را به جریانات ملی از دست دادند. حاکمیت از این موقعیت استفاده و امثال طیب و دار و دسته او را تجهیز کرد.
عدهای این شبهه را مطرح میکنند که امثال طیب در رویداد ۲۸ مرداد، از دربار یا عوامل آمریکا پول گرفتند! آیا او با ثروتی که داشت، اساساً نیازی به این کار داشت؟
نه، نیاز نداشت، ولی تحلیل و بینش سیاسی او ضعیف بود و حاکمیت به نام مذهب، نهایت استفاده را از او کرد. من داشمشدیها را از نزدیک میشناختم و میدانم حداقل بینش اجتماعی و سیاسی نداشتند و خیلی راحت میشد احساسات آنها را تحریک کرد. طیب قطعاً به خاطر پول نبود که وارد قضیه ۲۸ مرداد شد، بلکه به خاطر علائق مذهبی بود. خیلیها به مجالس روضه او میرفتند و خودشان را طرفدار او نشان میدادند و به وقتش هم از او و دار و دستهاش بهرهکشی میکردند. اینها هم متوجه نمیشدند دارد از آنها سوءاستفاده میشود. یادم هست یک بار در خانه ارباب زینالعابدین به آنها گفتم: «نگذارید از شما بهرهکشی شود» و آنها حتی متوجه معنی حرفم هم نشدند و گفتند: «مگر ما حیوان هستیم که از ما بارکشی کنند!» البته این نکته را هم یادآوری کنم که طیب خودش در روز ۲۸ مرداد به میدان نیامد، بلکه نوچههایش را فرستاد. در اینجور مواقع معمولاً نفر اصلی به میدان نمیآید، چون اگر او صدمه بخورد گروه از هم میپاشد. حکومت هم از قدرت داشمشدیها، بهخصوص طیب خبر داشت.
آیا بعد از ۲۸ مرداد، همچنان لوتیها قدرت سابق را داشتند؟
خیر، میدانیها از روز ۲۸ مرداد ملتفت شدند که حکومت دیگر اوضاع قبل را تحمل نخواهد کرد. حتی یادم هست یک روز حاج علی نوری را که یک وقتی پادوی طیب بود، گرفتند!
علت قدرت امثال طیب چه بود؟
طیب نیرویش را از ارباب زینالعابدین میگرفت که همه میدان دستش بود و حتی وقتی میخواستند رئیس کلانتری را عوض کنند، میپرسیدند نظر ارباب زینالعابدین چیست؟ در مورد رئیس شهربانی و بقیه هم همینطور بود. در واقع این ارباب زینالعابدین بود که دستور میداد امروز این کار را بکنند یا نکنند. البته طیب هم از خدمت به مردم کم نمیگذاشت و برای گرهگشایی هر کاری از دستش برمیآمد، میکرد. حکومت هم از این نیرو نهایت استفاده را میکرد. مثلاً یادم هست روزی که میخواستند استادیوم آزادی (آریامهر) را افتتاح کنند و ملک حسین را هم دعوت کرده بود، قرار بود استادیوم آزادی پر شود و طیب ۲۰، ۳۰ اتوبوس پر از آدم به آنجا فرستاد!
چه شد طیب از فاصله ۲۸ مرداد ۳۲ تا ۱۵ خرداد ۴۲ تغییر موضع داد؟ برخی علت را اختلاف او با نصیری میدانند. اینطور نیست؟
نصیری خیلی دلش میخواست با نیروهایی که در اختیار داشت، بر همه ریاست کند و حتی سودای نخستوزیری هم داشت! اما ارباب زینالعابدین بارها گفته بود اگر قرار است دستور بگیریم از شخص اول مملکت میگیریم، نه از کس دیگری. طبیعتاً طیب و نوچههایش هم چنین تفکری داشتند. دلخوری نصیری از طیب، به خاطر شاخ و شانه کشیدنهایش بود تا روزی که ملکه برای وضع حمل به بیمارستانی در منطقه تحت نفوذ طیب، حوالی مولوی رفت. طیب چندین طاق نصرت زده بود و قدم به قدم جلوی پای شاه و ملکه گوسفند قربانی میکرد. طیب بهرغم مخالفت نصیری جلو رفت و تولد ولیعهد را تبریک گفت و بین آنها جر و بحث هم شد. بعد هم شاه شهردار تهران را فرستاد که از طیب دلجویی کند که این دیگر خیلی به نصیری برخورد و کینه طیب را به دل گرفت...
تا قضیه ۱۵ خرداد پیش آمد؟...
بله، طیب در این قضیه با مرحوم حاج اسماعیل رضایی که بسیار مرد متدین، باگذشت و متمولی بود و حقیقتاً برای دین و مذهب به میدان آمد، دستگیر شد. حاج اسماعیل با آن همه امکانات مالی فوقالعاده سادهزیست بود و بسیار به مردم کمک میکرد. بعد که با حاج مهدی عراقی آشنا شد و از طریق او حرفهای امام را شنید، فوقالعاده تحت تأثیر قرار گرفت. بعد از جریان ۱۵ خرداد، من و یکی از دوستان را به زندان بردند. میدانستیم حاج اسماعیل، طیب و خیلیها را گرفتهاند، اما از آنها خبر نداشتیم. پاکروان هم در مصاحبهای گفته بود: جبهه ملی در قضیه ۱۵ خرداد دخالتی نداشت و همین حرف، قدری باعث دلگرمی ما شده بود! ما را به زندان عشرتآباد بردند و یک روز صبح که آمدیم وضو بگیریم، دیدیم طیب و حاج اسماعیل هم خوب، خوش و شنگول سر حوض هستند. آنها تصورش را هم نمیکردند که حکومت آنها را بکشد. بعد ما را به سلولهایمان برگرداندند. زندانهای ما جدا، اما در زندانها باز بود. روز سوم طیب آمد و حرف جالبی زد و گفت: «تا به حال باید ما را ده بار بهحق میکشتند، ولی نکشتند، اما این بار میخواهند به ناحق بکشند!» سه چهار روز بعد ما را به زندان قزلقلعه بردند و آنها را هم تیرباران کردند. بعدها مرحوم آسید رضا زنجانی و آقای صالح میگفتند: سرلشگر بهارمست به شاه گفته بود: اینها مخالف اعلیحضرت شدهاند، والا شاه راضی نمیشد آنها را بکشد! واقعیت این است که طیب در قضیه ۱۵ خرداد نقشی نداشت، ولی کسانی که قصد داشتند او را از بین ببرند از این موقعیت استفاده کردند تا برای دیگران مایه عبرت شود.
ویژگیهای بارز شخصیتی و رفتاری مرحوم طیب از نظر شما کدامند؟
طیب روش و منش پهلوانهای پیشکسوت قدیمی را داشت و از قبیل شعبان جعفری که ذرهای حیا نداشت، نبود. طیب داشمشدی بود. او برخلاف ظاهر گندهاش، کتکخور خوبی بود و اساساً به کتکخوری شهرت داشت. شعبان جعفری اهل ورزش نبود و به زورخانه هم که میآمد، فقط ادای ورزشکارها را در میآورد و الکی پشت وارو میزد! ولی طیب ورزشکار بود. شعبان جعفری از خودش ارادهای نداشت و به هر سازی که دیگران میزدند، میرقصید، اما طیب لوتی، داشمشدی و مرد بود. به خاطر همین مردانگیاش هم کشته شد. کافی بود در بازجویی و زیر شکنجه بگوید در ۱۵ خرداد از امام پول گرفته است، ولی گفته بود: من در عمرم هر کاری کردهام، اما حاضر نیستم به پسر فاطمه زهرا(س) و سید اولاد پیغمبر(ص) نسبت دروغ بدهم!
بعد از مرگ طیب، خانمش اعلام کرد: هر کسی از طیب طلبی دارد بیاید و بگیرد. بعد هم گفت: «طیب مرا خوشبخت کرد!» همه ما که حضور داشتیم از شجاعت این خانم که گفت هر کس هر طلبی دارد بیاید از ماترک طیب ببرد، گریهمان گرفت. خیلیها که طلبکار بودند همان جا اعلام کردند طلبی ندارند. طیب انصافاً مرد بود. خدا هم او را طیب و طاهر کرد و برد. خدا رحمتش کند.
منبع: مشرق
نظر شما :