دو نکته کمتر گفته شده درباره فاطمی؛ باجناق تیمسار و برادر استاندار
در این سالها البته در این باره بسیار گفته و نوشته شده و تکرار آن شاید ملالآور باشد اما به این بهانه اشاره به یکی دو موضوع کمتر گفته و نوشته شده مناسبت دارد:
اول این که در روزهای بازداشت فاطمی در دژبان مرکز (در همان خیابانی که اکنون به نام دکتر فاطمی است) همسرش (خانم پریوش سطوتی) به همراه خواهرش به بازداشتگاه میرفته و گویا یکی از افسران در همین رفتوآمدها دل به خواهر همسر فاطمی میبندد و به ازدواج دختر دیگر سرهنگ سطوتی (منیژه سطوتی) با این افسر میانجامد. (پریوش سطوتی تنها ۱۶ سال داشت که به عقد فاطمی درآمد و حاصل زندگی مشترک و کوتاه آن دو فرزندی به نام سیروس است که تقریباً تمام عمر خود را در فرانسه گذرانده است.)
نام باجناق فاطمی، مهدی رحیمی بود که رئیس فدراسیون کشتی هم شد و او را سالها بعد با نام سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران شناختیم و دست بر قضا اولین فرمانده نظامی رژیم پهلوی بود که چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پشتبام مدرسه علوی تیرباران شد.
سرنوشت دو خواهر را ببین که همسر یکی تا وزارت و معاونت نخستوزیری در دولت ملی مصدق ارتقا یافت و پس از کودتای ۲۸ مرداد در رژیم پهلوی اعدام شد و همسر دیگری در سالهای پس از کودتا تا فرمانداری نظامی تهران در سال ۱۳۵۷ و جانشینی غلامعلی اویسی به لحاظ منصب حکومتی بالا رفت و در صبحدم جمهوری اسلامی در برابر جوخه آتش قرار گرفت. [شاید مصداقی دیگر برای ضربالمثل طعنهآمیز «باجناق ها فامیل نیستند!»]
سپهبد مهدی رحیمی (فرماندار نظامی تهران)، در کنار ارتشبد نعمتالله نصیری (رئیس ساواک)، سرلشکر رضا ناجی (فرماندار نظامی اصفهان) و سرلشکر منوچهر خسروداد (فرمانده هوانیروز) اولین گروه ۴ نفری از تیمسارهای شاه بودند که با حکم دادگاه انقلاب اسلامی محکوم به اعدام شدند و در میان این ۴ نفر نیز باز رحیمی نفر اول بود.
همان کسی که در گفتوگوی تلویزیونی که شامگاه ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ پخش شد دکتر یزدی و دیگران را هشدار میدهد که زودتر آنان را آزاد کنند تا جرمشان سنگینتر نشود! گویی خبر نداشت که حکومت سقوط کرده و تصور میکرد موضوع آدمربایی در کار است یا برای این که روحیه خود را نشان دهد چنین میگفت.
شاید در اوج التهابات پیروزی انقلاب کمتر کسی میدانست این مرد - سپهبد رحیمی - که با عنوان فرماندار نظامی تهران شناخته میشد باجناق دکتر فاطمی است که نام او بر خیابان «آریامهر» تهران نشست. پشت سر رحیمی و در ردیف ایستادهها سید حسین خمینی، دکتر محمد مفتح و مهندس هاشم صباغیان دیده میشوند.
دوم: درباره خانواده خود فاطمی معمولاً به نیکی شنیدهایم اما مرحوم مهندس سحابی زوایای دیگری را نیز مطرح میکند.
در کتاب «کشتگان بر سر قدرت» - نوشته مسعود بهنود - میخوانیم: «آقا سید محمد نائینی، روحانی معروف نایین که سیفالعلما لقب داشت بعد از سه پسر که نام آنها را سیفپور، نصرالله و معصومی گذاشت در ته تغاری خود چه دید که او را حسین نام گذاشت و از کودکی صدایش کرد سید حسین؟»
مرحوم عزتالله سحابی اما در «نیم قرن خاطره و تجربه» آورده است: «فاطمیها به لحاظ سیاسی به طور کلی خانواده خوشنامی نبودند. یکی از برادران دکتر فاطمی استاندار خوزستان بود که گفته میشد عامل اجرای سیاستهای شرکت نفت جنوب است. برادر دیگرش هم در اصفهان در خدمت حاکمیت بود و واقعاً دکتر حسین فاطمی در آن خانواده یک استثنا بود.»
فاطمی اما نه تنها در آن خانواده که در همه عرصهها یک استثنا بود. مردی که وقتی وزیر امور خارجه شد نیز دست از روزنامهنگاری نکشید.
۱۹ آبان ۱۳۳۳ یک روزنامهنگار شاخص و شجاع را اعدام کردند.
منبع: عصر ایران
نظر شما :