مصطفی معین: شب ١٨ تیر در کوی دانشگاه بودم

۱۷ اسفند ۱۳۹۳ | ۱۵:۲۴ کد : ۴۹۷۷ از دیگر رسانه‌ها
ساسان آقایی: نخستین باری که به اسم مصطفی معین رسیدیم تا روبه‌رویش بنشینم و زندگی و عمر سیاسی او را به چالش یک گفت‌وگوی سخت درباره آنچه انجام داده، فرا بخوانیم، بیش از تمام بزنگاه‌های عمر سیاسی او، یک برهه بود که می‌توانست پیشانی این گفت‌وگو شود. مصطفی معین، ٢٠ سال عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، یکی از نهادهای تاثیرگذار بر روند کشور بود، سه دور وزارت علوم را تجربه کرده و در ‌‌نهایت پا به انتخاباتی گذاشت که احمدی‌نژاد از آن سر بر آورد اما تمام این‌ها زیر بار سنگین «١٨ تیر ٧٨» پنهان می‌شود. آن رویداد تلخ نه ‌تنها سرنوشت بسیاری را تغییر داد که بر تمام گذشته وزیر علوم دولت اصلاحات و بر همه آینده‌اش تاثیر گذاشت و بخش مهمی از مصطفی معینی که می‌شناسیم، مرهون نقش و حضور او در حادثه کوی دانشگاه است. آن حادثه چنان شگرف و تعیین‌کننده شد که روند مدیریت تکنوکرات و باثبات او در وزارتخانه را به چالش کشید و بی‌جهت نیست وقتی از او پرسیدم که آیا توانست از زیر سایه ١٨ تیر ٧٨ خارج شود، با مکثی طولانی گفت: «پشتوانه مدیریت من تحرک در فضای دانشگاهی بود و وقتی این پشتوانه کمتر شد شکی نیست که قدرت مدیریتی وزارت هم کاهش پیدا می‌کند.»

 

کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری ٨۴، یکی از نخستین چهره‌هایی بود که در کوی دانشگاه تهران حاضر شد و آنجا کنار دانشجویان ماند. او گفتنی‌های بسیاری از آن شب‌ها و روزهای تلخ دارد اما همه آن گفتنی‌ها، قابل گفتن نیست. وقتی از نخستین نشست «شورای عالی امنیت ملی» درباره آن حادثه می‌پرسم، می‌گوید که به دلیل «محرمانه بودن نشست‌ها» نمی‌تواند «وارد جزییات» شود و همین نشانی بر آن است که راز کوی شاید برای سال‌های سال دیگر هم سر به مهر باقی بماند. معین البته از آن رازهایی که ممکن بود گفت و بیشتر از گذشته هم درباره مهم‌ترین حادثه دوران وزارت علوم خود حرف زد. گفت که پس از نخستین دیدارش از کوی دانشگاه تهران، صحنه را چقدر «تکان‌دهنده» یافته و آن چیزی که به چشمش دیده را با انگاره‌ای تاریخی تفسیر کرد که نمی‌توان آن را نوشت. آیا نمی‌شد از این نقطه تاریک همیشه ماندنی در تاریخ کشور پیشگیری کرد؟ از او می‌پرسم که پیش از آن روز آیا قراینی از اینکه امکان دارد حادثه‌ای برای دانشگاه پدید آید، به دست وزارتخانه نرسید و او خبر می‌دهد که حراست از یک شواهد و نه قراین متوجه شده بود «فضا مقداری ملتهب شده و ممکن است اتفاقی بیفتد، آن شواهد ناکافی، شامگاه ١٧ تیر و در نخستین ساعت‌های ١٨ تیر تبدیل شد به قراین و وزیر علوم در «دعای کمیل» بود که خبرش را شنید: «معاون من تماس گرفت و اعلام کرد که اتفاقی در کوی افتاده است. بعد هم حراست تماس گرفت که من از جزییات بیشتری باخبر شدم و جلسه را ترک کردم تا بروم وزارتخانه و کار‌ها را پیگیری کنم. حراست خیلی تاکید داشت که مساله به شدت حادی به وجود آمده و درگیری‌های شدیدی میان دانشجویان و پلیس در جریان بوده که اصلا قابل انتظار نیست.»

 

وقتی گزارش‌ها رسید نخستین دستور وزیر علوم چه می‌توانست باشد؟ اینکه «همه باید تا صبح بیدار باشند و کار را پیگیری کنند و ساعت به ساعت، هر زمان که لازم است به من گزارش دهند». خود وزیر هم به دفتر رئیس‌‌جمهور اطلاع می‌دهد که چه پیش آمده، آن وقت شب رئیس دفتر رئیس‌‌جمهور را پیدا می‌کند و خبر را به او می‌دهد اما چه آن شب، چه فردایش و چه روزهای بعدی، هرگز رئیس‌ دولت با وزیر علومش تماس نخواهد گرفت، چرایش را معین این‌گونه توضیح می‌دهد: «واکنش ایشان بر اساس قاعده از طریق وزیر اطلاعات پیگیری می‌شد. از طرف من این وظیفه بود که به ایشان اطلاع بدهم و بعد از آن، اینکه به من اطلاع بدهند که چه کرده‌اند و چه می‌خواهند انجام بدهند، انجام نشد.»

 

وزیر علوم اما کار خودش را انجام می‌دهد، «دانشجویان» را می‌یابد تا از آن‌ها دلجویی کند و بعد به همراه موسوی لاری، وزیر کشور، دکتر فرهادی، وزیر بهداشت و همچنین قائم‌ مقام وزیر اطلاعات به سمت قلب حادثه می‌روند. فردایش تصمیم می‌گیرد استعفا دهد: «فکر کردم که دیگر نمی‌توانم به مسوولیتم ادامه دهم و صبح شنبه نخستین کاری که کردم این بود، رفتم وزارتخانه و استعفایم را دادم.» به گفته خودش استعفایش «هم واقعی بود و هم یک اعتراض بسیار بسیار جدی، یک نشان صداقت من بود با دانشجویان». رئیس‌ دولت اما این استعفا را نمی‌پذیرد و مصطفی معین می‌ماند تا وقتی امروز از او می‌پرسم چرا نتوانستید «برای دانشجویان کار موثری انجام دهید؟» پاسخ می‌دهد: «متاسفم از این نظر خیلی دستمان باز نبود. کار خیلی دست ما نبود که بتوانیم به صورت موثر در این مورد‌ها وارد شویم. دانشجو‌ها به راستی بی‌پناه بودند.»

 

بی‌پناه بودند و آنچه بر آن‌ها گذشت «تلخ‌ترین و بد‌ترین حادثه تمام عمر» مصطفی معین بود، مردی که ۴٠ هزار کلمه گفت‌وگو با او درباره زندگی‌اش فراز و نشیب بسیاری داشت؛ از مسوولیتش در «گزینش» شورای عالی انقلاب فرهنگی تا سه دوره حضور کوتاه مدت در مجلس و در آخری کاندیداتوری انتخابات ٨۴. درباره این آخری به من گفت، «پشیمان» نیست که در آن انتخابات تا آخر ماند و تن به ائتلاف با دیگران کاندیداهای اصلاح‌طلب و میانه‌رو نداد، خودش را در به قدرت رسیدن احمدی‌نژاد «مقصر» نمی‌دانست، همچنان که از فصل طولانی حضور خود در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم دفاع سرسختانه‌ای داشت، هر چند انتقاد‌هایم را شنید و برخی را پذیرفت و درباره تضییع حقوق افراد گفت: «چرا به احتمال زیاد شده است، شک نکنید! می‌گویند در انقلاب‌ تر و خشک با هم می‌سوزند و این نبوده که ما بتوانیم جلوی تمام تضییع حقوق افراد را بگیریم اما من فکر می‌کردم و می‌کنم که این می‌توانست حداقلی باشد.»

 

مصطفی معین شاید داوری درباره خیلی از مسوولیت‌ها و مسند‌هایش را نپذیرد اما اگر بخواهید او را قضاوت کنید باید به گفته خودش «زمان» و «شرایط» را هم دخالت دهید، صادقانه به من گفت: «با نگاه امروزم اگر برگردم، آن مسوولیت‌ها را می‌پذیرفتم منتها نوع نگاه و رفتارمان را تغییر می‌دادیم، اگر شما بپرسید که اگر دوباره به گذشته بازگردم و در‌‌ همان جایگاه قرار بگیریم، باز هم‌‌ همان کار‌ها را می‌کنم، می‌گویم بله می‌کردم چون قصد و غرضی نداشتیم، منتها بله، اگر با علم امروز می‌گویید، طبیعی است که در خودم و نگاهم و رفتارم تغییر می‌دادم.»

 

 

منبع: روزنامه اعتماد

کلید واژه ها: مصطفی معین کوی دانشگاه 18 تیر


نظر شما :