جهان ایرانی؛ یادگاری که شهریار عدل ثبت کرد

نرجس خاتون براهویی
۰۶ تیر ۱۳۹۴ | ۱۹:۱۰ کد : ۵۱۰۸ وقایع اتفاقیه
ما تنها مالکان فرهنگ ایران نیستیم
جهان ایرانی؛ یادگاری که شهریار عدل ثبت کرد
تاریخ ایرانی: مرگ دکتر شهریار عدل، نه تنها فقدان بزرگی برای خانواده، دوستان و شاگردان اوست که همراهی مهربان و استادی دلسوز و حمایتگر را از دست دادند، بلکه ضایعۀ بزرگی برای ایران و مطالعات ایران‌شناسی به شمار می‌رود. با آن که توصیف و تبیین زندگی استادانی چون او که روحیه‌ای جوان، خستگی‌ناپذیر و سرزنده داشت، کار دشواری است، اما بر این باورم به گنجینه‌ای که از دست داده‌ایم، باید در حد توان ادای دین کنیم.

 

این روزها بزرگوارانی که بیش از نگارنده، در جریان کارهای ایشان در زمینه شناساندن و ثبت جهانی آثار باستانی ایران بوده‌اند، توضیحات ارزنده‌ای بیان کرده‌اند. علاوه بر این در حوصلۀ این نوشتار کوتاه نمی‌گنجد که در مورد کارهای سترگ ایشان در شناساندن و ثبت آثار باستانی ایران، به تفصیل سخن گفته شود. اما ضروری می‌بینم از دو ویژگی برجستۀ اندیشۀ زنده‌یاد دکتر شهریار عدل یاد کنم. ویژگی‌هایی که می­توان آن‌ها را میراث به جا مانده از ایشان تلقی کرد. این دو ویژگی در واقع دیدگاهی است که چارچوب تلاش‌ها، پژوهش‌ها و مطالعات علمی ایشان را در مورد ایران شکل می‌داد.

 

ویژگی نخست آن که، زنده‌یاد دکتر عدل، صرفا جستجوگر آثار باستانی و تاریخ یا معرف سایت‌های باستانی به عنوان میراث جهانی نبود، چنان که کار یک باستان‌شناس حرفه‌ای است، بلکه از تبار کمیاب ایران‌شناسانی بود که بر خلاف ایران‌شناسان غربی که نگاهی از بیرون و در چارچوب منافع و دیدگاه غربی به ایران داشتند - که این نگاه متاسفانه به برخی از پژوهش‌های داخلی هم سرایت کرده است - نگاهی از درون و از قاب فرهنگ و تاریخ ایران به ایران داشت، نگاهی که از متن فرهنگ و سنت سرزمینی آن برخاسته بود.

 

کار مداوم روی تاریخ ایران در همۀ ابعاد آن - تاریخ سیاسی، هنری و حتی اجتماعی - به ایشان این توانایی را داده بود تا بتواند عناصر این دیدگاه (ایران‌شناسیِ ایرانی) را به لحاظ علمی به دقت تعریف و تنظیم کند، که این موضوع به خصوص در نگاه تمدنی ایشان به ایران مشهود است. دکتر عدل معتقد بود که جهان ایرانی (جهانی که فرهنگ ایرانی بر آن حاکم است)، مقوله‌ای متفاوت از واحد سیاسی ایران امروز است. از نگاه او جهان ایرانی، مرزهای بسیار وسیع‌تری از ایران کنونی دارد. این جهان، علاوه بر افغانستان ، تاجیکستان و ازبکستان، حتی کشورهایی نظیر هند و امپراتوری عثمانی را هم در برمی‌گیرد که واحدهای سیاسی جداگانه‌ای بودند. بر همین اساس معتقد بود که ما، به عنوان ساکنان واحد سیاسی کنونی ایران، درست مانند مردم افغانستان و تاجیکستان، شاخه‌هایی از درخت تنومند فرهنگ ایرانی هستیم و نه مرکز و تنها مالک آن!

 

عدل، منتقد نگاه مرکزگرا و نیز غرب‌گرای ما ایرانیان در این واحد سیاسی بود. نگاهی که خود را بیشتر از مردم افغانستان یا تاجیکستان صاحب جهان ایرانی می‌داند، اما با وجود ادعای تملک بر همۀ جهان ایرانی، حتی به نام شهرهای افغانستان و تاجیکستان که از کانون‌های مهم فرهنگ و تمدن ایرانی بوده‌اند، آگاه نیست؛ و این در حالی است که نام خیابان‌های برخی شهرهای آمریکا و اروپا را می‌داند! با این نگاه تمدنی و فرهنگی به ایران، ایشان طرفدار «نگاه به شرق» در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بوده و خواستار موازنه‌ای میان توجه ما به غرب و شرق. بر اساس این دیدگاه منصفانه و واقع‌بینانه در مورد فرهنگ و تاریخ ایران بود که عدل، تمدن دورۀ اسلامی ایران را - که در دوره قبل مورد بی‌مهری قرار گرفته بود – به عنوان زمینۀ اصلی مطالعاتی و پژوهشی خود در نظر گرفت و پایان‌نامه دکتری خود را در مورد فتوحات شاه طهماسب نوشت.

 

ویژگی دوم عدل، «ایران‌دوستی» بود. ایران‌دوستی برای بسیاری از مردم ایران، امری بدیهی و طبیعی به شمار می‌رود، با این تفاوت بزرگ که زنده‌یاد عدل، این علاقۀ طبیعی را به دیدگاهی نظام‌مند و مسئولانه تبدیل کرد. دیدگاهی که امروز، در شرایطی که اندیشۀ جهان‌وطنی در میان برخی از تحصیلکرده ها و روشنفکران ما طرفدارانی پیدا کرده است - و در نتیجه ایران‌دوستی در آشفته بازار سیاست، اگر نگوییم موجب بدنامی اما نگاه سرزنش‌گرانه را به دنبال دارد - برای ما بسیار ارزشمند است.

 

در واقع ایشان، علاقۀ طبیعی به آب و خاک و سرزمین آباء و اجدادی را به مسئولیتی برای حفظ و اعتلای فرهنگ ایران تبدیل کرد، به گونه‌ای که به یقین می‌توان گفت که او به راستی، دغدغۀ ایران داشت و چنانکه خود می‌گفت، «غصه ایران را می‌خورد». این نگاه مسئولانه که ایران و تاریخ آن را به عنوان مجموعه‌ای واحد در نظر می‌گرفت، او را به کار بر روی تاریخ و تمدن ایران در دورۀ اسلامی رهنمون ساخت.

 

و باز به دلیل همین دیدگاه بود که عدل، بدون هیاهو و بی‌توقع، به مطالعه و شناساندن آثار باستانی ایران همراه با ثبت جهانی آن روی آورد. او در این راه، بی‌اعتنا به تغییرات حکومت و دولت در ایران، عمر خود را صرف تحقیق و پژوهش در مورد فرهنگ و تاریخ ایران از بلخ و بامیان تا سمرقند و بم و جیرفت کرد؛ و از کرسی مدیریت و نفوذش در نهادهای علمی – بین‌المللی که به واسطه اعتبار علمی‌اش به دست آورده بود، برای ارتباط میان ایران و آن نهادها، شناساندن فرهنگ ایران و تسهیل جریان ثبت آثار باستانی ایران استفاده کرد.

 

شهریار عدل، به عنوان یک ایرانی، خود را وارث خوب و بد فرهنگ ایران می‌دانست و در حیطۀ کارش برای خود، مسئولیت کشف، شناساندن و حفظ آثاری که جنبه‌های نادیدۀ فرهنگ ایران را برای ما آشکار می‌ساخت، قائل بود. او در خانواده‌ای با اسم و رسم متولد شده بود. پدرش احمد حسین عدل، مؤسس و رئیس دانشکده کشاورزی کرج بود که به سمت وزیر کشاورزی نیز منصوب شد. احمد حسین عدل بنیانگذار سازمان برنامه هفت ساله بود. مادر از نوادگان بایزید بسطامی بود. می‌توان گفت که بخشی از کاری که زنده‌یاد عدل روی بسطام انجام داد، متاثر از علاقه به میراث مادر بود. با این همه کسانی که با ایشان آشنا بوده و کار کرده‌اند، هرگز نشنیده‌اند که به اسم و رسم خانواده‌اش مباهات کند، همان‌گونه که هرگز از کارهایش در کشف، شناساندن و نیز ثبت آثار باستانی ایران، با تفاخر یاد نکرد.

 

با این که عدل، تمرکزش را روی تحقیق و پژوهش گذاشته بود و به واسطۀ سفرهای زیاد برای تحقیق، فرصت تدریس در دانشگاه را نداشت، اما برای کسانی مثل من که پرسش‌هایی دربارۀ تاریخ داشتند، آموزگاری دقیق، مراقب، سختگیر و با حوصله بود و آیین آموزگاری را نیز تمام و کمال به جا می‌آورد.

 

مهم‌تر از همه این که زنده‌یاد عدل، در همه حال و در همۀ آراء و نظراتش، آن دو ویژگی که چارچوب دیدگاهش را شکل می‌داد، به کار می‌گرفت و از آن غفلت نمی‌کرد. به خاطر دارم زمانی که از من خواست تا برای کنفرانس «دو نگاه موازی» مقاله‌ای در مورد سرنوشت قراردادهای نفت در ایران بنویسم، با ایشان شرط کردم که مقاله را قبل از ارائه بخواند. مقاله در ساعات نزدیک به آغاز مراسم افتتاحیه کنفرانس آماده شد. دکتر عدل، فروتنانه روی پله‌های سالن افتتاحیه در فرهنگسرای نیاوران نشست، مقاله را خواند و تصحیح کرد. وقتی به مقطع ملی شدن صنعت نفت رسید، به من با ملاحظه و بسیار مهربانانه تذکر داد به اسم مصدق، «مرحوم دکتر» را اضافه کن؛ و فراموش نکن که کنفرانس در مورد نفت است و چند انگلیسی هم در این کنفرانس حضور دارند.

 

دکتر عدل، تمامی عمر خود را صرف مطالعه و تحقیق کرد و حتی یک لحظه هم به تفریح یا استراحت معمول یا به قول خودشان پا روی پا انداختن نپرداخت و در پاسخ به این سؤال که چرا این همه سخت و فشرده کار می‌کنید، گفت که «می‌ترسم برای همه کارهایی که در نظر دارم، وقت کم بیاورم». تنها گاه در روزهای جمعه آشپزی می‌کرد که تفریح مورد علاقه‌اش بود. او می‌گفت این علاقه را از جدش، قاسم‌خان والی، حاکم رشت به ارث برده است. کسی که میرزا قاسمی را با ترکیب یک غذای روسی با رشتی اختراع کرد که بعدها به نام خود او مشهور و ثبت شد.

 

سال گذشته هم وقتی یک روز صبح زود به منزلشان رفتم تا معرفی‌نامه‌ای از ایشان بگیرم، دیدم پرورش گل و گیاه را هم به سرگرمی‌هایش اضافه کرده است. در باغچه‌ای که در کنار عمارت اصلی درست کرده بود، تعدادی زیادی گلدان بود که مشخصات هر گیاه، میزان آبی که باید به آن داده شود و نیز سن گیاه، نوشته بر روی برگه‌ای به گلدان آویزان بود، تا به تدریج به باغچه منتقل شوند.

 

در پایان، به رسم معمول برایشان طلب آمرزش نمی‌کنم که روح بزرگانی مانند زنده‌یاد عدل که برای خیر جامعه تلاش کرده‌اند، آمرزیده است. اما آرزو می‌کنم با بهره‌گیری از میراث این فرزند صدیق و دلسوز ایران زمین، ما هم بتوانیم راه او را در اعتلا بخشیدن به فرهنگ این سرزمین تداوم بخشیم و در زمرۀ این گروه از فرزندان ایران زمین قرار بگیریم.

کلید واژه ها: شهریار عدل


نظر شما :