مجاهدین خلق، ایران را مانند کامبوج میکردند
موسی غنینژاد از علم اقتصاد خلقها میگوید
تاریخ ایرانی: موسی غنینژاد میگوید «اگر مجاهدین خلق انقلاب را در دست میگرفتند، آنچه اتفاق میافتاد، احتمالاً شبیه اتفاقات کامبوج میبود. به هر حال مجاهدین خلق اگر در حوزه اقتصاد، الگوی اقتصاد خلقها را دارند و معتقدند باید اموال سرمایهداران از آنها گرفته شده و به کارگران داده شود تا مقدمات شکلگیری حکومت کارگری فراهم آید، در سیاست هم همین قدر و حتی بیشتر، رادیکال بودهاند. فکر کنید آن روز گروهی مارکسیست ناسیونالیست قدرت را در دست میگرفت، آن گاه مطمئن باشید اتفاقاتی بدتر از کامبوج در ایران رخ میداد. در کامبوج از جمعیت شش میلیونی این کشور، دو میلیون نفر را کشتند و در نهایت حکومت سوسیالیستی آنها بیش از چهار سال دوام نیاورد و ارتش ویتنام آنها را ساقط کرد.»
به گزارش «تاریخ ایرانی»، این اقتصاددان لیبرال در گفتوگو با شماره اخیر ماهنامه «مهرنامه» (آبان ۹۴) درباره نگاه اقتصادی سازمان مجاهدین خلق گفته است: «مبارزه با استفاده از علم اقتصاد اصلاً چه معنایی دارد؟ تصور مجاهدین این بود که رژیم ایران با کودتای آمریکاییها و انگلیسیها بر سر کار آمده، سرمایهداری وابسته را برقرار ساخته و خون مردم را در شیشه کرده است و وظیفه آنها و علم اقتصاد خلقها این است که این رژیم را از ریشه براندازند. تصورشان این بود که اگر رژیم برافتد، دیگر همه چیز خوب میشود. تصورشان این بود که کارگرها باید کارخانهها را در دست بگیرند و اداره کنند. به نظر اینها، تورم به خاطر این است که سرمایهدارها قیمتها را بالا میبرند و اگر سرمایهدارها نباشند، تورم هم نیست. تصورشان این است، بنابراین راجع به علم به معنی واقعی بحث نمیکنند.»
غنینژاد با اشاره به تاثیرگذاری دیدگاههای مارکسیستی بر تفکرات انقلابیون میافزاید: «این تفکرات پس از انقلاب به صورت محسوس وارد جریانهای انقلابی شد و اگر بخشی از روحانیت در ابتدای انقلاب مانع محکمی برای استقرار کامل دیدگاههای این جریان نمیشد، مشخص نبود چه بلایی بر سر اقتصاد ایران میآمد. مثلاً اگر این مقاومت نبود، قانون اساسی ایران به طور کامل تحت تأثیر چنین دیدگاههایی نوشته میشد. با این حال این تفکر اثرگذاری زیادی بر تدوین قانون اساسی داشت. فردی به نام «سرگون بیت اوشانا» که نماینده آشوریها و کلدانیان در مجلس خبرگان اول بود، در تدوین اصل ۴۴ بسیار تأثیر گذاشت. بعدها گویا این فرد را به اتهام جاسوسی برای شوروی دستگیر و زندانی کردند. من البته نمیدانم این اتهام چقدر درست بود اما به هر حال شواهد نشان میدهد این فرد یکی از افراد اثرگذار در جریان تصویب اصل ۴۴ قانون اساسی بوده است.»
کامران موید دادخواه، استاد اقتصاد دانشگاه نورثایسترن در بوستون آمریکا نیز در گفتوگویی، مجاهدین خلق را دارای تفسیری از مارکس میداند که حتی خود مارکس هم آن را قبول نداشت. او میگوید: «هیچ کدام از نوشتههای این گروه مبتنی بر علم اقتصاد نبود. حس قوی ایدئولوژیکی که ایجاد کرده بودند، به کتابهایشان تقدس بیجا داده بود.» این استاد اقتصاد میافزاید: «نه فقط در حوزه اقتصاد که در سایر حوزهها هم فاقد چهرهای آگاه و هوشمند بودند که بتواند دفاع درستی از اصول آنان داشته باشد، چون اصول درستی نداشتند.»
مهمترین مرجع اقتصادی سازمان مجاهدین خلق کتاب «اقتصاد به زبان ساده» نوشته محمود عسکریزاده بود که با ادبیاتی ساده و تعریف مفاهیم ابتدایی اقتصادی شروع میشود و در نهایت به نقد مارکسیستی نظام سرمایهداری میپردازد. در پژوهشی به نوشته محمد طاهری و رامین فروزنده در «مهرنامه»، از عسکریزاده نقل شده که گفته بود: «کارفرما بخشی از سودش را به بانک میدهد و بخشی دیگر را به صورت کرایه به صاحبان مستغلات؛ پس تمامی کسانی که در اجتماع پولدار میشوند، از حق کارگر و دهقان میخورند.»
سعید محسن، از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق حتی ترافیک و راهبندان را نیز به نظام سرمایهداری ربط داده و گفته بود: «سیستم ظالمانه و استثماری سرمایهداری همه مسائل اجتماعی و انسانی را تحت تأثیر زیانبار خود قرار میدهد. مثلاً مشکل ترافیک که خاص جوامع سرمایهداری و وابسته است، حیات میلیونها انسان را به رایگان تباه میکند، زیرا داشتن ماشین سواری شخصی یک احتیاج کاذب و غیرضروری است.»
مجاهدین خلق به گفته سهراب بهداد، دانشآموخته اقتصاد از دانشگاه ایالتی میشیگان آمریکا مدافع «جامعه بیطبقه توحیدی» بودند که در آن باید روابط کالایی و همراه با آن پولی از میان برود، چون معتقد بودند «تا پول هست، استثمار هست.»
نظر شما :