کتیرایی: قرار بود نام اعضای شورای انقلاب محرمانه باشد

۲۴ دی ۱۳۹۴ | ۰۳:۱۷ کد : ۵۳۱۴ دیگر رسانه‌ها

علی شاملو: تقویم‌های رسمی کشور، ٢٢ دی سال ١٣۵٧ را روز تشکیل شورای انقلاب به فرمان امام خمینی(ره) نام نهاده‌اند. شورایی که با ریاست مرحوم آیت‌الله طالقانی آغاز به کار کرد و در ٣١ تیر ١٣۵٩ با تشکیل مجلس، آخرین جلسه شورا به ریاست اولین رئیس‌جمهوری تشکیل و این شورا به کار خود پایان داد. به همین مناسبت با مهندس مصطفی کتیرایی عضو و دبیر شورای انقلاب و اولین وزیر مسکن و شهرسازی جمهوری اسلامی در دولت موقت گفت‌وگویی انجام دادیم تا پرمخاطره‌ترین روزهای انقلاب را برایمان بازگو کند.

شورای انقلاب چگونه تشکیل شد؟


این کار به‌ تدریج رخ داد، در گذشته در انجمن‌های اسلامی و نهضت ملی یا نهضت آزادی فعالیت‌هایی صورت می‌گرفت، ولی در سال ١٣۵۶ و ١٣۵٧، روابط تازه‌ای شکل گرفت. هرچه مبارزات گسترده‌تر می‌شد، این فعالیت‌ها و ارتباطات هم بیشتر می‌شد، اما اینکه نطفه شورای انقلاب چگونه بسته شد، مربوط به پاییز ١٣۵٧ می‌شود. پس از آنکه امام خمینی به پاریس رفتند، بنده به خاطر دارم همه هنوز فکر می‌کردند سال‌ها طول خواهد کشید تا رژیم پهلوی از پا درآید. در جلسه‌ای که در منزل آیت‌الله بهشتی با حضور سران انقلاب برگزار شد، بسیاری از آقایان حضور داشتند و بحث بر سر چگونگی هدایت جنبش و زمان پیروزی آن بود. در آن جلسه، اشخاصی نظیر آقایان مطهری، بهشتی، باهنر، موسوی، اردبیلی، خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی و غیرروحانی‌ها، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، احمد صدرحاج سیدجوادی و دیگران حضور داشتند. مهندس سحابی هم تازه از زندان آزاد شده بود.

 


این جلسه دقیقاً چه زمانی تشکیل شد؟


اواسط زمستان و در آن جلسه بحث‌های اکثر شرکت‌کنندگان درباره نگرانی‌هایی بود که از تقابل رژیم شاه با مردم و سرکوب جنبش داشتند. به خاطر دارم در آن زمان هنوز لفظ انقلاب را به کار نمی‌بردند و مبارزات جاری را جنبش می‌نامیدند. بحث دیگر هم پیش‌بینی و حدس و گمان‌هایی بود که درباره زمان سقوط رژیم و مسائل مربوط به اداره کشور پس از سقوط شاه مطرح می‌شد. تقریباً هیچ‌ کس حدس نمی‌زد شتاب پیروزی انقلاب تا این حد سریع باشد. درباره زمان پیروزی و مدت مبارزه‌ای که برای متلاشی کردن رژیم می‌باید در نظر گرفت، هر کسی نظری می‌داد. برخی معتقد بودند دست‌کم هفت سال، بعضی حدود پنج سال و خوشبینانه‌ترین نظریه، دو سال بود؛ زیرا تجربه چنین انقلابی در بین ما تازه بود، مسائل دیگری هم بود؛ مثلاً در قیاس با نهضت‌های آزادی‌بخش سایر کشورهایی که در آن‌ها انقلاب به پیروزی رسیده بود، نظیر الجزایر، معتقد بودند بعید است رژیم مقاومت و سرسختی نکند و خون‌های زیادی را بر زمین نریزد. حتی بحث‌هایی در قیاس با جنبش‌های رهایی‌بخش غیرمذهبی نظیر انقلاب کوبا و امثال آن هم در بین بود و غالباً هم با همین تجربه‌ها آشنا بودند، اما هیچ‌ کدام از آن پیش‌بینی‌ها درست از آب درنیامد و چهار، پنج ماه بعد، انقلاب اسلامی پیروز شد.

 


آیا این جلسات مقدمه تشکیل شورای انقلاب بود؟


آری. سرانجام تصمیم گرفته شد آقای مطهری به پاریس بروند و گزارش اوضاع ایران را به امام بدهند. ایشان مأمور شد امام خمینی را در جریان بحث‌ها و تصمیمات مطرح‌ شده قرار بدهد و از ایشان برای ادامه مبارزه کسب تکلیف و دستور کند. آن موقع امام خمینی کاملاً به عنوان رهبر بلامنازع انقلاب شناخته شده بود و همه خود را تابع ایشان می‌دانستند؛ چنانکه هیچ‌ کس خلاف رویه و دستور آقا عمل نمی‌کرد و هر تصمیمی هم در سطوح رهبران انقلاب گرفته می‌شد با کسب نظر موافق ایشان مشروعیت و اعتبار داشت. آیت‌الله مطهری هم مأموریت داشت با آقا مشورت کند و نظر ایشان را جویا شود که چه باید کرد. یکی از بحث‌هایی که قرار بود با آقا مطرح کند، مسئله تشکیل شورای انقلاب بود. در آنجا بحث شده بود که شورا تشکیل شود و هویت اعضای شورا نیز کاملاً پوشیده و محرمانه باشد؛ چنان‌که به‌ جز آقا و خود اعضا، کسی اعضای شورای انقلاب را نشناسد.

 


اعضای شورای انقلاب، از جمله خود شما، چگونه انتخاب شدند؟


در آن موقع این افراد همکاری بسیار نزدیکی با یکدیگر داشتند. این همکاری‌ها غالباً بر پایه همفکری و اهداف مشترک بود. بدون اینکه یک تشکیلات یا سازمان رسمی داشته باشند. همه افرادی که در آن جلسه شرکت داشتند سوابق زیاد و اعتماد کامل به هم داشتند به همین دلیل نیاز زیادی به شناسایی نبود. بعضی افراد دیگر مثل آیت‌الله طالقانی هم در نظر بودند که همگان به ایشان احترام زیادی می‌گذاشتند، ولی هنوز از زندان آزاد نشده بودند. اهداف و انگیزه‌ها و سوابق ممتد در مبارزه باعث جمع شدن این گروه شد. برای مثال خود من که در آن جلسه و جمع حضور داشتم از اعضای انجمن اسلامی مهندسین بودم. انجمن اسلامی مهندسین، یکی از مراکزی بود که بسیاری از روحانیون در آن حضور داشتند و در جلسات آن به بحث و تبادل نظر می‌پرداختند و در جلسه‌ها سخنرانی می‌کردند و هر دو هفته یک‌ بار هم جلسه‌های تفسیر در منزل اطبا و پزشکان تشکیل می‌شد و استقبال زیادی هم از آن می‌شد. همه با اشتیاق می‌آمدند و علاوه بر بحث و تفسیر قرآن، مسائل روز، مشکلات اجتماعی و حتی علمی هم مطرح می‌شد. بسیاری از مسائل سیاسی هم از همین جلسات ریشه می‌گرفت و غالباً اطلاعات و اخبار سیاسی از مبارزه و وضع رژیم و فعالیت‌های خارج از کشور هم به اطلاع افراد می‌رسید. یک روز که من در منزل بودم، آقای موسوی اردبیلی به من تلفن کرد و گفت با من کار بسیار ضروری و فوری دارد و لازم است من سریعاً به منزل ایشان بروم. من هم رفتم. آقای موسوی اردبیلی پس از سلام و احوالپرسی درب اطاق را بست و ارتباط تلفنی را هم قطع کرد و گفت که مطلب بسیار محرمانه‌ای دارد که تنها باید با شخص من در میان بگذارد. ایشان حتی تا این حد تأکید بر مخفی بودن این مسئله داشت که می‌گفت اگر بدانید کس دیگری هم از این جریان اطلاع دارد، نباید شما اظهار کنید. اگر پاسخ شما مثبت باشد من درباره بقیه مسائل با شما صحبت می‌کنم و اگر پاسخ شما منفی بود، همین جا قضیه خاتمه خواهد یافت. انگار نه انگار که ملاقات و مسئله‌ای مطرح شده است و همه‌ چیز مختومه خواهد بود. گفتم بفرمایید. ایشان گفت که قرار است شورایی محرمانه برای انقلاب تشکیل شود که نام و هویت اعضای آن کاملاً مخفی و محرمانه باشد. ما اعضا را به آیت‌الله خمینی معرفی و پیشنهاد می‌کنیم و پس از تأیید ایشان مشغول به کار خواهند شد. هدف این است که پس از سرنگونی حکومت پهلوی، این عده باید مسئولیت اداره امور مملکت را به‌دست بگیرند تا کمبود و مشکلی از این حیث پیش نیاید. به‌هرحال اگر پذیرفتید، من نام بقیه را هم به شما خواهم گفت وگرنه فراموش کنید. طبعاً در مسئله‌ای با این میزان از اهمیت، من باید با افرادی مشورت می‌کردم و صحیح نبود که به‌ سرعت تصمیم بگیرم و پاسخ دهم ضمن اینکه مهلت خواستم، با ایشان دو سؤال را هم مطرح کردم؛ اول اینکه آقای مطهری که به پاریس رفته و با آقا دیدار کرده بود چه رهنمود و مسائلی برای ما آورده‌اند؟ و دوم اینکه آیا واقعاً شما تا این حد پیروزی بر رژیم و سقوط آن را نزدیک می‌بینید که در فکر تشکیل دولت و جانشینی آن هستید؟

 


آیت‌الله اردبیلی در پاسخ به این پرسش‌ها به شما چه گفتند؟


درباره دیدار آقای مطهری با امام در پاریس آقای موسوی اردبیلی گفتند که مهم‌ترین دستاورد ایشان، همین تشکیل شورای انقلاب بود و درباره سقوط رژیم هم گفتند از نظر امام این پیروزی خیلی نزدیک است و باید به‌ سرعت آماده تغییر باشیم. گفتم من تصور نمی‌کردم انقلاب به این زودی پیروز شود.

 


در این باره با چه کسانی مشورت کردید؟


من گفتم باید با دو نفر حتماً مشورت کنم؛ یکی مهندس بازرگان و دیگری آیت‌الله طالقانی بود. به آقای موسوی اردبیلی گفتم که آیا می‌توانم با این دو نفر مشورت کنم؟ گفت اشکالی ندارد. البته نفر سومی هم که همسرم بود نیز طرف مشورت بنده قرار گرفت و به‌هرحال چون مسئله خطرناکی بود، در آن زمان لازم بود جوانب مختلف امور در نظر گرفته شود. من خدمت مهندس بازرگان رفتم و به ایشان گفتم شما با توجه به سوابقی که از من دارید و می‌دانید که من اهل فعالیت سیاسی نبودم، در حال حاضر با توجه به اوضاع حساس کنونی، آیا شما صلاح می‌دانید مسئولیتی به این حساسیت را بپذیرم؟ مهندس بازرگان بعد از توضیح کوتاهی که داد، گفت فکر می‌کنم بهتر است بپذیرید و سپس درباره آقای طالقانی هم اظهار کرد ایشان هم همین نظر را دارد.

 


نظر همسرتان چه بود؟


به ایشان هم گفتم چنین پیشنهادی شده و کار به‌ غایت خطرناکی است. بیم آن هست که دستگیر شویم و حتی اعدام شویم نظر شما چیست؟ ایشان گفت اگر وظیفه دینی شماست طبعاً ناچارید بپذیرید.

 


چه موقع به آقای موسوی اردبیلی پاسخ دادید؟


خیلی زود، اصلاً مجموعه این اتفاقات در چند روز پس از بازگشت آقای مطهری از پاریس رخ داد. بعد از اعلام پاسخ مثبت، آقای موسوی اردبیلی گفتند در شورای انقلاب بنا داریم اعضای دیگر را با نظر اعضای کنونی انتخاب کنیم. به‌ این‌ ترتیب که پیشنهادهایی که به نظر آقایان می‌رسد و افراد واجد صلاحیت را مطرح کنند تا همه نظر بدهند و درباره آن‌ها نهایتاً تصمیم بگیریم. آن وقت به امام هم اعلام می‌کنیم ما این افراد را برای عضویت در شورا و تکمیل اعضای آن در نظر داریم. پس از تأیید ایشان این افراد به عضویت شورای انقلاب درمی‌آمدند.

 


به خاطر دارم، آیت‌الله طالقانی در زمره اعضای اولیه شورای انقلاب نبود و بعداً انتخاب شد؛ یعنی اندکی قبل از بازگشت امام به ایران، پس از آنکه مهندس سحابی و برخی دیگر با ایشان در پاریس صحبت کردند، امام از پاریس پیغام داد که آیت‌الله طالقانی هم باید عضو باشد
.


به‌هرحال در زمستان ١٣۵٧ ایشان هم به عضویت شورا درآمد. هرچند به‌ ندرت در جلسات قبل از انقلاب شرکت داشت، ولی حضورش اهمیت داشت. مردم، حتی مسئولان و متولیان رژیم برای شخصیت او احترام قائل بودند.

 


آیا اعضای شورای انقلاب با نظر آقایان مطهری و مهندس بازرگان انتخاب می‌شدند؟


خیر در ابتدا شاید این‌طور بود، ولی بعداً اعضا را با نظر بقیه اعضا انتخاب می‌کردند. چیزی که خیلی روی آن تأکید می‌شد، محرمانه بودن نام اعضای شورای انقلاب بود. از لحظه‌ای که آقای طالقانی از زندان آزاد شد گروه‌های مختلفی از جوانان، دانشجویان، بازاریان و گروه‌های سیاسی و... مرتباً حلقه‌ای اطراف ایشان تشکیل می‌دادند، به‌طوری‌که در تمام شبانه‌روز منزل ایشان شلوغ و پررفت‌وآمد بود. همه کسانی هم که خدمت ایشان می‌رسیدند، خیلی اظهار علاقه می‌کردند و مسائل زیادی هم دائما مطرح می‌کردند و انتظار داشتند حل شود. خود آقای طالقانی هم معمولاً فعالیت‌ها و تصمیمات زیادی داشت و افرادی را برای رسیدگی به امور مأمور می‌کرد. به‌ هر حال با آن وجهه و نفوذ کلامی که داشت، طبیعی بود که در خیلی از امور به ایشان متوسل بشوند. اینکه در ابتدا هم ایشان به شورای انقلاب دعوت نشده بود، شاید به این علت بود که بیشتر از سایر روحانیون استقلال رأی داشت و با اینکه روحانی و مجتهد خیلی برجسته‌ای بود، اما بیشتر اوقات با طبقات تحصیلکرده و دانشگاهی مرتبط بود و در محافل آن‌ها بسیار فعال و محبوب بود. به دلیل نفوذ کلام و وجهه آقای طالقانی در میان مردم و گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی، هم اعضای شورای انقلاب و هم امام در پاریس، مصلحت دیدند وجود ایشان در شورا لازم است و بسیار هم اهمیت دارد. به‌ این‌ ترتیب بود که هم از طالقانی دعوت شد و هم ریاست شورا به عهده ایشان گذاشته شد، ولی معمولاً در جلسات شرکت نمی‌کرد و آیت‌الله بهشتی جلسه را اداره می‌کرد.

 


پس از عضویت شما، اعضای شورا چه کسانی بودند؟ تا پیش از پیروزی انقلاب چند نفر به عضویت شورا برگزیده شدند؟


ترکیب اولیه شورای انقلاب تا قبل از تشکیل دولت موقت و متعاقب آن پیروزی انقلاب، عبارت بود از جمعی از روحانیون مانند مطهری، طالقانی، بهشتی، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، مهدوی‌کنی و باهنر و جمعی از آقایان غیرروحانی مانند مهندس بازرگان، یدالله سحابی، ابراهیم یزدی، احمد صدر حاج سیدجوادی، مهندس سحابی، تیمسار مسعودی، تیمسار قره‌نی و بنده. بعد از پیروزی انقلاب، چند بار تغییراتی در این ترکیب ایجاد شد؛ چون عده‌ای در دولت موقت بودند و به وزارتخانه‌ها رفتند و در نتیجه کسان دیگری برای عضویت برگزیده شدند.

 


ظاهراً از دکتر کریم سنجابی هم برای عضویت در شورای انقلاب دعوت شده بود؟


بله، ولی ایشان قبول نکرده بود و نظر خوبی هم درباره مهندس بازرگان و دیگران نداشت.

 


آیا شورای انقلاب اساسنامه داشت و اگر داشت مفاد آن چه بود؟


از ابتدا مطرح بود که باید مسائل و حدود وظایف و اهداف مشخص باشد. از همان جلسات اول و بعد از اینکه من با آیت‌الله موسوی اردبیلی برای عضویت در شورای انقلاب، ملاقات کردم، قرار شد اساسنامه‌ای برای شورای انقلاب نوشته شود. در جلساتی که بعداً با حضور اعضای شورای انقلاب تشکیل شد، بنده به عنوان دبیر شورا برگزیده شدم و مسئولیت نگارش اساسنامه هم برعهده من گذاشته شد.

 


چه زمانی تدوین اساسنامه را شروع کردید؟


از همان ابتدا در فکر این کار بودیم، ولی مسئله هیأت تنظیم اعتصاب در شرکت نفت پیش آمد و ما مجبور شدیم به خوزستان برویم؛ یعنی بنده و آقای مهندس بازرگان و آقای هاشمی رفسنجانی به خوزستان عزیمت کردیم، برای همین تدوین اساسنامه به تعویق افتاد. در زمان انتخاب مهندس بازرگان برای نخست‌وزیری قرار شد ما سریعاً آن را برای امضا و تصویب امام و اعضای شورای انقلاب آماده کنیم.

 


قبل از اساسنامه روابط و ضوابط در شورای انقلاب چگونه بود؟


تا قبل از تنظیم اساسنامه، همه اعضا همفکری داشتند. ارتباط‌های قدیمی میان ما وجود داشت و با اعتماد کامل به هم، امور را پیش می‌بردیم. مسائلی پیش آمد که خیلی هم حساس بود. این مسائل در شورا مطرح می‌شد، راجع به آن بحث می‌کردیم و تصمیماتی می‌گرفتیم. همه کارها دوستانه و بر اساس صدق و صفا پیش می‌رفت. هیچ‌ کس به دنبال برتری‌جویی یا ایراد گرفتن از دیگران نبود. به این علت نیازی به اساسنامه احساس نمی‌کردیم، اما در آستانه تشکیل دولت موقت، مهندس بازرگان برای مشخص‌تر بودن ضوابط و اینکه بعداً همه بدانند که ضوابط و اهدافی دنبال می‌شد و همچنین قانونی بودن امور، به تهیه و نگارش نهایی اساسنامه تأکید و اصرار داشتند.

 
 

آیا اعضای شورای انقلاب با شما هماهنگ بودند؟

 

بله، البته من تجربیاتی داشتم و نظرات خودم را هم با سایرین مطرح کردم، ولی همگان نظر می‌دادند. من مجموعه نظریات اعضا را در اساسنامه گنجاندم.

 
 

اختلافاتی بین اعضای روحانی و غیرروحانی شورا نبود؟


نه، آن‌طور اختلاف‌ها که شما در تصورتان هست بعداً بروز کرد، اما همان موقع هم مسائل و بحث‌هایی میان اعضا بود که نظر هم را رد می‌کردند، ولی مشکلات و اتفاقات انقلاب آن‌قدر بزرگ و مهم بود که همه‌ چیز را تحت‌الشعاع خود قرار می‌داد. روحانیونی که بعداً مرکزیت حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دادند، خودشان با مسائل حزبی و کار تشکیلاتی آشنایی داشتند، اما بحث‌ها گاهی حول این مسئله بود که انقلاب ما جنبه دینی دارد و ما باید تشکل‌های سیاسی را هم کاملاً بر همان مبنا قرار دهیم یا اینکه باید آن‌ها را بر اساس تجربه‌ها و مسائل دینی تدوین و عمل کنیم. با وجود این، هیچ نکته‌ای یا چیزی در اساسنامه گنجانده نشد که محل اختلاف حاد و صریحی بشود. بحث‌هایی که مطرح شد هم عموماً مربوط به مقدمه اساسنامه بود.

 
 

در مقدمه اساسنامه چه نکته‌هایی گنجانده شده بود؟


در اساسنامه مقدمه‌ای در ابتدا گنجانده شده بود که بعد از ذکر تاریخچه نهضت‌های آزادی‌بخش در ایران، مثلاً نهضت مشروطه و جنبش ملی شدن صنعت نفت، مسائل عام انقلاب و اصول مهم در جنبش مطرح شده بود. به‌هرحال از جنبش‌های قبلی به‌ویژه دکتر مصدق تجلیل شده و با احترام از آن‌ها یاد کرده بودیم. این مسائل از همان ابتدا، گاهی از سوی آقایان روحانیون یا مخالفانی که در خارج از شورای انقلاب و مخالف مصدق بودند، مطرح می‌شد. به‌ طور کلی نظر آن‌ها این بود که تجلیل از مصدق با روش‌های دینی انقلاب اسلامی سازگاری ندارد و خلاصه ناراضی بودند، اما به‌هرحال هدف ما پس از تشکیل شورای انقلاب، بلافاصله این بود که بر چه اساس و با چه ریشه‌ها و سوابقی و با چه قدرتی باید فعالیت را ادامه بدهیم. نظام‌نامه و اساسنامه برای روشن کردن همین مسائل، لازم بود. مقدمه آن هم با همین ذهنیت طراحی شده بود و حداقل در آن مقطع مخالفتی با آن نبود.

 
 

علت حذف مقدمه از متن اساسنامه چه بود؟


ما اساسنامه را با مقدمه و همه عباراتش در جمع اعضای شورا قرائت کردیم و همه اعضا به دقت آن را بررسی کردند و موافقت کامل داشتند. تک‌تک اعضا بر آن تأکید کردند. باید هم تأکید و تأیید می‌کردند؛ زیرا من که از خودم چیزی ننوشته بودم، حاصل نظرات آن‌ها را جمع کرده و نوشته بودم و هر مسئله‌ای با تصویب آن‌ها در آن گنجانده شده بود. در نیمه‌های بهمن که متن نهایی را نوشتم و همه پذیرفتند، متن تدوین شده را برای امام فرستادیم که ایشان امضا و تأیید بکنند. ایشان گفتند مقدمه حذف شود.

 
 

علتی که امام خواستار حذف مقدمه اساسنامه شدند، چه بود؟


ایشان اظهار کردند نباید این انقلاب را با هیچ‌ یک از انقلاب‌ها و نهضت‌های قبلی مقایسه کرد و این انقلاب نظیر ندارد. به‌هرحال چون ایشان این‌طور خواستند ما هم مقدمه را حذف کردیم.

 
 

روحانیون شورای انقلاب مخالفتی با تجلیل از مصدق نداشتند؟


به‌هیچ‌وجه. اگر هم داشتند ابراز نکرده بودند و من چیزی در جلسات و خارج آن نشنیدم.

 


در کل محتوای اساسنامه چه مطالبی را روشن می‌کرد و حاوی چه مطالبی بود؟


گفتم که لازم بود طرحی برای مشخص کردن هدف و روش کار داشته باشیم. باید می‌دانستیم که در آن دوره خلأ قدرت چه باید کرد و آن نظراتی را که روی آن توافق داشتیم، همان‌گونه که الان در متن هست روشن می‌کردیم. در اساسنامه، وظایف و اختیارات شورای انقلاب را به‌عنوان عالی‌ترین مرجع تصمیم‌گیری، یعنی مطابق با عنوان و اختیارات مجلس شورای ملی معرفی کرده بودیم و اختیارات قانونی شاه در قانون اساسی سابق را هم به رهبری داده بودیم.

 


آیا مسائل مربوط به ارتش هم جزء اختیارات شورا قلمداد شده بود؟


بله. قرار شد شورا، قوه مقننه را به اضافه ارتش در اختیار داشته و تصمیمات مربوط به این حوزه را بگیرد.

 


امام خمینی به جز مقدمه با بخش دیگری از متن اساسنامه مخالفتی نداشتند؟


چرا، در متن اساسنامه نیز پیشنهاداتی کردند که در خطوط کلی بود. بقیه را قبول کرده و پذیرفتند، اما خیلی تغییر زیادی ایجاد نشد. تنها درباره همان مقدمه بود که از نهضت ملی شدن نفت تجلیل شده و آن را الگویی برای مبارزه با استعمار دانسته بودیم.

 


همفکری ایجاد شده بین اعضای شورای انقلاب بر حسب چه ضرورت‌هایی بود؟


در زمان انقلاب، به دلیل وجود دشمن مشترک همه در یک جبهه بودند و رهبری واحد امام هم پذیرفته شده بود، اما اختلافاتی هم وجود داشت؛ مثلاً با چپی‌ها.

 


غیر از چپی‌ها، در میان اعضای شورای انقلاب دو جریان مهم می‌بینیم؛ یک جریان متعلق به حزب جمهوری و جریانی دیگر یعنی روشنفکران و ملیون با اعتقاد مذهبی که در مبانی و مسائل تفاوت‌ها و اختلاف‌هایی داشتند که بعداً آشکار شد
. آیا این اختلافات آن زمان هم بروز داشت؟


اولاً من عضو هیچ حزبی نبودم. تا قبل از پیروزی انقلاب و در بدو تشکیل شورای انقلاب، همه اعضای شورا و مبارزان به دلیل ارتباط‌های قدیمی، همفکری داشتند و همکاری می‌کردند.

 
 

درباره مباحث فقهی بین اعضا اختلافاتی پیش نیامد؟


در نگارش اساسنامه، دیدگاه‌ها نزدیک بود. آن زمان مرحوم مطهری که سوابق زیادی با مهندس بازرگان داشت و همه اعضا توافق داشتند. برای نهضت ملی و مصدق هم احترام زیادی قائل بودند. در تدوین اساسنامه و مقدمه آن هم به‌طور خاص این نوع مسائل که بعداً مطرح شد، اصلاً وجود نداشت. اختلافی بر سر اعتقادات نبود. سه اصل برای ما مطرح بود که کسی مخالفتی نداشت؛ یکی پذیرش روش سیاسی مصدق، دوم اینکه کارهای ما بر اساس اعتقادات و وظایف دینی است و تکالیف دینی ما ایجاب می‌کند در جریان مبارزه و انقلاب باشیم و سوم اینکه ما منشأ مفاسد جامعه را خود سلطنت می‌دانیم و اصلاً در این زمینه معامله نخواهیم کرد. ما با مداخلات و قدرت شاه مخالفیم و آن را کاملاً غیرقانونی می‌دانیم. اما بعداً افراد مرتبط با حزب جمهوری اسلامی و مؤسسان آن مبانی دیگری مطرح کردند. آن‌ها بحث‌های مکتبی بودن و اینکه همه‌چیز باید رنگ‌ و بوی دینی داشته باشد... مطرح می‌کردند.

 
 

این مسائل ریشه سیاسی یا ایدئولوژی داشت؟


هر دو، هرچه بود اختلاف نظرها شدید می‌شد. مثلاً بحث راجع به مراجع تقلید مطرح بود که با وجود ولایت فقیه، مسئله مراجع تقلید چه می‌شود؟ این مسائل به‌ تدریج به وجود آمد، ولی ریشه‌های آن در گذشته هم وجود داشت.

 
 

امام خمینی غیر از اساسنامه شورا در دیگر مقاطع به شورای انقلاب نظری می‌دادند؟


خیر امام در کلیات سخن می‌گفت.

 
 

تعامل شورا با امام خمینی چگونه بود؟


همیشه نظر امام را همه قبول داشتند، ولی اختلافات خودشان را با تفسیری که از گفتار امام می‌کردند با نظریات خودشان منطبق می‌کردند. همان کاری که هم‌اکنون برخی هم با اشارات رهبری می‌کنند.

 
 

چرا از اقلیت‌های دینی و مذهبی و سیاسی زمان کسی در شورا نبود؟


قبلاً هم گفته بودم. هیچ دسته و گروهی در مشی امام ان‌قلت نمی‌گذاشتند. اقلیت‌های دینی اثری در خط امام نداشتند و خودشان هم ادعایی نداشتند.

 


چرا اسامی اعضای شورا تا مدت‌ها از عموم مردم مخفی بود؟


قرار بود نام اعضای اولیه شورای انقلاب و آن‌ها که بعداً به شورا پیوستند، برای همیشه مخفی و محرمانه باشد. این اصل را بعضی رعایت نمی‌کردند. به همین دلیل افرادی را تصور می‌کردند عضو شورای انقلاب‌اند که چنین نبود. مانند دکتر مفتح که ضاربین او ترور کردن او را ترور یک عضو شورای انقلاب می‌دانستند.

 

 

منبع: روزنامه شرق

کلید واژه ها: کتیرایی شورای انقلاب


نظر شما :