دربار هخامنشی؛ نهادی که نماد شد
گزارشی از مراسم رونمایی کتاب «شاه و دربار در ایران باستان»
تاریخ ایرانی: «... یونانیان، چنان مسحور ساختار، عملکردها و منطق دربار سلطنتی هخامنشی بودند که پس از سقوط آن امپراتوری، دربار شاه بزرگ تبدیل به صحنههای آشنای قصههای شاه و پریان و داستانهای عاشقانه یونانی (و رومی) شد، و بدینوسیله به نوعی حضور خود را در تخیلات غربی حفظ کرد...»
«شاه و دربار در ایران باستان» ترجمه فریدون مجلسی حاصل پژوهش لوید لولین جونز، پژوهشگر تاریخ باستان دانشگاه کاردیف - شهری بندری در ساحل جنوبی ولز بریتانیا - در تاریخ هخامنشی است؛ آن هم نه همداستان با دیگر کتب روتین تاریخی و روایتی از جنگها، وقایع سیاسی و اموری از این دست که دیدگاهی است بسیار «قطبیشده یا متضادتر از عنصر اساسی فرهنگ هخامنشی، یعنی دربار سلطنتی»؛ درباری که جونز آن را شکوه نمادینی از اقتدار شاه و تجسم جسمانی فرمانروایی ایزدی او میداند و در پی روشن کردن آن در این کتاب است.
آنچه در ادامه میخوانید گزارشی است از مراسم رونمایی این کتاب که چهارشنبه هفته گذشته، به همت خانه کتاب و با حضور فریدون مجلسی مترجم کتاب، مهرداد ملکزاده - عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری - و آرزو رسولی - استادیار دانشگاه شهید بهشتی - در سرای اهل قلم برگزار شد.
پیشینه ترجمه
به گزارش «تاریخ ایرانی»، فریدون مجلسی، مترجم کتاب سخنانش را با شرح مختصری از پیشینه خود در ترجمه کتابهایی در حوزه تاریخ باستان آغاز کرد. وی که این کتاب را آخرین ترجمه خود خواند، با بیان پیشینه مختصری در مورد ترجمههای پیشین خود چون «هلنا»، «جولیان»، «تاریخ سری» و... در حوزه تاریخ باستان، از کتاب «پرسیکا» به عنوان نخستین اثر ترجمهشدهاش از آثار لولین جونز اشاره کرد و اظهار داشت: تا پیش از این هیچ اثری از کتزیاس، پزشک اردشیر دوم هخامنشی به فارسی ترجمه نشده بود. در جنگی که سلطان محمد فاتح، قسطنطنیه را گرفت، آخرین نسخه کتاب او در کتابخانه قسطنطنیه سوخت. از کتزیاس چهار خلاصه باقی مانده است. لولین جونز در کتاب «پرسیکا» این چهار خلاصه را با هم یکی کرده و به کمک استادی دیگر، صدها نقل قول را در مکانهایی که باید، بین سطور آن قرار داده است. جونز اسم پرسیکا را روی کتاب خود نگذاشت چون میگوید پرسیکای اصلی از بین رفته است، ولی من نام «پرسیکا» را برای آن برگزیدم و در مقدمه توضیح دادم که مقصودم از پرسیکا چیست.
مجلسی با تأکید بر اهمیت کتاب «شاه و دربار در ایران باستان» به جهت پرداختن به زندگی درون دربار، درباره فاصله اندک میان انتشار اصلی کتاب با ترجمه آن اذعان داشت: در اولین روز انتشار این کتاب، دخترم آن را از آمازون تهیه کرد و برایم فرستاد و این کتاب درست پس از گذشت یک سال از انتشار نسخه اصلی آن در ایران منتشر شد.
همدم به جای صیغه
وی همچنین به چالشی جالب توجه در مواجهه با واژه concubine اشاره کرد و درباره ترجمه آن گفت: یکی از کلماتی که ترجمهاش برای من قدری مشکل بود و برای آن البته راهحلی یافتم، این بود که علاوه بر همسران و ملکهها، دسته دیگر صیغهایها هستند، من بالطبع نمیتوانستم از واژه «صیغه» استفاده کنم و بگویم اردشیر در آن زمان آتنا را صیغه کرد؛ بنابراین به جای آن، واژه «همدم» را برگزیدم و در توضیح به خواننده گفتم که خودت هرچه میخواهی بگذار که بعد نگویند ترجمه بلد نبودی! این لغت به معنای صیغه است، چون معشوقه نیست و از آن حالت رسمیتری دارد، تا جایی که گاه حتی فرزندان چنین رابطهای به پادشاهی میرسیدند.
هنوز یک متخصص تاریخ یونان باستان در ایران نداریم!
آرزو رسولی، سخنران بعدی این مراسم، با بیان اینکه قرارگیری سه فاکتور کتاب، مترجم و ناشر خوب در این اثر موجب شده که ما با کتابی خوب مواجه باشیم، پس از معرفی مختصر نویسنده کتاب، درباره لزوم ترجمه و معرفی چنین آثاری گفت: در مطالعهٔ تاریخ هخامنشی، یکی از دلایلی که برای سقوط هخامنشیان ذکر میشود، عدم شناخت آنان از دشمنشان و دستکم گرفتن دشمن بوده است. گویی هنوز در این بیخبری به سر میبریم و یک متخصص تاریخ یونان باستان نیز در ایران نداریم. از این رو، لازم است منابعی این چنین نیز معرفی و ترجمه شوند تا سطح آگاهی ما را نسبت به تاریخ سرزمینی که سرنوشتش در دورهٔ باستان با هخامنشیان گره خورده بود، بالا ببرد.
دربار هخامنشی مکانی واحد نبود
وی در ادامه با اشاره به بررسی نویسنده درباره تعاریف مختلف واژه دربار گفت: او سرانجام با توجه به ویژگیهای حکومت هخامنشیان، یکی از این تعاریف را برگزیده و بسط داده است: دربار مکان اقامهٔ قدرت حاکم است و نه الزاماً اقامتگاه شخص حاکم. با این تعریف، شهربها، نمایندگان شاه، اشراف و حتی زنان خاندان شاهی نمایندهٔ اقتدار شاهاند و جزء دربار محسوب میشوند. این افراد مانند محیط دایرهای شاه را که در مرکز دایره بود، در بر میگرفتند. او همچنین با بیان اینکه دربار هخامنشی مکانی واحد نبود، در حرکت بودن آن را برخلاف سایر دربارها نکته مهم دیگری دانست که نویسنده در پژوهش خود از آن غافل نشده است.
کمبود منابع، معضل بزرگ نویسنده
این استاد دانشگاه شهید بهشتی، همچنین با اشاره به کمبود منابع به عنوان یکی از جدیترین موانع بر سر راه نویسنده، باقی نماندن منابع چندانی از ایران باستان و نیز گزارشهای نادقیق یونانیان و منابع عبری را علل اصلی این امر برشمرد و درباره راهحل مورد استفاده نویسنده برای مرتفع کردن این مانع گفت: به این منظور، لولین جونز از مطالعات درباری تطبیقی کمک میگیرد و در پژوهش خود، این مسئله را در نظر دارد که هخامنشیان از دربارهای آشور، مصر و عیلام تأثیر گرفته بودند و نهایتاً الگوی خاص خود را پدید آوردند و بعد به نوبهٔ خود بر اسکندر و دربار سلوکی تأثیر گذاشتند و دامنهٔ این تأثیر به ساسانیان هم رسید و تأثیر آن در دربارهای صفوی و قاجار و پهلوی هم باقی ماند. حتی بسیاری از عناصر آیینی و نمایشی دربار هخامنشی بعدها در دربارهای روم و بیزانس قابل شناسایی است.
رسوب اندیشه فره ایزدی شاه در سراسر تاریخ ایران
نکتهٔ مهم دیگری که از نظر رسولی، نویسنده به حق به آن توجه داشته، تداوم و پیوستگی تاریخ ایران است. به زعم وی اندیشهٔ شاه و نمایندهٔ خدا بودن او در روی زمین به شدت در تاریخ ایران رسوب کرده است و در تمام دورههای تاریخ ایران مشاهده میشود. بررسی همین اندیشه در بازسازی دربار هخامنشی و ایدئولوژی شاهنشاهان هخامنشی بسیار اهمیت دارد. شاه میبایست فرهمند باشد و با این فرّه که موهبتی الهی دانسته میشد، سلطنتش مشروعیت مییافت.
عدم درج تاریخ انتشار متن اصلی در کتاب
وی یکی از معضلات کتابهای ترجمه شده در ایران و از جمله کتاب حاضر را عدم درج سال انتشار کتاب اصلی در شناسنامهٔ فارسی کتاب دانست و افزود: خوانندهٔ فارسیزبان خصوصاً در مورد کتابهای آکادمیک باید بداند این تحقیقات در چه سالی در کشور مبدأ منتشر شدهاند. متأسفانه در این کتاب هم سال انتشار کتاب اصلی درج نشده است. درحالیکه برای کتابی که در سال ۲۰۱۳ دانشگاه ادینبورگ آن را منتشر کرده است، درج تاریخ انتشار و نشان دادن سرعت روند انتخاب کتاب، ترجمه و انتشار آن میتوانست بسیار مایهٔ مباهات باشد.
انتقاد کاری است بس آسان!
رسولی در پایان ضمن قدردانی از زحمات مترجم، با دشوارتر قلمداد کردن ترجمه از تألیف گفت: مؤلف آگاه میداند چه میخواهد بنویسد؛ اما در ترجمه، مترجم میکوشد سخن مؤلف را دقیق و درست به زبان مقصد برگرداند و این خود مسئولیتی سنگین بر دوش او قرار میدهد. متأسفانه امروزه اهمیت ترجمه نادیده گرفته شده است درحالیکه نقش مهمی در تبادل فرهنگ و اطلاعات دارد. به دلیل بیتوجهی به امر ترجمه خصوصاً از سوی دانشگاهها، کسی زیر بار ترجمه نمیرود اما همه از ترجمههای صورت گرفته انتقاد میکنند. انتقاد کاری است بس آسان! پیدا کردن چند اشکال کوچک در ترجمه از ارزش کار مترجم نمیکاهد. اشکالات کار با نگارش مقالات آکادمیک و به دور از جانبداری قابل رفعاند. چه بسا اگر آقای مجلسی زحمت این کار را تقبل نکرده بودند، اصلاً این کتاب خوانده نمیشد؛ همینطور است در مورد مترجمان زحمتکش دیگر.
انتقاد سازنده اصلاً کاری آسان نیست!
مهرداد ملکزاده آخرین سخنران این نشست نیز ضمن تقدیر از مترجم، سخنان خود را با نقد این جمله رسولی که «انتقاد کردن کار آسانی است» آغاز کرد و گفت: به عقیده من انتقادی که سازنده، مبتنی بر با دقت خوانده شدن متن اصلی و با موشکافی در ریزهکاریهای آن باشد اصلاً کار آسانی نیست، هرچند که انتقاد دیمی شاید کاری ساده باشد.
دربار یک نهاد است
ملکزاده با اشاره به دربار به عنوان موضوعی که لوید در مقدمه کتابش نیز به طور مفصل به آن پرداخته است، گفت: این علاقهای است که اکنون در مجامع آکادمیک غرب درباره دربار و تاریخچه تکوین و تطور این نهاد وجود دارد. دربار در عهد باستان و حتی تا به روزگار ما در حقیقت یک نهاد و شامل مجموعهای از مناسبات درونی و بیرونی است. اتفاقات درون دربار مثل دسیسهها و توطئهها از درون حرمسرا میجوشید و تاریخ سیاسی را تحت تأثیر خود قرار میداد. دربار در وسیعترین معنی آن در عهد باستان و تا روزگاران نزدیکتر به ما شامل بخش بسیار مهمی به نام حرم و حرمسرا میشد؛ این نکتهای است که لوید نیز به آن بسیار آگاه بوده است. شاید در دربار پهلوی ما چیزی به اسم حرم یا حرمسرا نداشتیم، ولی حتی در دوره قاجار و یا در سلطنت عثمانی که دربارهای آن تداوم تاریخی دربارهای باستانی بود، حرم و حرمسرا نقش بسیار مهمی در اتفاقاتی مثل انتخاب شاهان، شاهزادگان و یا نزاعهایی که بر سر جانشینی رخ میداد، داشته است.
تقسیمبندی هوشمندانه
عضو انجمن علمی باستانشناسی ایران، همچنین تقسیمبندی کتاب را بسیار هوشمندانه و نقطه قوت آن دانست و اظهار داشت: لوید با آگاهی تمام کتاب خود را به دو بخش تقسیم کرده است. در بخش یک و اصطلاحاٌ مباحث، بحثهای تحلیلی خود را آورده است و در بخش دوم مدارک، در حقیقت اینجا مستنداتی را ارائه کرده که بر پایه آنها تحلیلهای خود را ارائه داده است. حسن بخش مدارک یا مستندات این است که شما میتوانید مستقل از خود لوید، ببینید که او چگونه به این نتایج رسیده است؟ آیا در رسیدن به نتایج با او همداستانید یا خیر؟ آیا تحلیلهای او را میپذیرید و یا در کنار تحلیلهای او، تحلیلهای دیگری هم دارید؟ این شیوه اصطلاحاً شیوهای مرضیه است که در دهههای اخیر در پژوهشهای ایرانشناسی جا افتاده است. از این جهت این کار ستودنی و به نظر من تلاشی است در جهت ارائه یک تاریخنویسی بیطرفانه.
مهمترین نقیصه کتاب
پس از تعریف از نقطه قوت کتاب اما بحث اصلی ملکزاده نقدهایش بود؛ نقدهایی که وی آن را با سخن از جای خالی دربار ماد در کتاب به عنوان عنصری مؤثر در تکوین دربار هخامنشی آغاز کرد: آنچه من به عنوان علاقهمند به تاریخ و باستانشناسی در کتاب جایش را خالی دیدم، این است که لوید به سادگی و با اندکی بیمسئولیتی علمی از نقش دربار ماد گذر کرده و در صفحه ۱۱۲ اساساًَ هر آنچه مرتبط به این موضوع بوده را افسانه دانسته است. او با بیان اینکه دربار شاهنشاهی هخامنشی نمیتوانسته در خلأ تکوین پیدا کرده باشد، گفت: فاصله بین برآمدن کورش کبیر به عنوان بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی با دربارهای رسمی که لوید در صفحه ۵۴ کتاب خود، نیای دربار هخامنشی میداند، ما را اندکی به فکر فرو میبرد. اگر باور داشته باشیم که به سال ۶۴۶ قبل از میلاد، پادشاهی عیلام نو به دست آشور بانیپال برکنده شد و یا سال ۶۱۲ قبل از میلاد خود امپراتوری آشور به دست مادها و به یاری بابلیان برافتاد، فاصله زمانی میان برافتادن این دربارها با برآمدن دربار هخامنشی یک خلأ دستکم بین ۷۰ تا ۱۰۰ سال است. مناسبات و سنتهای درباری که در دوره هخامنشی احیا یا اجرا میشود، تطور پیدا میکند و همانطور که خانم دکتر رسولی به درستی فرمودند، با گذر از دربارهای ساسانی خلافت اموی، خلافت عباسی و دربارهای حوزه مدیترانه به دربارهای کشورهای اروپایی راه مییابد. درحالیکه این سنتها در کتاب حاضر در یک فاصله زمانی مفقود است. چه اتفاقی میافتد؟ هخامنشیان با چه سازوکاری موفق میشوند این سنتهای تقریباً عین به عین و جزء به جزء را احیا کنند؟ اگر طبقه نخبه و فرهنگمند آشور در سال ۶۱۲ پیش از میلاد قلعوقمع شدند و نهاد دربار در ایران جنوب غربی در قلمروی تمدن وسیع عیلامی فروپاشید، پس هخامنشیان بر چه گردهای دربار جدید خود را بنا نهادند؟ گمان میکنم در اینجا اندکی سهم دربار ماد نادیده گرفته شده است؛ درباری که متنهای نخستین یونانی چه نوشتههای کتزیاس، چه نوشتههای گزنوفون و چه نوشتههای هرودوتوس به طور مفصل درباره پیچیدگیهای آن آگاهیهایی ارائه میکنند و نشان میدهند چگونه این دربار خود وامدار دربار امپراتوری آشور نو بوده و چه سنتهای ایرانی، عیلامی و دیگری در آن وارد شده است. این به نظر من مهمترین نقیصه کتاب لوید در شکل اصلی آن است.
پرسپولیس هرگز تخت جمشید نبوده است
نقد دیگر ملکزاده، استفاده از واژه پرسپولیس یا پارسه برای تخت جمشید بود؛ نقدی که وی در تحلیل آن اظهار داشت: درست است که ما به عنوان پژوهشگر تاریخ و باستانشناسی میدانیم که پرسپولیس هرگز تخت جمشید نبوده است اما به دلیل احترامی که برای فرهنگ ایرانی و این اصطلاحی که در تمام این سالها در تار و پود جان ما تنیده شده است، حتی در متون باستانشناسی خیلی جدی، از تخت جمشید نامیدن آن هیچ ابایی نداریم. تخت جمشید، تخت جمشید است، با اینکه هرگز شاه واقعی به نام جمشید وجود نداشته که در آن تختی داشته باشد.
مخاطب این کتاب عامه خوانندگان فارسیزبان هستند
نقد آخر ملکزاده به اسامی یا اصطلاحات باستانی بازمیگشت که با نگارش نادرست آورده شده بود؛ واژگانی چون «کامبوجیه» به جای «کمبوجیه»، «سناکریب» به جای «سناخریب» و... وی همچنین در نقد ترجمه برخی اصطلاحات متداول باستانشناسی گفت: اصطلاحات معروف باستانشناسی مثل new Akkadian یا new Elamite که در تداول اهل قلم «عیلامی نو» و «آشوری نو» است، آقای مجلسی «نوعیلامی» و «نوآشوری» ترجمه کردهاند که اندکی آشناییزدایی دارد، بگذریم از اینکه «عیلام» را هم که توصیه میشود بهتر است، با «ع» نوشته شود با «الف» آوردهاند. همه این ایرادها اما به عقیده وی پیش و بیش از آنکه به مترجم بازگردد، به عهده انتشارات و مدیر آن بود؛ چراکه بهتر بود برای این کتاب یک ویراستار تاریخ باستاندان انتخاب میکردند که این کار ارزشمند و متن خوشخوان، به تعبیر وی به آبی شستهتر میشد.
ملکزاده در پایان مخاطب این کتاب را در وهله اول نه پژوهشگران دانشگاهی بلکه عامه خوانندگان فارسیزبان دانست و اذعان داشت: پژوهشگران دانشگاهی این کتاب را پیش از ترجمه هم میشناختند، خوانده بودند و در پژوهشهای خود به آن ارجاع میدهند. ما با این تلاش ارزشمندی که صورت گرفته آن کتاب دیریاب انگلیسی را برای عامه خوانندگان فارسیزبان، عرضه میکنیم و به ارزشهای آموزشی آن توجه داریم. این مباحث به ویژه تشتت فراوان در اعلام، ما را از هدف نخستینمان که آموزش است، کمی دور میکند، ضمن اینکه سعی مترجم و ناشر مأجور است و ما از آنها سپاسگزاریم.
نظر شما :