آیتالله مطهری پیشنهاد ترور منصور را داد؟
روایتهای متناقض درباره قتل نخستوزیر دوره پهلوی
محمدنبی حبیبی در دیدار اعضای حزب موتلفه اسلامی با خانواده آیتالله مطهری در سالروز شهادتش گفت: «در ملاقاتی که با آیتالله سیستانی در چند سال پیش داشتم، گفتم در زمان رعب و یاس رژیم ستمشاهی در سال ۴۲ شهید مطهری بود که جرقه کار مسلحانه در موتلفه اسلامی را زد و پیشنهاد اعدام انقلابی حسنعلی منصور را داد که این مطلب حتی مورد تعجب آیتالله سیستانی بود. این مساله نشان میدهد ابعاد مختلف شخصیتی شهید مطهری مغفول مانده است.» (خبرگزاری مهر، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵)
منصور نخستین دبیرکل حزب ایران نوین و نخستوزیر وقت در روز اول بهمن ۱۳۴۳ توسط گروهی از مخالفان مسلح رژیم در مقابل مجلس شورای ملی ترور شد. به دنبال بازداشت عوامل این ترور از جمله محمد بخارایی [ضارب]، مرتضی نیکنژاد، رضا صفارهرندی و صادق امانی مشخص شد که طرح این ترور از سوی گروهی از جوانان مذهبی که از چند ماه پیش از آن تحت عنوان «هیاتهای موتلفه اسلامی» فعالیت خود را سامان داده بودند، برنامهریزی شده است؛ جمعی که بعدها نطفه تشکیل «حزب موتلفه اسلامی» شدند، تشکلی سیاسی که در دو دهه نخست پس از انقلاب نقشآفرین مهمی در عرصه سیاست ایران بود.
دبیرکل حزب موتلفه در خرداد ۹۱ در سخنرانی خود در نماز جمعه تهران گفته بود اعضای این حزب «پس از جلسهای ۱۸ ساعته به این نتیجه رسیدند که باید اقدام مسلحانه انجام شود» و افزود: «شهید مطهری که عضو شورای روحانیت موتلفه بود با توجه به وجود شرایط استبداد در کشور، ذلت اربابان رژیم در مقابل بیگانگان، وجود جو رعب و یاس در بین مردم به این نتیجه رسیدند که دیگر سخنرانی و مقاله دادن نتیجه نمیدهد و نیاز به کار مسلحانه است. از این رو شهید مطهری اظهار کردند باید چند نفر از سران رژیم شاه به خاک بیفتند تا این جو شکسته شود. برای مجوز شرعی این حرکت سران حزب موتلفه به مشهد و نزد مرحوم آیتالله میلانی رفتند و با ارائه تحلیلهای فضای موجود آیتالله میلانی فتوا به اعدام انقلابی سران رژیم شاه دادند و گفت اگر به خود شاه دسترسی داشتید میتوانید شلیک کنید، از این رو منصور با اقدامات شجاعانه اعضای موتلفه اسلامی در اول بهمن ۱۳۴۳ به سزای اعمال ننگین خود رسید. پس از مرگ منصور وقتی از شهید بخارایی پرسیده شد چرا به گلوی او شلیک کردی گفت خواستم گلویی که به مرجع تقلیدم اهانت کرده است را هدف بگیریم.» (خبرگزاری فارس، ۲۶ خرداد ۱۳۹۱)
حبیبالله عسگراولادی نیز در گفتوگویی تلویزیونی به مخالفت امام خمینی با ترور منصور و دریافت فتوا از سوی مطهری اشاره کرده بود: «شهید صادق امانی و یارانش از من خواسته بودند که از امام فتوا بگیرم و امام فتوا ندادند و با اعدام حسنعلی منصور موافقت نکردند؛ چون از آیتالله میلانی، آیتالله مطهری و آیتالله فومنی فتوای اعدام را گرفته بودند، باز هم من را نزد امام فرستادند تا از ایشان بخواهم نهی خودشان را از این کار بردارند. اما امام باز فرمودند که این کار مفید نیست.»
ابوالفضل توکلیبینا از مؤسسان مؤتلفه اسلامی پیشتر در گفتوگویی، جلسه ۱۸ ساعتهای که موتلفه طی آن تصمیم به ترور منصور گرفت را چنین روایت کرده بود: «در مورد ترور منصور در منزل آقای میرمحمد صادقی یک جلسهای گذاشتیم که ۱۸ ساعت طول کشید. در این جلسه قرار بود در مورد ماجرای ترور منصور تصمیمگیری شود. امام هم به ترکیه تبعید شده بودند. شورای مرکزی مؤتلفه همگی در جلسه بودند. مرحوم مطهری هم گفته بودند تا سه نفر از سران این حکومت از بین نرود، کاری پیش نمیرود. ما به این جمعبندی رسیدم که چند نفر مفسد فیالارض هستند. یکی، نصیری ساواک و دیگری منصور که لایحه کاپیتولاسیون را تصویب کرده بود.» (ماهنامه مدیریت ارتباطات، آذر ۱۳۸۹)
آیتالله هاشمی رفسنجانی هم چند سال قبل در مراسمی به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری تاکید کرده بود که «آیتالله مطهری در یک حرکت سری، فتوای ترور منصور را داده بودند و این خیلی سری بود. من هم آن روز [اول بهمن ۱۳۴۳، روز اجرای عملیات ترور منصور] به مدرسه مروی رفتم و قیافه آقای مطهری را دیدم. هیچگاه از ایشان این خوشحالی و خندههای بیاختیار را ندیده بودم، طوری که میدانست موفق بوده و کار اصیلی انجام شده است... اگر من حالتهای مختلف ایشان را کنار هم بگذارم، حدس قوی میرود که آقای مطهری فتوای این ترور را داده است.» هاشمی رفسنجانی چنانکه خود اشاره کرده طبق «حدس قوی» خود مطهری را در فتوای قتل منصور دخیل دانسته است. گرچه روایتهای دیگری نیز درباره نقش مطهری در این باره نقل شده که از جمله آنها لطفالله میثمی است که در خاطرات خود به نقل از آیتالله انواری، فتوای این اقدام را به آیتالله مطهری نسبت میدهد: «گویا آقای انواری در محفلی گفته بودند که فتوای ترور منصور را آیتالله مطهری داده بود، ولی به نام من تمام شد، اما قضیه را لو نداده بود.»
در «پایگاه اطلاعرسانی آستان مقدس امام خمینی» نیز نوشته شده که «پس از تبعید حضرت امام به ترکیه، یاران مؤتلفه پس از کسب اجازه از آیتالله مرتضی مطهری و اذن آیتالله العظمی سیدمحمد هادی میلانی، تصمیم به ترور انقلابی حسنعلی منصور نخستوزیر سرسپرده شاه گرفتند.»
هفتهنامه «شما» (ارگان حزب موتلفه) نیز تحلیلی از شهید صادق اسلامی از مؤسسین مؤتلفه منتشر کرده که علت ابهام درباره نقش آیتالله مطهری را شرح داده است: «فکر میکنم سالگرد ۱۵ خرداد بود که دولت اقدام به تیغه کردن مغازهها نمود. مردم وحشتزده بودند و ما هم بر این مبنا فکر میکردیم که باید وارد مبارزه مسلحانه بشویم. جمعیتهای مؤتلفه با تصویب هیاتهای مرکزی، یک شاخه مستقلی تأسیس کردند به عنوان گروه مسلحانه که صادق امانی مسئول کمیته آن شد. مخصوصاً یادم میآید که خود بنده دو سه بار که با آقای مطهری صحبت میکردم ایشان هم تأیید میکرد که چارهای نیست. با این برنامههایی که دولت علیه تظاهرکنندگان و مردم اجرا کرده، برای روحیه دادن به مردم میباید یک مقدار فعالیت مسلحانه انجام بشود و چند نفر از این گردانندگان نظامی دستگاه مورد حمله قرار بگیرند تا گردانندگان مهم سیاسی بدانند که در مقابل ضربه، ضربه هم شروع خواهد شد. این را مخصوصاً دو سه بار با آقای مطهری صحبت کرده بودم تأکید کردند و من رابطی بودم در نقل این فتوا برای دوستانم برای آقای امانی و دوستانی دیگر که آقای مطهری نظرشان این است. البته در قضایای بعدی ما این مساله را مسکوت گذاشتیم. دوستان ما هم در پروندههایشان از این مساله آثاری نبوده و مزاحم آقای مطهری به هیچ وجه نشدند. ما بعد از اینکه دستگیر شدیم ارتباطمان را با آقایان مطهری و بهشتی در یک سطح فقط تعلیماتی تلقی کردیم و اعلام کردیم که ما میرفتیم از این آقایان درس میگرفتیم و جزوههایشان را میگرفتیم و میآوردیم به عنوان اعتقادات اسلامی در جلساتمان بحث میکردیم و خوراک میگرفتیم برای جلساتمان، خوراک اعتقاداتی، ارتباط سیاسیمان را در بازجوییها با آقایان انکار کردیم. همین باعث شد که نقش آقای مطهری یک مقدار مجهول ماند. در هر حال منظورم این بود که از اولین کسانی که معتقد به مبارزه مسلحانه بود، آیتالله مطهری بودند.»
علی مطهری، فرزند آیتالله مطهری پیشتر گرفته بود که پدرش در این ترور «نقش داشت» ولی هیچ اشارهای به این فتوا نکرده: «بعد از ۱۵ خرداد شهید مطهری با جمعیت مؤتلفه اسلامی ارتباط داشت و یکی از رابطهای این جمعیت با امام بود. بعد از مدتی ترور حسنعلی منصور (نخستوزیر وقت) پیش آمد که شهید مطهری در این واقعه نقش داشت زیرا محمد بخارایی (ضارب منصور) از شاگردان شهید مطهری بود و در دادگاه هم اسمی از شهید مطهری برده بود ولی چون قاضی دادگاه ارادت زیادی به پدرم داشت و ظاهراً در قم پای درس ایشان نشسته بود به بخارایی میگوید ساکت باش و به هر حال پدرم از این ماجرا جان سالم بدر برد، در حالی که آیتالله انواری که نقش کمتری در این قضیه داشت به ۱۴ سال زندان محکوم شد.» (گفتوگو با پایگاه اطلاعرسانی جماران، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰)
اما محمد غرضی منکر نقش آیتالله مطهری در ترور منصور شده و گفته است: «آقای هاشمی سهم پیدا کرد و آقای مطهری و آقای بهشتی سهم پیدا نکردند.» (گفتوگو با روزنامه اعتماد، ۲۸ شهریور ۱۳۹۴)
در زندگینامهای که در پایگاه اطلاعرسانی آیتالله مطهری منتشر شده، هیچ اشارهای به پیشنهاد ایشان برای ترور منصور نشده است: «پس از تشکیل هیاتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهدهدار رهبری این هیاتها میگردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخستوزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیاتهای موتلفه شناسایی و دستگیر میشود ولی از آنجا که قاضی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام میفرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر میبرد.»
آیتالله انواری یکی از اعضای شورای فقاهتی هیأت مؤتلفه هم گفته است که آیتالله مطهری توافقی با مشی مسلحانه نداشت و میگفت قبل از آموزش صحیح جوانان انقلابی با توجه به شرایط محیطی، به ویژه رونق افکار الحادی در جامعه، این کار نتیجه عکس خواهد داد.
کاظم مقدم، نویسنده کتابهای «خشونت قانونی» و «سرنوشت منصور» که توسط موسسهٔ تنظیم و نشر آثار امام خمینی (نشر عروج) منتشر شده، در کتابش نوشته است: «برخی نیز عقیده دارند که استاد مرتضی مطهری با ترور افراد موافق بودهاند و تاییداتی نیز بر این مطلب داشتهاند. یک ماه بعد از تبعید امام و پس از تلاش زیاد گروه و نهی امام و نهی آیتالله میلانی (احتماًلا در اواخر آبان ۴۳) این جملهٔ دعایی و آرزویی، از آیتالله مطهری، شنیده شده است: لازم است چند نفر از این طاغوتیها، به زمین بیفتد تا روحیهٔ مردم بازسازی شود. البته آقای توکلیبینا جملهٔ ایشان را اینگونه دانستهاند که آیتالله مطهری بعد از تبعید حضرت امام به ترکیه اظهار کردند که: «تا سه چهار نفر از سران این رژیم به زمین نیفتند این خفقان از بین نمیرود.» در این نقل قول، کلمه «لازم است» موجود نیست، که معنی عبارت به کلی تغییر پیدا میکند. اما در نوشتهای، همان جملهٔ قبل، فتوای ترور منصور فرض شده و مؤلف در اثرش بیان داشته است: بعد از دستگیری امام در آبان ماه سال ۱۳۴۳ و تبعید ایشان به ترکیه به علت مخالفت شدید با کاپیتولاسیون آمریکایی، آیتالله مطهری فرمود: لازم است چند نفر از این طاغوتیها، به زمین بیفتد تا روحیه مردم بازسازی شود. حاج صادق امانی و یارانش این موضوع را «اذن اعدام شاه و مزدورانش» دانستند و چون حضرت امام در غیاب و عدم دسترسی به خودشان، نظر آیتالله مطهری و آیتالله بهشتی را تأیید فرموده بودند، گروه حجت را تمام میدانست، اما برای مزید اطمینان آقایان حاج تقی خاموشی و عباس مدرسیفر را مشهد فرستادند تا اذن این حرکت مسلحانه را از آیتالله العظمی میلانی (ره) بگیرند.»
در این روایات حتی با وجود اثبات نقش آیتالله مطهری در مرگ منصور، در اینکه ایشان ترور را پیشنهاد کرده یا فتوای آن را داده و یا اجازه آن را گرفته بود، اختلاف نظر وجود دارد.
نظر شما :