صادق هدایت، افسرده یا طناز؟
رونمایی از کتاب «طنز و طنزینه هدایت» نوشته همایون کاتوزیان
تاریخ ایرانی: «در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا میخورد و میتراشد. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند...»
صادق هدایت را بیشتر با «بوف کور» میشناسیم، اثری که ناخودآگاه با نحوه مرگش پیوند میدهیم و خط تلخ آن را نشانی از سرخوردگی و افسردگیاش قلمداد میکنیم؛ افسردگی که سرانجام امانش نداد و منجر به تصمیم برای پایان دادن به زندگیاش شد. برخلاف تمام برداشتهای تلخ و غمآلود از آثار هدایت اما همایون کاتوزیان در کتاب «طنز و طنزینه هدایت» از منظری دیگر آنها را مورد واکاوی قرار میدهد تا به مخاطب بگوید که آثار هدایت دارای باری فراتر از تلخی و سیاهی است. هدایت از نگاه کاتوزیان طناز قهاری است که در آثارش هم وجهه طنز را به خوبی به ثمر رسانده و هم آنچه را که در ادبیات اروپا بدان آیرونی میگویند ـ کمی پیچیدهتر، غیرمستقیمتر و گزندهتر از طنز و در عین حال گاه خندهآور ـ کاتوزیان واژه «طنزینه» را در برابر واژه آیرونی به کار میبرد و معتقد است که آثار هدایت به دو بخش طنز و طنزینه قابل تفکیک است؛ این ویژگی به اعتقاد کاتوزیان برخاسته از هوای سیاسی - اجتماعی است که هدایت در آن تنفس میکرد؛ بستری که به لحاظ نوسانات سیاسی خاص خود شاعرانی طنزپرداز چون عارف، فرخی یزدی و عشقی را پرورید، با اندکی تأخیر نیز داستاننویسی رشد کرد و حسن مقدم با نام مستعار علی نوروز نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ برگشته» را نوشت. به تعبیر کاتوزیان این نخستین بار بود که ما در تاریخ کشورمان با نمایشنامهای مواجه میشدیم که بازخورد تفکر سیاسی - اجتماعی نویسنده نسبت به دورهای خاص بود.
کاتوزیان در «طنز و طنزینه هدایت» از جمالزاده به عنوان نخستین نویسندهای نام میبرد که میتوان او را پدر قصههای طنز خواند و از این جهت هدایت را به گونهای مدیون وی میداند. وجهه طناز آثار و شخصیت صادق هدایت، شاید تا به امروز ذهن کمتر مخاطبی را متوجه خود ساخته است، کاتوزیان اما با تیزبینی به سراغ آن رفته و حاصل کنکاشهای خود را در این کتاب گرد آورده است.
مراسم رونمایی از کتاب «طنز و طنزینه هدایت» پنجشنبه ۳۰ اردیبهشتماه، با حضور جهانگیر هدایت، برادرزاده صادق هدایت و حسن میرعابدینی، نویسنده و منتقد ادبی برگزار شد. آنچه در پی میخوانید گزارشی اجمالی از این مراسم است:
طنز هدایت را باید در نامههای او جستوجو کرد
به گزارش «تاریخ ایرانی»، جهانگیر هدایت، در ابتدای سخنانش در این مراسم، ضمن تشکر از انتشارات «پردیس دانش» به خاطر گرفتن اجازه انتشار این کتاب گفت: «من این کتاب را ندیدم البته اصلش را آقای کاتوزیان در سال ۲۰۰۳ برای من آوردند که نمیدانم این با آن نسخه اصلی چقدر متفاوت است.» وی سپس با بیان اینکه این اثر نخستین کتابی است که درباره طنز هدایت نوشته میشود، افزود: «طنز هدایت را باید در نامههایی که به دکتر شهید نورایی نوشته جستوجو کرد؛ چون در این نامهها هدایت هرچه دلش خواسته بدون رودربایستی نوشته است.» وی همچنین تعداد قابل توجهی از آثار هدایت و حتی عکسها و کارتپستالهای او را نیز دارای بار طنز دانست و ادامه داد: «هدایت در کارتپستالها هم نمیتوانست دست از طنز خود بکشد، همچنین اگر آلبوم عکسهای هدایت را دیده باشید عکسهای طنزگونه زیادی در آنها دیده میشود که من آنها را نیز جزء آثار طنز هدایت میدانم.» وی سپس از «توپ مرواری» به عنوان یکی از بهترین آثار طنز هدایت نام برد و از «حاجیآقا» و «علویه خانم» نیز به عنوان دیگر آثار طنز وی یاد کرد که در پس طنز آنها دردی پنهان شده است.
طنز هدایت از کجا ریشه گرفت؟
جهانگیر هدایت در ادامه برای شناخت ریشه طنز هدایت، با یادآوری خاطرات دوران کودکی خود گفت: «صادق دو برادر به نام عیسی و محمود داشت، عیسی پدر من بود. هر سه اینها در طنز فوقالعاده قوی بودند. من پسربچه بودم، وقتی با پدرم به منزل پدربزرگم میرفتیم ـ همین خانهای که الآن بیمارستان امیراعلم تصرف و به یک زبالهدانی تبدیل کرده است ـ صادق در آنجا اتاقی داشت. پدرم و محمودخان که میآمدند بلافاصله من میرفتم در باغ به شیطنت و بازیگوشی و آنها میرفتند به اتاق صادقخان. من هر وقت از آن باغچهای که این اتاق ـ هنوز هم هست ـ در آن بود رد میشدم صدای خنده، شوخی، متلک و جک و... قطع نمیشد.» وی نقش مادر هدایت را در شکلگیری این طنز بسیار مؤثر دانست و اظهار داشت: « زیورالملوک مادر این سه پسر، خانمی بود که اولاً در سن، موقعیت و ایام خود، شخصی باسواد بود و دوم اینکه طنزی بسیار قوی داشت. در فامیل معروف بود که اگر یک کلمه بخواهید به خانم زیورالملوک حرف بزنید چهارتا متلک میخورید. در نتیجه همه در صحبت کردن با ایشان مراقب بودند که گرفتار متلک ایشان نشوند. به عقیده بنده طنزی که ما در این سه برادر دیدیم از مادرشان به آنها به ارث رسیده است؛ چراکه برعکس پدر اینها آدم خشکی بود و اصلاً اهل طنز نبود. خانم در آن خانه تعدادی مستخدم داشت ـ که البته رسم آن ایام بود ـ و عادت داشت عصرها آنها را جمع کند و به آنها میگفت از محله، ده و از آن جایی که به آن تعلق دارند برایش داستان، امثال و حکم بگویند. صادق هدایت میدانست که عصرها این برنامه اجرا میشود؛ بنابراین میرفت پشت در و مطالبی را که مستخدمان بیان میکردند تماماً یادداشت میکرد. به احتمال زیاد آنچه ما در فولکلور هدایت میبینیم حتی داستانهایی که در فرهنگ عامیانه ایران نوشته، مطالبی است که وی در پشت در آن جلسات آموخته بود.»
هدایت فرزند دوران مشروطه است
وی همچنین دوران سیاسی - اجتماعی را که هدایت در آن میزیست نیز در طنز وی بیتأثیر ندانست و در اینباره گفت: «هدایت فرزند دوران مشروطه بود؛ یعنی نوجوانی بود که به مشروطه رسید. بعد از مشروطه ما در ادبیات و مخصوصاً در جراید ایران یک جهش طنز داشتیم؛ چرا که حکومت جبار سقوط کرده بود، حکومت جدیدی آمده بود و حکومت جدید هنوز آنقدر قدرت نداشت که بتواند همه چیز را کنترل کند... بنابراین تمام انتقادها در مجلات و روزنامههای آن موقع نیز در قالب طنز بیان میشد. هدایت با چنین ادبیاتی آشنا شد، استعداد هم داشت؛ بنابراین خیلی زود به این وادی قدم گذاشت و شروع به نوشتن طنز کرد.»
طنز برای هدایت یک حربه بود
جهانگیر هدایت در پایان سخنان خود یکی از دلایل استفاده از ابزار طنز در آثار صادق هدایت را خجالتی بودن وی دانست و ادامه داد: «طنز برای هدایت بزرگترین حربه بود، چراکه هدایت آدمی فوقالعاده خجالتی و ملاحظهکار بود، اما تمام حرفهایش را در نوشتههایش و در قالب طنز میزد. طنز هدایت در واقع درد دل بود، در قالب مقاله، داستان یا حتی کتاب. کتابی مثل «حاجیآقا» درد دل هدایت از سیستم دیوانی زمان خودش است؛ بنابراین طنز هدایت یعنی درد هدایت، یعنی آنچه هدایت حس میکرد ولی به زبان نمیآورد.»
ابزار نارضایتی هدایت از وضع موجود
حسن میرعابدینی سخنران دیگر این مراسم به مقدمه عباس اقبال آشتیانی بر کلیات عبید زاکانی استناد کرد که وضعیت اجتماعی را زمینهساز طنز بیان کرده است. او طنز در آثار صادق هدایت را ابزاری برای ابراز نارضایتی از وضع موجود دانست و گفت: «هدایت از وضع موجود ناراضی بود و در تغییر آن میکوشید. هدایت در رباعیات خیام مینویسد: خیام میخواسته این دنیای مسخره، پست، غمانگیز و مضحک را از هم بپاشد و دنیایی منطقیتر بر خرابههای آن بنا کند. در واقع این خواست شخص هدایت هم هست و طنز یکی از شیوههای ادبی است که برای این تغییر و تحول به کار میگیرد.»
این نویسنده و منتقد ادبی در ادامه با بیان اینکه میتوان طنز هدایت را در دو بخش مورد بررسی قرار داد، افزود: «این دو بخش در عین ارتباط با یکدیگر تفاوتهایی نیز دارد. طنز هدایت در نخستین مرحله از کار ادبی او، یعنی از سال ۱۳۰۹ که نخستین مجموعه داستانش را منتشر کرد تا ۱۳۱۵ یعنی انتشار کتاب «بوف کور» و بعد هم تا ۱۳۲۰ یعنی پایان دوره رضاشاهی عمدتاً طنزی درونی و پوشیده است و بیشتر سبک آیرونی است تا ساتیر. گاه ارزشهای تثبیتشده را آشکارا مورد حمله یا سؤال قرار میدهد مثل «طلب آمرزش» یا «علویه خانم» که داستانهایی است برای افشای جهل و دروغ سیطره یافته در زندگی و نشان دادن پوسیدگی درونی آنچه بسامان وانمود میشود.» وی «وغوغ صاحاب» را نمونه بارز طنز هدایت در این دوره معرفی کرد و گفت: «وغوغ صاحاب نمونهای بسیار خوب از طنز ادبی - اجتماعی است و تمام جلوههای فرهنگی ادبی دوره رضاشاه را که به عنوان دوران طلایی از آن یاد میشود با رندی و زیرکی خاصی مورد حمله قرار میدهد.»
طنز هدایت در سالهای پس از ۱۳۲۰
میرعابدینی همچنین در توضیح بخش دوم طنز هدایت افزود: «طنز هدایت در سالهای پس از ۱۳۲۰ یعنی زمانی که دیکتاتور سقوط میکند و فضا آزاد میشود، مقداری آشکارتر میشود. البته این آشکاری، هم ناشی از تغییر فضای اجتماعی و باز شدن دست نویسنده است و هم ناشی از تلختر شدن، نومیدتر شدن و کمکم به بنبست رسیدن خود نویسنده، به طوری که طنز این دوره هدایت یادآور طنز شاعران دوران مشروطیت است. اگر هدایت در گذشته ساختار فرهنگی و هیأت حاکمه ادبی را مورد هجوم قرار میداد، در این دوره هیأت حاکمه سیاسی عمدتاً مورد هجمه هدایت قرار میگیرد. طنز او تندتر و صریحتر و حتی گاهی هتاکانه میشود و گاه طنز زبانیاش گل میکند، مثلاً «توپمرواری» از آن دسته متنهایی است که چون خوب چاپ نشده، خوب هم خوانده نشده است و به عنوان یک داستان غالباً نادیده گرفته شده است، در حالیکه ساختار داستانی بسیار قابل تأملی دارد و اگر ما بخواهیم راجع به پسامدرنیسم ایرانی مطالعه کنیم واقعاً باید به «توپمرواری» به عنوان یکی از زمینهها و پیشزمینههای ناخودآگاهانه هدایت یا داستان ایرانی توجه کنیم. این داستان فارغ از مسئله زبان، به خاطر فرم و شکل مرکزگریز و گسسته و متلاشیشدهاش به نوعی بازتاب دهنده مضمون و موضوع متلاشی شده تاریخ این مرز و بوم است، اگر در دوره قبل ما بیشتر بر «وغوغ صاحاب» تأکید میکنیم، در این دوره بیشتر تأکیدمان بر «توپمرواری» است.»
وی در پایان با بیان اینکه راجع به طنز هدایت زیاد میتوان صحبت کرد، درباره «طنز و طنزینه هدایت» گفت: «کاتوزیان در این کتاب طنز را به عنوان ساتیر و طنزینه را برای آیرونی به کار برده است. وی ضمن بررسی کارهای مختلف هدایت، این نمونههای دوگانه را مورد بررسی قرار داده... و رد طنز او را در همه آثار و حتی نامههایش پی گرفته است و جابهجا نقل قول و نمونههای طنز هدایت را آورده به همین دلیل، این کتاب را میتوان جنگی از انواع نمونههای طنز دانست...»
نظر شما :