شهید قدوسی مخالف خلخالی بود
۱۴ شهریور سالروز شهادت آیتالله علی قدوسی دادستان کل انقلاب اسلامی است. وی در مسیر زندگیاش متأثر از شخصیتهای بزرگی مانند علامه طباطبایی و امام خمینی بود. در بین قربانیان ترورهای تابستان ۶۰، ناشناختهترین چهره متعلق به قدوسی است، اما با نگاهی به زندگی او، فقدانش ضایعهای برای یک ملت و ترورش خیانتی بزرگ در کارنامه منافقین به شمار میرود. روزنامه «همدلی» در سی و پنجمین سالروز شهادت آیتالله قدوسی با فرزندش محمدحسین گفتوگو کرده است که مهمترین فرازهای آن را به انتخاب «تاریخ ایرانی» میخوانید:
* با اینکه شهید قدوسی قبلاً با آقای خلخالی رفاقت داشت اما در حوادث بعد از انقلاب با آقای خلخالی کاملاً مخالف بود و جهتگیری متضاد داشت. آقای خلخالی همیشه به شهید قدوسی احترام میگذاشت، اما پدرم نه تنها مخالف خلخالی بود بلکه به نظر میرسید اگر میتوانست آقای خلخالی را محاکمه میکرد. اصولا نگاه ایشان به دستگاه قضایی این بود که باید بر حقوق و قاعده استوار باشد. سر سوزنی هم از آن کوتاه نمیآمد و برخوردهایی را که با عناوینی مثل مصلحت یا اقتضای انقلاب میشد، نمیپذیرفت. اینها در مصاحبههای رسمی ایشان با رادیو و تلویزیون دیده میشود. آن زمان فضای عموم انقلابیون به خاطر مخالفتهای او با مصادرهها، اعدامها و تندرویهای اول انقلاب علیه ایشان بود. چند بار روزنامههای مختلف که توسط مذهبیون اداره میشد شدیدترین حملات را علیه او کردند. یک بار روزنامه کیهان علیه شهید قدوسی تیتر زده بود «اسناد سوءاستفاده دادستان کل انقلاب»، در مطلب کیهان علیه شهید قدوسی مخالفتهای او با اعدام برخی افراد و مصادره بود. شهید قدوسی مصاحبهای کرد که فیلم آن موجود است و گفت «من از این رویه کوتاه نمیآیم، حتی اگر مرا به مسلسل ببندند.» ضدیت و حمله علیه او تنها در روزنامهها نبود، در محیط دادگاههای انقلاب و زندان اوین نیز وضعیت چندان تفاوتی نداشت. حتی یک بار کارمندان و بازجویان اوین علیه ایشان اعتصاب کردند و اگر اشتباه نکنم کار به درگیری و تیراندازی هوایی رسید. چون او با کوچکترین تخلفی مقابله میکرد. اصولا فضای علیه ایشان در همهجا بود و من وقتی دانشجوی دانشگاه شریف شدم در میان دوستان مسلمان هم جرات نمیکردم نام پدرم را ببرم، چون مورد شدیدترین حمله و ناسزا قرار میگرفتم. جالب اینجاست که با وجود اینکه ایشان دادستان کل انقلاب بود و از امام حکم قضاوت گرفته بود، در حکم دادن محتاط و خائف بود. من تا همین الان ندیدهام که ایشان یک حکم داده باشد. افرادی که ادعا میکنند هزاران نفر را اعدام کرده، یک حکم از او بیاورند.
* [موضع ایشان درباره منافقین] طبیعتاً ایشان نمیتوانست نسبت به سازمانی که به جنگ مسلحانه رسیده بود موضع موافق و نرمی داشته باشد. بعضی افراد گاهی میگویند اگر سازمانی در برابر ما جنگ مسلحانه میکند، میتوانیم بدون اینکه ضوابطی حاکم باشد آنها را از بین ببریم. اما شهید قدوسی چنین نگاهی نداشت و میگفت همه چیز باید بر اساس قاعده باشد. به عنوان نمونه ما مورد سروان افاضلی را در قم داریم. این فرد به فساد، جنایت و شکنجهگری مشهور بود. بعد از انقلاب او دستگیر شد. شهید قدوسی یکی از قضات ویژه به نام آیتالله شیخ حسن تهرانی را مامور بررسی پرونده سروان افاضلی کرد. آیتالله تهرانی بررسی کرد و به این نتیجه رسید که برای حرفهایی که زده میشود سندی وجود ندارد. افاضلی بدشهرتترین فرد قم در بین عوامل شاه بود. با همه این شهرت، قاضی در مقابل آن ایستاد و گفت سندی دال بر جنایات افاضلی وجود ندارد. مرحوم آیتالله تهرانی حتی نظر بر تشویق این فرد داشت! این باعث اعتصاب و تظاهرات در برابر شهربانی شد. آقای تهرانی گفت اگر کسی شاهد است بیاید شهادت دهد. سپس شاهدین را بهصورت جداگانه خواست. از آنها که سؤال کرد فهمید حرفهای شاهدان همخوانی ندارد و آنها باهم تبانی کردهاند. پدر ما در تهران هم این مسئله را پیگیری کرد و از آقای تهرانی حمایت کرد. اما در نهایت آقای خلخالی وارد این پرونده شد و دستور اعدام افاضلی را صادر کرد. میخواهم بگویم در سختترین برهه عده کمی وجود داشتند که بر موازینی میایستادند. حکایت دیگر هم به همسر بنیصدر برمیگردد. هنگامی هم که بنیصدر فرار کرد عدهای هم همسر ایشان را محاصره کردند تا از طریق او به بنیصدر برسند. هر کاری کردند که همسر بنیصدر را به عنوان گروگان بگیرند شهید قدوسی اجازه نداد. پدر میگفت اگر میخواهید به متهم برسید همسرش گناهی نکرده است.
* فردی به نام فخار که کارمند دادستانی بود شهید قدوسی را ترور کرد. اما سازمان مجاهدین به صورت رسمی اعلام نکرد. البته انتساب او به سازمان روشن بود و جای تردید نیست. مضاف بر آن طبق گفتههای بعضی از مسئولین قضایی بعد از مدتی یک آبدارچی که از قبل انقلاب آنجا کار میکرد مراجعه کرده بود و گفته بود «کیفدستی فخار را من وارد کردم.» ظاهراً فخار نظر او را جلب کرده بود. ما نه آن آبدارچی را دیدیم و نه از ما نظری خواستند و نه پرسیدند که شکایتی داریم یا نه. او اعدام شد و اصلاً ما او را ندیدیم.
نظر شما :