روس‌ها چگونه محبوب و مغلوب قوام شدند؟

مستندی که نجات آذربایجان از قوای سرخ و پیشه‌وری را روایت می‌کند
۲۷ بهمن ۱۳۹۵ | ۰۱:۵۶ کد : ۵۷۴۳ وقایع اتفاقیه
مستندی که نجات آذربایجان از قوای سرخ و پیشه‌وری را روایت می‌کند
روس‌ها چگونه محبوب و مغلوب قوام شدند؟
فهیمه نظری

 

تاریخ ایرانی: «داستان پرونده نفت شمال برای روس‌ها مثل قصه مادربزرگ‌هاست؛ قصه‌هایی با رمز و راز آموزنده؛ اما همه این قصه‌ها یک پایان تلخ و عبرت‌آموز دارد. داستان نفت شمال هم برای روس‌ها در حکم چنین قصه‌ای بود.»

 

این جمله آغازین مستندی است درباره احمد قوام؛ «رئیس‌الوزرا» ساخته سید محمدرضا هاشمیان که در جشنواره «سینما حقیقت» سال جاری به نمایش درآمد. «رئیس‌الوزرا» روایت هاشمیان از دوره چهارم و البته مهم‌ترین دوره ریاست‌الوزرایی قوام از ۷ بهمن ۱۳۲۴ تا ۱۸ آذر ۱۳۲۶ است؛ برهه‌ای سخت و نفس‌گیر در تاریخ ایران که مصادف است با پایان جنگ دوم جهانی و بدعهدی روس‌ها درباره تخلیه ایران. هاشمیان در این مستند، از زاویه‌ای مثبت به عملکرد قوام در این دوره دو ساله می‌نگرد. مطلع این مستند نیز مذاکرات او با روس‌ها بر سر امتیاز نفت شمال، در مقابل خروج نیروهای این کشور از آذربایجان است؛ مسئله مهمی که قوام نیز در نطق معرفی دولتش در مجلس در ۲۸ بهمن ۱۳۲۴ بر آن مانور می‌دهد: «فعلا چون توجه نمایندگان معظم قبل از هر چیز معطوف به حل مسائل خارجی و رفع پریشانی و نگرانی خاطر عامه است و اجرای هر برنامه و آغاز اصلاحات داخلی موقوف به حل مشکلات خارجی و استقرار امنیت و رفع اضطراب مردم می‌باشد لذا به منظور وصول به مقصود اساسی قبل از ۲۰ ساعت دیگر به مسکو عزیمت خواهم کرد...»

 

 

رد پای روس‌ها در ناکامی دولت‌های پیش از قوام

 

مستند «رئیس‌الوزرا» بر مبنای نریشنی پیش می‌رود که حاصل پژوهش هاشمیان است، با تلفیق تصاویری غالبا واقعی و گاه برکشیده از تخیل خالق آن. پیش‌درآمد پرونده نفت شمال به یک سال پیش از روی کار آمدن قوام بازمی‌گردد و همین مسئله نیز موجب ناکامی دولت‌های پیش از او است: «ایده اصلی گرفتن امتیاز نفت شمال از دولت ایران در سال ۱۳۲۳ اولین بار توسط لاورنتی بریا یکی از سران کا.گ.ب مطرح شد و مسئولیت اجرای این ایده را سرگئی کافتارادزه، نایب کمیسر وزارت امور خارجه شوروی بر عهده گرفت. کافتارادزه با سفر به تهران و مذاکره با دولت ساعد خواستار امتیاز اکتشاف و استخراج نفت شمال ایران از آذربایجان و خراسان گردید؛ اما در همان سال مجلس ایران به پیشنهاد دکتر مصدق با تصویب قانون منع اعطای امتیاز نفت به خارجیان راه هرگونه مذاکره‌ای را بست. کافتارادزه هم در پایان سفر خود طی یک مصاحبه مطبوعاتی در سفارت شوروی، مواضع دولتش را این‌گونه بیان کرد: رویه غیرصمیمانه و غیردوستانه‌ای که از طرف دولت ایران نسبت به دولت شوروی اتخاذ گردید، همکاری نمایندگان دولت شوروی را با دولت ساعد در آتیه‌ای نزدیک امکان‌ناپذیر ساخته است. و این‌چنین بود که دولت ساعد مدتی بعد سقوط کرد و دولت‌های بعدی هم سرنوشتی بهتر نیافتند؛ مرتضی‌قلی بیات، حکیم‌الملک، محسن صدر و بار دیگر حکیم‌الملک نخست‌وزیران ناکام دیگری بودند که به علت رفتار خصمانه شوروی عمر زمامداری‌شان به بیش از پنج ماه نرسید.»

 

 

حمایت روس‌ها از روی کار آمدن قوام

 

آنچه از این پس کارگردان «رئیس‌الوزرا» بر آن تاکید می‌کند، گره خوردن ماجرای نفت شمال به خروج نیروهای روسیه از ایران است که به عقیده وی همین امر نیز موجب حمایت همه‌جانبه آن‌ها از روی کار آمدن قوام در این دوره می‌شود. هاشمیان به این نیز بسنده نکرده و مسئله نفت شمال را دستاویزی برای قوام در جهت رسیدن به قدرت تلقی می‌کند، حال آنکه شاه جوان به هر روی با او مخالف است: «شاه جوان ایران به جد مخالف روی کار آمدن قوام‌السلطنه بود. او برای پذیرش قوام به نخست‌وزیری از طرف سیاستمداران داخلی تحت فشار قرار داشت. از طرفی دولت شوروی هم تنها با قوام‌السلطنه حاضر به مذاکره بود. او چاره‌ای جز پذیرش این دشمن دیرین سلطنت به مقام نخست‌وزیری نداشت تا شاید از طریق او گره از کار اشغال ایران و غائله آذربایجان باز شود. پیشینه قوام هم نشان از موفقیت او در حل بحران‌های پیچیده داخلی داشت. او در اولین تجربه رئیس‌الوزرایی‌اش موفق شده بود تا بر دو غائله جنگل در گیلان و قیام کلنل محمدتقی‌خان پسیان در خراسان فائق آید و قدرت را تحت ید دولت مرکزی درآورد. این‌چنین بود که قوام در هفتم بهمن‌ماه ۱۳۲۴ برای چهارمین بار در تاریخ ایران به نخست‌وزیری رسید و دکترین سیاسی خود را بر پایه مذاکره با روس‌ها قرار داد.»

 

هاشمیان در گفت‌و‌گو با «تاریخ ایرانی» درباره منابعی که خبر از دخالت روس‌ها در روی کار آمدن قوام می‌دهند، می‌گوید: «اینکه قوام تلاش کرد برای رسیدن به قدرت، خود را به روس‌ها نزدیک کند موضوعی است که در منابع مختلف به آن اشاره شده است. قوام در اردیبهشت ۱۳۲۴ چند باری با سفیرکبیر شوروی در خانه‌اش در تهران و نمایندگان شوروی در لاهیجان ملاقات کرده بود. همچنین مظفر فیروز که به نوعی نیروی مورد اعتماد روس‌ها - اگر نخواهیم از لفظ جاسوس استفاده کنیم - در تهران محسوب می‌شد، تدارکات چندین ماهه‌ای را برای به قدرت رسیدن قوام ترتیب داد به شکلی که نمایندگان نزدیک به حزب توده در مجلس همگی به نخست‌وزیری قوام رای دادند. این موضوعاتی است که در اسناد و کتاب‌های مختلف از جمله کتاب «خاطرات سیاسی قوام‌السلطنه» به کوشش غلامحسین میرزا صالح به وضوح توسط قوام عنوان شده است به طوری که در صفحه ۱۵۴ کتاب آمده مظفر فیروز این بار من را مورد نظر قرار داد و به روس‌ها تلقین کرد تنها مردی که به نفوذ افسانه‌آمیز انگلیسی‌ها در ایران اعتقادی ندارد و حتی نسبت به عوامل انگلیسی با بدبینی و بغض می‌نگرد، شخص قوام‌السلطنه است.»

 

 

اقدامات قوام پیش از عزیمت به مسکو

 

گام بعدی احمد قوام به روایت «رئیس‌الوزرا»، فراهم کردن بستری برای ورود به مذاکره با استالین بود؛ بستری که باید در دولت او و در ایران فراهم می‌شد. این بستر لاجرم نمی‌توانست چیزی جز سهم دادن به اعضای حزب کمونیست ایران در دولتش برای جلب اعتماد روس‌ها باشد: «قوام قبل از عزیمت به شوروی دست به اقداماتی زد تا اعتماد روس‌ها را به دست آورد. مهم‌ترین آن انتخاب مظفر فیروز به عنوان معاون سیاسی نخست‌وزیر و مدیرکل تبلیغات بود. مظفر به علت نزدیکی با روس‌ها نقش مهمی را در انتخاب قوام به نخست‌وزیری ایفا کرده بود. در نهایت قوام در روز ۲۹ بهمن‌، یک روز پس از معرفی کابینه‌اش برای مذاکره با استالین راهی شوروی شد.»

 

 

دیدار با استالین

 

«رئیس‌الوزرا» از این سفر و آنچه قوام در مذاکره با استالین در ذهن داشت به عنوان قمار سیاسی نام می‌برد؛ قماری که خود بهتر می‌دانست «تنها با چراغ سبز مسکو به نتیجه می‌رسد.» و درست در همین تکه از فیلم است که هاشمیان از تخیل هنرمندانه خود بهره برده و قوام را در جلوی آینه در حال بستن گره کراوات سرخ نشان می‌دهد: «در دوم اسفندماه ۱۳۲۴، قوام با کراوات سرخی که به گردن آویخته بود در کاخ کرملین با استالین ملاقات کرد. در این دیدار قوام دو خواسته مهم ایران یعنی خروج سریع نیروهای نظامی شوروی و عدم حمایت از فرقه دموکرات آذربایجان را با استالین مطرح کرد؛ اما رفتار استالین با وی سخت و شکننده بود:

ـ معلوم نیست که تا به تهران برسی رئیس‌الوزرا باشی.

ـ اگر مساعدت شما نباشد بدیهی است زمامداری من دوامی ندارد.

ـ مساعدت ما با شما مربوط به یک موضوع و آن هم نفت شمال است.»

 

 

قهر سیاسی قوام و بازگشت پیروزمندانه از مسکو

 

آنچه «رئیس‌الوزرا» در رابطه با این مذاکرات روایت می‌کند، تا حدی با روایت رایج که مذاکرات قوام - استالین را بدون دغدغه تصور می‌کند متفاوت است. این مستند که به نظر می‌رسد قصد دارد به مخاطب منتقل کند که به رغم حمایت روس‌ها از روی کار آمدن قوام اما مذاکرات او با استالین چندان هم آسان نبود، از قهر هوشمندانه سیاسی او در خلال مذاکرات یاد می‌کند و سپس به اقدامات هوشمندانه و پیشگیرانه‌ای اشاره می‌کند که او در جهت خروج هرچه سریع‌تر نیروهای شوروی از ایران پس از بازگشت از این سفر انجام داد: «در تهران چشم امید همه به مذاکرات قوام در مسکو بود؛ اما در بن‌بست سیاسی کرملین، قوام ارسال هرگونه خبری به تهران را ممنوع کرده بود. با پایان یافتن ضرب‌الاجل تخلیه ایران توسط نیروهای متفقین در یازدهم اسفندماه ۱۳۲۴ و عدم تخلیه کامل ارتش شوروی از ایران، قوام فرصت را برای یک قهر سیاسی فراهم دید و تصمیم خود مبنی بر ترک مسکو را به اطلاع وزارت خارجه شوروی رساند. استالین از طریق مولوتف خبردار شد که هیات ایرانی قصد ترک مسکو را دارد. استالین هم برای دلجویی از قوام، برایش پیغام فرستاد که مسافرت خود را به تاخیر بیندازد؛ چون مقرر است که ضیافتی به افتخار حضور هیات ایرانی در کرملین ترتیب داده شود. استالین در این ضیافت دست سادچیکف را به عنوان سفیر فوق‌العاده خود در ایران در دست قوام گذاشت تا مذاکرات در خصوص نفت شمال با او در تهران ادامه یابد. در ۱۶ اسفندماه ۱۳۲۴ قوام با بدرقه مولوتف راهی تهران شد. مولوتف در آخرین جمله‌اش اظهار امیدواری کرد که رابطه ایران و شوروی بهتر می‌شود. قوام پس از بازگشت به تهران توسط طرفدارانش همچون یک قهرمان استقبال شد؛ اما دستاورد این سفر برای قوام چیزی جز یک ذهن پرآشوب نبود. بازگشت قوام از مسکو با پایان یافتن عمر مجلس چهاردهم همزمان بود و این دوران فترت به شکلی دست قوام را برای اقدامات بعدی باز می‌گذاشت. قوام بلافاصله بعد از رسیدن به تهران دو روش کاملا متضاد را در سیاست خارجی علیه روس‌ها به کار گرفت: ابتدا با دستگیری سیاستمداران طرفدار انگلیس همچون سید ضیا طباطبایی، علی دشتی و جمال امامی موجبات خوشحالی روس‌ها را فراهم آورد؛ اما در روش دیگر از حسین علاء، نماینده ایران در سازمان ملل خواست تا طرح شکایت ایران از روس‌ها را تسلیم سازمان ملل نماید.»

 

در نهایت نیز همان‌گونه که مد نظر قوام بود، این شکایت تاثیر خود را گذاشت و روس‌ها را به امضای توافقنامه با ایران وادار کرد: «استالین به سادچیکف، سفیر ویژه خود در تهران پیغام داد که نارضایتی او در خصوص طرح شکایت ایران در سازمان ملل را به قوام ابلاغ نماید... بالاخره در بامداد ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ قوام و سادچیکف بعد از ساعت‌ها مذاکره در سفارت شوروی بر سر یک پیشنهاد سه‌ماده‌ای به توافق رسیدند. بر مبنای این پیشنهاد نیروهای شوروی ظرف پنج تا شش هفته خاک ایران را ترک می‌کردند و دو کشور با تشکیل شرکت مختلطی که ۴۹ درصد سهام آن به ایران و ۵۱ درصد آن به شوروی تعلق می‌گرفت و ظرف هفت ماه آینده هم به تصویب مجلس پانزدهم می‌رسید بر سر نفت شمال به توافق می‌رسیدند. این پیشنهاد تاکید داشت که آذربایجان مسئله داخلی ایران است و باید با مشارکت دولت و مردم آذربایجان حل و فصل شود.»

 

سرانجام «رئیس‌الوزرا» پرده نخست روایت خود را با این جمله به پایان می‌برد که «امضای توافقنامه، شروع بازی قوام با احساسات جاه‌طلبانه روس‌ها در منطقه خاورمیانه بود؛ بازی‌ای که قرار بود نتیجه رفتار برد – برد ایران و شوروی باشد؛ اما آینده چیز دیگری را ثابت کرد.»

 

 

فرقه دموکرات آذربایجان و ماجرای سقوط آن

 

شروع بازی قوام با «احساسات جاه‌طلبانه روس‌ها» به زعم هاشمیان پس از امضای توافقنامه قوام – سادچیکف آغاز می‌شود، یعنی مرحله‌ای که او با اطمینانی که بابت اعطای امتیاز نفت شمال به روس‌ها داده است به اقدامات بعدی خود می‌پردازد. مهم‌ترین این اقدامات مقابله با فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه‌وری است؛ فرقه‌ای که به روایت هاشمیان نطفه آن یک سال قبل در یک ایستگاه راه‌آهن در جلفا بسته شده بود؛ یعنی زمان ملاقات پیشه‌وری با میرجعفر باقرف، حاکم کمونیست آذربایجان.

 

مسئله فرقه دموکرات، همان تلنگر نخستی است که هاشمیان را به سمت ساخت این مستند سوق داد؛ نکته‌ای که او در گفت‌و‌گو با «تاریخ ایرانی» به آن اشاره می‌کند: «پیش از ‌ساخت این فیلم، مستند دیگری با نام « شناسنامه» درباره تاریخچه سجل احوال در ایران ساخته بودم. در تحقیقاتم به یکسری شناسنامه برخوردم که به زبان ترکی نوشته و چاپ شده و مربوط به سال‌های ۲۵ـ ۱۳۲۴ و دوره فرقه دموکرات‌ در تبریز بود. در پی تحقیق درباره این موضوع بودم که به قوام‌السلطنه و نقش آن در دفع غائله آذربایجان رسیدم. نقش پررنگ او در این ماجرا مرا به این نتیجه رساند که فیلمی درباره او بسازم.»

 

به روایت هاشمیان، تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان را میرجعفر باقرف در سر پیشه‌وری انداخته بود تا از طریق آن برای اخذ امتیاز نفت شمال به دولت ایران فشار بیاورد. ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان، اقدامات پیشه‌وری در این خطه، تشکیل کابینه و دستور تغییر خط و زبان مردم آذربایجان به ترکی، بر روی تصاویری از سخنرانی‌های پیشه‌وری و تلاش جوان‌ها برای پایین آوردن تابلوهای فارسی و در نهایت تدبیر قوام در سقوط این فرقه پرده دوم روایت او از اقدامات رئیس‌الوزراست.

 

به روایت این مستند «بعد از انعقاد قرارداد نفت شمال، در حالی که پیام‌های تبریک قوام و استالین و مولوتف مخابره می‌شد و توافق بر سر خروج نیروهای شوروی، آرامش را در میان ایرانیان نوید می‌داد، هیچ ‌کس بیش از پیشه‌وری با سوءظن به این توافق نگاه نمی‌کرد. پیشه‌وری نگران آینده فرقه بود. او همه این نگرانی‌هایش را در نامه‌ای به رشته تحریر درآورد و برای استالین فرستاد اما جواب استالین برای پیشه‌وری و طرفداران فرقه چیزی بیش از این نبود: «پذیرش واقعیت». واقعیت برای پیشه‌وری و یارانش، تنها در حفظ و نگهداری دولت خودخوانده دموکرات‌ها خلاصه می‌شد. در دوم اردیبهشت ۱۳۲۵ دولت قوام با صدور اعلامیه‌ای هفت‌ماده‌ای، حاضر به اعطای امتیازاتی برای تحقق خواسته‌های اهالی آذربایجان در چارچوب قانون اساسی شد؛ اما در قبال پیشنهادات دولت، فرقه دموکرات روی خوش نشان نداد و در نتیجه قوام اعضای فرقه دموکرات را برای مذاکره به تهران دعوت کرد.»

 

«رئیس‌الوزرا» به نقل از کتاب خاطرات نصرت‌الله جهانشاهلو افشار – یکی از اعضای هیات فرقه دموکرات که به همراه پیشه‌وری به تهران آمده بود – قوام را در مذاکرات این‌گونه توصیف می‌کند: «هنگامی که آقای پیشه‌وری با آب و تاب از خواسته‌های مردم آذربایجان سخن می‌راند، آقای قوام‌السلطنه لبخند می‌زد و مقصودش این بود که این خواسته شماست و نه مردم آذربایجان. آشکار بود که قوام‌السلطنه به وقت‌گذرانی می‌پردازد.» چراکه به زعم هاشمیان، قوام به یمن سازمان اطلاعاتی مخفی‌ای که تشکیل داده بود، از آنچه در ذهن پیشه‌وری در خلال این دیدارها می‌گذشت اطلاع داشت: «پیش از ورود پیشه‌وری و هیات همراه به تهران، در محل اقامت او از طریق دستگاه اطلاعاتی قوام دو دستگاه ضبط صوت جاسازی شده بود. از طرفی عباس شاهنده مدیر روزنامه «فرمان» که از نزدیکان قوام بود در ماموریتی موفق شده بود تا مفتاح رمز تلگراف‌های پیشه‌وری را از زیر بالش او برباید و کلیه تلگراف‌های رمزی روزانه او به تبریز را رمزگشایی کند.»

 

این مذاکرات در نهایت به شکست انجامید و حتی اعزام هیاتی به سرپرستی مظفر فیروز به تبریز برای ملاقات با پیشه‌وری نیز راه به جایی نبرد: «قوام که معتقد بود اگر شوروی ناچار به انتخاب بین حمایت از پیشه‌وری و یا دریافت امتیاز نفت شمال باشد، قطعا دریافت امتیاز نفت را انتخاب خواهد کرد، بالاخره تصمیم خود را برای اعزام نیرو به آذربایجان گرفت. در روز ۲۸ آبان‌ماه ۱۳۲۵ قوام با ارسال تلگرافی رمزی به استاندار آذربایجان خاطرنشان ساخت که اعزام ارتش به آذربایجان به منظور نظارت بر انتخابات صورت می‌گیرد و مقاومت در برابر آن، اقدامی ضد قانونی تلقی می‌گردد. همزمان برای جلوگیری از اقدامات تند پیشگیرانه ارتش شوروی، با ارسال پیامی به علاء، نماینده ایران در سازمان ملل، از او خواست بدون طرح شکایتی شورای امنیت را در جریان تحولات کشور قرار دهد. اول آذرماه ۱۳۲۵ نیروهای دولتی بعد از عبور از قزوین وارد شهر زنجان شده و مراکز حساس دولتی را اشغال کردند، پیشه‌وری و اعضای فرقه که خواهان مقاومت بودند، نظر مسکو را پیرامون اقدامات بعدی جویا شدند. چند روز بعد پاسخ استالین در اختیار سران فرقه قرار گرفت؛ او به آنان دستور داده بود از درگیری نظامی با ارتش ایران خودداری کنند تا مسئله مربوط به قرارداد نفت در فضایی صلح‌آمیز پیش برود. پیشه‌وری برخلاف تصمیم سران کرملین، مردم تبریز را به مقاومتی مسلحانه در برابر نیروهای دولتی فراخواند؛ اما این مقاومت یک هفته بیشتر دوام نیاورد و ارتش ایران در ۲۱ آذرماه وارد تبریز شد و زمام امور را به دست گرفت.»

 

 

خروج نیروهای شوروی از ایران

 

گام بعدی و مهم‌تر قوام در این دوره، خروج نیروهای شوروی از ایران بود که هاشمیان در بخشی دیگر از این مستند به آن می‌پردازد. وی با یادآوری توافقنامه قوام – سادچیکف که با سه موضوع خروج نیروهای نظامی شوروی از ایران، انتخابات مجلس پانزدهم و رفع غائله پیشه‌وری در آذربایجان گره خورده بود، انتخابات مجلس پانزدهم را برگه شانس در دستان قوام قلمداد می‌کند؛ برگه‌ای که او می‌توانست به بهانه آن روس‌ها را به خروج نیروهایشان از آذربایجان وادار کند چراکه به آن‌ها تاکید کرده بود امتیاز نفت شمال باید به تصویب مجلس برسد، پس عملا اعطای این امتیاز تا تشکیل مجلس پانزدهم عقب می‌افتاد. از طرفی روس‌ها نیز نیروهایشان را به عنوان پشتوانه‌ای برای کسب قطعی این امتیاز در آذربایجان نگه داشته بودند. قوام از این برگه شانس به نحو احسن بهره برد و «در ملاقات‌های مخفیانه در قم از مراجع شیعه از جمله آیت‌الله بروجردی درخواست نمود تا آذربایجان آزاد نشده انتخابات را تحریم نمایند.»

 

در نهایت «تاکتیک‌های سیاسی قوام در گرو کشیدن انتخابات مجلس و تصویب توافقنامه، همچنین تهدیدات شورای امنیت جواب داد و ارتش سرخ در اواخر اردیبهشت ۱۳۲۵ شمال ایران را تخلیه کرد.» جالب آنکه این عبارت بر روی پس‌زمینه‌ای از تصویر بدرقه گرم مردم آذربایجان از نیروهای شوروی و تکان دادن دستمال سفید برای آن‌ها خوانده می‌شود و در نهایت راوی، کسب این موفقیت بزرگ را برای قوام این‌گونه توصیف می‌کند: «خروج نیروهای ارتش سرخ، موفقیتی بزرگ برای قوام به حساب می‌آمد. آن‌ هم در هنگامه‌ای که نیروهای نظامی شوروی بیش از نیمی از اروپا را به اشغال خود درآورده و در حال برنامه‌ریزی درازمدت برای حضور در کشورهای بلوک شرق بودند.»

 

«رئیس‌الوزرا» در ادامه به تشریح اقدامات دیگر قوام از جمله تشکیل دولت ائتلافی، تشکیل حزب دموکرات، نقش وی در ورود نیروهای آمریکا به ایران، برخی اقدامات رفاهی او در کشور و در نهایت کشمکش میان او و شاه در اثر فشارهای انگلیس و آمریکا می‌پردازد - که در نتیجه رویکرد مثبت او به روس‌ها پیش آمده بود - اما مهم‌ترین بخش این مستند و بخش اعظم آن در واقع همان روایت اقدامات قوام در سقوط فرقه دموکرات آذربایجان و سپس خروج نیروهای شوروی در ایران است.

 

هاشمیان بر این نکته تاکید می‌کند که تلاش کرده در این مستند در یک موضع بی‌طرفانه نقش برجسته قوام را در تاریخ معاصر ایران بیان و مخاطب امروزی را با این سیاستمدار ایرانی آشنا کند و اذعان می‌دارد: «ممکن است من به عنوان کارگردان در طول ساخت فیلم به یک دریافت شخصی از سوژه برسم اما این دلیل نمی‌شود این دریافت شخصی را به خورد مخاطب دهم و این یک خطای فاحش است.» اما به رغم تلاش‌های او در جهت عدم القای نظراتش به مخاطب، به نظر می‌رسد «رئیس‌الوزرا» درصدد القای این ذهنیت به مخاطب است که همه آنچه قوام با آغوش باز و روی خوش به روس‌ها نشان می‌داد در جهت رسیدن به یک هدف بزرگ یعنی دفع غائله آذربایجان بود به همین منظور نیز از سویی با مراجع قم و از سوی دیگر با مقامات آمریکایی به طور پنهانی گفت‌و‌گو می‌کرد: «قوام طی تماس‌های پنهانی با آلن سفیر آمریکا در تهران در پی رایزنی در خصوص رد قرارداد نفت در مجلس و گرفتن حمایت آمریکا بود. قوام در پی آن بود که با رودررو قرار دادن دو قدرت آمریکا و شوروی، ریسک رد قرارداد نفت را برای ایران کم کند. جورج آلن هم در یک سخنرانی که در انجمن فرهنگی ایران و آمریکا ایراد کرد با حمایت از حق ایران بر منابع نفتی اعلام کرد ایران مختار است پیشنهاد شوروی را بپذیرد یا رد کند. بالاخره با آغاز به کار مجلس در ۲۹ مهرماه ۱۳۲۶ مجلس پانزدهم پس از شنیدن گزارش مفصل نخست‌وزیر، موافقت‌نامه ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی را رد کرد.» پیشنهادی که هرچند به نظر می‌رسد قوام با رد آن - توسط مجلس - به هر آنچه در این دوره می‌خواست رسید؛ اما در نهایت همین نیز موجب چرخش نگاه روس‌ها نسبت به وی شد. از این تاریخ به بعد دیگر تلاش‌های او برای پر کردن خلأ حمایتی روس‌ها به نتیجه نرسید و در نهایت کشمکش‌هایش با شاه – تحت فشار آمریکا و انگلیس – موجب استعفای او در ۱۸ آذر سال ۱۳۲۶ شد؛ استعفایی که پرونده موفقیت‌های او را در سپهر سیاست ایران برای همیشه مختومه کرد.

کلید واژه ها: قوام استالین آذربایجان فرقه دموکرات پیشه وری


نظر شما :