امروز چماقداری را از ریشه نکنید، فردا قربانی میشوید
نامه احمد خمینی به نمایندگان مجلس و پاسخ احمد صدر حاج سیدجوادی
«تاریخ ایرانی» متن کامل هر دو نامه را بازنشر میکند که همزمان شده با بررسی طرح دو فوریتی «مقابله با برهمزنندگان مراسم رسمی» در مجلس دهم شورای اسلامی با هدف برخورد با افراد خودسر.
***
نامه سید احمد خمینی به نمایندگان مجلس
بسمالله الرحمن الرحیم
حضور محترم نمایندگان مجلس شورای اسلامی، پس از عرض سلام، مسئلهای که یکی دو روز پیش در رشت و کوچصفهان اتفاق افتاد، یکی از جریانات خطرناکی است که اگر همگی دست در دست یکدیگر نگذاریم و برای علاجش فکری عاجل نکنیم، نمیدانم به کجا منتهی میشود و از طرفی امام بارها و بارها فرمودهاند که اظهار عقیده آزاد است و توطئه ممنوع. باز هرگاه یکی از افراد سرشناس جامعه انقلابی ما در یکی از نقاط ایران تصمیم به سخنرانی دارد، عده معدودی دست به آشوب و خرابکاری میزنند و با عنوان اعتراض به این موضوع یکی دو روز هم در این باره عده معدودی فریاد میزنند و صدایشان خاموش میگردد. نمیدانم چرا مسئولین مملکتی در این باره هیچ نمیگویند و چرا چماقداران را دستگیر نمیکنند و در مقابل مردم ستمدیده ما که تازه از زیر یوغ چماقداران رژیم پهلوی نجات پیدا کردهاند، محاکمه نمیکنند؟ چرا در این زمینه به ما نگفتند؟ به خدا قسم تاریخ درباره آنان قضاوت خواهد کرد.
آنچه موجب شد تا بر آن شوم چیزی بنویسم فقط و فقط به خاطر مسئولیتی است که احساس میکنم. مثلا در رشت برادرم آقای لاهوتی میخواهند صحبت کنند، روز قبل خدمت امام میرسند و بعد راهی رشت میشوند. در رشت عدهای محدود به سخنرانی ایشان حمله میکنند و مجلس را به هم میزنند و در مسجد نزدیک به دو ساعت او را زندانی میکنند. آیا میدانید چه کسی را زندانی میکنند؟ شخصی را که در رژیم شاه به اقرار همه باانصافها از تمام روحانیون دربند بیشتر شکنجه شده است. شخصی را که بعد از دو سال هنوز جای شکنجه در بدن او به خوبی پیداست، شخصی را که در طول ۱۵ سال مبارزه امام تماما زندان و یا مشغول به مبارزه در سطحی بالا بوده است، شخصی را که میتوان معلول انقلاب نامید، شخصی را که آقای هاشمی رفسنجانی میگوید او را به حدی زدند که وقتی با من مواجهش کردند او را نشناختم و او گوشهای خودش را میدید. شخصی را که پاهای او بعد از چهار ماه هنوز طوری مجروح بوده که قادر به ایستادن نبوده است، شخصی را که تنها برای اینکه به امامش فحش نداد چندین ساعت او را آویزان کردند، شخصی که تمام سردمداران امروز حاضر نبودند یک روز شکنجههای او را تحمل کنند.
آری عدهای جاهل یا آگاه و یا تحریککننده، او را در خط امام نمیدانند. کسی را در خط امام نمیدانند که هنوز یک هفته از عبارت امام که «هر کس لاهوتی را اذیت کند، من را اذیت کرده است» نمیگذرد. چرا؟ لابد برای اینکه او در نوارش از امام و انقلاب تعریف کرده است. خود او سخنرانیاش را لغو میکند؛ چراکه میداند عدهای میخواهند از نام او استفاده کنند و روز بعد در کوچصفهان سخنرانی میکند. دوباره همان عده به مجلس حمله میکنند و میگویند تحویلش بدهید. خانمش را که در ماشین نشسته بوده است بیرون میآورند و میزنند و بعد چرخ ماشینش را با گلوله ژ-۳ پنچر مینمایند و ساعتها او را در مسجد، خانه خدا، زندانی میکنند. در و پنجره مسجد را میشکنند که عمال شاه بعد از ۳۷ سال سلطنت او دست به این کارها نزدند. آخر چگونه میشود عمق فاجعه را ترسیم کرد؟
من به هیچ وجه کاری به آقای لاهوتی و آنچه که این روزها بر سر او میآید ندارم، من به سکوت مبارزین دیروز شدیدا اعتراض دارم. آخر فرض کنیم که این برادر با عدهای هم مخالف باشد و یا از عدهای هم خوشش نیاید، باید با او اینگونه رفتار کرد؟ به خدا قسم خوب است رادیو تلویزیون سخنرانیهای او را پخش کند و بعد قضاوت را به عهده مردم گذارد. خوب است مطبوعات در این زمینهها ساکت ننشینند. عزیزانم دعایی و خاتمی آخر چرا ساکتید و چرا هیچ نمیگویید، مگر چه مرگمان شده است؟ من از دیگران توقعی ندارم اما شما که امید ما بودید، دیگر چرا؟ لابد شما هم استدلالتان این است که اگر فریاد برآورید چماقداری بد است، ضدانقلاب از آن بهرهبرداری میکند. اگر امروز جلوی این از خدا بیخبران را نگیریم، فردا نوبت افراد دیگر میرسد. جریان چماق و چماقکشی یکی از بدترین و وحشتناکترین مسائلی است که اگر سریعا در راه علاجش برنیاییم برای هیچ کس هیچ نمیماند. دیروز او را مخالف میدانستند و امروز او را مسلمان نمیدانند و فردا این حکم بر تمام جاری است. آیا مسئولین رشت نمیتوانند عدهای معدود را دستگیر کنند، اگر نمیتوانند عدهای معدود را دستگیر کنند، اگر نمیتوانند اقرار کنند به او و مسئولیت سنگین امورشان را بر عهده کسانی که لایقترند بگذارند و اگر میتوانند چرا انجام نمیدهند؟ چرا فریاد برنمیدارند؟ بر چه کسی است تا این عمل وحشیانه و نفرتانگیز را که ضربه اساسیاش بر امام امت و جامعه انقلابی ماست پیگیری کند؟ آخر شد که هر کس که فکر کردند با او مخالف است، با او اینگونه رفتار نمایند، در مقابلش خانمش را که از خواهر عزیزترش میدارم بزنند، خانمی که بعد از آن همه شکنجهای که این مرد در زمان شاه شد هیچ تردیدی در حقانیت مبارزه شوهرش نکرد و هم اوست که این شبها هم شاهد ناله شوهرش از شکنجههای زمان شاه است. آخر چرا، چرا ناله و فریاد نمیکند و چرا از مردم نمیخواهد که آنان را بگیرند تا در مقابل همه مردم رسوایشان کنند؟ اگر واقعا نمیتوانند چرا ساکتاند؟ صریحا بگویند در مقابل ۲۰ تا ۳۰ نفر از اشرار، سپاه و شهربانی و بسیج عاجز است تا مردم خود اقدام کنند و حق یک مشت رذل پست را کف دستشان بگذارند.
نمایندگان بزرگوار، امروز شما در مقابل ملت شریف و عزیز مسئولید. اکثر شما مبارزان راه آزادی بودهاید، اکثر شما برای رهایی از اینگونه اعمال مبارزه کردهاید، آیا سکوت شما دلیل بر قبول اینگونه موضوعات نیست؟ آیا در جمهوری اسلامی باید با افراد اینگونه رفتار شود؟ آیا واقعا شما که فریاد جمهوری اسلامی را میزدید مقصودتان این جمهوری بود که عدهای اینگونه حیثیت افراد را لجنمال کنند و تمام افراد مسئول این مملکت از بالا تا پایین ساکت باشند؟ مگر پایههای جمهوری اسلامی را مسئولین امور تشکیل نمیدهند؟ مگر امام نفرمودهاند که مردم برای نفت و گاز قیام نکردهاند بلکه برای مسائل معنوی قیام کردهاند؟ کتک زدن، فحش دادن، بیحیثیت کردن افراد، نفت و گاز است؟ آیا باید همه آنطوری فکر کنند که این معدود خوششان بیاید و الا در خط امام نیستند؟
چرا برای عقاید مردم احترام نگذاریم و همه را غیرمسلمان بدانیم و فقط و فقط خودمان را در خط امام جا بزنیم؟ چندی پیش شخصی را امام پذیرفتند یکی از افراد و محافظ منزل امام فریاد زد «این لیبرال را راه ندهید» من گفتم برادر خود امام پذیرفتند مگر تو در چه خطی؟ گفت من در خط امام هستم و باید این شخص اینجا نیاید. این داستانی است که اگر کمی دامنهاش را وسیع کنید تمام جریانات از این قبیل میشود. امروز روح امام از جریان چماقداری در ناراحتی است، پس چرا مسئولین که بحمدالله در خط امام هستند با اینگونه امور مبارزه نمیکنند؟ چرا در چند دقیقه هر کسی و یا گروهی را بخواهند دستگیر میکنند ولی این چماقداران بیآبرو آزادانه با اسلام و امام هر کاری بخواهند میکنند؟ چرا مسئولین برای حفظ امام و اسلام اقدام لازم را نمینمایند؟ به خدا اسلام در خطر است و مردم از اسلام ساکت در مقابل این جریانات بری هستند. نمایندگان محترم و شریف، اگر تا زود است جریان چماقداری را از ریشه نکنید، فردا خیلی دیر است و شما خود قربانیان این نوع تفکر میشوید.
چماقداری، یک بینش سیاسی است که اگر دیر بجنبید، بر تمام جریانات سیاسی غلبه میکند. رادیو و تلویزیون میتواند در خنثی کردن اینگونه اعمال شرمآور نقش اساسی داشته باشد و مطبوعات هم همچنین، ولی متاسفانه در اینگونه امور ساکتاند. این شرف و حیثیت ملت است که با این رفتارها ضربه میبیند. میگویند خب به تو چه مگر چه کارهای؟ هیچ من یک فرد از افراد این مرز و بوم هستم که اشخاص را خوب میشناسم و خوب میدانم آنانی که امروز سنگ امام و انقلاب را به سینه میزنند، همان ترسوهای دیروزی هستند که بر سینه امام و انقلاب سنگ میزدند.
شما را به خدا بیایید در مقابل این نوع برخوردهای غیرمنطقی عکسالعمل مطلوب را نشان دهید. از شهربانی و سپاه و بسیج سوال کنید و ببینید که یک نفر اصولا دستگیر شده است یا خیر. اگر دستگیر شده است همانگونه که برای کشف کودتا عمل نمودند و بیش از هزار نفر را دستگیر کردند در این عمل هم که کودتایی است واقعی علیه انقلاب و اصالت ما، علیه ارزشهای عالی انسانیت، علیه عدالت اجتماعی، از یک نظر شروع کنند و سرنخها را پیدا کنند و بدون کوچکترین رودربایستی علنا آنها را محاکمه نموده و حکم اسلام را که محکومیت است درباره آنان جاری نمایند. آخر این نشد که هیچ کس در این مملکت مصونیت نداشته باشد، جز دستهای که همه ساز چماقداران را فریاد بزنند. باید با تمام قدرت بایستیم و از آنچه که قبل از انقلاب دفاع میکردیم دفاع کنیم و نگذاریم تعدادی معدود آبروی همه را ببرند. مگر عمال رژیم شاه به کاروانسرای سنگی حمله نکردند؟ مگر تعدادشان بیشتر از این بود؟ مگر با چوب و چماق نبودند؟ پس چرا همه فریاد وا اسلاما برآوردند؟ مگر چماق با چماق فرق میکند؟ گرچه میگویند در کوچصفهان مسلح به ژ-۳ هم بودهاند. چرا آنان که تا دیروز این اعمال را محکوم میکردند، امروز به یکدیگر میگویند خب برادر میدانی اینطور میشود چرا رفتی سخنرانی؟
ما میگوییم که یکی نیست به اینها بگوید او دیروز هم میدانست که گرفتار رژیم شاه میشود و رفت و دیروز یک عده دیگر عین این جمله را به او میگفتند. بارها گفتهام حرف بر سر لاهوتی نیست که دفاع از یک ارزش است. در جایی که امام میفرماید اظهار عقیده آزاد است، چرا با کمال خلوص نشود اظهار عقیده کرد؟
اتحاد و اتفاق یکطرفه نمیشود بلکه با داشتن دو نوع بینش برای پیروزی انقلاب باید همه در یک جهت حرکت نمایند و دعوا بر سر این است که چرا شما اسلام و مسائل اسلامی را تشخیص میدهید و ما نمیدهیم؟ از کجا شما اسلامشناس شدهاید و عدهای دیگر از مسائل اسلامی بدون اطلاع؟ درست که باید در خط امام که همان خط اسلام راستین است حرکت کرد، اما دعوا بر سر این است که از کجا شما راهبران این خط هستید و بقیه از اسلام هیچ نمیدانند؟ نه برادر، بیا پایین عشق و مقام و شهرت را بزدا، میبینی که جاهل محضی.
اینکه امام میفرماید توطئه هرگز. موضوع توطئه را از کجا فقط تو تشخیص میدهی و بس؟ شاید آنچه را که تو توطئه مینامی من آن را روشنگری نام نهم. اگر صاحب قدرت نباشی خیلی در درک موضوعات نظرت فرق میکند. اگر حکومت دست تو باشد و کسی بگوید کجایش کج است، نمیگویی توطئه است و اگر حکومت دست دیگری باشد و تو مجبور به اطاعت، میبینی که باید برای روشن شدن نسل امروز و فردا خودت را به آب و آتش بزنی و بگویی آنچه را میدانی. اینکه روشن است که حکومت چشم و گوش را کور و کر میکند. مطلب بر سر شناخت است، بیاییم مکتب و خط امام را بهانه قرار ندهیم، واقعیات را از آنان که واقعگرا هستند بپذیریم، اگر در خط امامیم، ببینیم امام با چه کسانی ملاقات میکند، آنان را بپذیریم نه اینکه مانند محافظ منزل امام، امام را در خطش ندانیم. والسلام.
نامه احمد صدر حاج سیدجوادی به سید احمد خمینی
بسمهتعالی
برادر عزیز حضرت حجتالاسلام آقای احمد آقا خمینی
نامه سرگشاده آن برادر ارجمند خطاب به نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی دیروز در روزنامهها منتشر گردید و مانند غالب شکواییههایی که از مردم به ما میرسد و چون سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند، همه ما را متاثر و یا لااقل متوجه کرد. مردم هم نامههایی از این قبیل و حتی دردناکتر از این به ما مینویسند و صدها گرفتاری و ناراحتی و مظالم چندی را بیان میکنند ولی ما که قادر به فریاد نیستیم، مسائل و مشکلات مردم را طی نامههای متعددی مینویسیم، به اولیاء امور و مصادر کار مراجعه میکنیم یا راهی به آنها نداریم یا نامههای ما ناخوانده پاره شد و بیاثر میماند. برادر عزیز چه کاری از دست ما نمایندگان جز گفتن، باز هم گفتن برمیآید. آن هم با جوی که به وجود آوردهاند. گفتن چقدر مشکل و چقدر سخت است.
این جوابی است که بنده برای آقای حاج احمد آقا خمینی تهیه کردهام. ملاحظه کنید آقای استاندار گیلان به جای اینکه نامه شما در دل سنگش اثر کند و چارهای بیندیشد شنیدهام که چگونه پاسخی به شما داده است. آیا این است وظیفه استانداری که امنیت استانی را به دست او دادهاند به جای اینکه چماقدار را از هر طرف که باشد دستگیر و تسلیم مقامات قضایی کند و برای جلوگیری از درگیری و زدوخورد تدابیری اتخاذ نماید، ببینید امروز چه جور جوابی به شما داده است و فردا چه پاسخی به من خواهد داد.
برادر ارجمندم آقای احمد آقا، من نمیدانم در نامه خود چرا تنها از چماقداری و اهانت به برادر عزیزمان لاهوتی نام بردهاید، آیا مسائل دیگری را که به لاهوتی و لاهوتیها میگذرد و دل آنها را به درد میآورد و فریاد وا اسلامای همه سوختگان برای اسلام را بلند کرده است، نشنیده و ندیدهاید؟ قبلا به شما عرض میکنم که لاهوتی را سالها است که میشناسم و از مبارزات ارزشمند او باخبرم همچنان که او مرا و پدران مرا میشناسد و از مختصر مبارزات من مطلع میباشد. چنان که خود ایشان میگفتند که در شکنجه آنقدر طاقتم طاق شده بود که اگر دو سه شلاق دیگر به من میزدند ناچار اسم تو را هم لو میدادم. شهامت و شجاعت آقای لاهوتی همین بس که در سال ۱۳۵۳ پس از آن همه ناراحتی و شکنجهای که در زندان کشیده بود، بلافاصله پس از آزادی دعوت بنده را به وسیله همین آقای هاشمی رفسنجانی پذیرفتند و با مخبر فرانسوی به وساطت بنده ملاقات کرده و کلیه مسائل و شکنجههایی که در زندان آریامهری به ایشان و فرزند عزیزشان و سایر زندانیان وارد شده بود، بازگو کردند و آن شخص را روشن نمود که در روزنامههای فرانسه منتشر گردید و اثرات غیر قابل انکاری به جای گذاشت. پس شخصیت لاهوتی برای همه ما بسی عزیز و پرارزش است؛ ولی برادرم، مردمی هستند که سوابق فعالیت و ارزش مبارزاتی لاهوتی را ندارند، اما به اندازه لاهوتی مظلوم واقع شده و حتی زندگی و حیات آنها از هم پاشیده است. از حال آنها یا خبر نداریم و یا مطلع هستیم، اما کاری از دستمان برنمیآید.
آقای احمد آقا، چرا در مورد این همه تهمت و افترا و دروغ و فریب و نیرنگی که به خورد جامعه داده میشود و جامعه را به فساد میکشد، سخن نگفته و نپرسیدید که چرا عدهای که در زمان رژیم فاسد گذشته در کافههای کنار رود سن به خوردن قهوه و گشت و گذار مشغول بودهاند، از دولت سر خون شهدای مظلوم این ملت به ایران برگشته، کلماتی از قبیل لیبرالیسم و امثال آن را که در زبالهدان تاریخ قرون وسطی مدفون بودند، بیرون کشیده برای لجنمال کردن عدهای مسلمان و متعهد و مبارز به سر و صورت این و آن میپاشند و به هواخواهان خود که به زیر جامه علامت داس و چکش دارند، دستور دادند که به هر لباس درآمده و به هر صورتی در نهادهای مختلف ظاهر شوند و مردم را گرفتار و عاصی کنند به حدی که از روحانیت و اسلام بیزار بشوند و آخر همانند بعد از ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲مملکت را به دست امپریالیزم آمریکا و روس و انگلیس بسپارند و مجددا برای خوشگذرانی به خارج عزیمت کنند و ما متاسفانه از نقش خائنانه این افراد غافل هستیم و آنها همچنان هشیارانه به تخریب مملکت و مخصوصا به تشبیه اسلام مشغول هستند.
برادر عزیز، مسائل و مشکلات یکی دو تا نیست. مگر نمیدانید که این پاکسازیها چه به روز مردم آورده است؛ چه افرادی بیگناه یا باگناه مختصری را که به هیچ وجه مستحق مجازات سنگین و حتی متوسط نبودهاند، به روز سیاه نشانیده است و این انقلابیون بعد از انقلاب که متظاهر به اسلام هم شدهاند چه اعصابی از مردم خرد کرده و چه خانوادهها را که به نیستی و نابودی کشانیدهاند. شما میدانید که فلسفه مجازات عبرت جامعه و تنبیه مجرم و مباشر جرم است. آقایان از این همه پاکسازی آخر چه نتیجهای گرفتهاند جز اینکه عدهای قادر به کار و نافع به حال جامعه را از کار بیکار کرد. خود آنها را بعد از مدتی خدمت به دولت محتاج و سرگردان خیابانها نموده و جامعه را از استفاده از وجود آنها بازداشتهاند. من به شما نشان میدهم افرادی که رئیس حزب رستاخیز و یا عضو دائمی آن بودهاند، کار میکنند و افراد بیچاره که فقط چند ماه عضویت آن داشته پاکسازی شده و امثال این قبیل مثالها که فراوان است. چرا از گرفت و گیرهایی که منجر به محکومیت بیگناهان و مصادره اموال آنها میشود، سخن نگفتید. چه افرادی که بیگناه یا باگناه مختصر به زندانهای درازمدت و مصادره اموال محکوم گردیدهاند و اگر بیگناهی کسی محرز گردید دیگر اموالی نمانده است که به او پس بدهند. چرا ریختن به منازل مردم و بردن اموال و ناراحت کردن زن و بچه مردم را نمیگویید که متوالیا اتفاق میافتد.
چرا وضع گرانی و رکود اقتصادی که فقرا و مستضعفین را به جان آورده یادآوری نکردهاید و خلاصه چرا نفرمودید مردم احتیاج به امنیت قضایی و سیاسی و اجتماعی دارند؟ و پیوسته نگران حیثیت اجتماعی و آبروی خود هستند که مختصر چیزی از بین میبرد. برادر عزیز، نشان عدم وجود امنیت قضایی همین که این چوب و چماق دیروز بر سر مردم عادی فرود میآمد، امروز با اسلحه به سینه لاهوتی نشانه میروند. فردا معلوم نیست با تیربار و تانک سراغ کدام عزیزی خواهند رفت. چرا مسئولین امر با وجود تذکرات فراوان و نامههای متعدد ما ریشه چماقداری را معرفی نکردهاند اگر بگویند ریشه و حقیقت آن را پیدا نکردهاند که قطعا باورکردنی نیست.
برادر عزیز، آقای احمد آقا کرم کردید جلو افتادید و فریاد کشیدید و به نمایندگان مجلس شورای اسلامی هشدار دادید، راستی کرم کردید و به قول اعراب «بأبه اقتدی عدی فی الکرم و من یشا به ابه فما ظلم» اما برادر تنها به حرف هر چند یک بار داد کشیدن نباشد. بیایید و عمل کنیم. شما به پدر بزرگوارتان رهبر عالیقدر ما اقتدا کرده جلو افتادید. میدانید که مردم مسلمان ایران در رژیم فاسد پهلوی تحت رهبری پدر بزرگوارتان تنها به گفتن الله اکبر در تاریکی شب اکتفا نمیکردند بلکه در روشنایی روز با مشت خالی و سینه باز به جنگ تانک و سرنیزه و تفنگ میرفتند و شهید میدادند. امروز هم شبها الله اکبر میگویند و روزها به جنگ سختیها و گرانیها و مشقتها و صدامها میروند و شهید فراوان میدهند. شما کرم کردید و فریاد بجایی زدید و چه خوب که قبل از برخاستن فریاد تا به جایی که مردم را مضطرب کند و به گمراهی بکشاند، فریاد شما به موقع بلند شده است.
برادر عزیز من پیشنهاد میکنم که از امام امت بخواهیم که هفت نفر شخص مورد اطمینان که خود از مجلس انتخاب میکنند، زیرا همه نمایندگان مجلس دلسوخته و دلسوز اسلام میباشند، یک نفر هم شما باشید این جمع به قدرت قانونی ولایت فقیه مشکلات و مسائل کشور را از اختلافات سران کشور گرفته تا به مشکلات و مسائل و ناراحتیهای مردم رسیدگی کرده و به عرض امام و مجلس برسانند و راه چاره بیندیشند. اگر این پیشنهاد را نمیپذیرید چند نفر از آقایان و خانمهای مجلس را شما دعوت کنید و از آنها راه چاره بخواهید شاید پیشنهاد بهتری مطرح نمایند؛ اما زودتر تا فاجعهای به بار نیامده باید هرچه زودتر اقدام کنیم. دو صفحه هم از این نوشتهام مانده است که بعد تقدیم برای انتشار خواهد شد.
نظر شما :