مصدق از زبان مردم دیروز و امروز
گزارشی که پس از ۳۸ سال تکمیل شد
فرزانه ابراهیمزاده
تاریخ ایرانی: این گزارشی است که پس از ۳۸ سال تکمیل میشود؛ ۵۰ سال بعد از درگذشت محمد مصدق. گزارش اول در روزنامه «آیندگان» منتشر شده در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷؛ در اولین سالی که مطبوعات ایران ۲۵ سال پس از کودتای ۲۸ مرداد و ۱۲ سال بعد از درگدشت مصدق توانستند درباره نخستوزیر دولت ملی بنویسند. خبرنگار آیندگان سراغ مردم کوچه و بازار رفته و درباره سیاستمداری پرسیده که در حصر خانگی و سکوت خبری – حتی خبر درگذشتش – بسر برده و نام و نشانش را نه در کتابها و روزنامهها که در شنیدهها و دیدهها میشد یافت. «تاریخ ایرانی» به همان شیوه سراغ مردمانی از آن دست رفته تا گزارش آیندگان را با نگاه امروزیان تکمیل کند؛ میتوان در خلال این ۳۸ سال تفاوت یا تشابه در نگاهها و نگرشها را یافت:
گزارش روزنامه آیندگان
اختناق ۲۵ سال گذشته، به نسل تازه امکان نداد که مصدق را بشناسد؛ زیرا جوانها میدیدند که پدرانشان، نام مصدق را آهسته بر زبان میآورند و رژیم نیز میکوشید تا نام او را - با ارعاب - از تاریخ سیاست ایران حذف کند. پس از گذشت آن سالها، نشستن پای صحبت چند تن از مردم کوچه و بازار که مصدق و مبارزات او را به خاطر میآورند، میتواند نمایانگر دیدگاههای آنها درباره این مرد مبارز باشد.
مردم نسبتا مرفه بودند
۵۶ ساله - کاسب بازار: دکتر مصدق صادرات و واردات را پایاپای کرد. در آن زمان کارخانههای داخلی و کشاورزان مازاد بر مصرف داخلی را صادر میکردند، مردم نسبتا مرفه بودند. تقریبا در تمام ادارهها کارهای اربابرجوع سریع و درست انجام میشد.
بقال و کاسب را راه میدادند
۶۷ ساله - کارگر چرمسازی: نظر کارگر و بازاری و تاجر و غیره، نسبت به دکتر مصدق خوب بود. من اربابی داشتم که مایل بود برود به محضر دکتر مصدق و هیچ وقت موفق نشد، میگفت من را راه نمیدهند ولی بقال و کاسب را راه میدهند. در آن موقع وضع بازار خوب بود، ارزاق هم فراوان بود.
مصدق و حزب توده
کفاش ۵۳ سالهای که هوادار حزب توده است: ۴۰ سال است که طرفدار حزب توده هستم. حزب توده با مصدق بحثهایی داشت. طرفداران مصدق با حزب توده مخالف بودند. شبها در خیابان نادری و اسلامبول (از سر کوچه شیروانی تا میدان بهارستان) مردم دسته دسته میایستادند و بحث میکردند و گروهی بودند که با چماق میآمدند و مردمی را که بحث میکردند کتک میزدند. وقتی حزب توده و مصدق به هم نزدیک شدند، توسط حزب سفارت انگلیس بسته شد و بعد هم که آیزنهاور به ایران آمد حزب توده میتینگ داد. حزب توده به مصدق خیانت نکرد بلکه همیشه به مصدق میگفت که باید جبهه واحدی تشکیل بدهیم تا بتوانیم جلوی کودتا را بگیریم. مصدق به مردم ضعیف کمکهایی کرد منجمله زمینهای مقابل چهارصد دستگاه را در اختیار طبقه کمدرآمد و محروم گذاشت و زمینهای نازیآباد را هم با قیمت خیلی ارزان در اختیار مردم ضعیف و کمدرآمد گذاشت.
موقعیت را از دست داد
یک پیرمرد بازاری: در روزهای اولی که مصدق روی کار آمد، هزاران وعده و وعید داد و کمتر عمل کرد. من نمیدانم که در پشت پرده چه خبر بود. مصدق در آن سالها خیلی کارها میتوانست بکند. مصدق از دوران طلایی که او و مردم ایران به دست آورده بودند میتوانست استفاده کند و کارهای زیادی را برای مملکت بکند ولی متاسفانه این موقعیتها را از دست داد.
مصدق خیلی مبارزه کرد
یک مغازهدار ۵۵ ساله: مصدق با قوامالسلطنه دست و پنجه نرم کرد و کمر قوام را شکست و خود نخستوزیر شد و هر روز میتینگ میدادند. من در تمام تظاهرات شرکت میکردم. شعارهای ما در آن موقعها «مرگ بر چرچیل»، «مرگ بر انگلیسیها» و «یا مرگ یا مصدق» بود. مصدق جدا برای ملی کردن نفت خیلی مبارزه کرد.
عدهای ناآگاه، خانه مصدق را آتش زدند
یک باغبان ۷۰ ساله: خدمتی که مصدق به ایران کرد هیچ یک از رجال ایرانی نکردهاند. او کوشش کرد نفت را ملی کرد ولی عدهای ناآگاه و خریده شده، به سرکردگی شعبان بیمخ و دار و دستهاش که آن هم جیرهخوار شاه و دربار بود به خانه مصدق ریختند و خانهاش را آتش زدند و تمام منافع نفت را دوباره خاندان پهلوی و اربابانش به دست گرفتند.
اگر مصدق به ما اسلحه میداد
یک پیشهور ۵۱ ساله تبریزی: در زمان مصدق من در بازار تبریز مغازه داشتم و هر وقت که میگفتند دکتر مصدق گفته است بازار را تعطیل کنید، ما این کار را با جان و دل انجام میدادیم. مردم با هم متحد بودند. لباسهایی به اسم مصدق تولید میشد که قیمت آنها ارزان بود و به لباس مصدقی مشهور بود، مردم از این لباسها زیاد میخریدند؛ چراکه کمکی میشد به بودجه مملکت. من خودم همیشه اوراق بهادار و قرضالحسنهای را که دکتر مصدق انتشار داده بود، میخریدم زیرا آمریکا و انگلیس از نظر خرید نفت و اقتصادی، ایران را تحریم کرده بودند و مصدق برای رفع کمبود بودجه مملکت احتیاج به پول داشت. موقعی که کودتا شد من در منزل بودم که شنیدم کودتا شده است. در خیابان پهلوی دیدم که فاحشهها سوار بر ماشین شدهاند و به همراهی لاتها و چاقوکشها ضرب میزدند و شادمانی میکردند. من از شدت ناراحتی چند روز مریض شدم. مصدق آدم بزرگی بود و آدمهای بزرگ اشتباهات بزرگی مرتکب میشوند. اگر مصدق در آن موقعها به ما اسلحه میداد، کودتای ۲۸ مردادی به وجود نمیآمد. درست یادم است که روز قبل از کودتا مردم جمع شدند و از مصدق اسلحه خواستند و مجسمههای شاه را پایین آورده بودند ولی دکتر مصدق به مردم اسلحه نداد. اشتباه دیگر مصدق این بود که سرلشکر زاهدی را که در مجلس متحصن شده بود توقیف نکرد و او را آزاد گذاشت تا اینکه دیدیم که بر علیه خود او کودتا کرد. مهربانی و دلسوزی مصدق در بعضی موارد کار دست مملکت داد.
شایعه وابستگی مصدق
یک دهقان اهل سراب: مردم در زمان مصدق میگفتند که او با شاه بستگی دارد و این نقش را بازی کرد تا گروههای سیاسی مخفی مثل حزب توده را از پناهگاهها بیرون بکشند و آنها را توقیف و اعدام کنند؛ ولی بعد بر همه مردم روشن شد که مصدق وطندوست و طرفدار مردم و ضد آمریکا و انگلیس است.
مصدق مبارز بزرگی بود
یک مغازهدار ۵۶ ساله: من همیشه در تظاهرات و راهپیماییهایی که به طرفداری از دکتر مصدق بود شرکت میکردم. من میدانستم که مصدق طرفدار ملت و ضعفا است. اوراق قرضهای را که مصدق به منظور کمبود بودجه نشر داده بود خریداری میکردم.
شاه و مصدق
سید حسین حسینی، آشپز ۵۹ ساله: آمریکا با شاه قراردادهای ظالمانه زیادی داشت و چون میخواست این قراردادها را فسخ کند در صورتی میتوانست که شاه عوض شود؛ بنابراین شاه از مصدق خواست که مدتی به جای او سلطنت کند تا در این مدت قراردادهای آمریکا از بین برود ولی مصدق به خاطر وطنپرستی حاضر نشد شاه سر کار بیاید و برای همین بین آنها جنگ شد.
گزارش «تاریخ ایرانی»؛ ۳۸ سال بعد
پشت مصدق را خالی کردند
کاسب بازار، ۷۰ ساله: تا جایی که میدانم دکتر مصدق آدم فوقالعاده خوبی بود. کارهای خوبی در تاریخ ایران انجام داده است. برای مردم کار میکرد و به فکر مردم بود. در آخر هم دچار اشتباهاتی شد و چیزهایی را در نظر نگرفت و همین باعث شد اذیت شود و آن اتفاقات برایش بیفتد. اتفاقاتی که به نظرم به خاطر اشتباه خودش هم بود. او نتوانست برنامههایش را اجرا کند، پشتش را هم خالی کردند. همین شد که کارهایی که فکر کرده بود را انجام نداد و از کار برداشتنش.
مصدق اسمی رویایی است
چرمفروش، ۶۴ ساله: خاطراتی که شما میخواهید برای کسانی است که معلومات تاریخی کامل دارند. ما کاسب هستیم. ما مصدق را با سابقه نیک میشناسیم و برایمان اسمی رویایی است. اینکه مصدق مرد بسیار خوبی بود؛ چیزی است که ما میدانیم و غیر از این هم نیست. قضاوت اصلی را تاریخنویسان کردهاند. تاریخنویسان هم چند دسته هستند و هر کدام هم فکر میکنند نظرشان درست است. او که طرفدار دکتر مصدق است یک جور مینویسد و او که بر ضد دکتر مصدق است جوری دیگر. تاریخ هیچ وقت بیطرف قضاوت نمیکند؛ اما شما اگر از مردم بپرسید همین چیزی را میگویند که من گفتم.
مصدق خانهاش را بخشید
فروشنده بازار، ۷۴ ساله: دکتر مصدق آدم مثمرثمری برای جامعه ایرانی بود. خانهای در شیخ هادی داشت و یک خانه هم در خیابان فلسطین امروزی داشت که میدانم بعد از ۲۸ مرداد آن را دوباره ساختند و دیگر آن شکلی نیست. اینها چیزهایی است که مردم عادی میدانند. درباره این خانهای که در شیخ هادی داشت من چون بچه آن محله هستم میدانم. این را کمتر کسی میداند. آن خانه را به بنده خدایی که خانه نداشت، بخشید. پیرمردی بود که چند سالی در آن خانه زندگی کرد. فوت کرد. او عرضه استفاده از آن ملک را نداشت. بیرون خانه مینشست و میخ و رنگ میفروخت. خودش را هم تکان نمیداد. همان جلوی در خانه مینشست و بساط پهن میکرد. بعد از مرگ بچههایش خانه را خراب کردند و از نو ساختند. ازشان بپرسید مصدق کیست میگویند ما نمیشناسیم. اصلا مصدق کدام است اینجا خانه خودمان بوده است.
یک عده از ملی شدن نفت عصبانی بودند
فرشفروش تبریزی، ۵۵ ساله: دکتر مصدق آدم خوبی بود و در دورانی که بر سر کار بود مثمرثمر بود. اینها هر چه بگویند شاخ و برگ است. کسانی که در سیاست مسیرشان را درست بروند اختلافاتی با هیات حاکمه دارند. دکتر مصدق هم همینطور بود. بعد از آن طرف کسانی هستند که با ایجاد اختلاف این دعواها را بیشتر میکنند. در بیست و هشت مرداد هم همینطور شد؛ یک عده بابت ملی شدن صنعت نفت عصبانی بودند و کاری کردند که علیه دکتر مصدق کودتا شود و دولت سقوط کند. تازه وقتی کودتا کردند که شاه فرار کرده بود. دکتر مصدق هم تنها ماند.
مصدق تقلا میکرد وضع بهتر شود
خردهفروش، ۸۰ ساله: دکتر مصدق هم یک زمانی برای خودش حکومت میکرد، نخستوزیر بود و کارهایی کرد. تا جایی که یادم است نفت را ملی کرد و تقلا میکرد وضعیت کشور بهتر شود. کارهای زیربنایی خوبی انجام داد. همان ملی شدن نفت، کار مهمی بود. من صد درصد طرفدارش بودم و الان هم کارهایش از یادم نرفته است. کارهای خیر کرده بود. روز ۲۸ مرداد را کاملا یادم هست. در آن روز دربار کودتا کرد و شعبان بیمخ و یک مشت چاقوکش را به خیابان ریختند و دکتر مصدق و یارانش را گرفتند. کودتا توسط چاقوکشها انجام شد. عصر ۲۸ مرداد همه به خیابانها ریختند، البته از ظهر شروع شد. «ما شاه میخواهیم» از همان ظهر شروع شد. من در آن روز بازار بودم. بازار به هم ریخت، کلا همه تهران به هم ریخت. اینقدرها هم طول نکشید. خانه مصدق را محاصره کردند. دکتر فاطمی فرار کرد و بعدا او را گرفتند، بگیربگیر شروع شد، حکومت نظامی شد و آزادی کم شد، بعد ساواک به وجود آمد و مصدق هم به احمدآباد تبعید شد. اینها هم به این خاطر بود که مصدق نفت را ملی اعلام کرد.
مصدق پدر ماست
آشپز، ۷۰ ساله: یادم هست که مصدق نخستوزیر شد و بعد هم رفت؛ یعنی یک زمانی صبح میگفتند «زنده باد مصدق» و عصر میگفتند «مرگ بر مصدق». در زمان مصدق شعار میدادیم «مصدق پدر ماست، این مرد مبارک به خدا تاج سر ماست.»
مصدق آدم خوبی بود
مغازهدار، ۶۰ ساله: مصدق خیلی آدم خوبی بود. کارهای مهمی انجام داد، برای همین هم اسمش در تاریخ مانده است. مگر آدمها الکی اسمشان در تاریخ میماند؟ باید کار خوبی انجام داده باشند که در تاریخ ثبت شوند. مصدق هم آدم خوبی بود که اسمش باقی ماند. ما که در آن زمان نبودیم از همه شنیدیم که آدم خوبی بوده است. برای همین هم انگلیسیها کودتا کردند. همه اینها را در تاریخ نوشتهاند، آنجا بخوانید.
همان که نفت را ملی کرد؟
باغبان، ۶۰ ساله: دکتر مصدق همان که نفت را ملی کرد؟ ما که خیلی یادمان نیست. آن وقتها من در تهران نبودم. از آن روزها فقط همین را به خاطر دارم که میگفتند دکتر مصدق در مجلس بست نشست و نفت را ملی کرد. بعد هم که شاه و اشرف با آمریکاییها دست به یکی کردند برش داشتند.
یک خیابان کوچک هم به نام مصدق نیست!
دانشجو، ۲۲ ساله: دکتر مصدق مرد وطنپرست ایران که تا امروز هیچ کس قدرش را ندانسته است. اینکه سوال کردن ندارد. من که آن زمان نبودم، پدرم هم نبودند اما از پدربزرگ و... شنیدهام و در کتابهای تاریخی هم خواندهام که دکتر مصدق آدم بزرگی بود. هیچ کاری هم که نکرده باشد همین که نفت را ملی کرد کار بزرگی بود. شما ببینید کسی که سال ۱۳۳۲ جلوی شاه و انگلیس بایستد و یک کلام بگوید نفت ایران ملی است، این کار کمی نبود. برای همین هم به لاتهای تهران پول دادند تا دولتش را ساقط کنند. اگر دکتر مصدق و یارانش نبودند نفت ما هنوز دست شرکت نفت انگلیس بود؛ اما چه کسی قدر این کار را دانست؟ هیچ کس. الان در تهران یک خیابان کوچک به اسم مصدق نیست. به اسم نفت خیابان داریم اما خیابان مصدق کجاست؟ ما کلا به آدمهای بزرگی مثل مصدق اهمیت نمیدهیم.
همین نفت ما را بدبخت کرده
مغازهدار، ۳۷ ساله: دکتر مصدق؟ باید بشناسم؟ نویسنده بوده یا سیاستمدار؟ خانم الان دم عید است و باید به فکر این باشیم که چطور خرج شب عید را دربیاوریم و بتوانیم چکها را پاس کنیم. در این وضعیت رکود اقتصادی و پایین بودن قیمت نفت، چه کسی به فکر این است که ببیند دکتر مصدق که بوده و چه کار کرده است. دروغ میگویم؟ حالا میگویید نفت را ملی کرده است. همین نفت ما را بدبخت کرده. باور کنید اگر نفت نداشتیم حداقل خیالمان راحت بود؛ اما حالا چه؟
گفتند نفت را ملی کرده است
راننده تاکسی، ۷۳ ساله: من خیلی از دکتر مصدق چیزی به یاد ندارم. همینقدر میدانم که همه میدانند. گفتند نفت را ملی کرده است و بعد ۲۹ اسفند تعطیل شد. حالا خیلی یادم نیست چه اتفاقی افتاد؟ اما همه میگفتند کار دکتر مصدق است و عکسش را در روزنامه میزدند. ۲۸ مرداد فقط ۱۰ سالم بود، مدرسه میرفتم. هر چه درباره دکتر مصدق شنیدم هم از پدرم بود. خانه ما آن موقع در همین میدان بهارستان بود. یک روز مردم میریختند میگفتند «مرگ بر شاه» و یا «مرگ یا مصدق» و عصرش شعار «مرگ بر مصدق خائن» میدادند. هر کس هم این شعار را نمیداد میگرفتند میزدند. میگفتند اینها طرفداران شعبان جعفری بودند که در همین خیابان پارکشهر یک زورخانه داشت. این را یادم هست. بعد هم گفتند هر کس طرفدار دکتر مصدق و حزب توده است میگیرند میاندازند زندان، آن هم زندان قصر که رفتنش با خودش بود برگشتنش با کرامالکاتبین.
نظر شما :