سفر شاه به آلمان؛ آغاز با کمدی، پایان با تراژدی
گزارشی که اشپیگل۵۰ سال قبل درباره تظاهرات دانشجویان ایرانی نوشت
تاریخ ایرانی: ماموران پلیس، ایستگاه مرکزی راهآهن شهر آوگسبورگ را تخلیه کردند، همه ایستگاههای خارج از شهر را بسته و همه پلها را به محاصره خود درآوردند. گشتیهای پلیس با سلاحهای خودکار و مسلسلهای سنگین در زیر پلهای راهآهن مستقر شدند. سه فروند هلیکوپتر بر فراز ساختمانهای راهآهن چرخ میزدند و یک پزشک ارشد خود را برای یک عمل جراحی اورژانسی آماده میکرد.
کوتاه زمانی پیش از ورود قطار ویژهای که همه این عملیاتها برای حفاظت از آن بود، چندین قطار خالی بر روی خطوط آهن کناری مستقر شدند تا بدین ترتیب از خط اصلی محافظت شود. سپس راس ساعت ۱۶:۱۸ بود که قطار وارد شد، از ایستگاه گذشت و به راه خود ادامه داد.
این لشکرکشی پیشگیرانه در آوگسبورگ که روز چهارشنبه گذشته شاهد آن بودیم در واقع بر اساس اقدامات حفاظتی توافقشده میان دولت فدرال و دولت ایالتی انجام میگرفت. همه این توافقهای حفاظتی و امنیتی برای دیدار رسمی میهمانی از مشرقزمین بود؛ یعنی محمدرضا پهلوی، شاهنشاه آریامهر، ۴۷ ساله و حاکم ایران که همراه با شهبانویش فرح دیبای ۲۸ ساله برای دیداری هشت و نیم روزه به جمهوری فدرال آلمان آمد و به گفته یکی از شهروندان ساکن مونیخ: «چند روز رنگهای سبز و آبی از جلوی چشم ما رژه رفتند.»
منظور از رنگهای سبز و آبی در واقع رنگ لباسهای ماموران آلمانی است؛ زیرا در این مدت ۳۰ هزار پلیس آلمانی، حفاظت از جان شاه را بر عهده داشتند و این در حالی است که در سراسر ایران این تعداد ژاندارم وجود نداشت. آلمانیها ماموریت داشتند که به گفته سخنگوی وزارت کشور، حتی در توالت نیز از جان شاه محافظت کنند و تا پشت در توالت همراه او باشند! حتی اگر این حفاظت به قیمت جان یک انسان در برلین تمام شود.
«شاه شاهان» به مانند همیشه کفشهایی ورنی به پا داشت و در همان حال مسئولان امنیتی آژیر خطر را کشیدند. اتوبانها و همه قسمتهای شهر مسدود و قرق شدند به مانند همان اتفاقی که چند روز پیش در دویسبورگ و مرکز مونیخ شاهد بودیم. مالکان خودروهای گرفتار در ترافیک قفلشده، به خانههایشان رفتند و پلیس به هزینه مالکان، همه ماشینها را به نقاطی دیگر بکسل کرد. تعداد خودروهایی که در مقابل ساختمان راهآهن رها شده بودند به ۶۰ دستگاه میرسید که همه آنها توسط پلیس و البته به هزینه صاحبانشان از محل دور شدند.
حریم هوایی مقر صدراعظم تا ارتفاع ۲۵۰۰ متری محدوده پرواز ممنوع اعلام شد و افزون بر آن بر روی زمین نیز به شعاع ۶۰۰ متر قرق شده بود. غواصان نیروهای ویژه در پاسگاههای کنار رود راین مستقر شده و بسیاری از کشتیها را برای اطمینان از عدم وجود مواد منفجره بازرسی میکردند. مسیری که شاه با قطار سفر میکرد، شاهد حضور مردانی بود که هر لحظه این آمادگی را داشتند که بمبهای کار گذاشته شده احتمالی توسط تروریستها را کشف و خنثی کنند.
وضعیت عجیبی بود و میزبانان به شدت هیجانزده بودند، به طوری که «ورنر فیگن» وزیر کار (از حزب سوسیالدموکرات) که کوتاه زمانی پیش از ورود شاه با یک هواپیمای مسافربری به فرودگاه کلن وارد شده بود، به همراه دیگر مسافران به اتاقی دربسته هدایت و حتی رانندهاش توسط یک پلیس مسلح مورد بدرفتاری قرار گرفت.
در کاخ برول واقع در شهر بن، یعنی همان جایی که ارکستر مخصوص قطعاتی از باخ را برای پادشاه اهل آن سرزمین خشک مینواخت، هر لحظه صدای بوق دستگاههای بیسیم ماموران فراکپوشیده پلیس به گوش میرسید و قبل از آنکه شاه در سوئیت ۴۶۱ هتل «آیزن هوت» واقع در روتنبورگ و در زیر یک نقاشی اثر پادوآ بخوابد، فرمانده پلیس بن فرمان بازگشت ماموران پلیس از خیابانهای پایتخت را صادر کرده بود.
دیدار شاه از آلمان یک دیدار کامل و تمامعیار به حساب میآمد. به گزارش روزنامه «زود دویچه» شاه که خود گرداننده یک حکومت پلیسی است، از مدتها قبل برای این سفر برنامهریزی کرده بود. در آغاز ماه می، فرماندهی پلیس آلمان و کارشناسان ایرانی نیز نشستهای مشترکی در محل وزارت کشور دولت فدرال برگزار کرده بودند.
بیش از همه نگرانیها بر سر یک «خطر مستقیم» بود اما این خطر به دلیل «ذهنیت کاملا بیگانه حملهکنندگان بالقوه» پیچیدهتر میشد؛ زیرا نزدیک به ده هزار کارآموز و دانشجوی ایرانی در آلمان زندگی میکنند که بر اساس اعلامیه منتشره توسط سازمان موسوم به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور «رژیم دیکتاتوری شاه را محکوم میکنند.» به دلیل همین نگرانیها، اداره اتباع خارجه شهر مونیخ اعلام کرد: «در راستای منافع جمهوری فدرال آلمان و برای پرهیز از به وجود آمدن هرگونه خدشهای در روابط سیاسی و دیپلماسی کشور تصمیم بر این گرفته شد که اپوزیسیون ایرانی در قرنطینه قرار بگیرد.» [منظور از قرنطینه، اعمال محدودیت در فعالیتهای سیاسی و برگزاری مراسم در اماکن غالبا سرپوشیده و محافظتشده بود.]
از قرار معلوم ایدهآلترین قرنطینه برای اپوزیسیون ایرانی ساختمانهایی در سواحل دریای شمال بود که البته بعدا هتلی در زاورلند برای این کار در نظر گرفته شد؛ اما آلمانیها به این محدودیتها نیز اکتفا نکرده و اعلام کردند که ایرانیهای مقیم آلمان در طول بازدید شاه از این کشور، حق ورود و خروج از آلمان را نداشته و افزون بر آن هرگونه فعالیت سیاسی را برای این گروه طی این مدت ممنوع اعلام کردند. از سوی دیگر پلیس اعلام کرد که همه ایرانیهای مقیم آلمان در طی مدت اقامت شاه هر روزه بین ساعت ۱۰ تا ۱۶ به ادارات پلیس محلی مراجعه کنند، در غیر این صورت پیامدهایی از جمله اخراج از آلمان در انتظار آنان خواهد بود. در برخی موارد ماموران پلیس برای اجرای این دستور خودسرانه عمل کرده و شخصا تصمیم گرفتند؛ به عنوان مثال در یک مورد با تشخیص خودشان سراغ چند پزشک متخصص ایرانی رفته و آنها را از اتاق عمل و بخش رادیولوژی بیرون کشیده و اقدام به بازجویی از آنان کردند.
در سراسر ایالت بایرن ۱۰۷ ایرانی از نزدیک به ۲۰۰۰ ایرانی مقیم مونیخ طی محاکمههایی کوتاه حکم خروج از ایالت را گرفته و به آنان اخطار داده شد که طی سفر شاه به هیچ عنوان به ایالت بایرن بازنگردند: «این حکم قطعی و غیرقابل تجدیدنظر است.»
سپس نوبت به دوستان و عشاق ایرانیهای اخراجی رسید که با نوشتن نامههایی سرگشاده خطاب به مقامات رسمی نسبت به اخراج و ایجاد محدودیت برای این گروه اعتراض کنند: «... ما از سالها پیش با این افراد دوستانی صمیمی هستیم. با آنها خندیده و همراه با آنها گریستهایم.» اما هفته پیش موردی برای خنده و خوشحالی برای آنها وجود نداشت. سفر اخیر شاه به آلمان نیز هیچ شباهتی به سفر قبلیاش به این کشور نداشت. شاه در سفر سال ۱۹۵۵ همراه با همسر سابقش ثریا به آلمان آمده و بدون تشریفات به بارهای آبجوفروشی و سینماها سر زد و فیلم «علیبابا و چهل دزد بغداد» را در مونیخ تماشا کرد، اما این بار هیچ تماسی با مردم عادی نداشت.
بدینترتیب اصولا امکانی برای ایجاد مزاحمت علیه شاه وجود نداشت و در هر نقطهای چنانچه دانشجویان دست به تظاهرات میزدند با خشونت شدید پلیس روبهرو شده و پراکنده میشدند. در روتنبورگ دو مامور پلیس به مردی که شعار «مرگ بر شاه» میداد حمله برده و در نهایت به کمک مامور سوم او را با خشونت بازداشت کردند. در شهر بن نیز یک تظاهرکننده دیگر که ظاهرا قصد تحریک ماموران پلیس را داشت بازداشت شد.
بر اساس پروتکل در نظر گرفته شده قرار بر این بود که یک اجرای اختصاصی از اپرای «فلوت سحرآمیز» در سالن اپرای برلین، تنها برای شاه و شهبانو به اجرا درآید؛ اما از آنجایی که ۵۷۹ مشتری آبونه و دائمی اپرا حاضر نشدند که سالن را تخلیه کنند، هزینه خرید بلیتها از سوی مجلس آلمان تامین شد و در صندلیهای خالی اپرا نیروهای امنیتی و پلیسمخفیها به همراه همسرانشان جای گرفتند.
با این حال و به دلیل بیکفایتی مقامهای مسئول بود که ترافیک امنیتی برلین با یک کمدی آغاز و با یک تراژدی پایان یافت. طی آن جنگ و جدال بین موافقان و مخالفان شاه و تخممرغ و گوجهپرانیهای آنها در برابر سالن اپرا، یک انسان جان خود را از دست داد و قربانی شد. این قربانی جوان «بننو اونه زورگ» دانشجوی ۲۶ ساله رشته زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه آزاد برلین بود. اونه زورگ که متاهل و پدر یک فرزند بود، جمعهشب ساعت ۲۳:۲۱ از ناحیه سر هدف گلوله قرار گرفت و تلاشها برای نجات جان وی ناکام ماند.
منبع: مجله اشپیگل، شماره ۲۴، سال ۱۹۶۷
نظر شما :