ابراهیم یزدی درگذشت
زندگینامه، خاطرات و واکنشها به درگذشت وزیر خارجه دولت موقت
طبق اطلاعیه محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی، دکتر ابراهیم یزدی در واپسین ساعات یکشنبه شب پنجم شهریورماه در شهر ازمیر ترکیه دار فانی را وداع گفت.
او به خبرنگار ایرنا گفت: «گواهی فوت مرحوم یزدی توسط پزشکان صادر شده، اقدامات اداری در سفارت ایران در ترکیه برای بازگشت پیکر وی انجام شده و در اولین پرواز پیکرش به تهران بازخواهد گشت.»
به گفته او «یزدی روز گذشته وضعیت جسمانی مطلوبی داشت اما ناگهان منقلب شد و امکان بازگشت برای پزشکان وجود نداشت و درگذشت. او قصد داشت ۱۴ شهریور به ایران بازگردد.»
دکتر مهدی نوربخش، داماد یزدی نیز گفت که «دبیرکل نهضت آزادی روزی که درگذشت، برخلاف روزهای پیش از آن، بسیار شاداب و سر حال بود. اما به ناگهان دچار تنگی نفس شده و در راه انتقال به بیمارستان در آمبولانس کاملا بیهوش میشود. در نهایت در اورژانس بیمارستان ازمیر از احیای او ناامید میشوند.»
رئیسجمهور در پیامی با تسلیت درگذشت دکتر ابراهیم یزدی، از درگاه ایزد منان برای آن مرحوم رحمت واسعه و برای عموم بازماندگان صبر و اجر مسألت کرد.
متن پیام تسلیت حجتالاسلاموالمسلمین دکتر حسن روحانی به این شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون
درگذشت مرحوم دکتر ابراهیم یزدی، موجب تأثر و تألم خاطر شد.
در سالهای سیاه استعمار خارجی و استبداد ستمشاهی که تشکیل حکومت دینی و احیای کرامت انسانی آرزویی دستنیافتنی مینمود، دکتر یزدی جزء پیشگامان مبارزه در محافل دانشگاهی به شمار میآمد. وی در ایام هجرت امام راحل به فرانسه در کنار آن حضرت بود و بعد از پیروزی انقلاب نیز در دستگاه اجرایی و مجلس شورای اسلامی انجام وظیفه نمود. اینجانب این ضایعه را به خانواده محترم و نزدیکان ایشان تسلیت میگویم و از درگاه ایزد منان برای آن مرحوم رحمت واسعه و برای عموم بازماندگان صبر و اجر مسألت دارم.
حسن روحانی
رئیسجمهوری اسلامی ایران
در صفحه اینستاگرام روحانی با انتشار عکسی از ایشان کنار دکتر یزدی نوشته شده است: تلاشهای زندهیاد دکتر ابراهیم یزدی در کنار امام در نوفللوشاتو و سالهای بعد از آن، در تاریخ کشور ماندگار خواهد بود.
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه نیز در پیامی درگذشت دکتر ابراهیم یزدی وزیر اسبق امور خارجه و مبارز برجسته دوران ستمشاهی را به خانواده و کلیه بازماندگان آن فقید سعید تسلیت گفته و از درگاه خداوند سبحان برای آن مرحوم رضوان و رحمت واسعه مسئلت کرد.
در اولین ساعات اعلام خبر درگذشت ابراهیم یزدی، سید محمدصادق خرازی در پستی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «شادروان دکتر ابراهیم یزدی، انقلابی نامدار همسنگر بازرگان و شریعتی و چمران و دبیرکل نهضت آزادی ایران ساعاتی قبل چشم از این جهان فانی بر بست و به سوی دیار باقی شتافت. دکتر یزدی نامی آشنا برای همه انقلابیون درون و برون کشور بود. فارغ از همه اختلاف سلیقهها و برداشتهای متفاوت نام او در صفحات روزهای نخستین انقلاب درج شده است. اخلاق و انصاف دو مشخصه بارز این انسان شریف بود، متدین و خداترس بود. هیچگاه حاضر نشد علیه امام و انقلاب مطالب دیگر و دشمنشادکن بیان کند. اهل خرد و تدبیر بود و منافع ملی را بر هر باور و ایدئولوژی رجحان میداد. اهل عبادت و مناجات بود. خداوند او را غریق رحمت واسعه خود کند و با شهدای اسلام و همه بزرگان دیندار دینباور محشور فرماید.»
مصطفی تاجزاده نیز در توئیتر نوشت: «ایران سیاستمداری باهوش، شجاع، تشکیلاتی، مجرب، صبور و دلسوز را از دست داد. دکتر ابراهیم یزدی تا پایان به مهندس بازرگان وفادار ماند.»
ابراهیم یزدی روز ۱۰ مهر ۱۳۱۰ در قزوین متولد شد. بیبیسی با اشاره به خاطراتش درباره او نوشته اجداد او یزدی بودند اما پدر بزرگش بعد از استقرار در قزوین به کار تجارت حنا به قفقاز مشغول شد، چرا که حنای یزد ایران بازار مصرف خوبی در روسیه و قفقاز داشت. خانواده یزدی متدین و متمول بودند و بنابراین جزو «اعیان متشرع» به حساب میآمدند. پدر یزدی بعدها به تهران مهاجرت کرد و کسب و کار مستقلی برای خود راه انداخت. به این ترتیب یزدی دوران کودکی و تحصیلات اولیه خود را در تهران گذراند.
او در حالی تحصیلات را پشت سر میگذاشت که وقایع شهریور ۲۰ و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین را شاهد بود. در همین زمان بود که نخستین تجربه سیاسی خود را از سر گذراند. در آذر ۱۳۲۱ زمانی که او محصل مدرسه سادات بود، ناگهان سکوت مدرسه به هم ریخت و شاگردان در پی هیاهویی به خیابان رفتند. از آنجا که منزل یزدی در خیابان ایران نزدیک مجلس شورای ملی بود، او مجبور بود از جلوی مجلس عبور کند: «موقعی به جلوی مجلس رسیدم که ...جمعیت کثیری در صحن مجلس موج میزد» و شعار میدادند «نون و پنیر و پونه، قوام گشنهمونه.» احمد قوام نخستوزیر ایران بود. به گفته یزدی این اولین بار بود که او خود را در میان مردمی مییافت که علیه دولت شعار میدادند.
یزدی در خاطرات خود نوشته که پدرش در آن زمان مغازه بنکداری در تهران دایر کرده بود و به دو دلیل با ادامه تحصیل او مخالفت میکرد. یکی به خاطر القائات روحانیون که با تحصیل جدید جوانان مخالف بودند و دیگر آنکه پدر به کمک او در اداره کار مغازه نیاز داشت؛ بخصوص که دو برادر بزرگتر ابراهیم به دنبال ادامه تحصیل رفته بودند.
با این حال یزدی که همزمان با تحصیل به پدر هم کمک میکرد، توانست امتحانات دارالفنون را به اتمام برساند و سال ۱۳۲۸ در رشته داروسازی ثبتنام کرد. به این دلیل که «برنامههای درسی دانشکده داروسازی تماماً بعدازظهر بود... با برنامههایی که با پدر داشت همخوانی بیشتری داشت.
یزدی در خاطرات خود نوشته که با ورود به دانشگاه، «فصل جدید زندگیام ورق خورد». یزدی در اواخر دوره تحصیلات داروسازی، برای مدتی در سازمان بیمههای اجتماعی کارگران مشغول به کار شد.
او در خاطراتش نوشته که در یکی از روزهای پس از کودتای ۲۸ مرداد، پرستاری در یک درمانگاه میخواست از یک کارگر خون بگیرد، اما رگ او را پیدا نمیکرد. کارگر اعتراض میکند و پرستار میگوید او رگ خوبی ندارد. «ناگهان کارگر برافروخته و عصبانی فریاد میزند، همهٔ ما بیرگیم، اگر رگ داشتیم، مصدق سقوط نمیکرد و زندانی نمیشد.» گفتنی است سازمان بیمههای اجتماعی کارگران را مصدق تأسیس کرده بود.
یزدی در خاطرات خود اشاره میکند که در سال ۱۳۲۵ زمانی که در دارالفنون تحصیل میکرد به واسطه برادر بزرگترش جذب «نهضت خداپرستان سوسیالیست» شد. اعضای نهضت خداپرستان سوسیالیست، مسلمانانی نوگرا بودند که میخواستند هویت دینی خود را در جهان مدرن حفظ کنند.
به گفته یزدی، ایده این جمعیت «اندیشه سوسیالیسم بر پایه خداپرستی» بود. برادر او برایش از «مسئولیت مسلمان بودن، ضرورت شناخت مبانی فکری دینی و فعالیت جمعی» حرف میزند.
محل برگزاری جلسه در خیابان ری در منزل محمد نخشب، مؤسس نهضت خداپرستان سوسیالیست بود. نخشب در این جلسات «با چشمان نافذ خود» بر مخاطب تأثیر میگذاشت و درباره محرومیت مسلمانها و ضرورت مبارزه با ستم، برقراری عدالت اجتماعی، اهمیت استقلال کشور و لزوم تغییر سرنوشت مردم سخنرانی میکرد.
به گفته یزدی، نخشب بعد از صحبتهایش «با اصرار از هرکس میخواست تا نظر بدهد... و در بحث شرکت کند.» یزدی در این دوره از زندگی در نشر چند مجله مانند «دانشآموزان»، «فروغ علم» و «گنج دانش» مشارکت و در «سازمان دانشجویان دانشگاه تهران» و «انجمن اسلامی دانشجویان» فعالیت کرد.
در وقایع ۳۰ تیر ۱۳۳۱ که مصدق از سمت نخستوزیری استعفا داد، فعال بود و همان روز جلوی در اصلی دانشگاه سخنرانی کرد.
یزدی که جزو دانشجویان فعال در صحنه آن ایام بود به یاد میآورد که «بعدازظهر آن روز [پس از استعفای قوام]، نه پلیس و نه هیچ سربازی در خیابانها دیده نمیشد. نظم شهر به طور کامل در دست مردم بود. در آن شب و چند شب و چند روز بعد از آن، دزدی و دعوایی و کار خلافی از کسی سر نزد و کلانتریها به طور کامل خلوت بودند.» او همچنین پس از کودتای ۲۸ مرداد، با نهضت مقاومت ملی همکاری و در آن عضویت داشت.
یزدی در سال ۱۳۳۹ تصمیم گرفت برای تکمیل تحصیلات به آمریکا برود. او در آمریکا به فعالیت سیاسی ادامه داد و به عنوان یک «مسلمان روشنفکر» به فعالیت پرداخت. او بعد از تأسیس نهضت آزادی ایران، به عنوان رئیس شورای خارج از ایران این تشکل سیاسی انتخاب شد.
یزدی همچنین با برخی گروههای مبارز اسلامی در خاورمیانه ارتباط برقرار کرد و با همکاری مصطفی چمران و محمد توسلی در جنوب لبنان یک پایگاه آموزش نظامی راهاندازی کرد. از اینرو نام او برای برخی جنبشها و کشورهای اسلامی نامی آشنا بود.
یزدی نوشته که در جریان «هجده سال غربت»، با امام خمینی ارتباط داشته و «سالها نماینده ایشان برای دریافت و هزینهٔ وجوهات» بوده است.
او حداقل سالی یکبار به خاورمیانه و نجف سفر میکرد. هر وقت که دولت وقت عراق، امام خمینی را تحت فشار میگذاشت، او برای رفع زحمت از یزدی و دوستانش کمک میخواست.
یزدی میگوید که رابطهای سازمانیافته با امام خمینی داشت و به همین دلیل در زمان ترک عراق از او خواست که با او همراه شود.
او در خاطرات خود شرح میدهد که به دشواری خود را به نجف رسانده و یک شب هم تحت نظر نیروهای امنیتی عراق در مهمانخانهای اقامت کرده بود. صبح روز بعد درست موقع حرکت امام به سمت کویت خود را به منزل او رساند.
یزدی میگوید که پس از خودداری کویت از پذیرفتن امام، او پیشنهاد سفر به پاریس را مطرح کرد، اما سالها بعد از انقلاب احمد خمینی و برخی نزدیکان امام منکر این ماجرا شدند.
یزدی که در مدت اقامت امام در نوفللوشاتو همراه و یکی از افراد حلقه مشاورش بود، گفته است که برخی صبحهای زود که در کوچههای «بسیار آرام، زیبا و خوشمنظره» با بنیانگذار جمهوری اسلامی قدم میزد، درباره حکومت آینده ایران حرف زده است. «آقا حالا دنیا خوب میداند که ملت ایران و شما چه نمیخواهید، ولی نمیداند چه میخواهید. اینکه بگوییم شاه برود کافی نیست. شاه باید برود، اما چگونه و به علاوه با رفتن او کشور با خلاء روبهرو میشود، ما چه برنامهای برای بعد از رفتن او داریم؟»
سپس امام خمینی از یزدی میخواهد که برنامه راهبردی تنظیم کند. یزدی رئوس برنامه را تدوین کرد و امام اصلاحاتی در «کپی متنها» انجام داد.
این راهبرد شامل تشکیل شورای انقلاب، تشکیل دولت موقت و برگزاری رفراندوم برای تغییر سلطنت به «حکومت جمهوری اسلامی» بود. یزدی اشاره کرده است که امام کلمه جمهوری را خط زد.«برخی از اصلاحات خط خود آقای خمینی است و برخی خط حاج سید احمد آقا.»
چند ماه پیش از وقوع انقلاب، زمانی که آیتالله مطهری برای ملاقات با امام خمینی به پاریس آمده بود، یزدی به او میگوید که «تدوین پیشنویس قانون اساسی جدید» محتوای حقوقی نظام جدید حکومت یا جمهوری اسلامی را مشخص میکند.
او این نکته را به امام پیشنهاد داده و او پذیرفته بود. سپس حسن حبیبی مسئول تهیه این پیشنویس شده بود.
یزدی در خاطرات خود اشاره کرده که امام در پاریس هر روز بعد از نماز شامگاهی برای حضار حرف میزد و این حرفها ضبط و تکثیر میشد.
یکی از سرفصلهای مهم زندگی یزدی حضورش در کنار امام در پاریس است. آنطور که از خاطراتش برمیآید یزدی یکی از مشاوران سیاسی مؤثر امام بود. او در خاطراتش به پیام دادن آمریکا اشاره کرده است.
ماجرا از این قرار است که نماینده دولت آمریکا به محل اقامت امام تلفن میزند و خواستار صحبت با ایشان میشود و امام نیز یزدی را مأمور تماس و انتقال پیامها میکند.
آنطور که یزدی نوشته ملاقاتهای کوتاهی در اواخر دی و اوایل بهمن ۵۷ صورت گرفته. مأمور آمریکایی به مهمانخانهای نزدیک محل اقامت امام میآمده و از روی یک متن پیام را میخواند. یزدی ترجمه آن را روی برگه مینوشته و با امام در میان میگذاشته است. او پاسخ را هم مکتوب از روی یادداشت برای مأمور آمریکایی میخوانده است. این ملاقاتها پنج بار تکرار شد.
محتوای آنها به طور کلی بر چند محور بود. ترس از کودتای ارتش در نبود شاه و راه افتادن حمام خون و جنگ داخلی در ایران، ترس از قدرت گرفتن تودهایها و کمونیستها، تأخیر در برگشتن رهبر انقلاب به ایران، آینده رابطه ایران و آمریکا و اموال و سرمایهگذاریها در ایران.
یزدی همچنین در خاطرات خود به ملاقات یک آمریکایی از طریق رابط دیگر با امام اشاره کرده است. شخصی به نام مجتبی نوربخش یک آمریکایی به نام لئونارد فریمن را به شهابالدین اشراقی، داماد امام معرفی میکند. فریمن، امام را در محل اقامتش میبیند. امام از یزدی میخواهد که در ملاقات حضور داشته باشد و او در خاطراتش شرحی از آن دیدار ارائه داده است.
فریمن خود را تاجر معرفی کرد و محتوای حرفها نگرانی آمریکا از قدرت گرفتن کمونیسم به خاطر خلأ بعد از شاه بود.
همچنین باید افزود که یزدی در خاطرات خود اشاره کرده که امام از موضع مثبت فرانسه در کنفرانس گوادلوپ نسبت به ایران آگاه شده بود. یزدی تصور میکند که ایشان از طریق صادق قطبزاده آگاه شده باشد.
بخوانید: متن مذاکرات نمایندگان امام و کارتر در نوفللوشاتو
یزدی با پیروزی انقلاب ابتدا در شورای انقلاب و سپس به عنوان معاون نخستوزیر و وزیر خارجه در دولت موقت مشغول شد.
بخوانید: متن کامل مذاکرات ابراهیم یزدی با صدام حسین در هاوانا
او مدتی نیز سرپرست روزنامه کیهان بود.
بخوانید: نگاهی به عزل ناگهانی ابراهیم یزدی از سرپرستی کیهان/ سرمقالههایی که ناتمام ماند
با استعفای دولت موقت، یزدی به عنوان نماینده راهی مجلس اول شد. آخرین دیدار او با بنیانگذار جمهوری اسلامی در سال ۶۴ بود که به خواست امام صورت گرفت و یزدی درباره جنگ پیشنهادهایی به ایشان داد.
بخوانید: روایت ابراهیم یزدی از نامۀ محرمانه بازرگان و آخرین دیدار با امام
یزدی پس از درگذشت مهدی بازرگان در سال ۱۳۷۳ به عنوان دبیرکل نهضت آزادی انتخاب شد. او سال ۹۳ در ارزیابی خود از ۲۰ سال دبیرکلی نهضت آزادی ایران گفت: «میراث بازرگان را حفظ کرده و بر آن افزودم.» او در گفتوگویی افزود: «در سال ۱۳۷۳ با درگذشت مهندس بازرگان، جمعی از دوستان و علاقمندان به مهندس بازرگان و نهضت اصرار داشتند فعالیت نهضت در همین مقطع متوقف شود. استدلال آنها این بود که نهضت کارنامه خوبی دارد و باید با متوقف کردن فعالیت آن، این کارنامه حفظ شود. عدهای هم از موضع مخالفت با نهضت، نه از سر دلسوزی، این پیشنهاد را مطرح میکردند. اکثریت قریب به اتفاق شورای مرکزی با این توقف مخالفت کرد. اکنون پرسش این است که آیا طی بیست سال گذشته ما توانستهایم اولا اعتبار برجای مانده نهضت از دوران رهبری مهندس بازرگان را حفظ کنیم یا نه؛ ثانیا آیا بر این اعتبار افزوده شده است یا خیر؟ بر اساس معیار دوم آنچه را که نهضت آزادی میخواسته است، مقبولیت عامه از گفتمان اصلاحطلبی، به دست آمده است. ثالثا اگرچه ما تنها گروه اصلاحطلب بیرون از ساختار قدرت هستیم، اما تنها رهروی این وادی نیستیم و گروههای سیاسی اصلاحطلب دیگری، در درون ساختار قدرت، فعال بودهاند و امکاناتی به مراتب بیش از نهضت داشتهاند. این گروهها در چه وضعیتی هستند. جامعهشناسان و اساتید علوم سیاسی ابتداییترین و مهمترین نقش یک حزب سیاسی را اولا ارتباط با مخاطبین، مردم و ثانیا اثرگذاری بر فرایند تحولات جامعه میدانند. شواهد حاکی از آن است که نهضت آزادی در ایجاد تماس با بخش قابل توجهی از جامعه موفق بوده است و توانسته بر فرایند تحولات اثرگذار باشد.»
یزدی تصریح کرد: «زمانی گفتمان اصلاحطلبی منحصر به نهصت آزادی ایران و سایر گروههای ملی – مذهبی بود اما امروز همگانی شده است. به عبارت دیگر، بخشی از نیروهای درون حاکمیت به گفتمان اصلاحطلبی نهضت آزادی و سایر نیروهای ملی – مذهبی روی آوردهاند. این، نه یک ایراد و انتقاد بلکه یک پیروزی برای این نیروها و اندیشه سیاسی آنان است. نهصت آزادی و سایر نیروهای ملی –مذهبی، به مصداق «السابقون الاولون»، در نزد ملت و افکار عمومی «اولئک المقربون» هستند.»
او پس از انتخاب محمد خاتمی به ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۷۶ و در دوران اصلاحات بر فعالیتهای سیاسی خود افزود.
او در سال ۱۳۸۴ و در پایان دوران ریاست جمهوری خاتمی برای انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد اما شورای نگهبان صلاحیت او را رد کرد.
پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ یزدی چند بار بازداشت و هر بار مدتی زندانی شد. او در سالهای پایانی عمر با بیماری دست و پنجه نرم میکرد. با شدت گرفتن بیماری قصد سفر درمانی به ایالات متحده را داشت که به دلیل صادر نشدن ویزای آمریکا ممکن نشد.
نظر شما :